✡️ تمدن شیطان (٢)
☠️ رنسانس: آغاز تمدن شیطانی غرب
1️⃣ اما #روم_شرقی از این حملات مصون ماند و آنچه پس از این در تاریخ بهنام روم مشهور است، این بخش شرقی از آن است که تا شروع #رنسانس به حیات خود ادامه داد. در بخش غربی که فئودالها و شوالیهها به حاکمیت رسیده بودند، جریان علم و دانش و تمدنسازی به شکلی ضعیف و نه مشابه آنچه در سرزمینهای اسلامی اتفاق افتاد، تنها در کلیسا پیگیری میشد. این ایفای نقش مهم در حفظ علم و دانش در آن شرایط بحرانی، بعدها به عنوان “انحصاری کردنِ دانش” اتهامی جدی متوجه کلیسا نمود.
2️⃣ ادبیات، فلسفه، منطق، ریاضیات، و نجوم، مواد درسی و علمی دیرهای راهبان مسیحی بود که اختصاص به امر آموزش داشت. در این دیرها ظاهراً برخلاف آنچه در #تمدن_اسلامی گسترش یافت، خبری از #علوم_تجربی نبود. همین امر، اندک اندک منجر به دورشدن کلیسا از مردم و فراهم شدن زمینه شکلگیری #پروتستانتیزم شد.
3️⃣ امور #کلیسا به شکل متمرکز و زیر نظر #پاپ از طریق سراسقفها که بر تمامی کلیساهای یک کشور نظارت داشتند، و جدا از حاکمیت فئودالها اداره میشد. فئودالها حق دخالت در امور کلیسا را نداشتند و این امر در طول زمان قدرت زیادی برای پاپ و کلیسا ایجاد نمود.
4️⃣ از لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز ساکنشدن این اقوام همراه با مسیحیشدن آنان صورت گرفت. #شارلمانی پادشاه فرانکها که بزرگترین پادشاه اروپا در نیمه نخست #قرون_وسطی دانسته شده، با همراهی پاپ، مسیحیت را در اروپا گسترش داد. پس از شارلمانی از استمرار الگوی قدرت او جلوگیری شد و در شرق اروپا روسها و مجارها و در غرب آن انگلها و ساکسونها در بریتانیا، فِنها در فنلاند و دَنها در دانمارک مستقر شدند.
✡️ تمدن شیطان (٣)
☠️ رنسانس: آغاز تمدن شیطانی غرب
1️⃣ در جریان #جنگهای_صلیبی و تحولات پس از آن، شهرنشینی مجدداً احیا شد و سبب تضعیف فئودالیسم و قدرت فئودالها شد. اندک اندک نقشهٔ جدید اروپا برای انجام مأموریت تازه در حال شکلگیری بود.
2️⃣ با اخذ مالیات از فئودالها و مراجعهٔ آنان به بازرگانان و #بانکدارها (که شغل مورد علاقه #یهودیان بود) اقتصاد شهرنشینی با غلبه بر اقتصاد فئودالی در دست این گروه متمرکز شد. پادشاهان در مقابل فئودالها قدرت یافتند و با برقراری حکومت مقتدر مرکزی، امر تجارت را تسهیل نمودند. افزایش قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی پادشاهان موجب دخالت آنان در امور کلیسا و محدود شدن قدرت #پاپ شد.
3️⃣ در این احوال که کشورهای انگلستان، فرانسه، اسپانیا، آلمان و روسیه در حال شکلگیری بود، وضعیتی متفاوت در #ایتالیا به چشم میخورد. این کشور بنا بود کانون اصلی #رنسانس باشد. لذا در حالی که شهرها و بنادر شمالی این سرزمین (که پایگاه اصلی #یهودیان بود) از طریق تجارت، ثروت بسیاری را کسب نموده و خود را نیز از سلطهٔ دستگاه پاپ و امپراتوری مقدس روم (آلمان) خارج ساخته بودند، هیچ حکومت مرکزیای در این سرزمین شکل نگرفت!
4️⃣ با جنگهای صلیبی و فتح قسطنطنیه، دانشمندان و هنرمندانِ #بیزانس به این کانون اصلی فرار کرده و در آنجا با استفاده از آموزههای دینگریز و شیطانی و دستاوردهای تمدنی اسلامی، به بنای تمدنی جدید پرداختند. این اتفاق نخست در عرصه هنر و سپس در عرصه ادبیات، فلسفه، اخلاق و دانش و بهویژه #علوم_تجربی راهبری شد.
✡️ تمدن شیطان (٨)
1️⃣ گفتیم که استقلال #کلیسا و قدرت #پاپ در جوامع فئودالی اروپا در قرون وسطی، مانعی بزرگ بر سر راه طراحان #رنسانس محسوب میشد. از آنجا که در جوامع دینی نمیتوان با صراحت، دینِ مستقر را براندازی نمود، همیشه بهترین راه، ایجاد #انحراف در آن دین بوده است. در مورد مسیحیت در آستانهٔ رنسانس چنین اتفاقی افتاد.
2️⃣ پس از آنکه #حزب_شیطان در قالب #یهودیت یک بار پیش از این با ایجاد #مسیحیت_پولسی، این دین الهی را به انحراف کشانده بود، اینک زمان آن رسیده بود که برای هرچه نزدیکتر کردنِ آن با یهودیتی که خود نیز پیش از این #تحریف شده بود، اقدامی اساسی صورت گیرد.
3️⃣ پس از آن که اروپا در طی چند دهه شاهد گسترش اعتراضات علیه پاپ و دستگاه کلیسا شد، سرانجام کشیشی آلمانی به نام #مارتین_لوتر مخالفت وسیعی را علیه کاتولیسیسم سازماندهی کرد و موفق شد تا نهضتی را بر مبنای جدایی و انشعاب در دین مسیحیت (که بهسبب ماهیت اعتراضآمیز آن #پروتستانتیزم خوانده شد) رهبری کند. پاپ اگرچه لوتر را تکفیر کرد، اما فرمان او به امپراتور برای مقابله با لوتر، در سال ١۵٢٠م در آتش افکنده شد، و اینچنین از پاپ و کلیسا تقدّسزدایی شد. کتاب معروف لوتر با عنوان "عیسی مسیح یک یهودی زاده شد" در سال ١۵٢٣ انتشار یافت.
4️⃣ لوتر که به #زبان_عبری آشنایی کامل داشت، در کتاب و عقاید خویش بهشدت مقیّد به دفاع از #یهودیت و ترویج اعتقادات آنان بود. او اعلام داشت:
👈 #یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. روحالقدس بهواسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانهایم. همانطور که در داستان "زن کنعانی" آورده شده است، ما همچون سگانی هستیم که از خرده نانهای بر زمین ریختهی اربابان خود ارتزاق میکنیم.