#مهدى_جان
کاشْ دَرْ صَدْرِ خَبَرْهایِ جَهانْ گُفتِه شَوَدْ🌱
عاقِبَتْ جُمعه شُد و حَضرَتِ مَهدی آمَدْ😍✋
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
@chadoram
⚡⚡️
ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﺑﺎغچہ ﺍﺳﺖ
ﮔﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ڪاﺷﺖ!
ﮔﻞ ﻧَﮑﺎﺭﯼ؛
ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ...
ﺯﺣﻤﺖ ڪاﺷﺘﻦ یڪ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ...
ڪﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺮﺯﮔﯽ یڪ ﻋﻠﻒ ﺍﺳﺖ!
ﮔﻞ بڪاﺭﯾﻢ؛ ﺯﯾﺎﺩ!
ﺗﺎ ﻣﺠﺎﻝ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ، ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﺸﻮﺩ.
ﺑﯽ ﮔﻞ ﺁﺭﺍﯾﯽ ﺫﻫﻦ،
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ، ﻫﺮﮔﺰ
ﺁﺩﻡ، ﺁﺩﻡ ﻧﺸﻮﺩ ..........
.....★♥️★.....
@chadoram
.....★♥️★.....
|•🍃°|
#ڪلامبزرگـــــان
✍آیت الله فاطمی نیا:
"مسأله والدین شوخی نیست ‼️خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد!
اگر کوتاهی کرده اید تا دیر نشده جبران کنید👌."
………..... 🍃.❤️.🍃 …………
@chadoram
🇮🇷 وصیتنامه شهید 🇮🇷
برادران و خواهران من ،
امام زمان (عج) غریب است ، نباید آقا را فراموش کنیم ، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم.
از شما بزرگواران خواهشی دارم ، بعد از نمازهای یومیه ، دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید ، زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
هر گناه ما ، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)
و سلام را به امام زمان (عج) بفرستید تا رستگار شوید....
مدافع حرم
#شهیدسجاد_زبرجدی
@chadoram
مدافعان حجابیم
🍃🌺 🌺 بھ نام خداے روزے دهنده✨ رمان آنلاین #ریحانه_شو #قسمت73 ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر شد..
🍃🌺
🌺
بھ نام خداے روزے دهنده✨
رمان آنلاین #ریحانه_شو
#قسمت74
چادر مشکی ام را سر کردم و همراه با حسین رفتم به حرم.
خدای من چقدر اینجا زیباست..چقدر آدم آرامش دارد..
رفتیم جلوی ایوان طلا ایستادیم. نگاهی به حرم با ابهت
امام رضا انداختم و مثل حسین صلوات خاصه را فرستادم..
همانجا توی حیاط فرش بود و جانماز برای نمازگزاران.
یک جایی پیدا کردم و نشستم، حسین هم رفت صف آقایان.
جمعیت زیادی آنجا بودند و این برای من جالب بود
که این وقت از صبح انقدر حرم شلوغ باشد!
نمازمان را که به جماعت خواندیم یک گوشه نشستم تا
حسین آمد سمتم:
_بریم داخل زیارت کنیم خانمم؟
_بریم اما قبلش بیا بهم یاد بده باید چیکار کنم؟
آداب صحیح زیارت را از حسین یاد گرفتم
معلم اخلاق خوبی است!
انقدر خوب و باحوصله جواب میداد و حرف میزد
که گاهی اوقات دلم میخواست خودم را به خنگی بزنم
و بازهم از او سؤال بپرسم!!
خداروشکر که او را دارم..
راه افتادیم برویم داخل و زیارت بکنیم..
توی راه گفتم:
_همسرجان؟!
_چه دلبر♥️ ...یه بار دیگه بگو!!!
خندیدم و گفتم:
_نه دیگه الان حسش نیست!
_خب برو توی حسش توروخدا..خواهش میکنم
یه بار دیگه بگو..
لحظه ای مغزم را سفید کردم و نفس عمیقی کشیدم
و دوباره با همان لحن گفتم:
_همسرجان؟!
_جانِ همسر؟
_جانت سلامت خب..
میگم نماز شکر چجوریه؟!
_دو رکعته مثل نماز صبح فقط نیت فرق میکنه
_یعنی چی؟
_یعنی اگر نماز صبح نیست میکنی دورکعت نماز واجب صبح قربة الی الله بخونی حالا اینجا نیت میکنی دو رکعت نماز مستحبی شکر میخونی قربة الی الله!
لازم هم نیست نیت رو به زبون بیاری..
همین که به نیت همین نماز اقامه کنی و الله اکبر بگی کافیه.
_آها..ممنون معلم اخلاق!
_خواهش میکنم..حالا چرا میخوای نماز شکر بخونی کلک؟!
نکنه بخاطر اینکه منو داری؟؟؟!!
با خنده ضربه ی آرامی به بازویش زدم و گفتم:
_ای نامرد پررو!
با خنده رفتیم داخل..او سمت آقایان و من از سمت خانم ها.
چشمم که از دور به ضریح افتاد ناخودآگاه بلند بلند گریه کردم!اطرافیانم باتعجب نگاهم میکردند!!
اما من حالا احساس سبکی میکردم!
کمی نزدیکتر رفتم اما بدلیل شلوغی ترسیدم
جلوتر بروم..همانجا نشستم و زیارتنامه را باز کردم
و طبق گفته حسین شروع کردم به خواندن.
گاهی عربی برایم سخت بود و فقط نگاه میکردم
و ترجمه را میخواندم..
زیارت نامه را که خواندم رو به ضریح کردم
و با گریه و اشک گفتم:
_امام رضا ممنون که منِ نالایق رو صدا زدی بیام حرمت..
من شنیدم تو رئوفی حتی شنیدم خیلی خوب حاجت میدی
کمکم کن امام رضا..اول از همه کمکم کن خودمو بشناسم
و بتونم حقایق رو درک کنم..
بتونم گناهانمو جبران کنم..من آدم خوبی نبودم....
کمکم کن لایق همسری حسین باشم تا ابد..
گریه ام شدت گرفت:
کمکم کن بتونم با نبودنش کنار بیام..
نمیگم نمیخوام به آرزوش برسه اما
حالا زوده شهید بشه..
من باید هنوز ازش خیلی چیزا یاد بگیرم..
قول میدم حاجتمو که بدی پسردار که
شدم اسمشو بزارم رضا..
و سکوت کردم و فقط اشک میریختم..
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
بھ قلم: پ_ڪاف
#ادامه_دارد❌
#ڪپی_ممنــــــوع❌
🌺 @chadoram
May 11
♨️شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند... دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید.
در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند.
💯‼️ چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
😔 مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند... ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...
⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد... سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد.
❌ مد پوشش خانمها تغییر کرده است، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ..........
⚠️ چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند... خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم.... آن وقت... نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...
.
______________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@chadoram