دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند:
«هیچ عمل و طاعتی نزد خدای با عزّت و جلال از نماز محبوب تر نیست، پس هیچ چیز از امور دنیا از بجا آوردن نماز در وقت هایش شما را مشغول نگرداند، زیرا خداوند با عزت و جلال جماعت و گروهی را مذمّت کرده و فرموده.
#نماز_اول_وقت 🔊
✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
نایب الزیاره تمام دوستان بودیم
مسجد مقدس جمکران 🦋✨
#حرف_دل
خودت بخواه کہ این روزگـٰار سر برسد
دعای این همہ چشم انتـظار کافۍ نیست !
#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله❤️
#میلاد_امام_زمان(عج)🎉
#مبارک_باد🎊❣️✨
✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
YEKNET.IR - sorood 2 - milad imam zaman 1400.01.06 - narimani.mp3
7.05M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐دنیا پر از جراحت و در انتظار مرهم
💐در انتظار دیدن مهدی آل فاطمه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
#مداحی
👌فوق زیبا
✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_بیست_نهـم
رها: تا شما از خرید برگردید من عکسای
سید مهدی رو از روی دیوار جمع میکنم،
لباساشو جمع میکنم، ارمیا برگشته و تو
دوباره اشتباه روزعقدت روتکرارنمیکنی!
_دیوار خالی میشه با یک عالمه میخ!
رها: خودم درست میکنم؛ کاری نکن که
حس بدی داشته باشه!
_منم حس بدی پیدا میکنم.
رها:خودتو جمع کنآیه،حواستکجاست؟
میفهمی چی میگی؟ میفهمی چیکار
میکنی؟ میفهمی شکستن دل ارمیا تاوان
داره؟
_دل منم شکسته!
رها: اما ارمیا دلتو نشکسته.
_بهخاطر اومدن اونه که شکسته!
رها: تو هیچوقت اینقدر بیمنطق نبودی،
چی شده؟ چه بلایی سر آیه اومده؟
خودت بهش جواب مثبت دادی!
_بهخاطر زینب بود.
رها: دلیلش مهم نیست، تو قبولش کردی
و باید وظایفتو انجام بدی! خیلی نمک
نشناسی آیه... خیلی! تو اونی نیستی که
به من میگفت راه برگشت نیست و باید
با صدرا زندگی کنم! تو گفتی باید صدرا
رو بشناسم!
گفتی بهش فرصت بدم! من بهخاطر
حرفای تو الان اینجام و تویی که لالایی
گفتن بلدی خودت خوابت نمیبره!
چهل روز ارمیا رو از زینب دور کردی
بهخاطر خودخواهیات، چهل روز آب
شدن دخترتو دیدی و هنوز هم با
خودخواهی دل ارمیا رو میشکنی!
حالا که اومده زندگی کن آیه... زندگی
کن!
_دو روز دیگه میره!
رها ابرو در هم کشیده گفت:
_کجا میره؟
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_سی
_گفت نمیدونست تو این خونه پذیرفته
شده، بهخاطر همین یه ماموریت یه ماهه
گرفته!
رها: چیکار کردی باهاش که نرسیده پای
رفتنشو فراهم کرده؟ چیکار کردی آیه؟
_با مراجعات هم اینطوری حرف میزنی؟
باید تو مدرکت تجدید نظر کرد!
رها: تو مراجع نیستی، تو خواهرمی و من
اصلا بیطرف نیستم؛ من طرف تو و
زندگی توئم، من طرف ارمیا و زندگی
اونم!
آیه: مرسی خواهری، اما احیانا خواهر
منی یا ارمیا؟
رها: فرقی نداره، ارمیا هم جای برادرم؛
وقتی تواحمق میشی من بایدخواهر
شوهرت بشم!
صدای خانم موسوی، منشی مرکز بلند
شد:
_دکتر رحمانی، مراجتون اومدن.
زن جوان دستی در موهایش کشید تا
آشفتگی آنها را بهبود ببخشد:
_ببخشید دکتر! نتونستم زودتر برسم!
آیه لبخند زد:
_بریم داخل، بهتره زودتر شروع کنیم.
رها به رفتن آیه نگاه کرد:
_آیه؟!
آیه به سمتش برگشت و سوالی نگاهش
کرد.
رها: یه روز رو تخت بیمارستان به من
گفتی مواظب باش، شاید این امتحان تو
باشه! حالا من بهت میگم "آیه مواظب
باش! ممکنه این امتحانت باشه!"
حالا برو به کارت برس که چیزی به
اومدن شوهرت نمونده!
از قصد گفت شوهرت... گفت تا آیه باور
کند... که آیه زن شود برای آن مرد که
میآید.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗