♦️همّ و غمّ طلبه برای فردا⁉️
متأسّفانه گاهی به آینده فکر میکند، سستی و رخوت در وجودش حاکم میشود...
🔰آیتالله عبدالمجید بنابی (دامعزّه):
« طلبه بهجای اینکه به آیندهاش فکر بکند، به وظیفهٔ فعلیاش توجه کند.
متأسّفانه گاهی به آینده فکر میکند، سستی و رخوت در وجودش حاکم میشود و نهتنها در خود، بلکه در دوستان و نزدیکانش نیز، تأثیر منفی میگذارد!
چنین شخصی بهجای اینکه به رحمت الهی امیدوار باشد، چشمش بهدست دیگران است و وقتی از جهت معاش تأمین نمیگردد، کاسه صبرش لبریز شده، به زمین و زمان، بدبین میشود!
وی باید بهجای فکر کردن به آینده، به خودش چنین بگوید: " یک دولت همواره به فکر کارمند خویش است، ماه به ماه در پی آن است که حقوق کارمندش را تأمین کند، حتی برای دوران بازنشستگی او نیز قانون وضع میکند و برای وفات او برنامه دارد که خانوادهاش خیلی اذیت نشوند.
آیا گردانندهٔ دستگاه خلقت و خالق هستی، نسبت به مخلوقاتش چنین حمایتی نخواهد داشت؟!
مخصوصاً نسبت به خودیها که بزرگترین سرمایهشان (عمر) را در راه او صرف میکنند؟! آیا خداوند به مقدار یک دولت، قدرت ندارد؟! "
نعوذ باللّٰه از اینکه خدا را به دولت تشبیه میکنیم؛ ارادهٔ او عین عمل اوست.
اگر طلبه به خدا اعتماد و توکّل داشته باشد، خیلی از افکار و وسوسهها به سراغ او نخواهد آمد و تنها همّ و غمّش وظیفهٔ امروزیاش خواهد بود. »
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💢«محصّل کو ؟؟»💢
🔰علّامه حسنزاده آملی (رحمهالله) :
«چون جناب استاد الهی قمشهای، حکمت منظومه را شروع به تدریس کرد، به این و آن اطّلاع دادیم که هرکس بخواهد از این خرمن خوشه بردارد و از این مخزن توشه بگیرد، مقتضی موجود است و مانع، مفقود.
به مدّت قلیلی، جمع کثیری در حدود پنجاه تا شصت نفر شرکت کردند؛
یک هفته، دو تا نشد که حسنزاده یکّه و تنها شد.
نماز مغرب و عشاء را به مرحوم الهی اقتدا کردم؛ بعد از ادای فریضه، رو به من کرد و گفت: "آقا! منظومه را نیاوردی؟"
عرض کردم: "چرا؛ ولی کسی نیامد."
فرمود: "همیشه همینطور بود؛ محصّل کو؟ مگر حوزهٔ درس ما در محضر استاد آقا بزرگ حکیم، غیر از این نحو بود؟
منظومه را بده؛"
باز کرد و شروع به تدریس فرمود.
تا پس از مدّت مدیدی بعضی از یاران باوفا، رفیق راه شدند.
به همین روش بود درسهایی که با استاد شعرانی و با دیگر اساتید داشتیم.
آری؛ مگر هرکس موفق است که از ابتدای طلوع فلق تا انتهای غروب شفق، بلکه تا ماورای غسق، دفتر دانش را ورق زند.
﴿ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء﴾ »
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💢ما طلبکار از طلبگی نبودیم💢
🔰آیتالله شیخ حسن ممدوحی (رحمهالله):
«ما در مدرسه حجتیه، خیلی صدمه خوردیم...
وضعیت مدرسه یکجوری بود که من الان فکر میکنم که ما راستی راستی چرا نمردیم یا مثلاً چطور شد که ما از اونجا، سالم در رفتیم...
سیمهای برقش، همه خراب بود، آب نداشت، در زمستان، آب کاسه در داخل حجره، تا ته یخ زده بود؛ یعنی حجره ما، مثل فریزر بود...
آخرهای آذر یا اوایل دی، پنج مَن ذغال میخریدند، میریختند پشت در حجره که این، برای زمستانتان...
راز ماندگاری ما، تربیت آقای خوشوقت بود...
ما در منزلمان، دو نفر مستخدم داشتیم؛ خلاصه خیلی راحت زندگی میکردیم ولی من این زندگی را رها کرده بودم و طلبگی را انتخاب کرده بودم...
طلبگی را از خودمون طلبکار میدانستیم؛ خودمون رو بدهکار به سازمان طلبگی میدانیم...
ما همیشه، نهتنها فکر گرفتاری وضعمون را که نمیکردیم؛ فقرمون رو فکر نمیکردیم؛ وضع حوزههایمان را فکر نمیکردیم؛ درس را هم شب و روز میخواندیم امّا میگفتم تو کجا و علامه طباطبایی کجا؛ تو کجا و مثلاً مرحوم نائینی کجا؛ همیشه خودمون شرمنده بودیم...
ما همیشه طلبگی را طلبکار خودمان میدانستیم؛
ما طلبکار از طلبگی نبودیم.»
[به نقل از ماهنامه فرهنگی و اجتماعی حاشیه؛ شماره 13]
#سیره_علماء
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💠مبادا فیض ماه رجب را از دست بدهید
🔰آیتاللهالعظمیٰ جوادی آملی (دامعزّه):
«اين #ماه_پربركت_رجب اذكاری دارد، ادعيهای دارد...
مبادا از شما بزرگواران حوزوی طلبهای باشد و به فيض اين ماه رجب موفق نباشد و لو فی الجمله؛
اگر بالجمله توفيقش نصيبش نشد فی الجمله...
🔻آن اذكاری كه دارد همين كه #بين_درس_و_محل_زندگی رفت و آمد میكند آن اذكار را بگويد.»
[1378/07/23]
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin
💢دوباره کتاب را درس گرفتم تا مطمئن شوم💢
🔰علّامه حسنزاده آملی (رحمهالله):
«در محضر انورِ...آیتاللهالعظمی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، از جمله علومی که فرا میگرفتم، رشتههای ریاضی بود.
...تدریس زیج بهادری، دو سال تمام، به طول انجامید و چون تدریس آن به پایان رسید، فرمود: "آقا! حالا نوبت تدریس مجسطی بطلمیوس به تحریر خواجه طوسی است."
این کمترین، پیش از آنکه درس مجسطی را شروع کند، به این فکر افتاد که چند هلال و خسوف و کسوف با براهین هندسی آنها استخراج کند، اگر از عهده آنها برآمد، شروع به فراگرفتن مجسطی کند.
چون آغاز به کار کردم، در چند مورد برای اقامه براهین هندسی و هیوی هلال و خسوف و کسوف، سخت وامانده و نتوانستم مسائل هیوی را مطابق اشکال هندسی پیاده کنم.
لذا چون محضر استاد روحیلهالفداء برای درس مجسطی تشرف یافتم، هم مجسطی را با خود بردم و هم زیج بهادری را و عرض کردم: آقاجان! من خواستم برای اطمینان خاطرم، چند هلال و خسوف و کسوف را به وفق براهین هیوی و هندسی از زیج بهادری استخراج کنم، در أثنای عمل ماندهام و نتوانستم از عهده آن برآیم. آیا از خواندن مجسطی، این مشکل حل میشود؟
آن جناب، بدون کمترین انقباض و کوچکترین اعتراض فرمود: "آقا! چاره اینست که باید زیج بهادری را از سر شروع کنیم."
دو سال دیگر به تعلم زیج بهادری از آن بزرگوار، اشتغال داشتم.»
[هزار و یک کلمه؛ ج6؛ کلمه612؛ ص319]
#سیره_علماء
#منش_طلبگی
🍃🌱↷
『 @modarese_novin