eitaa logo
مدافعان حجابیم
242 دنبال‌کننده
260 عکس
250 ویدیو
1 فایل
ـ﷽ـ🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💜 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • • "✿ • •
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حجابیم
🍃🌺 🌺 بھ نام خداے روزے دهنده✨ رمان آنلاین #ریحانه_شو #قسمت_بیستم مامان و خاله برگشتند و مامان شروع
🍃🌺 🌺 بھ نام خداے روزے دهنده✨ رمان آنلاین فورا سرنگ سرم را از دستم خارج کردم و دویدم بیرون. مامان را روی تخت توی بخش پیدا کردم دویدم سمتش.. _مامان؟...مامان چیشده؟چرا داری گریه میکنی؟! _سمیرا بدبخت شدیم.. قلبم درد میکرد.. قدرت ایستادن نداشتم..پاهایم لغزید و افتادم _مامان چیشده؟! پرستار دوید سمتم و فریاد کشید: _خانم شما چرا از اتاقت بیرون زدی؟! کی بهت اجازه داد با این حالت تا اینجا بیای؟ پاشو ... پاشو ببرمت توی اتاق بستری بشی.. دستش را پس زدم و با بغض و اشک رو به مادرم التماس کردم: _مامان جون به لبم کردی بگو چیشده؟ مامان دستم را گرفت و اشک ریخت.. پس چند ثانیه سکوت به چشمان ملتمسم خیره شد و گفت: _بابات رفت.. چیییی؟! بابام رفت؟!و بازهم سیاهی مطلق... ...... با درد سوزن توی دستم و صداهای اطرافم بهوش آمدم.. چه صدای آشنایی! ریحانه اینجا چه میکند؟! به زور پلک زدم و چشمانم را نیمه باز کردم. ریحانه و زهرا بالای سرم بودند. با دیدن من ریحانه سریع اشکی ریخت و دست من را گرفت. _وای خداروشکر بالاخره بهوش اومدی.. به سختی لب زدم:_مگه چند وقته بیهوشم؟! _دو روزه عزیزم.. منم از طریق بیمارستان خبردار شدم و سریع خودمو رسوندم. _وایییی یعنی به مراسم بابا نرسیدم؟! _عزیزم مراسم امروزه تازه باباتو آوردن..اما واسه تو ممنوعه! چیزی نگو که همینجا میزنمت! _ریحانه...مامانم کجاست؟! _فرستادیمش بره خونه استراحت کنه. طفلک خیلی داغونه.. مشغول حرف زدن بودیم که دکتر آمد...و بازهم او! اما اینبار چقدر عجیب! چرا با زهرا خوش و بش میکند؟! ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ بھ قلم: پ_ڪاف ❌ 🌺 @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋 : 💠💠💠💠 فرهنگ نه گفتن ⛔️ بعضی وقت ها موقعیت نداری برای کسی کاری انجام بدی ، یا این که پذیرای مهمان باشی 🍖🥗🥘 تو رودربایسی سختت میشه نه بگی این کار کاملا اشتباهه و از سیره اهل بیت چنین چیزی به دست نمی آید.🚫 ✅اهل بیت علیہم السلام وقتی موقعیتِ انجامِ کاری را نداشتند ،خیلی راحت "نه" می گفتند. 💟بیاید از امروز تمرین "نه" گفتن رو انجام بدیم. مهم این نیست که دیگران از تو ناراحت بشن و از تو توقعی داشته باشن😒 مهم اینه که تو موقعیتِ انجامش رو نداری ... با احترام نه بگو🌺 •┈••✾•🍃🌺🍃•✾•┈• @chadoram •┈••✾•🍃🌺🍃•✾•┈
💚🍃💚 📖 دهقان دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! در راه با پرودرگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه 💚🍃💚🍃💚🍃💚 @chadoram 🍃💚🍃💚🍃💚🍃
💔 و نگاهِ حسرت و تـصویـر ایـن اســت روزگــارِ نرفـتـہ هـا... ❤️ 🏴 @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ •.‌ °. باز داغ ڪربلا بر سینه ام امسال ماند نامه اذن دخولم اربعین امضا نشد ...💔 @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 بعضی‌ها، از جاده‌ها و با قدم‌هاشون، راهی کربلا می‌شن اما، بعضی‌ها که دعوتنامه‌شون نرسیده، با بارون اشک ، یا یه سلام قلبشون رو گره می‌زنند به شش‌گوشه برای همین، هیـچ‌وقت، تعداد زائرهای کربلا، قابل شمارش نیست ... ❤️ @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏در دعای ‎ابوحمزه ثمالی هرچه بیشتر دقیق میشی بیشتر لذت میبری و چه زیبا میگه: -اَلحمدلله الّذی تَحبّبَ اِلَیَّ و هو غنیُّ عنّی سپاس خدایی که مرا دوست دارد در حالی که از من بی نیاز است...🌱 🏴 @chadoram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا