eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🌱 🕌| سلام صبح گاهی محضر ارباب ◽️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن 📆| امروز شنبه | ۶ شهریور ۱۴٠٠ 📅| ١٩ محرم الحرام ۱۴۴۳ ⏳| تا اربعین ۳٠ روز باقی است... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
شنبہ: ناهار : پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله(سلام و صلوات خدا بر او باد) شـام : اقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد) شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
میدونستۍ یہ ایموجی تو میتونہ درون قݪب یہ آدم حس ایجاد کنہ؟😧😓 آره شاید بہ نظر خیݪیامون مسخره و خنده دار بیاد وݪۍ اینطور نیست رفیق خیلۍ ها هستن با یہ دونہ ایموجۍ لبخند[☺️] ایموجۍ قݪب[♥️] و.... درونشون حسۍ ایجاد میشہ طرف داره با نامحرمش صحبت میکنہ یہو با این ایموجی [☺️] از طرف مقابݪش رو بہ رو میشہ دݪش میݪرزه میدونۍ چرا؟چون اون داره تصورت میکنہ با این ݪبخند🚶🏻‍♀ یا وقتۍ براش [♥️] میفرستۍ ممکنہ هزاااااار جور فکر بیاد تو سرش 💭نکنہ دوستم داره؟ 💭نکنہ عاشقم شده؟ 💭شاید براش مہمم کہ قݪب فرستاده و... و... و... شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
💠بسـم الله الـرحمـن الـرحیـم💠 •| نـام : حمیــــد •| نـام خانـوداگـے : سیاهکالے مرادی وے متولد اردیبهشتـ ۱۳۶۸ استـ در قزوین متولد شد. وی جوانے مومن و انقلابـے ، مصداق کلام نورانے ولے فقیه زمان خویش بود. او در سوریه به خطوط مبارزه با دشمن تڪفیرے پیوست و جزو مدافعانـــ حریـم آل الله شـد. و در این راه در ۴ آذر ماه ۱۳۹۴ به فیض شهادتـ نائل آمد. 🌀 چند سـطر از وصیتـ نامه ے شهید : ابتدا لازم استـــ بگویم دفاع از حرم حضرت زینبـ(س) را بر خود واجب میدانم و سعادتـــ خود را خط مشـے خانواده دانسته و از خدا مےخواهم مرا در این راه ثابت قدم بدارد. °•| شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
😍🌿 به فڪر رویاهای بـزرگ باش تو لایق بہتـرین هایی با خودت تمرین کن "مـن میـتـونـم" هر روز قانون شڪرگزاری رو رعایت کن لبخنـد بزن و بی وقفہ برای اهدافت تلاش کنシ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ زینب سادات: سلام. مریم: سالم عزیزم. خوبی؟ زینب سادات: بله ممنون. مریم: میدونم انتظار تماس منو نداشتی. اما باید باهات حرف میزدم. زینب سادات: من واقعا نمیتونم با اخلاق و رفتار... مریم میان حرفش آمد: برای این زنگ نزدم. زنگ زدم بگم تو کار درست رو انجام دادی. کاری که من انجام ندادم. فکر کردم میتونم شرایط رو درست یا بهتر کنم اما نشد. هیچی بهتر نشد. هیچی درست نشد. من زندگیمو باختم. عمر من رفت و هیچ چیزی ارزش این باخت رو نداشت. فکر کردم تصمیمم درسته. خیلی ها شاید با دیدن زندگی من، بگن کار درست رو انجام داد اما من میگم با کسی که احترام به زن رو بلد نیست، نمیشه زندگی کرد. با کسی که من باشه و نیم من نشه، نمیشه زندگی کرد. تو کار درست رو انجام دادی. خوشحالم که تو قرار نیست بسوزی. برای محمدصادق هم بهتره که زنی بگیره با شرایط خودش. زنی که فکر نکنه، اطاعت کنه. تو اینجوری نبودی. خوبه که تصمیم درست رو گرفتی. تو دختر آیه ای! فرق تو با من اینه! ببخشید مزاحمت شدم. خوشبخت بشی، خداحافظ. تماس قطع شد و زینب سادات هاج و واج باقی ماند... ************* صدرا در واحد بالا را زد: احسان!خونه ای؟احسان. وارد خانه شد. قریب به یک سال بود که احسان ساکن این خانه بود. صدایی از اتاق خواب شنید. به سمت اتاق رفت و احسان را ایستاده بر سجاده دید. لبخند زد و به تماشایش ایستاد. مثل آن روزها که رها را تماشا میکرد. آرام نماز میخواند. با تمام صبر و حوصله اش و صدرا با همه احساسات پدرانه اش تماشایش میکرد. سلام نماز را که داد گفت: قبول باشه! ⏪ ... 📝 @amodafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ احسان به پشت سرش برگشت و لبخند زد: ممنون. از این طرفا؟ صدرا: افطار حاضره. دیشبم کشیک بودی، نگرانته! احسان: این رهایی از دلنگرانی خسته نمیشه؟ صدرا: نه. بعضیا آفریده شدن که مهربون باشن و مهربونی کنن و دنیا رو قشنگ کنن. خانوم منم یکی از اونهاست. احسان بلند شد: بریم. نگاه صدرا به قرآن کنار تخت افتاد. همان که روزهای زیادی مهمان دستان ارمیا بود و این روزها مهمان دستان احسان: چند بار خواستم اون قرآن رو از ارمیا بگیرم، نداد. به جونش وصل بود. چی شد که داد به تو؟ احسان: نمیدونم اما میدونم منم به شما نمیدمش!زمینه چینی نکن. صدرا: چیز جالبی داخلش پیدا کردی؟ احسان: خیلی زیاد. اما از همه جالبتر برام آیه بود که انگار سیدمهدی خیلی ارادت داشت بهش. همین طور آقا ارمیا. صدرا: چطور؟ احسان: اون صفحه خیلی خونده شده. زیر آیه خط کشیده شده، چند جای دیگه هم دیدم با دو تا دست خط نوشته شده. صدرا کنجکاو شد: اون آیه چی بود؟ احسان: الیس الله بکاٍف عبده! آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ صدرا: چی این آیه توجه هر دو اونا رو جلب کرد؟ احسان: احسان متعجب به صدرا نگاه کرد. باورش نمیشد که صدرا عمق این کلا را نفهمیده. احسان: یک لحظه صبر کن عمو. الان میام. احسان به اتاق رفت. قرآن را برداش و صفحه مورد نظرش را آورد. خودکارش را در دست گرفت و کنار آن دو دست خط نوشت: الیس الله بکاٍف عبده. @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
•°🌱 مولاى من، حسين جان(ع)، راهِ حرمت را با گوشه چشمى طورى باز بفرما كه مانندِ سال هاى گذشته،همه عاشقان از تمامِ طبقاتِ جامعه(پير،جوان،فقير،غنى) به پابوسِ حضرتتان شرف ياب شوند. گوشه چشمی آقا آمین یارب العالمین شبتون حسینی 🌙✨ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
🍃.... بھ‌نام‌خالق‌بی‌همتا....🍃
❣ گاهی مرا نگاه کنی "رد شوی" بس است آنان که بی‌کَسند به یک "در زدن" خوشند. ❤️الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج❤️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
یکشنبه: نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد) شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد) شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#آیه_گرافی «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ» و خدا به‌‌ زودی به‌ تو‌ چیزی می‌بخشد که‌ راض
🦋🌊 ۞﴿فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾۞ چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد! آیه۱۹‌سوره‌نساء شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
– ••چھ‌خـۅش‌باشـَددل‌امیدۅارۍ کھ‌امیدِدل‌ۅجانـَش‌تۅباشۍ . . ! _ عجل‌الله‌ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#شهیدانه 🌿 ••° +روایتامیگن‌ اقاامام‌زمان‌(عجل‌الله)باجوونا خیلے جفت و جور میشہ...!! قدرجوونےمونوبدو
🍃🌸 🕊 روایت همسر شهید: شرط حسين اين بود ڪه براے دفاع از حرم بےبے جان مانع او نباشم..✖️ او هدفش دفاع بود نھ شهادت او مےخواست مدافع حرم باشد و اگر در اين راه لياقت شهادت را مےيافت حتما خواست خدا بود..💌 پس من چرا بايد در مقابل مشيت الهے مےايستادم از طرفی معتقد بودم زمان مرگ هر انسان به دست خداست..🥀 زمانش كه برسد چه در خانه باشے، چه در ميدان جنگ هيچ كس را ياراے مقابله نخواهد بود..✌️🏻 پس بر خلاف تصوُر ديگران من زندگے با حسين را انتخاب ڪردم نه همسر شهيد بودن را...💔 شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ بعد زمزمه کرد: خدایا تو برای من کفایت میکنی، تا تو باشی هیچ چیزی نیاز ندارم و وقتی نباشی هیچ چیزی ندارم. خودکار را درون جیبش گذاشت، قرآن را بوسید و بلند شد. ********************* زینب سادات گفت: امشب من میرم مسجد دانشگاه. ایلیا گفت: منم با دوستام قراره بریم مصلی. حاج علی: منم امشب نمیام. هنوز نمیتونم کمرم رو تکون بدم. ارمیا شرمنده گفت: تقصیر من شد. تو این سن و سال منو بالا پایین میکنید. حاج علی: این حرفا چیه بابا جان. پیری من چه ربطی به تو داره؟ زهرا خانوم همانطور که چای میریخت گفت: الان کیسه آب گرم میارم دردتون سبک بشه. امشب شما هم خونه بمونید. شب بیست و سوم باهم میریم. آیه تند تند آشپزخانه را تمیز کرد: نه، خودمون دوتایی میریم حرم. حاج علی: سختت میشه ها. آیه: نه. روبروی مسجد امام حسن عسگری(ع)میشینیم که راحت برگردیم. ارمیا: یک امشبم آیه خانوم زحمت مارو بکشه، اون دنیا از خجالتش در بیام. اینجا که کاری از دستم بر نمیاد. آیه از آشپزخانه بیرون آمد: نگو این حرف رو. حاضر شو بریم. ارمیا: الان زوده. من برم نماز بخونم. بک یا الله و بک یا الله و بک یا الله... اشک ها و التماس ها. خواسته ها و استغاثه ها. جایی از زمین که خدایی میشود... آیه ویلچر ارمیا را هل داد. از میان کوچه ها گذشتند. آیه گفت: امشب خیلی حس خوبی دادم. سبک شدم انگار. خوب شد اومدیم. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ ارمیا: آره. امشب منم حال خوبی دارم. آیه! خسته شدی از دستم؟ آیه: دیوونه شدی؟ چرا باید خسته بشم؟ ارمیا: هر وقت خسته شدی بهم بگو. آیه: باشه. تو هم هر وقت خسته شدی بگو. ارمیا: من خسته نمیشم. آیه: منم خسته نمیشم! صدای قدم هایی از پشت سرشان آمد. در یک لحظه صدای جیغ در کوچه پیچید. آیه به عقب نگاه کرد. چند مرد سیاه پوش به مردم حملهکردند. ناگهان صدای فریاد ارمیا بلند شد. آیه نگاه چرخاند و.... مردی گلوی ارمیا را برید. به سمت آیه دوید و همان چاقو را درون سینه اش فرو کرد. نفس هایش به خس خس افتاد: اشهد ان لا اله الا الله نگاهش به بدن ارمیا که از تکان افتاده بود، دوخته شد: اشهد ان محمد رسول الله ارمیا رفته بود. شاید راست میگفت و خودش خسته بود که زودتر پرکشید. گلوی پاره اش زمین را گلگون کرده بود. آیه به سختی خود را به کنار ارمیا کشاند و دستانش را گرفت و گفت: اشهد ان علی ولی الله چشمانش را بست. قصه ی همه آدما به یک پایان خوش نیاز داره. از اونایی که لباسهای قشنگ و خوشبختی ابدی و یک عشق بدون پایان داشته باشه. مثل آیه که اسم شهید بالای سنگ قبرش نقش ببنده و مثل ارمیا که شاپرک شد و پر زد تو قصه آیه. ⏪ ... @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
°•🌱 دیگہ  از نفس افتادمـ ! یا حُسین فقط حَرَمـ ، دلمـ بدجور هـواتوکردهـ ارباب... شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
بسم‌اللہ‌الࢪحمـٰن‌الࢪحیـــم
📖 السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ... 🌱سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند. سلام بر او و بر لحظه‌ای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد.✨ 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
عاشقان وقت #نماز است🌿 اذان می گویند 📣 نماز اول وقت🕊🕊🕊 ذکر روز جمعه↯ اللّٰهـم صَلِّ علیٰ مُحَمَّد و
•🌪• ¦›⇜ شوثانیہ‌هاۍآخرمیخونہ😐 آنقدرتندمیخونہ‌کہ‌نصف‌کلمات‌هم‌ دُرُست‌ادانمیکنہ🐚 بعدانتظارداره‌رحمت‌ الهی مثل‌سیل‌سرازیربشہ‌توزندگیش🌱💛 هیچےتوزندگیت‌درست‌نمیشہ🙂 -والسلام !🌻 _رفیق پاشو نماز اول وقت🧡 ¦›⇜ شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی