🌹 ای دختر!!
از بازی و مجازی بگذر و جان را به آبِ علم ، حیات بخش و در این روزگار آلوده ، با خدایت آسوده به سر ببر.
🌹 و از« لا اله الا الله » کام خود گیر و «مریم وار »همدم افرشتگان باش.
🌹 و با پارسایی و پاک دامنی بر قدم مریم قرار گیر و بر مشرب دخُتِ خاتم، فاطمی مشهد ، حق نما باش .
🌹مهرِ خاموشی بر لب زن و با صفای جان در همه حال با معشوقت دم زن و با گذشتن از هوای خویش ، در حضور وی همدم با نور باش؛ سخنی ناروا را گویا و قدمی نا به جا را پویا ، مباش .
🌹 که در این صورت بر قدم حسنی ؛ حسنی المشرب خواهی شد که ( واَمَّا بِنِعمَة ِ رَبَّکَ فَحَدِّث - ضحی ۱٢)
📚 ترجمه و شرح قصیده عائره ی ینبوع الحیوة ، ص ۱۴٨
✅ استاد صمدی آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_نود_و_چهارم
✍ #م_علیپور
*امیر
حرفای آقاسید که تموم شد ، چشم هام شروع کرد به سوختن!
شهریار و صدف خانم حالشون از من هم دگرگون تر شده بود ...!
صدف خانم خیلی مسلط کاملاً مسلط که برازنده ی یه سرباز بود رو به آقا سید گفت :
- عجب روایت تلخ و دردناکی بود ...
تکتم خانم گریه هاش رو پاک کرد و صدف خانم دست هاش رو ماساژ داد و گفت :
- خدا رحمت کنه دختر خانم گل تون رو ، فکر کنید منم دختر شماهستم ...!
تکتم خانم دست های صدف عابدینی رو محکم فشار داد و گفت :
- خدا میدونه همون اول که دیدمت مثه " نجمه " به چشمم اومدی ...
اصلاً مثه دخترای امروزی نیستی چشمم کف پات هم پاک و ساده ای هم زیبا!
صدف خانم لبخندی زد و تشکر کرد و رو به آقا سید گفت :
- راستی هیچوقت دنبال دامادتون نرفتین؟ یا اون دنبال دخترش نیومد؟!
آقا سید سری به نشونه ی تاسف تکون داد و گفت :
- نه بابا! مرتیکه ی شارلاتان زمان احمدی نژاد اومده بود در خونه میگفت میخوام دخترم رو ببرم پیش خودم بزرگ کنم!
مرتیکه معتاد و مفنگی شده بود ... !
پی جور شدیم که نگو برای یارانه میخواسته بچه رو برداره ببره! ما هم گفتیم بچه رو فرستادیم پرورشگاه برو پیداش کن!
نگفتیم آقامقدم نوه ی دست گل مون رو برداشته و برده!!
صدف خانم با ناراحتی پرسید :
- عجب! اسم دومادتون چی بود؟ رضا بود درسته؟
تکتم خانم با عجله گفت :
- خدانکنه اسمش " رضا" باشه! حیف اسم آقام رو روی این مرتیکه مفنگی بزارن ...
اسمش هوشنگ بود ، هوشنگ آفاقی!
آقا سید با ناراحتی جواب داد :
- ای که بره تو همون آفاق نیست و نابود بشه!
نگفتین چرا اومدین ما رو ببینید؟ آقا مقدم کجاست چیکار میکنه؟
شهریار رو به آقا سید گفت :
- نماینده مجلس شده ، ما هم تو دفترش کار میکنیم و یکی از وظایف مون اینه پول شما رو ماه به ماه به حساب تون واریز کنیم ...
دیگه گفتیم بیایم حال و احوال کنیم بفهمیم چرا دست به پول تون نزدین؟
آقا سید با تعجب گفت :
- نماینده مجلس شده ...؟ عجب!
پس حاج عطا و اون پدر زن گردن کلفتش بالاخره کار خودشون رو کردن! پسره زیاد مثه باباش باعرضه و همه فن حریف نبود!
اما ذاتش همون بود ... مقدم بود دیگه!
البته اینا اول اسمشون مقدم نبود.
تو شناسنامه اسمش " عطاالله بهاء الدینی " بود.
همون اولا که من مباشر و وردستش شدم رفت سِجِلتش رو به " ثابتی مقدم " تغییر داد.
تکتم خانم حرفای آقا سید رو قطع کرد و گفت :
- تو روخدا شما نوه ی من رو هم دیدین؟
همون که اسمش هُدی ست؟ بزرگ شده نه ... ؟
صدف خانم دست تکتم خانم رو گرفت و گفت :
- بله دیدمش ... الان برای خودش خانم مهندسی شده!
شاید یه روزی آوردم که ببینیدش !
یهو تکتم خانم نفس هاش به شماره افتاد و دست های صدف خانم رو بالا برد که ببوسه و تشکر کنه ...
آقا سید از اون ور گفت :
- بیاد ببینه که چی بشه؟ بدبختی و نداری ما رو بفهمه یا مرگ مادرش و مفنگی بودن باباش ...؟
مگه نشنیدی زن؟ میگه پسرحاجی نماینده مجلس شده! بزار بچه دلش خوش باشه که همون آدم حسابی ها ننه باباشن ...!
تکتم خانم سکوت کرد و بغضش رو فرو داد.
ازشون خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم.
یهو شهریار که انگار در آستانه ی انفجار بود گفت :
- همش میگفتم این خانم مقدم با این خانواده فرق میکنه ها ... ؟ ای دل غافل ...! کاش یکی پیدا بشه سرگذشت این یک سالی که به ما گذشت رو بنویسه!
خداشاهده دست کلید اسرار رو از پشت بستیم!
هرجایی وارد میشیم یه ماجرا و یه داستانی پشتش هست ... !
صدف خانم سری تکون داد و گفت :
- این پیرزن و پیرمرد نفهمیدن که چه پاذل های مهمی رو توی پرونده ی مقدم برای ما باز کردن ...!
پس برای همین هیچ اطلاعاتی در مورد نمایندگی مجلس پدرش پیدا نمیکردیم!
اون زمان شناسنامه ش رو عوض کرده ...!
صدف خانم ظاهراً مخاطبش ما نبودیم ، برای همین ساعتش رو بیشتر به دهنش نزدیک کرد و گفت :
- همونطور که حدس زدین توی شناسنامه آثاری از فرقه ی ظاله شون هم به جا گذاشتن تا هم کیش هاشون متوجه بشن!
دکمه ای Send موبایلش رو فشار داد و به رانندگیش ادامه داد.
من که توی فکر هُدی خانم بودم گفتم :
- هیچ خبری از خانم مقدم به گوش تون نرسیده؟
شهریار به جای صدف خانم جواب داد :
- هی تو چه خجسته ای برادر! مگه خبری همداشته باشن به ما میگن ...؟
یهو صدای زنگ تلفن صدف خانم به صدا در اومد. از ماشین پیاده شد و کمی دورتر ایستاد و مشغول صحبت شد.
دلم شور میزد!
نمیدونستم از نوع حرف زدن و راه رفتنش بفهمم ممکنه چی بگه و بشنوه ...
شهریار رو به من گفت :
- بنظرت برم بیرون ببینم چی میگه؟!
بابا مُردیم از فضولی ... چقدر هم حرف میزنن! بابا ۱۰ دقیقه شد ها !!
بخاطر دلداری دادن به خودم ، به شهریار جواب دادم :
- شاید داره با خانواده ش حرف میزنه ...!
👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_نود_و_چهارم ✍ #م_علیپور *امیر حرفای آقاسید که تموم شد ، چشم هام شروع کرد به
شهریار با نیشخند جواب داد :
- خانواده کجا بود بابا! اینا دیگه خونه زندگی ندارن ... هی با خودم میگفتم این دختره چرا یه جوریه و خانواده ش چطور پیگیرش نیستن؟ نگو مامور مخفی بوده...! ای دل غافل ، فکر کنم هم سن و سال ما باشه ها؟ بنظرت چطور استخدام میشن این مامور مخفی ها؟ شاید اول از این فاطی کماندوها بوده کم کم دیدن زبرو زرنگه مامور مخفیش کردن ...!
شایدم پارتی داشته نه؟ آخ من چقدر دوست داشتم مامور مخفی بشم ها ...! خاک بر سر بی عرضه م کنن، این همه مهندس شدم ته آرزوهام این بود سربازی برم پلیس فتا!
دیگه اونم منتفی شد فهمیدم معافم ...
سرم رو به سمتش برگردوندم و گفتم :
- معافی؟ برای چی؟
شهریار یهو بحث رو عوض کرد و گفت :
- اه صدف خانم اومد بالاخره ...
صدف خانم با عجله در ماشین رو باز کرد و با سرعت شروع به رانندگی کرد ، اونقدر که نفس مون تو سینه حبس شد.
شهریار با پرویی پرسید :
- صدف خانم شما که خودتون پلیس هستین دیگه ، یه کم با سرعت بالا رانندگی نمیکنید؟!
صدف خانم دور برگردون رو دور زد و گفت :
- من باید برم فرودگاه و زودتر برگردم تهران ، شما میتونید زحمت بکشید و ماشین رو با خودتون تهران بیارید؟
با تعجب پرسیدم :
- اتفاقی افتاده ...؟
صدف خانم جواب داد :
- دعا کنید همونی که سالهاست دنبالشیم رو پیدا کرده باشیم! اون وقت یه شیرینی حسابی پیش من دارین!
شهریار با تعجب پرسید :
- جسارتاً مگه چندساله مشغول به کار هستین که میگین چند ساله دنبالشین؟
صدف خانم با لبخند جواب داد :
- من که تازه وارد این پرونده شدم ، اما دوستان قدیمی چندین ساله دنبال این سرشبکه میگشتن و اصلاً ردی ازش نبود!
حتی ۱ درصد هم فکر نمیکردن با پرونده ی شما بتونیم بهش برسیم ... واقعاً دستمریزاد به هُدی!
کارش عالی بود!
با شنیدن اسم " هدی " قلبم به سرعت به تپش افتاد و گفتم :
- مگه خانم مقدم چیکار کردن؟ هنوز هم توی همون خونه هستن؟ اطلاعاتی ازشون دارین؟
صدف خانم جواب داد :
- هُدی اونقدر خوب عمل کرد که بچه ها تونستن راحت شنود کنن و بفهمن این همون آدمه و سر موقع تونستن دستگیرش کنن!
وای خدای من باورم نمیشه که گرفتنش ...
بعد این همه سال؟!
خدا میدونه با گرفتن این آدم و همکاراش قراره چه پرونده هایی لو بره و رونمایی بشه!
رو به صدف خانم پرسیدم :
- خانم مقدم چطوره الان؟ اونم با خودشون بردن ... ؟
صدف خانم سرعتش رو کمتر کرد و با مِن مِن گفت :
- هُدی ... راستش تیر خورده ... وقتی نیروها رسیدن به هوش نبوده ...
ظاهراً بردنش اتاق عمل!
دعا کنیم به جای حساسی نخورده باشه ...
ادامه دارد ...
#م_علیپور
4_5958743867334332710.mp3
15.78M
🎙#شرح_رساله_نور_وحدت جلسهٔ بیست و یکم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری(دامتبرکاته)
تاریخ: (92/5/12)
- عینیت صفات و ذات
- وحدت موجودات وذات
🔻 عناوین:
- (01:00) وجود و صفات موجودات از وجود مطلق است
- (03:00) عینیت صفات و ذات
- (06:00) مراتب وجود در تحلیل عقلی
- (10:00) وجود علمی اجمالی، وجود علمی تفصیلی
- (12:00) علم خداوند نسبت به موجودات از نظر ملاصدرا
- (14:00) موجودات در مرتبه علم تفصیلی عابد (عاشق) و در مرتبه علم اجمالی معبود (معشوق) هستند
- (18:00) ظهور بلا تجافی موجودات از ذات خداوند
- (21:00) شرک اصالت دادن به خود در مرتبه تفصیل
- (23:00) علت جنگ انسانها
- (27:00) همه صفات ما از وجود احدی است (لا حول و لا قوة الا بالله)
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله
🔸️ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق
🔸️جلسه بیست و پنجم - جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
🔸️موضوع: سیری در معارف قرآنی و روایی
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدی_آملی
#ماه_رمضان #رمضان۱۴۴۵
#۱۴۰۳
#دستورالعمل #نماز_وضو #دستورالعمل_نماز_وضو #دائم_الوضو #جفا #ظلم #حاجت #حاجت_روا #وضو #آموزش_وضو #دستورالعمل_رزق #افزایش_رزق #سلام #ورود_به_خانه
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
إلهی، شکرت که همۀ کواکب و ایّام را برای حسن سعد گردانیدی.
فراز۳۵۶
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
4_5850555917480755427.mp3
15.13M
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨
🔵 حکما می فرمایند:نفس به واسطه آلت و قوا عمل می کند ولی حرف از این بالاتر است اصلا کار قوا، کار خود نفس است.
🔵 در حقیقت قوا به وسیله نفس کار می کنند.
🔵 در قیامت نفس را محاکمه می کنند نه قوا را، حتی قوا بر علیه نفس شهادت هم می دهند.
🔵 جبلی قوا و آلات بر انجام کار است، قوه بینایی و چشم کار دیدن، قوه سامعه و شنوایی کار شنیدن و ... .
🔵 قوا در جواب اعتراض نفس که چرا بر علیه من شهادت می دهید می فرمایند مگر حیوانات نمی بینند و نمی شنوند و .... چرا کار آن ها حرام نیست؟ پس اگر توی نفس نبودی فعل حرام انجام نمی دادیم.
#شرح_دروس_معرفت_نفس
#جلسه_صدوسی_و_دو
#شرح_کتاب_معرفت_نفس
#از_کتاب_معرفت_نفس
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
✍️ راه ترک گناه : 🌹✨
🔸امکان ندارد انسان ، به روز حساب و قیامت مومن و عالِم باشد و همواره آن را در خاطر داشته باشد و به یاد آن باشد ، بیاد روزی باشد که در آن روز به حساب کوچک و بزرگ اعمالش می رسند ، و در عین حال پاره ای از گناهان را مرتکب شود ، چنین کسی نه تنها مرتکب گناه نمی شود ، بلکه از ترس ، به قرقگاههای خدا نزدیک هم نمی گردد .
📗 تفسیر المیزان علامه طباطبایی ج۱ ص۷۳
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
🌿آدمي مهمان سفره كردار خود و بهره مند از كشتزار خود است
🌿و به عبارت ديگر محشور با اعمال خود است
🍀بلكه عين اعمال خود است.
🍃علامه حسن زاده املی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه ای از نکات مطرح شده در افاضات استاد صمدی آملی جلسه چهارم ماه مبارک رمضان (شب پنجم)
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
#بخش_چهارم
🔶 هر لفظی را وقتی در وادی متقابل ها ببری بالاتر از متقابلات بالاتر ببری عنایت می فرمایید الفاظ متقابل مثلا قابض و باسط مضلّ و هادی
رافع و خافض
غاضب (غضبناک) و فرح فارح مرتاح
تمام این الفاظ که متقابلات دارند معانی تقابلی دارند،
یک پله زحمت بکشیم یک کمی برخیزیم می بینیم متقابل ها همه متجانس ها میشوند همه متناسب ها میشوند.
اگر شیطان نباشد وحی معنا ندارد بدون ابلیس وحی معنا ندارد.. سبحان الله..
و در قرآن کریم ابلیس، شیطان، حتی برای این که بیاید بندگان خدا را به تور بیندازد و نگذارد که به حضور حق متعال مشرف بشوند میرود از خدا اجازه میگیرد.
میگوید ربِّ ربّ من به من اجازه می فرمایی که الی یوم یبعثون تا آن روزی که همه مبعوث میشوند من وقت داشته باشم که مزاحم بندگانت شوم؟
بسیارخب باشد تو هم آزادی
انک من المنظرین
🔶 وقتی طور وجودی خلق الله عوض میشود در منگنه ها گیر میکنند در بزنگاه ها گیر میکنند
در عبور جدول وجودیشان که حالا برای آنها در مقام صعود برزخی به صورت تونلی یک جای ضیقی که به تعبیر بعضی از روایات آمد کانّه مثل عبور کردن یک نخ از یک سوراخ سوزن نه بالاتر می خواهی که یک انگشت را از این سوراخ عبور بدهی نخیر بالاتر میخواهی یک مشت را از این سوراخ عبور بدهی نخیر بالاتر.. اینها میشود جداول وجودی افراد..
ما جدولی از بحر وجودیم همه
🔶 بعضی از شبها هزار رکعت نماز...
اشکالی ندارد از جنبه زمانی چون مبدأ حرکت شما شب باشد ولو اینکه ادامه حرکت به روز منتهی بشود به اسم شب شماست.
یک کاری را روز شروع کنی از جنبه زمانی نتوانی این ذکرت را به اتمام برسانی بخوری به شب مانند روز عرفه اشکال ندارد شروعت چون در روز است ولو به شب برسی به عنوان روز عرفه است.
🔶 بعد از نماز تعفیر کنید خودتان را خاک مالی کنید پیشانی را بگذارید روی مهر بردارید مهر را بوسه بزنید گونه سمت راست را بگذارید روی مهر بردارید مهر را بوسه بزنید گونه سمت چپ صورت را بگذارید روی مهر، مهر را بوسه بزنید این را میگویند تعفیر..
🔶جاهل اگر به جنگ عالم بیاید هرگز با علم و عالم جنگ ندارد با جهل خودش جنگ دارد.
آنهایی که در کربلا به جنگ ابی عبدالله آمدند با حسین فاطمه جنگ نداشتند با جهالت خودشان جنگ داشتند داشتند با خودشان میجنگیدند. حسین که جنگ نمی کند طرفدار جنگ نیست طرفدار کشمکش نیست.
🔶 ذاکر اگر ذکر ببیند و مذکور که خداست ببیند و ذاکر که خودش است به ظاهر ببیند این تثلیثی است.
اگر ذکر ببیند و ذاکر که خودش هست را ببیند مشرک کفری است. اگر مذکور را که خداست ببیند و ذکر خودش را هم ببیند باز هم مشرک است و نتیجه تابع اخس مقدمتین است.یعنی باز هم مشرک کفری است در حقیقت مذکور نیست. ذکر خودش است. اگر خودش که ذاکر است را ببیند و خدای مذکور را ببیند باز هم مشرک است!
اگر فقط او رو میبیند نه خود را نه ذکر را نه ذاکر را نه عالم را نه غیری را
اما نه اوی محدود به وحدت عددی را اوی به محدود به سعه ی الله الصمد؛ الصمد میخواهد ببیند این تازه میشود توحید.
🔶 آزادی یعنی جنابعالی آزادی از تمام قیدهای خودت در بیایی از هر چه که غیر غیر اوست بیرون بیایی مطلقا مطلقا آزاد محض بشوی یعنی حق محض؛ وجود محدود است یا غیر محدود است؟! حق متناهی است یا غیرمتناهی است؟! الله محدود است یا غیر محدود است؟! الله، الصمد است که در قرآن تلاوت می کنی.. یک بار هم این اسم الصمد در قرآن آمده دو بار نیامده
در سوره ی قل هو الله احد آمده
چون صمد بیش از یکی نداریم آقا
🔶 آزادی؛ آزادی خودت را هر جور دوست داری بسازی و بدان فردا روی سفره آزادی خودت مینشینی
هر جور خودت را ساختی همانی
🔶 فرشته.. صدایی که میشنوی... همه اش خودت هستی
تمام اینها همه ابدان صور برزخی تو اند..
🔶 تازه محدودش است هنوز پرده به نحو مطلق برکنار نرفته..
آزادی خودت را بسازی که فردا وقتی روی آزادی صناعت نفس ات ساختن خودت نشستی می بینی در هیچ چیزی محدود نمیشوی نه در بهشت میگنجی نه در جهنم
نه جهنم میبرندت چون جهنم جا ندارد! چجوری میخواهد شما را جا بدهد! بهشت هم جا ندارد بهشت محدود است.
جهنم محدود به جلالیات است و بهشت محدود به جمالیات است و جنابعالیِ آزادمرد روی سفره آزادی خودت نشستی و بالا آمدی تو غیرمتناهی هستی..
🔶 در بهشت و جهنم هرکجا میگردی حسن زاده را پیدا نمیکنی!
این فرمایش امامِ آقای حسن زاده است، امامِ حسنزاده علی است که فرمود: عارف را نه در جهنم می توانی بیابی و نه در بهشت.
هیچ جای بهشت جای عارف نیست بهشت کجا عارف کجا!
فقط فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
فقط پیش خدا
🔶 آنجایی که یک جهنمی به صدق بگوید یا الله یکدفعه میبینی آنجا علیست چون هر کجا خداست علی آنجاست هر کجا خداست حسنزاده آنجاست هرکجا خداست آقای طباطبایی آنجاست.
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه ای از نکات مطرح شده در افاضات استاد صمدی آملی جلسه چهارم ماه مبارک رمضان (شب پنجم)
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
#بخش_پنجم
🔶 تمام مؤمنین متدینین همه در هنگام ارتحال، به لحظه انتقال جوهری وجودی از این عالم به طور دیگر امیرالمؤمنین را زیارت میکنند.
برای اینکه مومن وجه الله را میخواهد ببیند علی میبیند.
🔶 عالم گنجایش انسان را ندارد؛ بهشت گنجایش امیرالمؤمنین را ندارد نمیتواند علی را در خودش جای بدهد آخر از بس که سعه ی وجودی زیاد است این محدود نمیتواند این غیرمتناهی بالفعل را به اینجا برساند.
🔶 هرچه که بهشتی ها در بهشت مشاهده میکنند میبینند چه آنهایی که در دنیا هستند مثل همینگونه غشوه تصادف بیهوشی در اتاق عمل در خواب، خواب هیپنوتیزمی در مرگ در موت طبیعی
در موت اخترامی در سکته در سرطان مطلقا هرچه در وادی انصراف هرچه خوبی بعد از انصراف می بینید فرمودند اینها از تجلیات فعلی حسین ابن علی است از تجلیات فعلی سیدالشهداء است.
هنوز تجلیات صفاتی اینجا پیاده نمیشود
تجلیات ذاتی هم پیاده نمیشود فوق اینهاست آنها بالاتر از این حرف هاست..
هرچه بهشتیها در بهشت میبینند میشنوند می بویند میچشند همه از منشئات شان است، همه از انشائات نفس ناطقه شان است، همه از تجلیات فعلی جناب سیدالشهداست... تا برسیم به تجلیاتِ.....
🔶 تا الان حرف حضرت نوح را گوش نکردند..
این امر واقع میشود حتمی است این امر لازمه وجودی خودتان است این امر لازمه ی افعال خود شما مردم است. این تحقق عینی اش برای من مثل روز روشن است.
🔶 کشتی اش بسم الله الرحمن الرحیم است..
از آن ابعاد ۱۰۰، ۳۰ و ۱۵ متر برو بالاتر
بسم اللّه مجریها ومرسیها
کشتی و سفینه ی من بسم الله الرحمن الرحیم است.
در یک مرتبه ای پیاده کنی طولش میشود صد متر عرضش میشود سی متر عمقش میشود پانزده متر
میروی جلوتر می بینی حرف صد متر و سی و پانزده نیست صد هزار متر و سی هزار متر و پانزده هزار متر است...
مثل اعداد؛ الفِ ابجد را به یک معنا می گیری میگویی یک وقتی ارتقاء وجودی پیدا می کنی یکش میشود هزار
وقتی اتحاد وجودی پیدا کردی یک دفعه می بینی الف ابجد به جای اینکه بشود یک میشود هزار میشود هزار هزار میشود میلیون
وقتی ارتقاء وجودی پیدا کردی میشود الف الف الف میشود میلیارد. و هکذا إلی غیر النهایه چون تو بی نهایتی....
🔶 آن عارف گفت من تمام عالم را یک لقمه کردم و بلعیدم باز می گویم هل من مزید
چون انسان تشنه هرگز نمی ایستد..
🔶 آه از دست صرافان گوهر ناشناس
هر زمان خرمهره ای با در برابر میکنند..
🔶 آقا جان فرمودند که اینها نه از باب من و شما، شخصی است اینها همه از مکتب خاتم انبیاء است.
که اگر من و امثال من خودمان را به اندازه یک کرمک شب چراغ در مقابل آفتاب عالم تاب وجودی خاتم انبیاء هم خودمان را تمثیل بکنیم تنظیر بکنیم و تشبیه بکنیم باز برای خودمان خیلی احترام قائل شده ایم..
🔶 آقا جان امیرالمؤمنین یک روزی آمدند در بین شاگردان در بین خواص در بین کمیل ها عمارِ یاسر ها اویس قرنی ها عثمان ابن حنیف ها این خواص؛ فرمود: چرا هنوز شما نباید به جایی رسیده باشید که من دیشب چیزهایی از جناب خضر گرفتم را به شما بدهم! دعوا میکنند با ما چرا نباید به آنجا برسیم...
🔶 آمل محل صدور معارف و حقایق در طول تاریخ است به تمام بشریت نه به فقط جهان فعلی به جهان فعلی به جهان قبلی به جهان آینده...
🔶 هر کسی اهل الله بشود خدا در خدمت اوست اهل الله باشید اهل دنیا نه اهل آخرت هم نه...
این راه را بروید آقا به خدا آقا دستتان را می گیرد.
🔶 این همه در این جلسات گفتید استاد میخواهید استاد میخواهید قبول است استادتان خود آقا، به ایشان مراجعه بفرما به صدق مراجعه بکن حالا ببین چه خبرها میشود!
☘ حضرت علّامه حسنزاده آملی (ره)
☘ انسان که در مسیر قرآن، درجه درجه و پله پله به اسرار آن آگاهی مییابد، در حقیقت، به مقامات معنوی خود اعتلا و ارتقای وجودی یافته است و به همان اندازه و پایه، ملکوتی شده است و فرشتهخوی گردیده و تقرّب به حق پیدا کرده است.
📚 نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی/ ص ۷
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله
🔹به عقل رسیدن خیلی مشکل است امّا نگویید که نمی توانیم. در هر شغلی هستی باش؛ امّا عاقل باش. راه انسان شدن این نیست که ما حتماً به حوزه و دانشگاه برویم و درس بخوانیم، من به شما می گویم که اگر فردی به حوزه هم بیاید؛ به همین زودی ها نمی تواند راهِ آدم شدن را پیدا کند. دل خوش نکنيد، این فقط یک حجابی است برای ما که فکر می کنیم برای آدم شدن حتما باید به فلان مرکز رجوع کنیم.
کلّ نظام عالم محل آدم شدن تو است.
📘 شرح مراتب طهارت/ج۱/مجلس دوازدهم/ص۱۷۲
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
🌛عروس ماه 🌜 فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️ قسمت دوازدهم 👇👇
🌛عروس ماه 🌜
فصل دوم: ☀️طلوع خورشید☀️
قسمت دوازدهم
ابرهای سیاه آسمان را پوشانده بود.
باران تندی باریدن گرفت.
مامورانِ خانه امام حسابی خیس شده بودند.
یکی از آنها گفت:«زیر این باران کسی از خانه بیرون نمیآید، بهتر است جایی برویم و پناه بگیریم»
وقتی به مرکز فرماندهی رسیدند دیدند همه ماموران مست شدهاند و در خوابی عمیق هستند. خیالشان راحت شد و با خود گفتند:«میتوانیم تا نماز صبح با خیال راحت اینجا بخوابیم»
در تاریکی شب گروهی به سمت خانه امام حسن عسکری میرفتند، انگار امام قبلا از همه آنها دعوت کرده بود تا آن شب به خانه امام بروند.
به خانه امام رسیدند و بخاطر نبودن ماموران به راحتی وارد خانه شدند.
همه در حضور امام عسکری علیهالسلام نشسته بودند. فرصت زیادی نبود بنابراین امام زودتر سر اصل مطلب رفتند.
امام فرمودند: «خداوند عالمیان به وعده خویش عمل کرد و امام دوازدهم شیعیان به دنیا آمد»
همه خوشحال شدند، بعضی ها به سجده افتادند و خدا را شکر کردند.
امام از اتاق بیرون رفتند و بعد از مدتی، درحالی که مهدی علیهالسلام را روی دست گرفته بودند، وارد اتاق شدند.
اشک در چشمان یاران امام حلقه زده بود.
از جای خود بلند شدند و ادای احترام کردند.
چهره مهدی علیهالسلام مانند ماه میدرخشید.
امام به یاران خود فرمودند: «این فرزندم مهدی علیهالسلام است که امام شما بعد از من میباشد. او همان قائم است که قیام خواهد کرد و دنیا را پر از عدل خواهد نمود.»
این پیام باید توسط یاران امام به همه تاریخ برسد!
خط امامت ادامه پیدا کرده است. دنیا هرگز بدون امام باقی نمیماند. اگر لحظه ای امام معصوم نباشد دنیا در هم میپیچد و زمین اهلش را در خود فرو میبرد.
✍نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری
📝ویـراسـتـــار : دکتـر زهــــرا خـلخـالـی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0