eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمه‌ای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□ □○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پید
□○ (قسمت هشتم)○□ □○وقتی سر تراشید، یعنی تن به بندگی و عبودیّت داد. سر تراشیدن در فرهنگ امروز بشری هم نوعی خواری را می‌رساند. مجرمینی را که دستگیر می‌کنند، سرشان را می‌تراشند؛ این نوعی خواری و ذلّت است. □○وقتی حاجی هم با شیطان بیرون و هم با شیطان درون به مصاف پرداخت و در این نبرد غالب شد؛ می‌گوید خدایا من نبودم؛ من که‌ام که با شیطان بیرون مقابله کرده باشم؟! من که‌ام که بر شیطان درون غلبه کرده باشم؟! چون اینجا نقطه‌ی خطرناکی است. □○بعضی از کسانی که در مسیر سلوک بوده‌اند با بعضی از موفّقیّت‌هایی که در طی گردنه‌های سلوک نصیبشان شده است، دچار عُجب و غرور شده‌اند و به انیّت و انانیّت دچار شده و ادّعای مقاماتی کرده‌اند. اینجاست که سر می‌تراشد؛ یعنی می‌گوید خدایا من ذلیل توام؛ من عبد توام؛ من کیستم؟! همه چیز تویی؛ هرچه هست تویی. کسی که این‌گونه شد؛ از خود خالی شد و خود را در درون خویش سر برید و فریب شیطان را نخورد؛ وجودش که از خود تهی شد، از دوست پر می‌شود. □○معنیِ و یعنی این. این قرب قربِ بسیار عجیبی است. به‌قدری نزدیکی حاصل می‌شود که دوگانگی از بین می‌رود. □○روزی سالکی بود و محبوبی بود؛ این سالک می‌خواست به آن محبوب برسد؛ امّا با قربانی شدن، یگانگی حاکم شد؛ این فوق قرب است. قرب وقتی است که دو چیز باشند و به هم نزدیک شوند. امّا در اینجا دو تا نیستند؛ منی وجود ندارد؛ او رفت؛ همه چیز شد او. و این قرب عجیبی است. فرمود: «اِذا سَاَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِيبٌ» دوست نزدیک‌تر از من به من است □○این میوه‌ی قربانی شدن است؛ از خود خالی و از او پر شدن. همه‌ی وجودش می‌شود او و به مقام خلافت و ولایت می‌رسد. مقام خلیفة اللّهی میوه‌ی همین سیر است. روز عید قربان روزی است که ابراهیم خلیل علیه السلام به امر الهی بر حنجر فرزند محبوبش اسماعیل علیه السلام خنجر نهاد تا به فرمان خدا او را ذبح کند؛ هم پدر سمبل تسلیم مطلق است؛ هم فرزند. □○وقتی این حاصل شد؛ وقتی از قربانگاه استقبال کردند و برای قربانی آماده شدند، شایستگی امامت و خلافت فراهم آمد و ندا رسید؛ «اِنِّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً» . □○روز عید قربان روز نیل ابراهیم خلیل علیه السلام به مقام امامت است.اینجاست که عبد به مقام خلافة ‌اللّهی که مقام شایسته‌ی سالک الی الله و عبد خداست دست پیدا می‌کند. حال که این موفّقیّت حاصل شد؛ به یُمن این موفّقیت، خدای متعال سه شب سالک موفّق را در منا میهمان می‌کند. □○وقوف در منا میهمانی پیروزی در سیری است که سالک طی کرده است. صاحب‌خانه و میزبان خداست و او سالک به مقصد رسیده را سه شب میهمان می‌کند. در منا روزهای بعد عمل آنچنانی‌یی وجود ندارد؛ جز اینکه رمی جمرات می‌کنند و برمی‌گردند و فقط وقوف مهم است. ... □○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●همین مقدار که بدانیم خداوند مانع و دافع و صانع و نافع و شافع و قاضی و حبیب و طبیب و خبیر و بصیر و صبور و شکور و رئوف و عطوف است کافی نیست. □●بلکه باید خود مظهر تمامی این اسماء و صفات شده و از درون خود این اسما و صفات را به دیگران بشناسانیم. □●شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ □●زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است. □●١ - او مى‌داند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد. □●٢ - و بيش از او به منافع او آگاهى دارد، لذا امر او را هر چه باشد مى‌پذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مى‌نهد و حتى به ميان آتش مى‌نشيند و به استقبال مرگ مى‌رود. □●مگر نه اين است كه مى‌ميريم‌؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى‌هايى را بارور كند و بهره‌هايى بياورد. مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مى‌كنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ‌ دلسوز و مهربان باشد. شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مى‌كشيد □●غدیر، صفحه ۱۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آموزه‌های غدیر - بخش اوّل●■ : ■عادلانه و منصفانه قضاوت کردن و اعطای حق به ذی‌حق■ ■غدیر به ما درس می‌دهد که حق را به حق‌دار دهیم. همه‌ی بحث ما در غدیر این است که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام استحقاق ولایت و خلافت امّت را دارند؛ دیگران استحقاق ندارند و نباید بر مسند خلافت بنشینند. ■روح غدیر، سپردن حق به ذی‌حق و دادن حق به حق‌دار است. ■بنابراین این نکته را به یاد داشته باشیم که اهل غدیر کسی است که در زندگی، حق را به ذی‌حق می‌دهد. مثلاً در داوری‌های ذهنی، همین الآن ممکن است من در رابطه با دوستانی که در محضرشان هستم، قضاوتی در ذهن داشته باشم. اگر اهل غدیر و تربیت شده‌ی غدیر باشم، باید این قضاوت، به‌جا و عادلانه باشد. اگر بین دو نفر داوری می‌کنم و می‌خواهم یکی را بر دیگری برتری دهم، باید برای کسی که به راستی برتر است، فضیلت قائل شوم. ■در بیرون هم همینطور است؛ اگر خواستیم به کسی منصبی دهیم، کسی را در جایگاهی قرار دهیم و یا به کسی مسئولیّتی بسپاریم؛ تربیت شده‌ی مکتب غدیر به کسی این مسئولیّت را می‌سپارد که به راستی ذی‌حقّ و ذی‌صلاح است. ■آموزه‌ی غدیر این است که در داوری‌های بین دیگران، عادلانه، و در داوری بین خودمان و دیگران، منصفانه داوری کنیم. نمی‌شود بگوییم من معتقد به غدیر هستم؛ امّا حق را به غیرذی‌حق دهم؛ جایی که بین خودم و دیگران داوری می‌کنم، به سود خودم و جایی که بین دو نفر دیگر است، ناعادلانه و به سود کسی که حق متعلّق به او نیست، داوری کنم. ما می‌گوییم حق اقتضاء می‌کند که امیرالمؤمنین علی علیه‌ السّلام بر مسند خلافت بنشینند. .... ■●استاد مهدی طیّب۸۷/۰۹/۲۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل ○□ □○علی و فرزندانش علیهم السّلام معلّم فطرتند؛ معلّم همان موادّی هستند که خدا ما را از آن آفریده است. □○بدن مال طبیعت است و دل مال محمّد و آل محمّد علیهم السّلام است. □○دوستان اهل بیت علیهم السّلام دلشان از طینت محمّد و آل محمّد است. طین غیر از تراب و خاک معمولی است؛ خاک بسیار پاک و طیبی است. ☑️محمّد و آل محمّد علیهم السّلام معلّم طینت و فطرتند. □○فطرت که یک حقیقت مخفی در سِرّ شماست، چنین معلّمی هم که در سِرّ شماست لازم دارد. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب ○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○دلاورمرد می خواهد از این باده نیوشیدن ○سپر را‌ روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن ○بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن ○که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد ○به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد ○که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر ○که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر ○که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر ○علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه ○وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه ○به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد ○و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد ○یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد ○کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد ○فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد ○زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد ○به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد ○زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد ○اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود ○دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود ○علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید ○به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید ○درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید ○خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته ○شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته ○علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است ○حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است ○زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است ○علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد ○لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد ○خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه ○نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه ○علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه ○مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد ○علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم بخش ششم ● امتياز و اعتبار داستان هائى كه در قرآن آمده نسبت به عهدين و كتب تاريخ بنابراين چنين تاريخى كه حال و وصفش را ديدى ، نمى تواند با قرآن كريم در داستان هائى كه نقل مى كند مقابله كند، براى اينكه قرآن كريم وحى الهى و منزه از خطا و مبراى از دروغ است ، پس تاريخ نمى تواند با آن معارضه كند، چون تاريخ هيچ پشتوانه اى براى ايمنى از دروغ و خطا ندارد، بلكه همانطور كه ديديد دستخوش عوامل كذب و خطا است . پس اگر مى بينيم اغلب داستانهاى قرآنى (نظير داستان مورد بحث يعنى قصه طالوت )، مخالف با نقلى است كه در كتب عهدين (تورات و انجيل ) است ، نبايد در صحت آنچه كه در قرآن آمده شك كنيم ، براى اينكه كتب عهدين ، چيزى زائد بر تواريخ معمولى نيست و مانند ساير تواريخ ، از دستبرد عوامل بالا، دور نمانده بلكه آن نيز ملعبه آن عوامل قرار گرفته است ، علاوه بر اينكه سراينده داستان صموئيل و شارل به نقل كتب عهدين ، معلوم نيست كه كيست و به هر حال ما اعتنائى به مخالفت تاريخ و مخصوصا عهدين ، با آنچه كه در قرآن آمده نداريم ، پس تنها قرآن كريم كلام حق و از ناحيه خداوند تبارك و تعالى است. از این نیز كه بگذريم ، قرآن اصلا كتاب تاريخ نيست و منظورش از نقل داستان هاى خود قصه سرائى مانند كتب تاريخ و بيان تاريخ و سرگذشت نيست ، بلكه كلامى است الهى كه در قالب وحى ريخته شده ، و منظور آن هدايت خلق به سوى رضوان خدا و راههاى سلامت است ، و به همين جهت است كه مى بينيم هيچ قصه اى را با تمام جزئيات آن نقل نكرده ، و از هر داستان ، آن نكات متفرقه كه مايه عبرت و تاءمل و دقت است و يا آموزنده حكمت و موعظه اى است و يا سودى ديگر از اين قبيل دارد، نقل مى كند همچنان كه در داستان مورد بحث ، يعنى قصه طالوت و جالوت ، اين معنا كاملا به چشم مى خورد، در آغاز مى فرمايد: ((الم تر الى الملا من بنى اسرائيل )) آنگاه بقيه جزئيات را رها كرده و مى فرمايد: ((و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا...)) باز بقيه مطالب را مسكوت گذاشته مى فرمايد: ((و قال لهم نبيهم ان آيه ملكه ...))، آنگاه مى فرمايد: ((فلما فصل طالوت ...))، بعدا جزئيات مربوط به داوود را رها نموده و مى فرمايد: ((و لما برزوا لجالوت ....)). و كاملا پيدا است كه اگر مى خواست اين جمله ها را به يكديگر متصل كند، داستانى طولانى مى شد، و ما در گذشته هم آنجا كه داستان گاو بنى اسرائيل را در سوره بقره تفسير كرديم ، خواننده را به اين نكته توجه داديم و اين نكته در تمامى داستان هائى كه در قرآن آمده ، مشهود است و اختصاصى به يك داستان و دو داستان ندارد، بلكه بطور كلى از هر داستان آن قسمت هاى برجسته اش را كه آموزنده حكمتى يا موعظه اى و يا سنتى از سنت هاى الهيه است كه در امت هاى گذشته جارى شده نقل مى كند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 467 همچنان كه اين معنا را در داستان حضرت يوسف (عليه السلام ) تذكر داده و مى فرمايد: ((لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب )) و نيز مى فرمايد: ((يريد الله ليبين لكم و يهديكم سنن الذين من قبلكم )) و نيز فرموده : ((قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبه المكذبين ، هذا بيان للناس و هدى و موعظه للمتقين )). و آياتى ديگر از اين قبيل . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 468 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei