eitaa logo
مدافعان حجابیم
225 دنبال‌کننده
260 عکس
250 ویدیو
1 فایل
ـ﷽ـ🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💜 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • • "✿ • •
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حجابیم
🍃🌺 🌺 بھ نام خداے روزے دهنده✨ رمان آنلاین #ریحانه_شو #قسمت_پانزدهم _دوستت؟ کجاست آدرسش؟ _توبرو من
🍃🌺 🌺 بھ نام خداے روزے دهنده✨ رمان آنلاین _من یعنی ما مذهبی ها یه روشی بلدیم که از خدا بخوایم حاجتمون رو بده.. _نمیدونم ریحانه..تواین شرایط من هیچی نمیدونم فقط بابامو میخوام.. و صدای گریه ام بلند شد! آرمین نزدیکم آمد و خواست مرا بگیرد که ریحانه مرا سریع کنار کشید.. آرمین با عصبانیت رو به ریحانه و زهرا فریاد کشید: _چیکارش دارید؟چرا شما امل ها دست از سر دخترخاله من برنمیدارید؟؟ ولش کنید.. سریع به خودم آمدم و برسر آرمین فریاد کشیدم. _به تو چه؟ کی ازت خواست نظر بدی و حرف بزنی؟ زوود برو نبینمت که حالم ازت بهم میخوره.. من حال خوبی نداشتم و آن لحظه هرچه غصه داشتم روی آرمین خالی کردم..شاید اگر ریحانه نبود کسی کنترل مرا نداشت. او بود که مرا سریع به داخل برد و آبی به صورتم پاشید و سریع شربتی زد و کمی حال مرا دگرگون کرد! مثل همیشه مرا آرام کرد. نگاهی به اطراف انداختم و آرمین را کمی دورتر در گوشه ای از حیاطشان دیدم! بلندشدم و با صدای بلند رو به آرمین گفتم: _ماشینو روشن کن بریم خونه... باید برم پیش مامان. آرمین هم بی هیچ حرفی رفت و ماشین را روشن کرد. از ریحانه و زهرا خداحافظی کردم و به سمت ماشین باکلاس آرمین رفتم و سوار شدم... ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ بھ قلم: پ_ڪاف ❌ 🌺 @chadoram