eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■وقتی انسان نسبت به چیزی علم پیدا می کند، معلوم نزد او حاضر می شود یا انسان است که در جایگاه معلوم حضور پیدا می کند؟ اساس هستی علم و آگاهی است و خود کلمه «علم، آگاهی، معرفت» و هر لغت دیگری که گفته شود همیشه به چیزی است. آگاهی همیشه به چیزی آگاهی دارد. امروزه به آن حیث التقاتی می گویند که ابن سینا در ابتدا آن را مطرح کرده است. اضافه شدن مانند اضافه مالک به مملوک، پدر به پسر ، برادر به خواهر و… اینها از نوع اضافات هستند. اما هیچ یک از اینها مانند اضافه «عالم به معلوم» نیست. زیرا در ذات علم، اضافه است و کسی نمی تواند بگوید، عالم است اما علم نداشته باشد. علم بالذات اضافه می شود.(۱) غلامحسین ابراهیمی دینانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●آيات 257 - 256، بقره قسمت اول بخش اول لا إِكْرَاهَ فى الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمْسك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(256) اللَّهُ وَلىُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطغُوت يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلى الظلُمَتِ أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(257) ● ترجمه آِیات هيچ اكراهى در اين دين نيست ، همانا كمال از ضلال متمايز شد، پس هر كس به طغيانگران كافر شود و به خدا ايمان آورد، بر دستاويزى محكم چنگ زده است ، دستاويزى كه ناگسستنى است و خدا شنوا و دانا است . (256) خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ايمان آورده باشند، ايشان را از ظلمت ها به سوى نور هدايت مى كند و كسانى كه (به خدا) كافر شده اند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مى دهد، آنان دوزخيانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود.(257) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 523 بیان آیات ● معناى رشد و غى و فرق آن دو با هدايت و ضلالت لا إِكْرَاهَ فى الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ... ((اكراه )) به معناى آن است كه كسى را به اجبار وادار به كارى كنند. كلمه رشد كه هم با ضمه ((راء)) و هم با ضمه ((راء و شين )) خوانده مى شود به معناى رسيدن به واقع مطلب و حقيقت امر و وسط طريق است ، مقابل ((رشد)) كلمه ((غى )) قرار دارد، كه عكس آن را معنا مى دهد، بنابر اين رشد و غى اعم از هدايت و ضلالت هستند، براى اينكه هدايت به معناى رسيدن به راهى است كه آدمى را به هدف مى رساند، و ضلالت هم (بطورى كه گفته شده ) نرسيدن به چنين راه است ولى ظاهرا استعمال كلمه رشد در رسيدن به راه اصلى و وسط آن از باب انطباق بر مصداق است . ساده تر بگويم : يكى از مصاديق رشد و يا لازمه معناى رشد، رسيدن به چنين راهى است ، چون گفتيم رشد به معناى رسيدن به وجه امر و واقع مطلب است و معلوم است كه رسيدن به واقع امر، منوط بر اين است كه راه راست و وسط طريق را پيدا كرده باشد، پس رسيدن به راه ، يكى از مصاديق وجه الامر است . پس حق اين است كه كلمه ((رشد)) معنائى دارد و كلمه ((هدايت )) معنائى ديگر، الا اينكه با اعمال عنايتى خاص به يكديگر منطبق مى شوند، و اين معنا واضح است و در آيات زير كاملا به چشم مى خورد: ((فان آنستم منهم رشدا)) ((و لقد آتينا ابراهيم رشده من قبل )). و همچنين كلمه ((غى )) و ((ضلالت )) به يك معنا نيستند، بلكه هر يك براى خود معنائى جداگانه دارند، اما اين دو نيز با اعمال عنايتى مخصوص ، در موردى هر دو با يك ديگر منطبق مى شوند، و به همين جهت قبلا گفتيم كه ((ضلالت )) به معناى انحراف از راه (با در نظر داشتن هدف و مقصد) است ، ولى ((غى )) به معناى انحراف از راه با نسيان و فراموشى هدف است ، و ((غوى )) به كسى مى گويند كه اصلا نمى داند چه مى خواهد و مقصدش چيست . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●آیت‌الله بهجت قدس سره●■ ■ #پرسش: پیاده‌ رفتن با مشکلات و زحمات مورد رضایت ائمه علیهم‌السلام هست؟ ■ #پاسخ: چنانچه قابل ‌تحمل شخص باشد، بلی؛ «اَفْضَلُ الاَعْمَالِ اَحْمَزُهَا؛ برترین اعمال، دشوارترین آن‌هاست». ■●رحمت‌واسعه، ص٣٣١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#علم_حقیقت_ذات_اضافه ■وقتی انسان نسبت به چیزی علم پیدا می کند، معلوم نزد او حاضر می شود یا انسان اس
■همیشه چیزی هست، معلومی هست و بعد ما به آن علم پیدا می کنیم اما آیا علم خدا هم این گونه است؟ یعنی در ابتدا چیزها هستند و بعد او علم پیدا می کند؟ یا اینکه همه چیزها براساس علم او پیدا می شوند؟ ■فخر رازی، حقیقت علم را «اضافه» می داند اما ابن سینا علم را «حقیقت ذات اضافه» می داند که بین این دو فرق بسیاری است. ☑️در ادامه بخوانید:  اقلیم جاودانگی کجاست؟ ماهیت علم چیست و آیا علم، اضافه است یا حقیقتی است که «ذات اضافه» است. اتحاد علم و عالم و معلوم چیست. آیا روح و جسم ترکیبی هستند که انضمام به یکدیگرند یا متحدند؟(۲) غلامحسین ابراهیمی دینانی @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ●■ ■یکی از مصادیق اصلی ناموس الهی، اسرار و رموز منطوی در موجودات نظام عالم است که بدان طریق هر موجودی به حق خالق خود ارتباط می یابد و آنچه موجودات را در چهارچوب حدود وجودی خود در صراط مستقیم این سیر استکمالیِ از نقص به کمال قرار می دهد حقیقت دین است. ■این دین است که سیر صعودی موجودات برای رسیدن به مطلوب خودشان را مطابق با سیر نزولی حق به جانب خلق قرار داده و راهی بدون هیچ کجی و انحرافی را در سیر من الخلق الی الحق پیش روی کلمات نظام هستی می گشاید. و آنچه عصمت موجودات را برای فرمانبرداری از مقتضای احکامِ حدود وجودیشان تضمین می کند تعبیه شدن حقیقت دین در متن چینش تکوینی آن هاست و به برکت وجود دین است که تمامی جمادات و نباتات و حیوانات در ایفای وظائف وجودی خود در نظام عالم معصومند و هیچ خطا و اشتباهی نمی کنند و چون چنینند بهشت و جهنم و محاسبه و عذاب و عقاب برای آنها مطرح نمی شود ■و بخاطر همین است که در روایت فرمود: هر که را در دل داشته باشد در آتش جهنم نمی سوزد و یا فرمود: اگر همه ی مردم را در دل داشتند ما اصلاً جهنم را خلق نمی کردیم. ■زیرا حبّ جناب امیرالمؤمنین است و بواسطه ی با این ناموس و دست یابی به ملکه ی عصمت، دیگر وجود اتش جهنم و سوخته شدن در آن بی معنی خواهد بود. ■اما در عین حال باید توجه داشت که نیز خود ناموس نظام آفرینش است چرا که جهنم نیز مانند بهشت مسیری برای آدمی است و آنچه به عنوان عذاب و عقاب و آتش و درکات آن از ناحیه حق سبحانه و تعالی مجعول است فقط برای پاک کردن و ارتقاء دادن نفس انسان از تعلقات نشئه طبیعت و انس وی با عوالم ملکوتی است که در هنگام تلقین میّت همین حقیقت را در قالب این گفتار به او القاء می نماییم که : «ان الموت حق و القبر حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الحساب حق و الکتاب حق و المیزان حق و الصراط حق و الجنة حق و النار حق و انّ الوقوف بین یدی الله حق». ■●شرح رساله رابطه علم و دین استادصمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حُسَینُ مِنِّی وَ اَنَا مِن حُسَین، یعنی چه؟●■ ■●این  ‌شریف از ‌پیامبر ‌اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل ‌شده ‌است که ‌فرمودند: ‌حُسَیْنٌ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٌ؛ حسین ‌از ‌من ‌است ‌و ‌من ‌از ‌حسینم.   ■●معنای‌ که ‌از ‌این‌ عبارت ‌به ‌ذهن‌ می‌آید‌ این‌ است ‌که ‌ریشه‌ی وجودی حسین علیه السّلام، پیغمبر ‌اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. ‌حسین علیه السّلام نوه ‌پیامبر است و در ‌دامان ‌دختر ‌پیامبر تربیت‌ شد، ‌رشد‌ کرد ‌و ‌پرورش‌ یافت. ‌در ‌آغوش‌ رسول ‌الله پناه‌ داشت‌ و‌ دست پرورده‌ی پیامبر‌ و ‌دختر ‌پیامبر علیهما السّلام است.‌ این‌معنای‌ ظاهری‌ حُسَینٌ مِنِّی است. ■●امّا اَنَا مِن حُسَین،‌ اینكه‌ من ‌از ‌حسینم،‌ معنای ‌ظاهریش‌ می‌تواند ‌این‌ باشد‌ که‌ بقای ‌من‌ و‌ مكتب ‌من، ‌بقای ‌من ‌به ‌عنوان شخصیت‌ حقوقی‌ام،‌ در‌ جایگاه‌ رسول‌ خدا با‌ یك‌ رسالت‌ عظیم ‌و‌ پیام ‌بزرگی‌ که پیام ‌جاودانه تاریخ ‌و ‌ختم کننده‌ی ‌همه ‌ادیان‌ الهی ‌است،‌ وابسته‌ به ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام است.‌ این‌ خون ‌حسین علیه السّلام بود‌ که‌ بقای‌ اسلام‌ را‌ تضمین ‌کرد؛‌ والّا اگر‌ واقعه‌ی ‌عاشورا‌ و ‌این‌ جانبازی‌ عاشقانه ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام نبود،‌ امروز ‌خبری‌ از ‌اسلام ‌باقی‌ نبود.‌ اینكه ‌اسلام ‌تا‌ قیام‌ قیامت ‌در ‌عالم ‌باقی ‌خواهد‌ ماند،‌ مرهون‌ اباعبدالله ‌الحسین علیه السّلام است.‌ ■●پس اگر ‌امروز ‌ما ‌اسمی ‌از ‌پیامبر ‌اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌شنویم، ‌با ‌شخصیت ‌حضرت ‌و ‌با ‌آموزه‌ها ‌و ‌تعالیم‌ حضرت‌ آشنا ‌می‌شویم، ‌به ‌برکت ‌اباعبدالله ‌الحسین علیه السّلام است. ■●یک را ‌هم‌ می‌شود‌ این‌طور ‌بیان ‌کرد؛ ‌شما ‌تخم‌ گیاهی ‌را ‌مثل‌ یك‌ دانه‌‌ی گردو ‌در‌ خاك‌ می‌کارید. ‌این ‌دانه‌ گردو ‌به ‌یك‌ نهال ‌تبدیل ‌می‌شود ‌و ‌نهال ‌رشد ‌می‌کند ‌و به ‌درخت‌ سترگ‌ و ‌تنومندی ‌تبدیل ‌می‌شود، ‌نهایتاً ‌غایت ‌سیر ‌این ‌درخت ‌گردو ‌چیست؟ ‌این ‌است ‌که‌ گردویی‌ بدهد. ‌آن ‌گردویی ‌که ‌بر ‌تن ‌این ‌درخت‌ روییده ‌است،‌ ریشه‌ و ‌اصلش‌ کجاست؟ ‌در ‌آن‌ گردویی ‌است ‌که‌ در‌ خاک کاشتیم.‌ ■●امّا ‌از‌ آن‌ طرف‌ می‌شود ‌گفت‌ اصلاً این‌ گردویی‌ که‌ به‌صورت‌ بذر ‌و ‌تخم‌ در ‌خاک کاشتیم‌ تا‌ این‌ درخت‌ بروید،‌ به‌ خاطر ‌آن‌ گردوهایی‌ بود‌ که ‌قرار ‌است ‌این‌ درخت ‌ثمر ‌دهد،‌ والّا اگر ‌آن ‌ثمره‌ای‌ که ‌این‌ درخت‌ می‌دهد ‌نبود، ‌اصلاً ما ‌به ‌فكر ‌کاشتن، ‌نگهداری،‌ آبیاری‌ و ‌پرورش‌ آن‌ نهال ‌نبودیم ‌تا ‌به ‌اینجا ‌برسد. ‌پس‌ تمام ‌این‌ زحماتی ‌که ‌متحمّل‌ شدیم ‌برای‌ آن میوه ‌است.‌ ■●لذا ‌اگر ‌بگوییم ‌آن‌ _کمال‌ در‌ همه‌ی ‌هستی،‌ وجود ‌خاتم الانبیاء ‌پیامبر‌ اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است‌ و ‌میوه ‌این‌ درخت،‌ میوه ‌شیرین ‌و ‌زیبای ‌حضرت ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام است،‌ می‌شود گفت ‌حضرت ‌اباعبدالله در ‌واقع ‌میوه‌ی ‌وجود ‌رسول ‌اکرم است؛ پس حُسَینُ مِنِّی. امّا‌ همه‌ی ‌این‌ تخم‌ کاشتن‌ و‌... ‌برای‌چیست؟‌ برای ‌رسیدن ‌به‌ آن‌ میوه؛‌ پس اَنَا مِنْ حُسَین. شاید‌ بشود‌ از‌ این‌ تعبیر ‌برای‌ درک معنای‌ این ‌حدیث ‌استفاده‌ کرد.‌ ■●استاد مهدی طیّب ۸۲/۱۲/۲۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا