eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□عزیزانیڪه در بـین ما نیسـتند دلخــوشند به یک فاتحه به یک صلوات یڪ دعای رحـمت و آمرزش □همـینها براشون یڪ دنیاست در آن دنـیا..! □{برای شادی روحشان }□✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت دوم بخش چهارم ● آيه به اطلاق خود شامل تمام رسولان مى شود و دليلى بر اختصاص آيه وجود ندارد ولى آنچه سزاوار است كه گفته شود اين است كه شكى نيست كه ترفيع درجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز در آيه هست ، چيزى كه هست اختصاص دادن آيه به آن جناب دليلى ندارد، و همچنين اختصاص دادن آن به ساير نامبردگان يعنى ارميا و شموئيل و داود و يا به همه آنهايى كه نامشان در اين سوره آمده ، هيچ يك از اين نظريه ها درست نيست و بدون دليل سخن گفتن است ، بلكه ظاهر آيه اين است كه به اطلاق آن شامل همه رسولان (عليه السلام ) مى شود، و كلمه بعض در جمله ((و رفع بعضهم درجات ))، شامل تمام انسانهايى مى گردد كه خدا بر آنان انعام نموده و بر ساير افراد برترى داده است . بعضى از مفسرين اختصاص آيه به پيامبر اسلام را توجيه كرده و گفته اند: اسلوب كلام اقتضا مى كند كه مراد از ((بعض ))، پيامبر اسلام باشد، براى اينكه سياق كلام براى عبرت گرفتن امتهائى است كه بعد از در گذشت پيامبرشان به جان هم افتاده و با هم جنگ كردند، با اينكه دينشان ، يك دين بود، و از اين امتها آن هايى كه در زمان نزول آيه وجود داشتند امت موسى و عيسى و پيامبر اسلام بودند، پس بايد همين سه بزرگوار منظور نظر آيه باشند، چيزى كه هست از آنجايى كه در آيه مورد بحث تفضيل موسى و عيسى ذكر شده ، ناگزير بايد منظور از جمله و رفع بعضهم درجات ، تنها پيامبر اسلام باشد. ليكن اين توجيه هم درست نيست ، براى اينكه قرآن كريم حكم مى كند به اينكه تمامى انبيا فرستاده شده به سوى تمامى مردم هستند، قرآن مى فرمايد: ((لانفرق بين احد منهم )). پس همين كه تمامى انبيا داراى آياتى روشن بودند مى بايد ريشه فساد و درگيرى و قتال را از ميان بشر بردارد، و بعد از انبيا، ديگر جايى براى اين وحشى گرى ها باقى نماند، اما خود مردم به انگيره حسد و طغيانى كه نسبت به يكديگر داشتند، به جان هم افتادند، پس ريشه اصلى جنگها همين طغيان گرى ها بوده ، خداى تعالى هر وقت مصلحت ديده ، دستور قتال داده است ، تا با كلمات خود حق را به كرسى بنشاند، و هر آنچه را كه باطل است ، نابود سازد، پس بهترين وجه همان است كه عموميت آيه را حفظ كنيم . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 477 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●آیت‌الله بهجت قدس سره●■ ■●اواخر بهار بود و هوای قم گرم شده بود. کولر را که روشن کردیم، دیدم مشکل دارد. کمی با کولر ور رفتم. دیدم نمی‌شود هوا هم گرم بود. به آقا گفتم من شب می‌آیم برای ادامه تعمیرات. ■●بعد از انجام کارهایم، دیروقت شد. چون قول داده بودم، رفتم. ساعت ۳ نیمه شب بود. کلید داشتم. کلید انداختم و رفتم تو. همان موقع آقا از اندرونی بیرون آمدند و سلام کردند. دیدم صورت آقا خیس خیس است. از محاسنش داشت اشک، چکه می‌کرد. ■●من تا به حال آقا را این‌طوری ندیده بودم. حتی توی روضه‌ها هم این صحنه را ندیده بودم. معلوم بود توی شب بیداری‌شان چقدر گریه کرده‌اند. □●(براساس خاطره یکی از مرتبطین)●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●معنای در روایتی از امام صادق علیه السّلام●□ □امام صادق علیه السلّام فرمودند: □«مَنْ صَلّٰی عَلَی النَّبِِی وَ آلِهِ»□ □کسی بر پیامبر و خاندان پیامبر صلوات بفرستد، □«فَمَعْناهُ اَنََی اَنَا عَلَی الْمِيثاقِ وَ الْوَفاءِ الَّذِی قُلْتُ حِینَ قَوْلِهِ "اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟ قالُوا بَلی"»□ □معنایش این است که من همچنان بر همان پیمانی که در روز اَلَست بستم، پایدار و وفادارم. آن هنگام که خدا پرسید: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟» آیا من ربّ شما نیستم؟ «قالُوا بَلٰی» همه‌ی خلق گفتند: بلی. □همان روز من با شما، پیامبر و خاندان پیامبر علیهم السّلام، پیمان بستم و امروز هم بر آن پیمان ثابت و وفادارم. امام صادق علیه السّلام فرمودند: معنای صلوات فرستادن این است. □●استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری: ●□ □●رسول براى اين رهبرى و اين ولايت با آن ضرورت و با اين هدف گام‌هاى بلندى برداشت و تا امروز راه ما را روشن نمود. □●او از روزهاى اول دعوت تا واپسين لحظه‌هاى حيات، هميشه را نشان مى‌داد و سفارش مى‌كرد كه بر او جلو نيفتيد كه گمراه مى‌شويد و از او كنار نكشيد كه از دست مى‌رويد. □●احاديث غدير و ثقلين و منزلت و و و در كتاب‌ها جمعند. اما بعدها ديگران به خاطر اينكه كفر صحابه و ارتداد آنها پيش نيايد نصوص را رد كردند و يا تأويل نمودند و در نتيجه به آنچه در نوشته‌هاى خود جمع كرده بودند بى اعتنا ماندند و حتى چشم عقل خويش را بستند. و هدف حكومتى اسلام را ناديده گرفتند و حكومت اسلامى را تا حد استعمار و چپاولگرى و فتوحات و غنايم پايين آوردند و عاقبت گرفتار بدعت و اشرافيت و تبعيض و درگيرى و تجزيه نمودند. □●از هنگامى كه اسلام از بيرون آمد، از همان هنگام غروب كرده بود، گر چه واپسين شعاع‌هاى طلايى آن تا هزار و سيصد سال بعد ادامه داشت. اما اين شعاع‌ها ديگر حرارت و زايش و نورى نداشت، سرد و تاريك و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر مى‌داد. □● ، صفحه ۲۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز بیست‌و‌ششم ماه ذی‌الحجّه: مضروب شدن خلیفه‌ی دوم●■ ■روز بیست‌و‌ششم ماه ذی‌الحجّه در سال ۲۳ هجری‌قمری بنابه نقل منابع موثّق، چه از علما، مورّخین و سیره‌نویسان اهل‌سنّت و چه بزرگانی از علمای شیعه، روزی است که خلیفه‌ی دوم توسط فردی فیروزنام و ملقّب به ابو‌لؤلؤ مضروب شد. ■ابولؤلؤ فردی ایرانی‌تبار و غلام مغیرة‌بن‌شعبه ‌بود. در آن زمان مغیرة‌بن‌شعبه فرماندار کوفه بود. او ابو‌لؤلؤ را به مدینه فرستاده بود. در چنین روزی در صف نماز جماعت صبح در مسجد‌النّبی حضور پیدا کرد و هنگامی که خلیفه‌ی دوم برای نماز آماده شد، از میان نمازگزارها بر او حمله برد و با ضرباتی او را را از پا در آورد. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●روز بیست‌و‌ششم ماه ذی‌الحجّه: مضروب شدن خلیفه‌ی دوم●■ ■روز بیست‌و‌ششم ماه ذی‌الحجّه در سال ۲۳ هجر
■●تأمّلاتی درکشته شدن خلیفه دوم و سال روز آن●■ ■طبق بسیاری از منابع موثّق تاریخی شیعه و تواریخ اهل سنّت، خلیفه دوم، صبح روز بیست و ششم ماه ذی الحجه، به دست پیروز نهاوندی که غلامی ایرانی ملقّب به بود، در مسجد النّبی مورد ضربات خنجر قرار گرفت و همان روز یا چند روز بعد درگذشت. ■اغلب علمای متقدّم شیعه مثل شیخ مفید(ره)، بر اینکه تاریخ مرگ در ماه ذی الحجه است نه ربیع الاول، تأکید دارند. ابن ادریس حلّی(صاحب سرائر) درباره ی تاریخ نهم ربیع می گوید: هر کس بپندارد در تاریخ نهم ربیع کشته شده، به اجماع صاحبان کتب تاریخ، در اشتباه است و...." ■●استاد مهدی طيب تاريخ: ١٣ بهمن ٩٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل ○□ □○در ایام جوانی شبی در بیابان راه میرفتم و با خود فکر میکردم این چیست که یک ساعت علی علی میگوییم و ساعت بعد، عمر عمر میگوییم و از پول دنیا حرف میزنیم. (عُمرِ دنیا یعنی عُمَر. یک یا علی که گفتی، عُمَر و عُمر دنیا و دنیا و جهنّم، همهاش رفت که رفت.) □○به خودم میگفتم مگر قدّ علی و عمر، یکی در خوبی و دیگری در بدی، هماندازه است که یک بار علی علی میگوییم و یک بار لعن به عُمَر میکنیم؟ □○به خودم گفتم آیا میشود ولو یک سر سوزن هم که هست، علی بلندتر باشد؟ گفتم خدایا میشود یک خرده هم که شده، علی بلندتر باشد؟ دیدم همهی پیغمبران گفتهاند علی بلندتر است. □○من عرض کردم خدایا من همان یک خورده را که عمر آنجا وجود ندارد، دوست دارم. ☑️آنجا صلواتی است که در مقابلش لعن نیست. اصلاً یاد غیر از علی را نمیکنی که لعنش کنی. این داغ را بر دل غیر میگذاری که حتّی با لعن کردن هم که شده، یادش کنی. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei