eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۵- سالک باید از اینکه تمام اوقات مفید خود را در جمع و با دیگران بگذراند،
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۶- بسیارى از عادات و رسوم خلق، از جهل و دنیاطلبى آنها برخاسته و با تعالیم و احکام الهى در تعارض آشکار است. سالک باید از تسلیم و تبعیّت محض در برابر عادات و رسوم خلق پرهیز کند و با اراده‌ى مستقل و استوار، آنچه را با موازین عقل و شرع سازگار نیست ترک نماید و به اینکه دیگران در مورد او چه خواهند گفت و چه قضاوتى خواهند کرد بهایى ندهد. زیرا عادات و رسوم خلق، خود دین علی‌حدّه‌اى است که تبعیّت مطلق از آن با پیروى دین خدا قابل جمع نیست. البتّه سالک پس از اینکه توانست خود را از انقیاد آداب و رسوم جاهلانه‌ى خلق رها کند، براى اینکه زندگى بر بستگان و اطرافیانش تلخ نشود و به قصد مدارا با آنان که هنوز به چنین معرفت و حرّیّتى نایل نشده‌اند، در مواردى که با اوامر الهى تضاد ندارد، مى‌تواند بدون رغبت قلبى، تا حدودى در عادات و رسوم رایج، با آنان همراهى کند. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در نامه‌اى به فرزند خویش، امام مجتبى علیه‌السّلام مى‌نویسند : یا بُنَىَّ کُن فِى النّاسِ وَ لا تَکُن مَعَهُم : فرزندم! در جمع مردم باش، امّا همراه آنان نباش. یعنى در اشتباهات و انحرافاتشان با آنها همراه نباش. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۳ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۶- بسیارى از عادات و رسوم خلق، از جهل و دنیاطلبى آنها برخاسته و با تعالیم
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۷- خدمت عاشقانه، مشتاقانه و توأم با لذّت، به مخلوقات خدا، حتّى به حیوانات، از امورى است که در سلوک روحانى درهاى بسته را بر سالک مى‌گشاید. به‌ ویژه گره گشودن از کار یک انسان درمانده، برداشتن بار غم از دل یک انسان محزون، شاد کردن دل یک انسان دردمند، برآوردن نیاز یک انسان نیازمند، بدون خودنمایى یا منّت‌گذارى و حتّى بدون چشم‌داشت اجر و پاداش از جانب خدا، و لذّت بردن از این عمل به خاطر عشق به مخلوقات خدا، کیمیایى است که مى‌تواند در چشم بر هم زدنى حجاب‌ها را از برابر دیده‌ى دل سالک برطرف کند و مس وجود او را به زر ناب انسان کامل بدل سازد. لذا سالک باید از این عامل مؤثّر حدّاکثر بهره را ببرد. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۴ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۷- خدمت عاشقانه، مشتاقانه و توأم با لذّت، به مخلوقات خدا، حتّى به حیوانات
☑️ چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۸- مواسات، لطف، احسان، ایثار، احترام و محبّت کردن بى‌منّت به دیگران، به‌ویژه نسبت به سادات و مؤمنان، به‌خصوص اهل علم و معنویّت و تقوا از تبار پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از شمار مؤمنان، امر دیگرى است که انجام آن، توفیقات و فیوضات الهى را متوجّه سالک مى‌کند و لذا سالک به هیچ وجه نباید از انجام آن غفلت کند. ▪️ ۱۹- حُسن معاشرت و رابطه‌ى محبّت‌آمیز داشتن با مردم و خوش‌خُلقى و شیرین‌محضرى در ارتباطات اجتماعى، نکته‌ى دیگرى است که مراعات آن بر سالک لازم است. ▪️ ۲۰- نیکى و فروتنى و خدمت و رفتار محبّت‌آمیز با پدر و مادر، چه در زمان حیات و چه پس از فوت آنان، صله‌ى رحم و اداى وظیفه نسبت به خویشاوندان، به‌ویژه ارحام، خصوصاً کسانى از ایشان که از نظر امکانات مادّى و موقعیّت‌هاى دنیوى، در سطح پایین‌ترى قرار دارند، و مراوده و دید و بازدید با برادران ایمانى، از دیگر امورى است که انجام آنها واجب مى‌باشد و در سیر معنوى تأثیر به‌سزایى دارد. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۵ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ حضرت امیر علیه السّلام به هر چیز نگاه کرد، لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله را دید. در دعای دهه‎ی اوّل ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت‎ها و خس‌ها، به عدد سنگ‌ها و کلوخ‌ها، به عدد موها و پشم‎ها، به عدد بادها و... لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله. ▪️در لا اِلهَ، هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در الاّ، تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن‎گاه الله را بگو تا همه‎ی دلت را تصّرف کند. ▪️ وقتی می‎گویی لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله، نه دنیا می‎ماند، نه عادات و رسوم، نه آبروداری بین اهل دنیا؛ همه از بین می‎رود. لا الهَ یعنی هر چه واله ‌کننده‎ی من است، دور انداختم الاّ الله را. درست دقّت کن، اگر می‎ارزد آن را بگو؛ بی‎حساب نگویی که وقتی واله‌ کننده‎ها رفتند، فریادت بلند می‎شود. خداوند به موسی علیه السّلام فرمود هر چه را در دستت است بینداز، به ما فرمود بگو لا اِلهَ‌‌ اِلاَّ الله؛ یعنی هر چیزی جز خدا که تو را واله کرده، بینداز. نکند مثل امّت موسی علیه السّلام ما هم به محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم بگوییم اجعَل لَنا اِلهاً کَما لَهُم آلِهةٌ. یعنی همان‎طور که اهل دنیا چیزهایی دارند که آنها را واله کرده است، به ما هم از آن واله ‌کننده‎ها بدهید. ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️گریه کلید قلب است و دلی که مغموم و محزون باشد، با گریه باز می‎شود. آن‎‌قدر گریه می‎کند که در دلش گل می‎روید. حزن، غم شدید است که گریه ندارد. وقتی غم روی غم بیاید، دل می‎شکند و گریه آغاز می‎شود و دل آرام می‎گیرد. گریه اسلحه‎ی مؤمن است. کربلا اسلحه‎ی مؤمن است. امام حسین علیه السّلام برای گریه خلق شده و قَتیلُ‌‌العَبَرات است؛ یعنی کشته‎ی اشک‎هاست. ▪️اشک گریه برای دنیا شور است و اشک گریه‎ی آخرت شیرین است. اوّلی چشم را کم‎سو و زخم می‎کند و دومی‎ چشم را پرنور و زیبا می‎کند. ▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️شخصی پرسید: چگونه می‌توان به «موت اختیاری» دست یافت؟ به او گفته شد: با عبادت. ▪️شخص سؤال‌کننده گفت: با عبادت نمی‌شود. من سال‌ها اهل عبادات بوده‌ام اما هنوز به این معنا دست نیافته‌ام. ▪️این شخص معنای عبادت و موت اختیاری را نمی‌داند. او می‌پندارد که اگر خلع بدن نموده و از کالبد جسمانی بیرون آید، به موت اختیاری دست یافته است. ▪️خلع بدن را با کمی ریاضت می‌توان تحصیل کرد؛ برخی مرتاضان هندی نیز از این قدرت‌ها دارند. ▪️اگر از بدن جسمانی در آمدی، در قالب مثالی قرار می‌گیری. یعنی از یک قبر تنگ، به قبر گشاده‌تری می‌روی. در حالی‌که آدم حقیقی کسی است که از همه قبرها (حدود) بیرون آمده و در حقیقت مطلق فانی شود. ▪️چیزی‌که عبادت به انسان می‌دهد فنای در توحید افعالی است. موت اختیاری همین است که عبد، اختیار خود را در اختیار خداوند فانی نماید. ▪️اختیار خدا همان دستورات فقهی و اخلاقی است که در شریعت مقدس تبیین شده است. ▪️هرکس به هر اندازه به «أمر» خدا پناهنده شد، به همان اندازه به «موت اختیاری» رسیده است. چه توانایی خلع بدن را داشته باشد و چه نداشته باشد. ▪️البته موت اختیاری مراتب بالاتری نیز دارد، که فنای در توحید افعالی، آغاز آن‌ها است. @mohamad_hosein_tabatabaei
(ره): ▪️از ابتداي صبح كه بيدار ميشود ، دنبال اين است كه ببيند فلان كس چه گفت ؟! فلان كس چه كرد؟! فلان روزنامه و سايت چه نوشت؟! رها كنيد! اوقات خود را هدر ندهيد! هرچقدر خود را مشغول امور بي فايده كنيد ، در عبادات حضور قلب نخواهيد داشت! ▪️جوانان عزيز ، روزانه زماني را به كسب معارف ديني اختصاص دهيد ، با نهج البلاغه مولايمان اميرالمومنين عليه السلام انس بگيريد؛ ادعيه ي صحيفه ي سجاديه را با تامل مطالعه بفرماييد ! اينها مملوء از معارف عميق است. حيف است كه يك شيعه با معارف اهل بيت عليهم السلام مانوس نباشد! خسران محض است! @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مرحوم استاد فاطمی نیا (رحمةالله علیه)◾️ ▪️براي حضورقلب در نماز و عدم هجوم تخيلات وافكار حين نماز ، آن مقداري را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختيارا دنبال نكنيد، آنچه راهم كه غيراختياري وارد ميشود، اهميت ندهيد. خداي متعال وعده داده است كه هركس درراه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم. اگر مامتعهد شويم كه آن قسمتي كه ميتوانيم ودراختيار ماست، كنترل كنيم،از بركت اين مجاهده ، ان شاءالله خداوند به تدريج آن مهمان هاي ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد. @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️سرّ توسل به ائمه علیهم السلام◾️ ▪️ولایت، رکن و مسکن توحید است. به ولایت، توحید آشکار و معبود می‌شود و عرفان به توحید میسر نمی‌شود مگر به عرفان به ولایت؛ لاجرم مؤمن، مؤمن به توحید نمی‌شود مگر به ایمان به ولایت لذا همان طوری که توحید امری فطری است، ولایت نیز فطری می‌باشد بلکه شناخت توحید فطری، مستلزم معرفت به ولایت فطری است بنابراین همان طوری که توحید ابده بدیهیات است و اثبات برنمی‌دارد، ولایت نیز هکذا؛ اعنی ولایت، آفتاب عالم تاب در اوج آسمان توحید است که همه ی سایه‌های ماهیات در برابرش مضمحل‌اند، آفتابی است دلیل آفتاب... «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» لذا تا بخواهی دم از اثبات و برهان بر اثبات او زنی، وجود و برهان و تکلّمت خود به خود اثبات اوست. ▪️سحره ی فرعون چون به فطرت توحید مؤمن شدند، به این معیّت توحید فطری و ولایت فطری مترّنم و معترف گشتند. پس بدون ولایتی که رکن و مسکن توحید است، وصول به توحید محال و ممتنع است؛ «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ» (طه، ۷۰). ▪️مضاف بر مطلب مذکور، آیه به معیت ولایت و نبوت نیز اشاره دارد. هارون مظهر امامت و ولایت و موسی مظهر نبوت و رسالت است لذا وصول به توحید فطری و ولایت فطری در سایه ی تبعیت از احکام و دستورات تشریعی مرسلین است. ▪️جناب بلقیس نیز در شهادت به توحید فطرتاً به ولایت فطری و معیّت بالذات آن با توحید اشاره می‌کند: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (نمل، ۴۴) و این سرّ توسل است که ولایت باب الله و شرط اول و آخر و انفکاک ناپذیر توحید است؛ «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ حِصْني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني اَمِنَ مِنْ عَذابي». ▪️حضرت شمس الشموس، بدرالدجی و ام الوری علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء در حدیث سلسلةالذهب مذکور و بیان تأویل آن می‌فرماید: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» ▪️ولایت شرط اتّم و مطلق توحید است. بدین سبب حبّ ولایت، حبّ الله و بغض به ولایت، بغض به الله، و اطاعت از آن ها اطاعت از حق و مایه ی سعادت و مخالفت با او مخالفت با خدا و علّت شقاوت است؛ «خُلِقَ الجِنَّ والإنسَ لِعِبادَتِهِ، أَرادَ مِنْ عِبادَتِهِ عِبادَتَهُ، فَشَقِيَ و سَعِيدٌ، قَدْ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وسَعِدَ مَنْ أَطاعَكُمْ». ▪️«فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ» (زیارت آل یس) ▪️اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بِهمْ تَوَسُّلي وَتَقَرُّبي، اللَّهُمَّ صَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصِلْنِي بِهِمْ وَلَا تَقْطَعْنِي. ، ص ۲۸۹
◾️ولایت، اول و آخر و ظاهر و باطن است◾️   ☘«هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ؛ بِوِلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ» ▪️مقام كنز مخفی و لاتعيّن هويت مطلقه ی غيبيه، اعلی و اشمخ از اوليت و آخريت و ظهور و بطون در موطن خفا و تخوم ذات است بلكه اين اسماء مربوط به مرتبه‌ی تجلی ذات در مرتبه‌ی احديت و واحديت و اعيان ثابته است كه مراتب سه گانه‌ی حضرت ذات می‌باشد لذا حضرت ذات غيبی به حقيقت تجلّی اعظم خود يعنی حقيقت محمديه صلی الله عليه و آله، اول و آخر و ظاهر و باطن است. ▪️حضرت احديت، اول مطلقی است كه آخر ندارد و ظاهر مطلقی است كه باطن ندارد بلكه اسماء اول و آخر و ظاهر و باطن، ظهورات اول مطلق و ظاهر مطلق می‌باشند اعنی همه ی اسماء الله در موطن احدی، مطلق از هر قيدی جز قيد اطلاق هستند و در مرتبه‌ی واحديت تمايز و تقيد علمی پيدا می‌كنند. منشأ و مبدأ اسماء الله، مقام احديت و واحديت است كه در قوس عروجی نهايت مرتبه ی صعود انسانی است لذا حقيقت «أَوْ أَدْنَى» و افق اعلای محمدی و علوی، اول الاوائل است چون علت و اصل ايجاد جميع اكوان است و همه ی موجودات از جوهر اول و عقل كل تا هيولای اولی، فيوضات ذات ربوبی را از آن حضرت اخذ می‌كنند بلكه جمله رقيقت و شئون او و مندرج و مندمج در متن وجودی او هستند كه او نقطه ی باء بسم الله است؛ «بِكُم فَتَحَ الله». و چون مبدأ هر چيزی ولايت مطلقه است، معاد و منتهای اشياء نيز اوست و آخرت هر شیئی بازگشت آن چيز به اصل و مبدأ اول خود است: «كُلُّ شَيْءٍ يَرْجَعُ إِلَى أَصْلَهُ» ☘«أَنَا الآخِرَةُ وَ الأُولیٰ، أَنَا أَبْدَا و أَعِيد» ▪️پس نقطه ی اول و آخر دايره ی وجود، حقيقت ولايت كليه است. بدين وزان چون منشأ وجود و اصل ايجاد ولايت است، پس باطن هر شيئی اوست. «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و ظهور همه ی موجودات به اوست و بلكه ظاهر اوست كه در صورت اشياء خودنمائی می‌كند كه او صورت اشياء و صورة الصور است؛ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلي صُورَةِ مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ فِي الصُّوَر». ▪️ذات غيب الغيوبی كه سرّالاسرار است، به ولايت علوی علنی می‌شود. همانطوری كه الف كه اشاره به ذات است به لف ظهور پيدا می‌كند و عدد لف مطابق عدد «علی» است. ☘شكر نعمت ولايت، كتمان است، كه صبيان العقول بسيارند ورنه: «وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ...»   ، ص ۲۱۸
🍀چه کسی حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام را امیرالمؤمنین نامید؟🍀 ☘عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللهِ. فَقَالَ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اَللهِ وَ بَرَكَاتُهُ... فَقَالَ عَلِيٌّ [تَدْعُونِي بِأَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ] وَ أَنْتَ حَيٌّ يَا رَسُولَ اَللهِ! فَقَالَ نَعَمْ وَ أَنَا حَيٌّ وَ إِنَّكَ يَا عَلِيُّ [قَدْ] مَرَرْتَ بِنَا أَمْسِ وَ أَنَا وَ جَبْرَئِيلُ فِي حَدِيثٍ وَ لَمْ تُسَلِّمْ، فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا بَالُ أَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ مَرَّ بِنَا وَ لَمْ يُسَلِّمْ؟! أَمَا وَاَللهِ لَوْ سَلَّمَ لَسُرِرْنَا وَ رَدَدْنَا عَلَيْهِ. فَقَالَ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اَللهِ رَأَيْتُكَ وَ دِحْيَةَ اِسْتَخْلَيْتُمَا فِي حَدِيثٍ فَكَرِهْتُ أَنْ أَقْطَعَهُ عَلَيْكُمَا، فَقَالَ [لَهُ] اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ دِحْيَةَ وَ إِنَّمَا كَانَ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ. فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ! كَيْفَ سَمَّيْتَهُ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ كَانَ اَللهُ تَعَالَى أَوْحَى إِلَيَّ فِي غَزْوَةِ بَدْرٍ أَنِ اِهْبِطْ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مُرْهُ أَنْ يَأْمُرَ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَجُولَ بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ فَإِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ يُحِبُّونَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُولُ بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ؛ فَسَمَّاهُ اَللهُ تَعَالَى مِنَ اَلسَّمَاءِ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ [ذَلِكَ اَلْيَوْمَ] فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرُ مَنْ فِي اَلسَّمَاءِ وَ أَمِيرُ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ وَ أَمِيرُ مَنْ مَضَى وَ أَمِيرُ مَنْ بَقِيَ فَلاَ أَمِيرَ قَبْلَكَ وَ لاَ أَمِيرَ بَعْدَكَ لِأَنَّهُ لاَ يَجُوزُ أَنْ يُسَمَّى بِهَذَا اَلاِسْمِ مَنْ لَمْ يُسَمِّهِ اَللهُ تَعَالَى بِهِ. ☘ابن عباس می‌گوید: ما در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابی‌طالب علیه السلام وارد شد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا. پیامبر پاسخ داد: و بر تو سلام ای امیر مؤمنان و رحمت و برکات خدا بر تو باد. علی علیه السلام گفت: [شما مرا به امیر مؤمنان می‌خوانید] در حالی که زنده‌ هستید ای رسول خدا! پیامبر فرمود: بله، من زنده‌ام و تو ای علی، دیروز از ما گذر کردی و من و جبرئیل در حال گفتگو بودیم و تو سلام نکردی! جبرئیل علیه السلام گفت: چه شده است که امیر مؤمنان به ما گذر کرده و سلام نکرده است؟! به خدا قسم اگر سلام می‌کرد، ما خوشحال می‌شدیم و پاسخ او را می‌دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا، من شما را دیدم که با دحیه کلبی در حال گفتگو هستید، بنابراین نخواستم که گفتگوی شما را قطع کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حقیقت این است که آن شخص دحیه نبود بلکه جبرئیل علیه السلام بود. به او گفتم: ای جبرئیل، چرا او را امیر مؤمنان نامیدی؟ گفت: خداوند متعال در غزوه بدر به من وحی کرد که به محمد صلی الله علیه و آله نازل شوم و او را امر کنم که امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه السلام را به میان صف فرشتگان بفرستد، زیرا فرشتگان دوست دارند او را در حال گردش بین صفوف خود ببینند. بنابراین خداوند متعال او را از آسمان امیر مؤمنان نامید [در آن روز]. پس تو ای علی، امیر آنچه در آسمان‌هاست و امیر آنچه در زمین است و امیر کسانی که رفتند و امیر کسانی که خواهند آمد هستی... هیچ امیری پیش از تو نبوده و بعد از تو نیز نخواهد بود، زیرا هیچ کس نمی‌تواند به این نام نامیده شود مگر اینکه خداوند متعال او را به این نام بخواند. 🍀مائة منقبة من مناقب اميرالمؤمنين علي بن أبيطالب علیهما السلام، ج ۱، ص ۵۱🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei