💢گذر از آب برای درس💢
🔰آیتاللهالعظمیٰ بهجت (رحمهالله):
« جدّیت علما در اشتغال به بحث و درس، بهحدّی عجیب و غریب بوده که نمیشود بیان کرد.
گفتن آن خیلی مشکل است، مخصوصاً محققین آنها.
🔻استاد ما نقل میکرد که: " تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت ننمودم.
علت آن هم این بود که باران شدیدی آمده بود و من یقین کردم که آن مرحوم برای تدریس نمیآید؛ زیرا هنگام باریدن باران، در جلوی خانه ایشان آب فراوان جمع میشد و لذا عبور و مرور از آن قطع میشد، ولی بعد معلوم شد که یکی از اهل علم، پایش را بالا میزند و مرحوم آخوند را پشت میگیرد و از آب عبور میدهد! "
با چه مشقتها و سختیها، عمری در راه درس و تدریس و بحث، گذراندند و هیچ احساس خستگی و فتور نکردند! »
#سیره_علماء
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💢ما طلبکار از طلبگی نبودیم💢
🔰آیتالله شیخ حسن ممدوحی (رحمهالله):
«ما در مدرسه حجتیه، خیلی صدمه خوردیم...
وضعیت مدرسه یکجوری بود که من الان فکر میکنم که ما راستی راستی چرا نمردیم یا مثلاً چطور شد که ما از اونجا، سالم در رفتیم...
سیمهای برقش، همه خراب بود، آب نداشت، در زمستان، آب کاسه در داخل حجره، تا ته یخ زده بود؛ یعنی حجره ما، مثل فریزر بود...
آخرهای آذر یا اوایل دی، پنج مَن ذغال میخریدند، میریختند پشت در حجره که این، برای زمستانتان...
راز ماندگاری ما، تربیت آقای خوشوقت بود...
ما در منزلمان، دو نفر مستخدم داشتیم؛ خلاصه خیلی راحت زندگی میکردیم ولی من این زندگی را رها کرده بودم و طلبگی را انتخاب کرده بودم...
طلبگی را از خودمون طلبکار میدانستیم؛ خودمون رو بدهکار به سازمان طلبگی میدانیم...
ما همیشه، نهتنها فکر گرفتاری وضعمون را که نمیکردیم؛ فقرمون رو فکر نمیکردیم؛ وضع حوزههایمان را فکر نمیکردیم؛ درس را هم شب و روز میخواندیم امّا میگفتم تو کجا و علامه طباطبایی کجا؛ تو کجا و مثلاً مرحوم نائینی کجا؛ همیشه خودمون شرمنده بودیم...
ما همیشه طلبگی را طلبکار خودمان میدانستیم؛
ما طلبکار از طلبگی نبودیم.»
[به نقل از ماهنامه فرهنگی و اجتماعی حاشیه؛ شماره 13]
#سیره_علماء
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💢دوباره کتاب را درس گرفتم تا مطمئن شوم💢
🔰علّامه حسنزاده آملی (رحمهالله):
«در محضر انورِ...آیتاللهالعظمی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، از جمله علومی که فرا میگرفتم، رشتههای ریاضی بود.
...تدریس زیج بهادری، دو سال تمام، به طول انجامید و چون تدریس آن به پایان رسید، فرمود: "آقا! حالا نوبت تدریس مجسطی بطلمیوس به تحریر خواجه طوسی است."
این کمترین، پیش از آنکه درس مجسطی را شروع کند، به این فکر افتاد که چند هلال و خسوف و کسوف با براهین هندسی آنها استخراج کند، اگر از عهده آنها برآمد، شروع به فراگرفتن مجسطی کند.
چون آغاز به کار کردم، در چند مورد برای اقامه براهین هندسی و هیوی هلال و خسوف و کسوف، سخت وامانده و نتوانستم مسائل هیوی را مطابق اشکال هندسی پیاده کنم.
لذا چون محضر استاد روحیلهالفداء برای درس مجسطی تشرف یافتم، هم مجسطی را با خود بردم و هم زیج بهادری را و عرض کردم: آقاجان! من خواستم برای اطمینان خاطرم، چند هلال و خسوف و کسوف را به وفق براهین هیوی و هندسی از زیج بهادری استخراج کنم، در أثنای عمل ماندهام و نتوانستم از عهده آن برآیم. آیا از خواندن مجسطی، این مشکل حل میشود؟
آن جناب، بدون کمترین انقباض و کوچکترین اعتراض فرمود: "آقا! چاره اینست که باید زیج بهادری را از سر شروع کنیم."
دو سال دیگر به تعلم زیج بهادری از آن بزرگوار، اشتغال داشتم.»
[هزار و یک کلمه؛ ج6؛ کلمه612؛ ص319]
#سیره_علماء
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin