eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●در دستگاه امام حسین علیه السّلام حتّی ریا هم ممدوح است. ■●اگر جلوی روی مردم برای امام حسین علیه السّلام مالت را بدهی یا سینه بزنی، خوب است. اصحاب که به میدان میرفتند، رجز میخواندند و خودشان را معرفی میکردند. ■●تظاهر در دستگاه امام حسین علیه السّلام جزا دارد. البته بهتر است کار خود را به خدا و امام حسین علیه السّلام نشان بدهی و بگویی خدایا ببین من دارم این کار را میکنم، حسین جان ببین من دارم این کار را میکنم. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت پنجم بخش دوم ● رواياتى از ائمه معصومين عليهم السلام درباره تكلم خداوند مترجم : در اين مساله ، بيش از اين طول دادن با وضع اين كتاب مناسب نيست . و در اصول كافى از ابى بصير روايت آورده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: خداى عزوجل همواره ، عالم به ذات خود بود، در حالى كه هيچ معلومى نبود، و همواره قادر به ذات خود بود، در حالى كه مقدورى نبود، عرضه داشتم : فدايت شوم پس بايد همواره متكلم هم باشد؟ فرمود: نه ، كلام امرى حادث است ، خداى عزوجل بود در حالى كه متكلم نبود (چون كسى نبود تا با او تكلم كند)، و سپس كلام را ايجاد كرد. و در احتجاج از صفوان بن يحيى روايت آورده كه گفت : ابوقره محدث در ضمن سوالاتش از حضرت رضا (عليه السلام )، عرضه داشت : فدايت شوم ، پس بفرمائيد كه سخن گفتن خدا با موسى چگونه بود؟ فرمود: خدا بهتر مى داند كه با چه زبانى با او سخن گفت ، با سريانى يا عبرانى ؟ ابوقره دست برد و زبان خود را گرفته ، عرضه داشت : منظورم اين زبان است ، (يعنى سوالم از اين است كه مگر خدا هم زبانى گوشتى دارد) حضرت رضا فرمود: سبحان الله ، خدا از آنچه كه تو مى گوئى منزه است ، و معاذ الله از اين كه خدا شبيه به خلق خود شود، و يا مثل خلقش تكلم كند، ولى خداى سبحان همانطور كه ((ليس كمثله شى ء)) هيچ چيز شبيه او نيست ، همچنين هيچ متکلمی هم شبيه او نيست ، عرض كرد، توضيح دهيد، فرمود: سخن گفتن خالق با مخلوق خود مانند سخن گفتن مخلوقى با مخلوق ديگر نيست ، يعنى از راه قطعه قطعه كردن صدا به وسيله دهان و زبان نيست ، بلكه تنها به اين است كه سخن را ايجاد كند، همانطور كه هر موجودى را بافرمان ((كن )) ايجاد مى كند و فرمان او همان مشيت او است ، گفتگوئى كه با موسى كرد يعنى اوامر و نواهى او به موسى ، از همين باب بود، نه اينكه چون ما به وسيله تردد نفس و قطعه قطعه كردن آن باشد (تا آخر حديث ). و در نهج البلاغه خطبه اى از امير المؤمنين (عليه السلام ) آورده كه در آن فرموده : خداى تعالى متكلمى است بدون اينكه سخن با انديشه بگويد، و اراده كننده اى است بدون عزم (تا آخر خطبه ). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 496 و نيز در نهج البلاغه در خطبه اى از آن جناب آمده : همان خداى تعالى كه به نوعى با موسى تكلم كرد و آياتى عظيم ، نشان او داد، اما بدون ادوات ، و نطقى بدون حلق و حنجره (تا آخر خطبه ). مولف : اخبارى كه در اين معنا از ائمه اهل بيت (عليه السلام ) رسيده بسيار زياد است ، و همه يك چيز مى گويند، از اين هم كه بگذريم آنچه را كه كتاب و سنت كلام خدا خوانده ، صفت فعل است ، نه صفت ذات . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■قبل از رسیدن آقا سید عبدالهادی شیرازی(ره) به مرجعیت، در حضور ایشان سخن از قحطی و گرانی شد، فرمود: «لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض؛ گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداست».[سورۀ منافقون: ٧] ■به چیزی غیر از توکل و یاد خدا برای انسان آرامش حاصل نمی‌شود، و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت، زندگی را تلخ و ناگوار نمی‌کند. ■●در محضر بهجت، ج٢، ص٢۴۶
؟ ■●عارف خطاب به انسان کرده و می گوید: عمده برای من آن است که بدانم آیا فعل و عملت شبیه به آن امامی که اقتدا به او کرده ای و افتخار تبعیت از او را به سینه داری هست یا نه؟  ■●آیا تو که می گویی امام و مقتدایم حضرت وصی المؤمنین علی علیه السلام است مانند او نماز می خوانی و عبادت می کنی یا نه؟ ■●یکی از دوستان برای من نقل می کرد که روزی با جمعی خدمت حضرت استاد علامه حسن زاده ی آملی روحی فداه رسیدیم و عرضه داشتیم ما، هیئتی با نام فلان امام معصوم هستیم.  آقا فرمودند: اگر هیئت آن امام هستند علامتتان چیست؟ و آن ها جوابی نداشتند که بگویند.  ■●فرمودند: پس فقط با یک اسم گذاری خشک و خالی کار تمام نمی شود بلکه باید علامتی به همراه داشته باشید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز روزی به مسجد آمدند و دیدند جوانی به نام زید بن حارثه در حال نماز خواندن است و بسیار رنگ برگشته و آشفته است. بعد از نماز، حضرت، ایشان را خواستند و فرمودند: چرا اینقدر پریشانی؟ عرضه داشت: آقا جان من به یقین رسیده ام. ■●حضرت فرمودند: علامت یقین تو چیست. عرضه داشت: آقاجان! من اکنون زوزه ی اهل جهنم را می شنوم و حضرت تأییدش نمود و فرمود: درست می گویی این هم از علامات یقین است و سعی کن آن را محکم نگه بداری. @mohamad_hosein_tabatabaei
(ره): ■شهادت امیرالمومنین علیه السلام و نیز حسین علیه السلام و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت های ائمه علیه السلام همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستمگری ها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیت های سیاسی بخش مهمی ازمسوولیت های مذهبی است. ■●صحیفه امام، جلد۵، صفحه ۱۸۸ مورخ: ۱۶ آذر ۱۳۵۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●درسی از نهضت حسینی علیه السلام●■ ☑️فراموش کردن خود و تمام حواس را متوجّه مصائب و مشکلات ارواحناه فدا کردن ■● اصحاب اباعبدالله علیه السلام به خودشان فکر نمی کردند. وقتی آن پیرمرد نورانی، مسلم‌بن-عوسجه، به زمین افتاد و لحظه های آخر عمرش بود؛ حبیب بن مظاهر که او هم پیرمرد نورانی و بزرگی بود که در گذشته از صحابه‌ی پیغمبر، امیرالمؤمنین و امام مجتبی و اکنون از صحابه ی اباعبدالله علیه السلام و رفیق صمیمی مسلم بود، وقتی بالای سر مسلم آمد وگفت: مسلم! می‌دانم که من هم تا چند دقیقه ی دیگر به تو ملحق می شوم؛ امّا دلم می خواهد اگر وصیّتی و آرزویی داری؛ در حدّ خودم عملی کنم و انجام دهم. ■●در همان حال که خون زیادی از مسلم‌بن‌عوسجه، این پیرمرد یکپارچه شور و عشق به اباعبدالله علیه السلام، رفته بود و نفس های آخر را می کشید؛ چشم بی رمقش را به‌سمت امام حسین علیه السلام گرداند و به مسلم گفت: «اُوصِيكَ بِهـٰذا» وصیّت من این است: حسین را تنها نگذار. ■●این درس عاشورا است. او دارد جان می دهد و لحظه ی آخر عمرش است؛ امّا به هیچ چیز جز امام حسین علیه السلام فکر نمی‌کند؛ تنها به فکر امام زمانش است. ■●آن‌وقت ما به فکر سرطانی ها، ام‌اسی ها، بیمارستانی ها، در خانه بستری ها، جوان های بی زن، دخترهای بی شوهر، کسب‌و‌کار و وضیعت اقتصادی مملکت، بارندگی و کشاورزی هستیم؛ امّا اصلاً یادی از نکردیم؟! ■●این درس‌آموزی از نهضت حسینی علیه السلام است؟! داریم به کجا می‌رویم؟! چرا سطح انتظار جامعه را از امام حسین علیه السلام و عاشورا به خوب شدن مریض های سرطانی و ام‌اسی تنزّل داده ایم؟! ■●نهضت حسینی علیه السلام به همه ی هستی روح و جان می‌دمد؛ ولی ما سطح انتظار و توقّع را آورده ایم به اینکه مریضم را به بیمارستان برده ام، دکترها گفته اند: خوب نمی شود؛ آمده ام مجلس امام حسین علیه السلام شفای مریضم را بگیرم! ☑️این چه بلایی است که سر نهضت حسینی علیه السلام می‌آوریم؟! این چه تحریف عظیمی است که در مسیر ایجاد می‌کنیم؟ ■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ۲۴ آبان ۹۲ علیه السلام●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■متن زیارت عاشورا الهام خدایی است که به قلب ائمّه علیهم السّلام الهام شده است و چیزی شبیه قرآن است. اگر یک ماه محرم هر روز در خانهات زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلامش بخوانی، خدا را میبینی. ■اگر شده در همهی عمر لااقل یک بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوان و از آن محروم نمان. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●امام حسین علیه‌السّلام و اهل بیت و اصحاب بزرگوار آن حضرت، مظهر تامّ و شکیبایی در دشوارترین موقعیّت‌ها می‌باشند. آن حضرت در سخنرانی‌ای که در مکّه ایراد فرمودند، اظهار داشتند: ■●نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اُجورَ الصّابِرینَ: بر بلای پروردگار می‌کنیم و شکیبایی می‌ورزیم و خداوند پاداش‌های صابران را به نحو کمال به ما عطا می‌فرماید. ■●امام زمان ارواحنا‌فداه در زیارت ناحیه‌ی مقدّسه از این صبر به عظمت یاد کرده‌اند. آن حضرت خطاب به جدّ خویش عرضه می‌دارند: قَد عَجَبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ: یا اباعبدالله! صبر تو آن‌قدر شگفتی‌آفرین بود که ملائکه‌ی آسمان‌ها هم از آن شگفت‌زده شدند. ■●بنابراین یکی از درس‌های بزرگی که از مکتب عاشورا می‌توان آموخت، درس در دل سختی‌ها در جریان زندگی است. ■●كرشمه حسن _ استاد مهدی طيب●■
■●یادداشت های دکتر دینانی خدا را الله بگوییم یا «هو»؟●■ ■بسیاری از اهل تحقیق بر این عقیده اند که کلمه «الله» یک لفظ ظاهر است که بر خداوند تبارک و تعالی علم شده و بر او اطلاق میگردد. خود خداوند تبارک و تعالی نیز این کلمه را در مورد خود به کار برده و گاهی نیز از خود با ضمیر «هو» سخن گفته است. خدا را الله بگوییم یا «هو» ؛ آنچه در اینجا می تواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد این است که وقتی در مورد حق تبارک و تعالی سخن میگوییم از اسم ظاهر «الله» استفاده کنیم و یا اینکه به جای کلمه «الله» ضمیر «هو» را بر زبان جاری سازیم؟ ■کسانی را می شناسیم که روی اسم ظاهر «الله» به عنوان کلمه ای که برای خداوند علم شده تکیه کرده و آن را بر ضمیر «هو» ترجیح می دهند. در مقابل این گروه، کسانی بر این عقیده اند که به کار بردن ضمیر «هو» در مورد حق تبارک و تعالی گویاتر و رساتر از کلمه «الله» است. ما اکنون در این بحث که آیا کدام یک از این دو کلمه گویاتر و رساتر از دیگری است وارد نمی شویم. همین اندازه یادآور می شویم که اگر اسم الله معرفه است و به وضوح و روشنی افاده معنی میکند ضمیر «هو» نیز در زمره معارف قرار گرفته و میزان دلالت ضمایر بر معانی و مراجع خود به هیچ وجه کمتر از دلالت یک اسم ظاهر نیست. ■به همین جهت گروهی از عرفا و متصوفه با ذکر مقدس «یا هو» انس و الفت بسیار داشته و در خلوت و جلوت آن را تکرار می کنند. در نظر این جماعت دلالت ضمیر «هو» و تأثیر آن بیش از اسم ظاهر «الله» است. در اینجا برخی از ارباب معرفت به نکته ای اشاره کرده اند که جالب توجه است. این اشخاص میگویند: درست است که کلمه «هو» به حکم ضمیر بودن بیش از کلمه «الله» بر قرب به حق تبارک و تعالی دلالت دارد ولی از سوی دیگر آن یک ضمیر مفرد مغایب به شمار می آید و در ضمیر غایب همواره نوعی فاصله و غیبت منظور می گردد.(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت پنجم بخش سوم1⃣ بحث فلسفى ● بحثى فلسفى (در باره حقيقت كلام و مصاديق آن و بيان فلسفى متكلم بودن خداوند) حكما گفته اند: آن عملى كه نام آن در نظر مردم گفتار و كلام است ، عبارت است از اينكه صاحب كلام بخواهد معنائى را كه در دل دارد به ديگران بفهماند، و به اين منظور، لغت وضع مى كند، يعنى قبل از هر كار با ديگران قرار مى گذارد كه هر وقت من فلان صدا را از دهان بيرون آوردم ، بدان كه منظورم فلان چيز است ، (و به همين جهت است كه در تمامى جوامع بشرى لغات و واژه هائى معين شده كه هر لغت آن از معنائى حكايت مى كند)، و چون آن صدا به گوش طرف مقابل و يا هر شنونده اى رسيد، معنائى كه طبق قرارداد قبلى براى آن لغت معين كرده بودند، به ذهن او وارد مى شود، و در نتيجه ، گوينده و شنونده هر دو به يك معنا متوجه مى شوند، و غرض از تكلم كه همان تفهيم و تفهم است ، حاصل مى گردد، و گفته اند غرض نهائى از كلام و حقيقت آن همين است كه فهم و ذهن كسى به معنائى آشنا شود كه تاكنون آشناى به آن نبود، و اما بقيه خصوصيات و اينكه مثلا تفهيم كننده ، انسانى باشد، و دستگاه تنفس داشته باشد، و با نفس صدايى در حنجره خود پديد آورد، و آن صدا را در فضاى دهان و به وسيله زبان ، شكل دهد، و با تركيب چند صدا، كلمه اى بسازد، كه قبلا با همه شنوندگان قرار گذاشته بود كه اين صدا علامت فلان معنا است ، و اينكه شنونده ، دستگاه شنوائى داشته باشد، دستگاهى كه صدا را در شرايطى معين بشنود يعنى در صورتى كه ارتعاش صدا در ثانيه فلان مقدار باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 497 نه كمتر و نه بيشتر، همه اين خصوصيات مربوط به مصداق و مورد تكلم بشرى است ، نه اينكه همه آنها در تحقق حقيقت كلام دخالت داشته باشند، و تفهيم هاى ديگر كلام نباشد. پس در حقيقت كلام مصاديقى دارد، يكى از آنها، همان بود كه گفتيم ، مصداق ديگرش اشاره است ، مثل اينكه با دست به كسى اشاره كنى كه بنشين ، و يا بيا، و يا اشاره كنى كه نرو، و يا نگو، براى اينكه اين حركت هم وسيله ای برای تفهيم و مصداقى براى حقيقت كلام است ، و همچنين موجودات خارجى كه هر يك معلول علتى است ، با هستى خود، هستى علت خود را نشان مى دهد، و با خصوصيات ذاتش بر خصوصيات علت خود دلالت مى كند، پس اگر بگوئيم معلول با خصوصيات وجودش كلامى است براى علت خود، درست گفته ايم ، براى اينكه اگر معلول و خصوصيات آن نبود، كسى از ذات و صفت علت آگاه نمى شد، پس هر موجود از موجودات عالم به آن جهت كه وجودش مثالى است براى كمال علت فياضه خود، قهرا هر مجموعى از مجموعه هاى موجودات كلمه اى ، و آنگاه مجموع تمامى اين مجموعه ها يعنى سراپاى عالم امكان ، كلامى است براى خداى سبحان ، و خداى تعالى با اين كلمات سخن مى گويد، و كمالات اسما و صفات خود را كه نهفته در ذات او است ظاهر مى سازد، پس خداى تعالى همانطور كه او خالق عالم و عالم مخلوق او است ، همچنين او متكلم به عالم ، و عالم ، كلام او است ، چون به وسيله همين عالم است كه كمالات نهفته در اسماء و صفات خود را ظاهر مى سازد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●ذکر قنوت گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت●■ ■●ادعیه و اذکار ایشان در قنوت نماز مختلف بود. مطابق برخی موارد متفاوت می‌شد؛ مثلاً گاهی خشکسالی بود، قنوتش را تغییر می‌داد. یادم هست یک‌بار به ایشان گفتند که اهالی شمال خیلی به آب نیاز دارند؛ اصلاً بارندگی نشده است. اگر این هفته باران نبارد محصول امسال می‌سوزد. ایشان در قنوت نمازش در این‌باره دعا می‌کرد؛ طلب رحمت می‌کرد. در سال‌های گذشته دعای «لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِیمُ الْکریم... » را مرتب در نماز می‌خواند: ■●«لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِیمُ الْکریم، لااِلهُ الاّ اللّه الْعَلِی الْعَظِیم، سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْع وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِین».(بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۰۶ ـ ۲۰۸.) ■●معبودی جز خداوند نیست، که صاحب حلم و کرم است، معبودی جز خداوند نیست که بلندمرتبه و بزرگ است، منزّه است خداوند، پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه و آنچه در آن‌ها و میان آن‌ها است، [خدایی که] پروردگار عرش بزرگ است و ستایش خدایی را که پروردگار عالمیان است. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یادداشت های دکتر دینانی خدا را الله بگوییم یا «هو»؟●■ ■بسیاری از اهل تحقیق بر این عقیده اند که
■●یادداشت های دکتر دینانی خدا را الله بگوییم یا «هو»؟●■ ■●در ادامه بخوانید: انسان کنشگر است خدا را الله بگوییم یا «هو»●■ ■این اشخاص بر این عقیده اند که برای برداشتن این فاصله و غیبت، بهتر است به جای ضمیر «هو» از ضمیر «انت» استفاده کنیم و مغایب را به مخاطب تبدیل نماییم. تردیدی نمی توان داشت که آن نزدیکی و قربی که در ضمیر مخاطب دیده میشود در ضمیر مغایب تحقق پذیر نخواهد بود ولی سخن این اشخاص در اینجا نیز پایان نمی پذیرد زیرا درست است که ضمیر مخاطب بیش از ضمیر غایب بر قرب به حق تبارک و تعالی دلالت دارد. ■با این همه در ضمیر مخاطب مانند کلمه «انت» نوعی فاصله و دوگانگی نهفته است که گوینده را از شنونده جدا می سازد و این جدایی و دوگانگی که میان متکلم و مخاطب دیده می شود با توحید محض و یگانگی مطلق و صرف، سازگار نیست. به همین جهت کسانی از اهل تصوف از ضمیر مخاطب نیز صرف نظر کرده و در مقام مناجات و گفت وگو با حق تبارک و تعالی از ضمیر متکلم یعنی کلمه «انا» استفاده کرده اند. ■نه «الله» و نه «هو» بلکه «أنا»■ ■منصور حلاج از جمله کسانی است که همین راه را پیموده و در مقام سخن گفتن از حق تبارک و تعالی به جای اسم ظاهر و ضمیر غایب و مخاطب از ضمیر متکلم وحده استفاده کرده و کلمه «انا الحق» را به کار برده است. البته کسانی که در چهارچوب قواعد زبانی زندانی شده و تنها از دروازه الفاظ و لغات به عالم معانی وارد می شوند هرگز نمی توانند با معنی سخن حلاج آشنا شوند و تأویل یا توجیه آن نیز برای آنان به هیچ وجه قابل پذیرش نخواهد بود اما کسانی که به کشتن نفس خود نایل آمده و از انانیت خویشتن عبور کرده اند جز به انیت حق تبارک و تعالی به چیز دیگری نمی اندیشند و کسی که جز هستی حق چیز دیگری را نمی بیند با سخن حلاج بیگانه نیست.(۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
■●بعد از موت دیگر گریه نیست؛ همه جا نور است. گریه برای امام حسین علیه السّلام آن‌قدر شریف و مؤثّر است که اگر قبل از موت یک بار روضه و گریه آمد، برای همه ی عمر انسان کافی است. ■●فَلیَضحَکُوا قَلیلاً وَ لیَبکُوا کَثیراً: پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند. تا نگرید ابر کی خندد چمن ●گریه بر هر درد بی‌درمان دواست ●چشم گریان چشمه ی فیض خداست ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei