هر گاه چیزی را رها کردم
به سمتم بازگشت،
و دیر بود
مثل دریا که جسدی را پس میدهد ..
باید بروم
دلتنگ کهـ شدی، گُلدان کوچك پشت پنجره را
ببوس.
من، یک روز که خیلی دلتنگ بودم
دلم را همانجا خاك کردم . . :) ′
مُفرد
ولکنك لا تعلم کم بکیت و أنا أحدث الله عنك ..
ولی تو نمیدونی وقتی، در موردت به خدا میگفتم چقدر گریه کردم :)
دیگه دوستش نداری ولی دلت برایِ زمانی که دوستش داشتی تنگ میشه، برایِ حسی که درون خودت داشتی . .