#ولادت_امام_سجاد
💢تشکر از مردم مثل تشکر از خدا
✅امام سجاد(ع):
خداوند هر دل #غمگين و هر بندهی سپاسگزارى را دوست دارد.
روز #قيامت، خداوند بهيكى از بندگانش ميفرمايد:
چرا از فلانى #سپاسگزارى نكردى؟
بنده عرض ميكند:
پروردگارا ! من تورا #سپاس گفتم.
خداوند فرمايد:
چون از او #سپاسگزارى نکردی، مرا هم سپاس نگفتهای
سپس امام سجاد(ع) فرمودند:
شكر گزارترين شما از خدا، كسى است كه از مردم بيشتر #تشکر كند.
📚اصول كافى، ج۳ ،ص ۱۵۶
@mohabbatkhoda
محبت خدا
#دستهای_پنهان #قسمت_سی_وهفتم هر روزشـیعیان گروه گروه در آن میرونـدو به جمـاعت نمـاز میگذارنـد، به
#دستهای_پنهان
#قسمت_سی_ونهم
ودر هفته سوم برنج نیز به آن افزوده شد.
پس از بهبودي رهسـپار بغدادشدم و در آنجاگزارش طولانی مشاهداتم را در نجف،کربلا، بغداد،حّله و در مسـیر این شهرها
نوشـتم، یک گزارش بلنـدصدصـفحه اي شد، آنرا به نماینده وزارت در بغدادسپردم و در انتظار دسـتور وزارت بودم که به لندن باز گردم
و یا در عراق باقی بمانم.
بسـیار دوست داشـتم که به لنـدن برگردم زیرا دوري به طول کشـیده بود وشوق دیدار کشور وخانواده زیادشده بود، به ویژه
براي دیـدار فرزنـدم (راسپرتین)که انـدکی پس ازسـفر من دیده به جهان گشوده بود، روزشـماري میکردم. در گزارشم از
وزارت خواسـتم که اجازه دهندحداقل براي مدت کوتاهی به لندن بازگردم تا هم یافته هایم را با زبان خویش بازگویم و هم
اندکی استراحت کنم که سفر به عراق مدت سه سال طول کشیده بود.
نماینـده وزارت در بغدادگفت: در اطراف او رفت وآمدنکنم؛ اتاقی در یکی از مسافرخانه هاي مشـرف بر رود دجله بگیرم تا
شّکی در مورد من ایجاد نشود.
نماینـده وزارت گفت: هنگـامیکه پاسـخ نـامه از لنـدن بیایـد، مرا آگـاه خواهـدساخت. در روزهاییکه در بغـداد بودم میان
پایتخت خلافت (اسـتانبول) و بغـدادجدایی و فاصـله زیادي میدیدم، ترکها عراقیان راسـبک میشـمردندزیرا ازحیله عربها
ِ
نگران بودند.
به هنگام ترك بصـره وسـفر به کربلاو نجف از سرنوشت شیخ محمد عبدالوهاب بسیار نگران بودم و میترسیدم راهی راکه
برایش مشخص کرده بودم رهاکند، زیرا او رنگ به رنگ و تندخو بود و من میترسیدم و کاخ آرزوهایم ویران شود.
#دستهای_پنهان
#قسمت_چهلم
هنگامی
ّ
که میخواستم او را ترك کنم در اندیشه سفر به استانبول بود تا با اوضاع آنجا آشناشود،
اما من به
سختی با اینکار مخالفت
کردم وگفتم میترسم در آنجـاچیزي بگـویی که تـو راکـافر بشـمارندوکشـته شـوي، این را به او گفتم اما در دل اندیشه
دیگري داشتم.
آري، اگر در آنجـا برخی عالمـان را میدیـدممکـن بـودکژیهـاي او را راسـت کننـدو او را بـه راه اهـل سـّنت بازگرداننـدو
امیدهايم نقش بر آب شود.
شیخ محمدنمیخواست در بصـره بماندبنابراین به او پیشـنهادکردم که به اصـفهان یاشیراز برود؛ مردم این دوشهِر زیباشیعه
بودندوشیعیان نمیتوانستندمحمدرا تحت تأثیرقرار دهندو بدین صورت آرامش یافتم که او راه دیگري نخواهدرفت.
به هنگام وداع باشیخ به اوگفتم:
ایا به
تقیه اعتقاد داري؟
ّ
گفت: آري، یکی از یاران پیامبر
تقیه کرد (شایـدمقداد را میگفت)که وقتی مشـرکان او راشکنجه میکردندو پدر و
مادرش راکشتنداوسخنان شرك آمیزي به زبان آورد و پیامبرخدا صلیالله علیه وآله وسلم نیز اینکار را تأییدکرد.
به او گفتم که از شیعه
تقیه کن و مگوکه از اهـل سـّنتی،شایـددر مصـیبت بیفتی، ازکشور آنهـا و عالمانشان سود ببر؛ عادتها و
ّ
آداب و رسومشان را بشناس که براي آینده زندگیت بسیار مفیدخواهدبود.
در وقت خداحافظی مقداري پول به عنوان زکات به شیخ دادم و یک حیوان همجهت سواري خریدم و به عنوان هدیه به
او دادم و آنگاه با او وداع کردم.
از زمانیکه از اوجداشدم، نمیدانستم چه
برسـرش آمده است. من بسیار نگران بودم، با آنکه قرارگذاشته بودیم که به بصره بازگردیم و اگر یکی برگشت و دیگري را
نیافت نامه اي نزد عبدالرضا بگذارد و ازحالش خبر دهد.
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
🍃🌹چشم انتظار ماندم،تا بر شبم بتابی
🌹🍃اے آنڪہ درحجابٺ دريای نور دارے
🍃🌹من غرق درگناهم،ڪی می ڪنی نگاهم
🌹🍃برعڪس چشمهايم چشمی صبور داری
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@mohabbatkhoda
💢حتی اگر تو را زدند
خداوند متعال در آيه ۲۳ سوره الإسراء میفرماید:
{وقُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيما}
{و به آن دو(پدرومادر) به شايستگى سخن بگو}
امام صادق عليه السلام درباره معنای این آیه فرمودند:
یعنی حتی اگر تو را كتك زدند، به آنها بگو:
خداوند شما را بيامرزد.
📚الكافي، ج ۲، ص ۱۵۸
@mohabbatkhoda
#همسایه_خائن
💢نگاه انسان مؤمن به نفس خودش مانند نگاه به یک #همسایه_خائن است
#شهید_مطهری
✅امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: الْمُؤْمِنُ لايُمْسى وَ لا يُصْبِحُ الّا وَ نَفْسُهُ ظَنونٌ عِنْدَهُ
مؤمن خصلتش اين است: صبحى را به شام نمىبرد و #شبى را به صبح نمىآورد مگر اينكه نفسش مورد بدگمانى اوست، هميشه با يک نوع #بدگمانى به نفس خود نگاه مىكند، مثل آدمى كه همسايه خائنى داشته باشد كه به او #اعتماد ندارد و دائماً در فكر اين است كه اين همسايه خيانتى نكند.
👇على(ع) مىگويد: مؤمن بايد هميشه به نفس خودش به #چشم يک خائن و كسى كه نمىشود به او #اعتماد كرد و مورد بدگمانى و #بدبينى است نگاه كند.
📚 فلسفه اخلاق، ص120
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#اطلاعیه_فوری
💥 تشکیلات تربیتی تنهامسیرآرامش برگزار میکند:
🎁 دوره جامع تربیت فرزند از قبل تولد تا بعد از 21 سالگی
🌺 در این دوره، اساتید مجرب و متخصص تنهامسیری، دقیق ترین مطالب تربیت فرزند رو طبق مبانی #استاد_پناهیان تقدیم مخاطبین خواهند کرد.
💼 این دوره جامع شامل ده کلاس تربیتی برای سنین متفاوت هست که شما بزرگواران با توجه به سن فرزندانتون میتونید در یک یا چند کلاس به طور همزمان شرکت کنید.
🌹 جهت ثبت نام در دوره، کلمه " تربیت فرزند" رو به آی دی زیر ارسال بفرمایید:
@AD_Sabtenam
هزینه شرکت در هر کلاس، 20 هزار تومان خواهد بود.
🔵 کلاس ها حدود 12 جلسه و در طول یک ماه برگزار خواهند شد.
✔️ ضمنا استاد دوره، آقای حسینی با نام کاربری ستاره های حیات هستند.
👌برای آشنایی بیشتر با مباحث مطرح شده در این دوره وارد کانال زیر بشید👇
http://eitaa.com/joinchat/4205379595C116235f8c3
محبت خدا
#دستهای_پنهان #قسمت_سی_ونهم ودر هفته سوم برنج نیز به آن افزوده شد. پس از بهبودي رهسـپار بغدادشدم و
#دستهای_پنهان
#قسمت_چهل_ویکم
بخش ششم
پس از مدتی که در بغداد بودم دستور آمدکه فورًا به لندن بازگردم و من نیز عازم لندن شدم.
در آنجا با دبیرکل و بعضی از اعضاي وزارت جلسه داشتم، مشاهدات وکارهاي خود را در این سفرطولانی بازگفتم.
از اطلاعـاتی کـه درسـفر عراق بـه دست آورده بـودم بسـیارشادمـان شدنـدو ابرازخشـنودي کردنـد. پیش از این نیزگزارش
جامعی ازسـفر فرسـتاده بودم. در آنجا دانسـتم که
ّصـفیه - همسـرشیخ در بصره - گزارشی همانند من برایشان فرستاده است.
همچنین دریافتم که وزارت در هرسـفر افرادي را به مراقبت از من گماشـته است، آنان نیزگزارشهاي رضایت بخشی در مورد
من فرستاده بودندکه گزارشهايم را تأییدمیکرد.
دبیرکل فرصت ملاقاتی را باشـخص وزیر برایم گرفت و هنگامیکه او را در دفترش دیـدم به من خوش آمدگرمی گفت که
باخوش آمدسفرقبل(هنگام بازگشت از استانبول) تفاوت داشت، او وانمود نمود: که جایگاه مخصوصی در قلب او یافته ام.
وزیر از بهچنگآوردن محمدبسـیارشادمان بود وگفت اوگمشده وزارت است و پیوسـته به من میگفت: با او هر نوع پیمان
ببند؛ او افزود اگر همه رنجهایت جزشیخ دستاوردي نداشت باز هم ارزشمندبود.
هنگامیکه در موردسـرنوشت او اظهار نگرانی کردم وزیر گفت: اطمینان داشـته باش که شیخ همچنان همان آرا و اندیشه ها
را دارد. وزیرگفت: کارکنان وزارت در
اصفهان او را دیده وگفته اندکه شیخ به همان منش است.
#دستهای_پنهان
#قسمت_چهل_ودوم
باخودگفتم:چگونه شـیخ اسرارش را بر آنها باز نموده است؛
اما هیبت وزیر مانع شداین نکته از اوسؤال کنم.
هنگامیکه
ّ
باشـیخ دیدار کردم دانستم که فردي به نام عبدالکریم در اصفهان با او تماس گرفته وگفته که برادرشیخ محمد- من- است
وجزییات اسـرار او را از قول من برایش بازگوکرده و از این راه توانسته در دل او نفوذ پیداکند. محمدعبدالوهاب گفت:که
ّصفیه بوده وشـیخ بهترین سـاعت هـاي زنـدگیش را بـا اوگذرانـده است. عبـدالکریم نام ساختگی بکی از مسـیحیان جلفا در
اطراف شـیراز و مزدور وزارت بوده است. دسـتاوردچیرگی مـاچهـار تن بر محمـدعبـدالوهاب آن بوده او به بهـترین روش
ممکن براي آینده آماده شد.
پس از آنکه این مسایـل را درحضور دبیرکـل و دو نفر دیگرکه از پیش، آنها را نمیشـناختم براي وزیرگفتم، اوگفت: تو
سزاوار دریافت بالاترین نشان هاي وزارتی و بین مزدوران ویژه وزارت در مرتبه نخست قرار داري سپس افزود دبیرکل رموزي
را به تو میآموزدکه در انجام وظیفه ات مفیدخواهدبود.
آنگاه به من اجازه دادنـدکه ده روز را در میان خانواده ام بگـذرانم. باشادمانی از وزارت خارج شـدم. بهترین روزهایم را با
فرزند کوچکم گذراندم اوشبیه من بود، برخی واژه ها را میگفت و راه میرفت چنانکه گویی پاره اي ازجان من بر زمین
راه میرود.شادیم، اندازه اي نداشت، از عشق گویی روحم پرواز میکرد ازخانواده و وطن برترین بهره ها را بردم.
عمه کهنسالم
را دیدم که همواره به من لطف و مهربانی داشت و این دیداري بسـیار نیکوولازم بود زیرا زمانیکه من در سو مین سـفر بودم
او از دنیا رفت. درگذشت او براي من بسیار دردناك، اندوه بار و غم انگیز بود.