eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _خدای من! رها چرا منو خبر نکردی؟ رها دستپاچه شد. _به‌خدا خانوادهی خوبیان،اذیتم نمیکنن؛ تو آروم باش! آیه فریاد زد: _چرا اینکارو کردی؟ چرا قبول کردی؟ چرا از اون خونه‌ی لعنتی نزدی بیرون؟ چرا اینکارو کردی؟ به من زنگ میزدی میومدم دنبالت؛ اصلا به احسان فکر کردی؟ اون به جهنم... زندگی مادرت رو ندیدی؟ زندگی خودت رو ندیدی؟ آیه بلند شد و قصد خارج شدن از آشپزخانه را داشت که حاج علی او را نشاند: _آروم باش دختر، کاریه که شده. نمک رو زخم نباش، مرهم شو براش. رها اشک ریخت... برای خودش، برای بی کسیهایش،برای رهای بیکس‌شدهاش _مادرم دستشونه آیه... مادرم! آیه آه کشید: _باید بهم میگفتی! _بهم فرصت ندادن. کاری از کسی بر نمیومد. _حداقل میتونستم کنارت باشم... رها ملتمس گفت: _الان باش! کنارم باش و بذار کنارت باشم.آیه آغوش گشود برای دختر خسته‌ای که مقابلش بود. رها خود را در آغوش خواهرانه‌اش رها کرد. رها مادرانه خرج میکرد، خواهرانه خرج میکرد. ************************ ارمیا نگاه دوباره‌ای به خانه انداخت. دو روز گذشته بود. گوشه‌ای از ذهنش درگیر و دار این خانواده بود. آخر این گوشه‌ی کوچک ذهن، کار خودش را کرد. ارمیا را به آن کوچه کشاند. میخواست حال و روزشان را بداند ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ از زنی که همسر از دست داده و صبور است بداند، از بیقراریهای پنهانش بداند، از پدری که دخترش را سیاهپوش به خانه آورده بود بداند. میخواست از آیه و نمازهایش بداند، از قدرت دعاهایش بداند، از آه مظلومانهای که گاه به گاه از سینهاش خارج و رنج بود و درد بداند. میخواست خدای حاج علی را بشناسد... خدای آیه را بشناسد؛ میخواست بداند آنچه را که هیچگاه نتوانسته بود بداند. در کوچه قدم میزد. موتور در کنارش بود... مقابل در ورودی ساختمان. نه نام خانوادگی حاج علی را میدانست، نه خبری از آنها میشد که ببیندشان! توجهش به خودرویی که مقابل موتورسیکلتش پارک کرد جلب شد. سر چرخاند به سمت مرِد جوانی که از سمت راننده پیاده شده بود. این مرد را دیروز هم دیده بود که از ساختمان خارج شد. _ببخشید آقا. -با منید؟ _بله. ازتون یه سوال داشتم؛ شما تو این ساختمون کسی رو میشناسید که شهید شده باشه؟یعنی میدونید کدوم واحده؟ مرد که دهان باز کرده بود بگوید اهل این خانه نیست، لب فرو بست و سری به نشان تایید تکان داد. _کدوم واحدن؟ -منم همونجا میرم، با من بیاید. ارمیا با او همراه شد. وقتی زنگ واحد را زد، حاج علی را دید. مرد جوان سلام و احوالپرسی کرد و بعد ارمیا را نشان داد: _ایشون دنبال واحد شما میگشتن حاج علی لبخند آشنایی زد: _سلتم آقا ارمیا! شما اینجا چیکار می کنید؟ ارمیا دست دراز شده حاج علی را در دست گرفت.... ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _خواستم خبری از دامادتون بگیرم. حاج علی هر دو را به داخل دعوت کرد: _لطف کردید؛ فعلا که خبری نیست، اما همین روزا دیگه میارنش. شماها با هم آشنا نشدید؟ و بعد خودش معرفی کرد: _آقا صدرا همسر یکی از دوستان دخترم آیه هستن، چند روزه که همسرشون پیش دخترمن و ما رو مدیون لطفشون کردن. صدرا محجوبانه گفت: _اختیار داریدحاج آقا،انجام‌وظیفه‌است. _لطفته پسرم؛ آیه وقتی رها خانم کنارشه آرومتره رها خانم هم همینطوره؛ اما این آقا که دنبال ما میگشت، داستان داره، تو جاده چالوس با هم آشنا شدیم. در جریان برف و بسته شدن راهها که بودید؟ صدرا تایید کرد و حاج علی ادامه داد: _ما هم تو جاده گیر کرده بودیم که به کمک هم و به لطف خدا راه باز شد. َارمیا و صدرا اظهار خوشوقتی کردند. صورت سه تیغ شده زده‌ی این دو مرد اصلا به این خانه و این شهید نمی آمد، انگار وصله‌ای ناجور بودند؛ یعنی حاج علی هم آنان را وصله‌ی ناجورمیدانست؟ ارمیا: اگه کمکی از من برمیاد در خدمتم. _کاری نیست. خانوادهی خودش دارن کارها رو تو قم انجام میدن. همکاراشم دنبال کاراش هستن. ما هم اینجا فقط منتظریم. صدای باز شدن در، توجه ارمیا را جلب کرد. از گوشه‌ی چشم دو زن پوشیده در چادر سیاه را دید. حاج علی: آیه جان! آقا ارمیا رو یادته؟ تو جاده چالوس! نگاه آیه سرد و شیشه‌ای به جایی نزدیک ارمیا بود: _لطف کردید تشریف آوردید! ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
4_5769249214450107779.mp3
4.79M
🎼حرمت خواهش چشماۍ منهـ 🎤سیدمجیدبنۍفاطمـــــه سرگردانۍ مارا میپوشانـــد💔 @modafehh
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🎞🌿•• ✨ 🔹منم اون حسرتیِ حرم ندیده 🔹توی زندگیش به غیر غم ندیده 🔹همونی که خیلی وقته کربلا هیچ 🔹دیگه خواب کربلا روهم ندیده @modafehh
بسم‌رب‌المهدی... صلّـي‌اللّه‌علـیكِ‌یافاطمه الزهرا... 💔
•• [ اللَّهُمَّ‌طَالَ‌الاِنْتِظَار‌ ...] همسایه‌قدیمی دلهاۍ ما سلام « يَا‌مَوْلاَیَ يَاابْنَ‌الْحَسَنِ‌بْنِ‌عَلِی » اۍعابرغریبه‌این ڪوچه‌ها‌سلام ای‌مایه‌ۍ اهل‌زمین‌رخ‌نمۍدهۍ؟! @modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) ┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
﴿ بسم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیم ﴾ قرار‌ هرروزھ‌ ، ان‌شاالله قرائت‌دعاۍ "هفتم‌صحیفہ‌سجادیہ" کہ‌امام‌خامنہ‌اۍ خواندن‌آن‌راتوصیہ‌کردند...🌿 @modafehh
°| ✨|° ♨️ترامپ دقیقا پارسال، همین ایام دستور حذف عکس را از اینستاگرام و فیسبوک و... صادر کرد امروز خودش از تمامی برنامه های اجتماعی حذف شد ✨وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ✨ 🔥 🍂 @modafehh