eitaa logo
مدافعان ظهور
395 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان ظهور
#آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت1⃣7⃣ هیچ کس باور نمیکرد که اینان می خواهند خا
💞 😘 ⃣7⃣ (س) پشت در ايستاده بود... صداى ناله (س) بلند شد . دوّمى درِ خانه را محكم فشار داد ، صداى ناله (س) بلندتر شد . ميخِ در كه از آتش، داغ شده بود در سينه (س) فرو رفت . بعد از مدّتى (س) بر روى زمين افتاد. فريادى در فضاى پيچيد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با چه مى كنند " اوّلى همه اين صحنه ها را مى ديد و هيچ اعتراضى نمى كرد، چرا كه او خودش دستور اين كارها را داده بود. در آن روزِ و ، اوّلى و دوّمى با كمك هم، اين صحنه هاى دردناك را آفريده بودند. چه لزومى دارد كه من نام آنها را ببرم. تو خودت آن دو نفر را خوب مى شناسى. اكنون من سؤال مهمّ دارم: آيا آن دو نفر كه خانه (س) را آتش زدند و او را مظلومانه كردند، نبايد سزاى كار خود را ببينند؟ اگر (عج) در آغوش پدر از مظلوميّت اين سخن مى گويد، براى اين است كه قلبش داغدار مادرش (س) است. (عج) هنوز در آغوش پدر است. پدر، گلِ را مى بويد و مى بوسد. پدر گاه دست به چشمان زيباى فرزند خود مى كشد و گاه با او سخن مى گويد، گويا در اين لحظه، تمام شادى هاى دنيا در دل اين موج مى زند. پدر دستِ كوچك (عج) را در دست گرفته و آن را مى بوسد. اين همان دستى است كه انتقام ظلم هايى را كه بر (س) و فرزندان او شده است، خواهد گرفت. بايد اين دست را بوسه زد. اين دست، دست . اين همان دست است كه همه زمين را پر از و خواهد كرد در حالى كه پر از ظلم و ستم شده باشد. ! آيا آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى؟ پدر قدم هاى (عج) را غرق بوسه مى كند! اين كار چه حكمتى دارد؟ من تا به حال كمتر ديده يا شنيده ام كه پدرى، پاىِ را ببوسد. وقتى (ع) بر پاى مهدى بوسه مى زند در واقع، تمام هستى بر قدم هاى (عج) بوسه مى زند. به راستى در اين كار چه رمز و رازى نهفته است؟ من بايد براى تو گوشه اى از قصّه را بگويم: به رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به رسيده بود. ... https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
#آخرین_عروس #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت 4⃣8⃣ هنوز #خدا با مهمان عزيزش سخن مى گويد. لحظا
5⃣8⃣ همه جهان به تو افتخار مى كند كه تو عزيزترين در نزد خدا هستى! گل خودت را بگير و او را با شيره جانت سيراب كن! نوزادش را براى اوّلين بار در آغوش مى گيرد. شيرين ترين لحظه براى يك مادر وقتى است كه براى اوّلين بار را در آغوش مى گيرد و مى خواهد به او شير بدهد. هيچ قلمى نمى تواند خوشحالى يك مادر را در آن لحظه روايت كند. فرزندش را مى بوسد و مى بويد، او را در آغوشش مى فشارد و به او شير مى دهد. هوا ديگر روشن شده است و هنوز (عج) در آغوش مادر است و مادر او را نوازش مى كند. در اين لحظه ها هر دوست دارد ساعت ها با فرزندش خلوت كند و هزاران بار فرزندش را ببوسد و ببويد. ببين كه نرجس چگونه با (عج) سخن مى گويد! او زلال ترين عشقِ مادرى را نثار فرزندش مى كند. ناگهان صداى درِ خانه به گوش مى رسد. رنگ از چهره مى پرد، گويا او ترسيده است. چه خبر است؟ صداى در بار ديگر به گوش مى رسد. خداى من! هر روز در همين وقت ها، اوّلين جاسوس زن مى آمد تا از خانه گزارشى براى خليفه ببرد. چه كند؟ در خانه را باز كند يا نه؟ اگر اين جاسوس بيايد و (عج) را ببيند چه خواهد شد؟ ... 🌐آیدی عضویت در کانال ایتا:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
#آخرین_عروس💞 #حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت 6⃣8⃣ #خليفه جايزه اى بسيار زياد به كسى مى د
7⃣8⃣ نگاه به امام خيره مى ماند. امام براى او آيه چهاردهم سوره قصص را مى خواند: 🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹 را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گيرد. چرا اين آيه را براى خواند؟ اين چه حكايتى دارد؟ بايد به تاريخ نگاهى بياندازيم... داستان يوكابد، مادرِ (ع) را كه يادت هست؟ روزى او در گوشه اتاق خود نشسته بود. او خيلى نگران جانِ بود. فرعون در جستجوى نوزادان پسر بودند. آنها هزاران پسر را سر بريده بودند. يوكابد به (ع) نگاه مى كرد و اشك مى ريخت. او رو به كرد و گفت: خدايا چه كنم؟ لحظه اى بعد، صدايى به گوش او رسيد: "اى مادر ! فرزند خود را در اين صندوق بگذار و آن را به آب بيانداز". اين صدا از سوى بود كه به گوش يوكابد رسيده بود. او نگاهى به اطراف خود انداخت. صندوقى را ديد. اين صندوق را از آسمان آورده بودند. فرزندش را در آن صندوق نهاد و به سوى رود حركت كرد و صندوق را در آب انداخت. امواجِ سهمگينِ آب، صندوق را با خود بردند. اين امواج به سوى مى رفتند. با حسرت به صندوق نگاه كرد، او با خود فكر كرد كه سرانجام چه خواهد شد؟ نكند او در دريا غرق شود؟ مادر بى تاب شده بود و مهرِ مادرى در وجودش شعله مى كشيد و اشكش جارى شد. بار ديگر صدايى به گوشش رسيد: "ما را به تو باز مى گردانيم و دل تو را شاد مى كنيم". ..... 🌐آیدی عضویت در کانال ایتا:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0