🕋 #ذکر_یازهرا_کلید_بازکردن_درهای_استجابت
🌍 آیت الله بهجت:
💡«در روایت دربارۀ شرایط استجابت دعا آمده است:«من دَعا وَ هُوَ لایَحِسُّ...؛ [یعنی]هرکس دعا کند و جز اجابت احساس نکند، دعایش مستجاب میشود»...قلب متیقّن و دلِ شکستهای میخواهد که دعایش مثل تیر به هدف برسد»
🌹سجده های شکر ما هنگام #دعای_فرج...،نشانه اعتماد ما به خدا در استجابت دعاست
🌍امام خامنهای :
💡« #افضل_اعمال_امّتی_انتظار_الفرج یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظرفرج باشند[یعنی] امید...،در یک روایتی از امیرالمؤمنین علیه السّلام[نقل شده]:
«اِنتظروا الفرج ولا تیأَسوا من رَوح الله»
🌍امام باقر علیهالسلام:
💡«الدعايرد القضاء وقد ابرم اِبراما،
دعا،قضارا گرچه قطعى شده باشدبرمى گرداند»
(کافی،ج۴)
✅اگه #قدر۴۰۱ ظهورامضانشده باشه،
🚨امشب یعنی #شب_قدر۲۳
برای گرفتن امضای ظهور با دعا و...،بهترین فرصته،
🌍 آیت الله سیبویه به نقل از یکی از بزرگان می فرمود:
💡«...روز #جمعه ای طرف عصر در #سرداب_مقدس رفتم دیدم غیر ازمن احدی نیست...درآن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:«به #شیعیان و #دوستان مابگویید که خدا را #قسم دهندبه حق #عمه_ام_حضرت_زینب علیها السّلام که #فرج مرانزدیک گرداند»
🌍 آیت الله بهجت:
💡«آیانباید درفکر این باشیم ازکسی که خداوندبرای اصلاح جامعه قرارداده بخواهیم که بیاید!؟ خوداودر مسجد سهله، جمکران،درخواب وبیداری در گوش افرادی ازدوستانش...،فرموده:« فرج من نزدیک است،دعا کنیدیابه نقلی فرموده: #فرجم نزدیک شده،دعا کنیدبدا،حاصل نشود»
🌹 #ونراه_قریبا
🌹 #شب_مقدرات
🌹 #یا_محمد_یا_علی
🌹 #امید_به_خدا_مهمترین_باب_تحقق_آنی_ظهور
#مصطفی گفت: پدر من میخواهم شما را به #دختر_سه_ساله_اباعبداللهالحسین(ع) #قسم بدهم که مانع رفتن من نشوید.
این را که گفت من حسابی منقلب شدم و گفتم: عیب ندارد.
سر و جانم فدای #حضرت_رقیه بشود. #مصطفی تا این حرف را شنید ، پرید و مرا در آغوش گرفت و بوسید و رفت.
اول آبان سال ۶۲ #مصطفی رفت ، هشتم آبان تماس گرفت و از من اجازه خواست در #عملیات_والفجر۴ شرکت کند. دعایش کردم و اجازه دادم.
شب دوازدهم آبان ماه ، #پدر بزرگوار #شهید_محمود_نوریفرد آمد مغازه ما و گفت: خبر دارید فردا #شهید میآورند قزوین؟
گفتم: #شُهدا چه کسانی هستند؟
گفت: ای یک سری بچههای هستند.
بعد از کمی صحبت گفت: راستی اگر آقا مصطفی هم بین آنها باشد چه کار میکنی؟
گفتم: به خداوندی خدا آن روزی که رفت، من دیدم او روی زمین نیست و دارد پرواز میکند.
صبح روز سیزدهم آبان ماه زنگ منزلمان به صدا درآمد. رفتم در را باز کردم ، دیدم تعدادی از دوستانش هستند.
گفتند: آمدهایم صبحانه را پهلوی شما بخوریم ، نان هم گرفتهایم.
نشستیم و شروع به خوردن صبحانه کردیم. که سر صحبت باز شد ،
گفتند: بین این ۲۱ #شهیدی که آوردهام ، #آقامصطفی هم هست.
#گفتم: صدایتان را بیاورید ، پایین که #مادرش متوجه نشود.
صبحانه را که خوردیم دسته جمعی از خانه زدیم بیرون و رفتیم بسیج تا شهدا رو ببینیم.
اولین #شهیدی که آوردند #آقامصطفی بود.
صورتش را باز کرده بودند. نگاهش که کردم ، داشت میخندید. درست مثل خندهای که وقتی اجازه دادم به جبهه برود به لب داشت.
نگاهش کردم دیدم آنقدر صورتش زیبا شده که حد ندارد.
#راوی: سید حبیب الله حاج میری(پدرشهید)
#ماندگاران