eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم بخش پنجم ● عوامل ديگرى كه در گذشته و در عصر حاضر موجب بدگمانى به تاريخ نقلى شده اند از آن دو عامل گذشته ، عواملى ديگر هست كه باعث فساد و بى اعتبارى تاريخ شده ، از آن جمله يكى نبودن وسائل گرفتن خبر، و ديدن واقعه ، و ضبط و نقل آن براى ديگران ، و تأليف كتابى درباره آن ، و حفظ و نگهدارى آن كتاب از پوسيدن و دگرگونى و گم شدن ، بوده است ، و این عوامل هر چند امروز در بين نيست (و در اين عصر به آسانى مى توان اخبار آن طرف دنيا را در اين طرف گرفت ، و حتى با چشم ديد، و آن را به سهولت ضبط نمود، و به وسيله رسانه هاى گروهى انتشار داد، و در اسرع وقت چاپ نموده و در كتابخانه هاى مدرن از پوسيدن و دگرگونگى و گم شدن حفظش كرد) چون شهرها به هم نزديك شده و وسائل ارتباط بسيار و نقل و انتقال و تحول آسان گشته ، ليكن بلاى تاريخ ، از جهتى ديگر عمومى شده ، و آن مساله سياست است ، كه در تمامى شئون زندگى انسان مداخله مى كند، و چرخ دنياى امروز بر محور سياست (كه خود فنى ازفنون شده است ) دور مى زند، و با تحول آن ، همه اخبار دنيا ناگهان از حالى به حالى مى شود و اين خود عاملى بزرگ و دردى بى درمان است كه آدمى را نسبت به تاريخ ‌بدگمان مى سازد، حتى تاريخ را به سقوط تهديد مى كند. وجود نواقص و يا به عبارتى ديگر، نواقصى كه براى تاريخ نقلى شمرديم علت عمده بى اعتنائى علماى امروز نسبت به تاريخ است ، و باعث شده كه دانشمندان بطور كلى از تاريخ نقلى دورى نموده به تاريخ زمينى (يعنى باستان شناسى ) روى آوردند و اين علم هر چند از پاره اى اشكالات كه در كار تاريخ نقلى بود سالم و به دور است مثلا دستخوش مداخلات حكومت ها نشده ، و ليكن از بقيه اشكالات خالى نيست ، براى اينكه اين دانشمندان نيز داراى احساسات و تعصب هائى هستند، اينها نيز تحت تأثر سياست ها قرار مى گيرند، پس آنچه كه از اسرار باستان شناسى خود افشا مى كنند نمى تواند مورد اعتماد قرار گيرد، ممكن است در آنچه افشا مى كنند و در آنچه كتمان مى نمايند و تغيير و تبديل مى دهند، اعمال سياست كنند، يعنى چيزى را افشا كنند كه واقعيت نداشته باشد، و چيزهائى را كه واقعيت دارد كتمان نمايند، و يا در آن تغيير و تبديلى بدهند. اين بود حال تاريخ و عوامل متعددى كه از جهات مختلف ، آن را تباه كرده و تا ابد هم قابل اصلاح نيست . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 466 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●وظیفه‌ی ما در روزهای پُر فتنه●■ : ■●ائمه علیهم السلام برای این روزهای پُرفتنه تکلیف ما را مشخص کرده اند، و ما را حیران و سرگردان به حال خود وا نگذاشته‌اند. فرموده اند در صورت اختلاف، با حزب و فرقه ای باشید که با علی علیه السلام است. ■● : فرض این است که همه ی احزاب و فرقه ها از علی و راه و خط علی علیه السلام دم می زنند، در این صورت تکلیف چیست؟ ■● : باید با عینک احتیاط راه رفت و خوب تشخیص داد کدام اقرب به علی و مرام علی علیه السلام و راستگوتر است ... ■●در محضر بهجت،ج۳، ۲۹۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□آیات ۹-۱ ، سوره همزه□ □معناى اينكه در وصف آتش جهنم فرمود: ((التى تطلع على الافئده )) و معناى ((فى عمد ممدده )) □نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتى تَطلِعُ عَلى الاَفْئِدَة□ِ □((ايقاد نار)) به معناى ور ساختن آتش است . و كلمه ((اطلاع و طلوع بر هر چيز)) به معناى بر آن چيز، و ظاهر شدن آن است ، و كلمه ((افئده )) جمع كلمه (( )) است كه به معناى قلب است و مراد از در اصطلاح قرآن كريم (عضو صنوبرى شكل كه تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نيست بلكه ) چيزى است به نام ، كه شعور و فكر بشر از آن ناشى مى شود. □و گويا مراد از ((اطلاع آتش بر قلوب )) اين است كه آتش دوزخ آدمى را مى سوزاند، همانطور كه ظاهرش را مى سوزاند، به خلاف آتش دنيا كه تنها ظاهر را مى سوزاند. قرآن درباره آتش جهنم فرموده : ((و قودها الناس و الحجاره )). □إِنهَا عَلَيهِم مُّؤْصدَةٌ□ □يعنى آتش بر آنان است ، به اين معنا كه از آنان احدى بيرون آتش نمى ماند، و از داخل آن نجات نمى يابد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□آیات ۹-۱ ، سوره همزه□ □معناى اينكه در وصف آتش جهنم فرمود: ((التى تطلع على الافئده )) و معناى ((فى
□آیات ۹-۱، سوره همزه□ □فى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةِ□ □كلمه (( )) - با فتحه عين و فتحه ميم - جمع عمود ( ) است ، و كلمه ((ممدده )) اسم مفعول از مصدر تمديد است ، و تمديد مبالغه در مد (كشيدن ) است . بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از ((عمد ممدده )) _هايى است كه اهل عذاب را ميخكوب مى كند. بعضى ديگر گفته اند: عمد ممدده تنه هاى درختان است كه چون مقطار، زندانى را با آن مى بندند، و مقطار چوب و يا تنه درختى بسيار سنگين است ، كه در آن سوراخهايى باز مى كردند تا پاهاى دزدان و ساير مجرمين زندانى را در آن سوراخها كنند، بعضى ديگر معانى ديگرى براى آن كرده اند.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمه‌ای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□ □○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پید
□○ (قسمت هشتم)○□ □○وقتی سر تراشید، یعنی تن به بندگی و عبودیّت داد. سر تراشیدن در فرهنگ امروز بشری هم نوعی خواری را می‌رساند. مجرمینی را که دستگیر می‌کنند، سرشان را می‌تراشند؛ این نوعی خواری و ذلّت است. □○وقتی حاجی هم با شیطان بیرون و هم با شیطان درون به مصاف پرداخت و در این نبرد غالب شد؛ می‌گوید خدایا من نبودم؛ من که‌ام که با شیطان بیرون مقابله کرده باشم؟! من که‌ام که بر شیطان درون غلبه کرده باشم؟! چون اینجا نقطه‌ی خطرناکی است. □○بعضی از کسانی که در مسیر سلوک بوده‌اند با بعضی از موفّقیّت‌هایی که در طی گردنه‌های سلوک نصیبشان شده است، دچار عُجب و غرور شده‌اند و به انیّت و انانیّت دچار شده و ادّعای مقاماتی کرده‌اند. اینجاست که سر می‌تراشد؛ یعنی می‌گوید خدایا من ذلیل توام؛ من عبد توام؛ من کیستم؟! همه چیز تویی؛ هرچه هست تویی. کسی که این‌گونه شد؛ از خود خالی شد و خود را در درون خویش سر برید و فریب شیطان را نخورد؛ وجودش که از خود تهی شد، از دوست پر می‌شود. □○معنیِ و یعنی این. این قرب قربِ بسیار عجیبی است. به‌قدری نزدیکی حاصل می‌شود که دوگانگی از بین می‌رود. □○روزی سالکی بود و محبوبی بود؛ این سالک می‌خواست به آن محبوب برسد؛ امّا با قربانی شدن، یگانگی حاکم شد؛ این فوق قرب است. قرب وقتی است که دو چیز باشند و به هم نزدیک شوند. امّا در اینجا دو تا نیستند؛ منی وجود ندارد؛ او رفت؛ همه چیز شد او. و این قرب عجیبی است. فرمود: «اِذا سَاَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِيبٌ» دوست نزدیک‌تر از من به من است □○این میوه‌ی قربانی شدن است؛ از خود خالی و از او پر شدن. همه‌ی وجودش می‌شود او و به مقام خلافت و ولایت می‌رسد. مقام خلیفة اللّهی میوه‌ی همین سیر است. روز عید قربان روزی است که ابراهیم خلیل علیه السلام به امر الهی بر حنجر فرزند محبوبش اسماعیل علیه السلام خنجر نهاد تا به فرمان خدا او را ذبح کند؛ هم پدر سمبل تسلیم مطلق است؛ هم فرزند. □○وقتی این حاصل شد؛ وقتی از قربانگاه استقبال کردند و برای قربانی آماده شدند، شایستگی امامت و خلافت فراهم آمد و ندا رسید؛ «اِنِّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً» . □○روز عید قربان روز نیل ابراهیم خلیل علیه السلام به مقام امامت است.اینجاست که عبد به مقام خلافة ‌اللّهی که مقام شایسته‌ی سالک الی الله و عبد خداست دست پیدا می‌کند. حال که این موفّقیّت حاصل شد؛ به یُمن این موفّقیت، خدای متعال سه شب سالک موفّق را در منا میهمان می‌کند. □○وقوف در منا میهمانی پیروزی در سیری است که سالک طی کرده است. صاحب‌خانه و میزبان خداست و او سالک به مقصد رسیده را سه شب میهمان می‌کند. در منا روزهای بعد عمل آنچنانی‌یی وجود ندارد؛ جز اینکه رمی جمرات می‌کنند و برمی‌گردند و فقط وقوف مهم است. ... □○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●همین مقدار که بدانیم خداوند مانع و دافع و صانع و نافع و شافع و قاضی و حبیب و طبیب و خبیر و بصیر و صبور و شکور و رئوف و عطوف است کافی نیست. □●بلکه باید خود مظهر تمامی این اسماء و صفات شده و از درون خود این اسما و صفات را به دیگران بشناسانیم. □●شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ □●زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است. □●١ - او مى‌داند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد. □●٢ - و بيش از او به منافع او آگاهى دارد، لذا امر او را هر چه باشد مى‌پذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مى‌نهد و حتى به ميان آتش مى‌نشيند و به استقبال مرگ مى‌رود. □●مگر نه اين است كه مى‌ميريم‌؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى‌هايى را بارور كند و بهره‌هايى بياورد. مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مى‌كنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ‌ دلسوز و مهربان باشد. شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مى‌كشيد □●غدیر، صفحه ۱۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آموزه‌های غدیر - بخش اوّل●■ : ■عادلانه و منصفانه قضاوت کردن و اعطای حق به ذی‌حق■ ■غدیر به ما درس می‌دهد که حق را به حق‌دار دهیم. همه‌ی بحث ما در غدیر این است که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام استحقاق ولایت و خلافت امّت را دارند؛ دیگران استحقاق ندارند و نباید بر مسند خلافت بنشینند. ■روح غدیر، سپردن حق به ذی‌حق و دادن حق به حق‌دار است. ■بنابراین این نکته را به یاد داشته باشیم که اهل غدیر کسی است که در زندگی، حق را به ذی‌حق می‌دهد. مثلاً در داوری‌های ذهنی، همین الآن ممکن است من در رابطه با دوستانی که در محضرشان هستم، قضاوتی در ذهن داشته باشم. اگر اهل غدیر و تربیت شده‌ی غدیر باشم، باید این قضاوت، به‌جا و عادلانه باشد. اگر بین دو نفر داوری می‌کنم و می‌خواهم یکی را بر دیگری برتری دهم، باید برای کسی که به راستی برتر است، فضیلت قائل شوم. ■در بیرون هم همینطور است؛ اگر خواستیم به کسی منصبی دهیم، کسی را در جایگاهی قرار دهیم و یا به کسی مسئولیّتی بسپاریم؛ تربیت شده‌ی مکتب غدیر به کسی این مسئولیّت را می‌سپارد که به راستی ذی‌حقّ و ذی‌صلاح است. ■آموزه‌ی غدیر این است که در داوری‌های بین دیگران، عادلانه، و در داوری بین خودمان و دیگران، منصفانه داوری کنیم. نمی‌شود بگوییم من معتقد به غدیر هستم؛ امّا حق را به غیرذی‌حق دهم؛ جایی که بین خودم و دیگران داوری می‌کنم، به سود خودم و جایی که بین دو نفر دیگر است، ناعادلانه و به سود کسی که حق متعلّق به او نیست، داوری کنم. ما می‌گوییم حق اقتضاء می‌کند که امیرالمؤمنین علی علیه‌ السّلام بر مسند خلافت بنشینند. .... ■●استاد مهدی طیّب۸۷/۰۹/۲۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل ○□ □○علی و فرزندانش علیهم السّلام معلّم فطرتند؛ معلّم همان موادّی هستند که خدا ما را از آن آفریده است. □○بدن مال طبیعت است و دل مال محمّد و آل محمّد علیهم السّلام است. □○دوستان اهل بیت علیهم السّلام دلشان از طینت محمّد و آل محمّد است. طین غیر از تراب و خاک معمولی است؛ خاک بسیار پاک و طیبی است. ☑️محمّد و آل محمّد علیهم السّلام معلّم طینت و فطرتند. □○فطرت که یک حقیقت مخفی در سِرّ شماست، چنین معلّمی هم که در سِرّ شماست لازم دارد. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب ○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○دلاورمرد می خواهد از این باده نیوشیدن ○سپر را‌ روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن ○بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن ○که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد ○به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد ○که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر ○که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر ○که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر ○علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه ○وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه ○به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد ○و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد ○یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد ○کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد ○فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد ○زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد ○به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد ○زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد ○اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود ○دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود ○علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید ○به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید ○درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید ○خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته ○شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته ○علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است ○حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است ○زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است ○علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد ○لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد ○خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه ○نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه ○علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه ○مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد ○علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد @mohamad_hosein_tabatabaei