#مقاله
#معاویه و «بنی امیّه» از نسل «بنی عبد مناف» نیستند بلکه «امیّه» فرزندخوانده «عبد شمس بن عبد مناف» بوده(با استفاده از نامه 17 نهج البلاغه).
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅ قسمتی از نامه 17 نهج البلاغه:
«... وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ فَكَذَلِكَ نَحْنُ، وَ لَكِنْ:
- لَيْسَ أُمَيَّةُ كَهَاشِمٍ
- وَ لَا حَرْبٌ كَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ
- وَ لَا أَبُو سُفْيَانَ كَأَبِي طَالِبٍ ...
- وَ لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيق ...».
نکات:
1️⃣ نسَب امیر مؤمنان ع: ابن ابی طالب ابن عبد المطَّلب ابن هاشم ابن عبد مناف.
نسب معاویه: ابن ابی سفیان ابن حرب ابن امیّه ابن عبد شمس ابن عبد مناف.
2️⃣ جریان نگارش نامه 17 نهج البلاغه چنین است که ابتدا معاویه نامه ای در خلال جنگ صفِّین به حضرتشان نوشته بود که یکی از جملات آن چنین است: «نحن بنو عبد مناف» و مرادش این بود که ما از یک پدر هستیم پس چرا باید با هم بجنگیم!(معاویه در مقام ضعف بود و نیاز به صلح داشت).
3️⃣ حضرتشان نامه 17 نهج البلاغه را در پاسخ به معاویه نگاشتند و نسبت به این جمله او جوابیه ای دادند که به اعتقاد نگارنده فهم دقیق آن مبتنی است بر شرح مرحوم #علامه_مجلسی-اعلی الله مقامه-
ایشان در #بحارالانوار در شرح این عبارت می آورند که مراد حضرتشان از اینکه معاویه «لَصیق»(خود چسبانده) است این است که اساساً او از نسل عبد مناف نیست بلکه «امیّه» غلام رومیِ عبد شمس بوده که بعدا توسط او آزاد شد و «فرزندخوانده» او گشت.
🔷 عبارت #بحار_الانوار، ج31، ص543 چنین است:
«قال صاحب الكامل البهائي: إنّ أميّة كان غلاما روميّا لعبد الشمس، فلمّا ألقاه كيسا فطنا أعتقه و تَبَنّاه؛ فقيل أميّة بن عبد الشمس، كما كانوا يقولونَ قبلَ نزولِ الآيةِ[أی الآیة 4 و 37 الاحزاب] زيدُ بنُ مُحمَّدٍ(ص)».
[یعنی با آنکه «امیّة» فرزندخوانده بود ولی او را «ابن عبد شمس» می گفتند همانطور که به «زید» که فرزندخوانده رسول خدا ص بود «ابن محمّد ص» می گفتند ولی بعد از نزول آیه 4و37 احزاب از این کار دست کشیدند؛ ولی گویا بنی امیه از این کار دست نکشیدند و همچنان امیه را ابن عبد شمس خواندند تا نَسَبِ الصاقی و ساختگی خود به «عبد مناف» را حفظ کنند و همواره خود را عموزادگان رسول خدا ص جا بزنند].
🔷 عبارت #بحار_الانوار، ج31، ص544 چنین است:
«قال مؤلّف كتاب إلزام النواصب: أميّة لم يكن من صلب عبد شمس و إنّما هو من الروم فاستلحقه عبد شمس فنسب إليه، فبنو أميّة كلّهم ليس من صميم قريش، و إنّما هم يلحقون بهم، و يصدّق ذلك قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لِصَاقٌ وَ لَيْسُوا صَحِيحِي النَّسَبِ إِلَى عَبْدِ مَنَافٍ، وَ لَمْ يَسْتَطِعْ مُعَاوِيَةُ إِنْكَارَ ذَلِكَ».
🔷 عبارت #بحار_الانوار، ج33، ص107 چنین است:
«و قَد ذَكَرَ بعضُ علمائِنا في رسالةٍ في الإمامةِ أنَّ أميَّةَ لم يكُن مِن صُلبِ عبدِ شَمسٍ و إنَّما هو عَبدٌ مِنَ الرُّومِ فاستَلحَقَهُ عبدُ شَمس و نَسَبَه إلى نَفسِه؛ و كانتِ العَرَبُ في الجاهليَّةِ إذا كانَ لِأَحدِهم عَبدٌ و أرادَ أن يَنسِبَهُ إلى نَفسِه اَعتَقَه و زوَّجَه كريمةً مِنَ العَرَبِ فيَلحَقُ بِنَسَبِه ... فَبَنو أميَّةَ قاطبةً لَيسوا مِن قُرَيشٍ و إنَّما لحقوا و لَصَقوا بِهم».
4️⃣ با توجه به نکات فوق، به صدر مقاله بازگشته و پاسخ امیر مؤمنان علیه السلام را با دقت مطالعه کنید.
در این صورت روشن می شود که چرا ایشان در بدو امر، هم خودشان و هم معاویه را «بنو عبد مناف» دانستند(فکذلک نحن).
در واقع دستگاه تبلیغاتی بنی امیه طوری رفتار کرده بود که همه فکر می کردند که «امیه» همانا «ابن عبد شمس ابن عبد مناف» است حال آنکه «امیه بن عبد شمس» تعبیری مجازی است(درست مانند «زید بن محمد ص»).
لذا حضرتشان در ابتدا فرمودند که «نحن بنو عبد مناف» ولی در ادامه با عبارت «و لا الصریحُ کاللصیق» اسناد حقیقی «ابن» برای امیّه را رد فرمودند.
5️⃣ از آنجا که همه مردم تفاوت های آباء امیر مؤمنان ع با آباء معاویه را در میزان فضائل می دانستند و این مورد امری پنهان نبود، لذا حضرتشان در پاسخ به معاویه از این امر محتوم استفاده فرمودند و میان آباء خود با آباء او مقایسه فرمودند، چراکه در مقام استدلال و مجادله، برای آنکه راه بر خصم بسته شود، قاعدتاً در بدو امر از مسلمات و امور محکم استفاده می شود و اموری که بر شاهدان مناظره، مخفی است را مؤخر می کنند.