eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
108 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۴) راهی مدینه شد. فرماندار مدینه وقتی از این خبر مطلع شد از شهر کرد و به راحتی وارد شهر شد او برای مردم خطبه می‌خواند در خطبه‌هایش به مردم ناسزا می‌گفت و آنان را به خاطر سرزنش می‌کرد و می‌گفت: به خدا قسم چنان بر سرتان می‌آورم که دل‌های مومنین و خاندان عثمان آرام شود و آیندگان راجب به شما سخن بگویند. آنقدر مردم ترسیدند که به پیش (!!!) رفتند و او را شفیع قرار دادند تا آنها را نکشد. او آنقدر با صحبت کرد تا او را از این اقدامش منصرف کرد. چند روزی در مدینه ماند و از همه برای معاویه بیعت گرفت و گفت: از شما گذشتم اما امیدوارم رحمت خدا شامل حال شما نشود من را جانشین خودم قرار دادم مبادا با او مخالفت کنید. سپس به سمت رفت. او هرجا گروهی از امیرالمومنین را می‌دید آنان را و اموالشان را به می‌برد. چون خبر کشتار و غارت به مردم مکه رسید بسیاری از آنها از جمله حاکم مکه از شهر فرار کردند؛ عده‌ای از مردم مکه از ترس به استقبال رفتند اما به آنها دشنام می‌داد و می‌گفت: اگر به رای من بود حتی یک نفر از شما را باقی نمی‌گذاشتم و همه را می‌کشتم. او وارد مکه شد، طواف کرد و نماز خواند و بعد خطبه خواند.در خطبه‌اش امام علی و یارانش را مورد توهین قرار داد و به اجبار از مردم برای بیعت گرفت. سپس راهی شد. @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۵) چون وارد شد قصد کرد تمام اهل آنجا را بکشد اما با پادرمیانی و سخنان او که: ما از شماییم و همچون شما ، را از این اقدام منع کرد. در اقدام بعد ، دستور به کشتن شیعیان (محلی در اطراف یمن) داد و فردی را فرستاد که همه آنها را بکشد.او با این کار و در بین مردم ایجاد کرد. مردم آنجا با گریه و زاری از خواستند که از این کار منصرف شود. او گفت: اگر بیاورید شما را گردن نمی‌زنم وگرنه همه شما را خواهم کشت. فردی به نام به سرعت راهی شد تا از امان نامه بگیرد. قبول نمیکرد و می‌خواست با این اتلاف وقت فرستاده‌اش تمام شیعیان را به قتل برساند. اما بعد از تعللی زیاد امان نامه را داد. به سرعت به طرف حرکت کرد و دو شبانه روز از مرکبش پیاده نشد و می‌تاخت. در تباله ، چون امان نامه دیر رسیده بود، شیعیان را به خط کرده بودند برای گردن زدن. از دور برق شمشیر را دید به سرعت به طرف آنها حرکت می‌کرد و برای جلب توجه آنها پیراهنش را درآورد روی سرش می‌چرخاند و به سرعت شترش را هی می‌کرد. اما ناگاه شتر از شدت خستگی ایستاد و دیگر راه نرفت ، او از شتر پایین پرید و تا محل اجرای حکم و امان نامه را به آنها رساند و شیعیان را نجات داد و دید اولین کسی که برای گردن زدن آورده بودند ، خود بود!!! @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۶) از خارج شد و به محل رسید. که حاکم از طرف امیرالمومنین بود، دو پسرش به نام‌های و و را پیش یکی از افراد قبیله گذاشته بود. که از این خبر مطلع شد دستور داد که آن دو پسر نوجوان عبیدالله را پیش او بیاورند اما آنها در مقابل خواسته‌ی ایستادگی کرد و با لشکرش به خانه‌‌ی او حمله کردند، او را کشتند و هر دو را زدند. سپس به طرف حرکت کرد. او ابتدا یکی از به نام را که بزرگ بود ، دستگیر کرد و ، سپس پسرش ، که او هم از بزرگان بود، دستگیر و گردن زدند. همه اهل شهر را جمع کرد و آنها را تهدید کرد و گفت: ای مسیحیان و ای برادران میمون‌ها! به خدا قسم اگر خبر ناخوشایندی از شما به من برسد، و چنان می‌کنم که نسلتان قطع شود و مزارع‌تان از بین برود و خانه‌هایتان خراب شود،پس حواستان باشد. سپس به رفت در آنجا را که از و بزرگ قبیله بود ، به طرز فجیعی کشت. به هرجا که می‌رسید عده‌ای را به سر می‌فرستاد و از حاضران آنجا از عثمان می‌پرسید اگر می‌گفتند: او مظلومانه کشته شده آنها را رها می‌کرد در غیر این صورت همه را از دم تیغ میگذراند و این کار را در طول همه راه انجام داد تا که به رسید. @modafehh