☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#تٱملی_در_زیارتنامه_اربعین
■امام حسین علیه السّلام در آن فضای اختناق آنقدر شفّاف، حقّ و باطل را روشن و رسالت سنگین انسانهای اهل ایمان را تبیین کردند که دیگر برای کسی عذر و بهانهای نماند ...
#اربعین_حسینی
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●ورود قافله اسرا به کربلا - بخش سوّم●■ ■●یزید برای ترمیم لطمهی وارد شده به آبرویش، به اهل بیت علی
■●ورود قافله اسرا به کربلا - بخش چهارم●■
■●قافله حرکت کرد و در مسیر بازگشت به دوراهییی رسید که یک راه به سمت مدینه میرفت؛ راه دیگر به سمت کربلا. از امام سجّاد علیه السّلام کسب تکلیف شد؛ حضرت مسأله را به زینب کبری سلام الله علیها احاله دادند و فرمودند عمّهام هرچه بگوید، همان کار را انجام دهید. و حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند ما که پس از عاشورا نتوانستیم سوگواری و تربت شهدایمان را زیارت کنیم؛ به کربلا برویم.
■●قافله روز اربعین وارد کربلا شد. حرکت قافله از شهر شام روز هشتم ماه صفر است. هشتم ماه صفر تا روز بیستم ماه صفر، دوازده، سیزده روز فاصله است. آن دوازده، سیزده روزی که در آمدن از کوفه به شام طی شد؛ چه مانعی دارد ظرف همان مدّت بتوانند به کربلا برگردند که استبعاد کردهاند. ضمن اینکه در بازگشت حرکت زیگراگی هم نبود؛ مستقیم میرفتند و مأموران دستور داشتند اهل بیت علیهم السّلام را هر چه زودتر به مدینه برسانند و آل الله هم به اشتیاق زیارت تربت اباعبدالله الحسین علیه السّلام از دو راهی به بعد با سرعت میرفتند.
■●قافله روز اربعین به کربلا رسید و شنیدهاید ماجرا را که وقتی امام سجّاد علیه السّلام آمدند؛ جابر و عطیّه را دیدند و فرمودند شما زیارت کردهاید؛ کنار بروید؛ بگذارید این زن و بچّه بیایند و تربت عزیزانشان را زیارت کنند؛ که آمدند و با آن وضع عجیب از مرکبها فرود آمدند. شتر غیر از اسب است. راکب اسب به راحتی میتواند خودش از اسب پیاده شود؛ امّا شتر به دلیل ارتفاعی که دارد؛ حتماً باید زانو بزند و بر زمین بنشیند؛ تازه باید کسی دست فردی را که سوار است، بگیرد و کمکش کند تا بتواند پیاده شود. امّا این عزیزان وقتی به آنجا رسیدند، مهلت ندادند. خودشان را از بالای شترها به پایین انداختند، هر یک قبر عزیزی را در آغوش گرفت و شروع کرد راز دل گفتن.
■●زینب کبری سلام الله علیها در عین این که دو پسر عزیزشان را در روز عاشورا به میدان رزم فرستاده بودند و هر دو شهید شده بودند، امّا سراغ پسرهایشان نرفتند؛ قبر مطهّر اباعبدالله علیه السّلام را در آغوش گرفتند و شروع کردند به راز دل گفتن و خاطره سفری را که چهل روز پیش از کربلا آغاز شد و روز اربعین به پایان رسید، برای اباعبدالله الحسین علیه السّلام نقل کردند.
■●در این سفر حضرت زینب اوج عزّتمندی و اقتدار را عرضه کرده بودند؛ مسئولیّت قافله سالاری را که امام سجّاد علیه السّلام به ایشان سپردند، با افتخار به انجام رسانده بودند. امّا رنگ شرمندگی در سیمای زینب کبری سلام الله علیها کاملاً قابل مشاهده بود. نگران از اینکه نکند برادر از دختر سه سالهای که همراه آنها رفت، امّا در بازگشت همراهشان نبود سؤال کند...
#استاد_مهدی_طیّب
#اربعین_حسینی
#اسرار_اربعین
■●اربعين كه به معنای چهلّمين روز يک واقعه است، بيانگر اسرار عجيبی میباشد. در نظام آفرينش عدد چهل نقش خاصّی دارد. اسرار رياضی در عالم خلقت وجود دارد كه آگاهی بر آنها در اختيار همه نيست. صاحبان علوم غريبه روی اسرار رياضی عالم خلقت كار كرده و به نكتههای شگفتی دست پيدا كردهاند. آنها كه با علم جفر آشنا هستند و رياضيات علوم غريبه را میدانند، برای اعداد نقشهای تعيين كنندهای در عالم قائلند. عدد چهل از جمله اعداد پر عظمت در حوزهی علوم غريبه است. در آفرينش هم اگر نگاه كنيم چهل عدد خاصّی است.....
■●در تشريع هم عدد چهل نقش ويژهای دارد. امام صادق عليهالسّلام فرمودند: بر بندهی خدا در كار شريعت و ديانت تا قبل از اينكه به چهل سالگی برسد، كار آسان است و خدای متعال بر او سخت نمیگيرد، رفتارهای او را خيلی نكته سنجانه تحت كنترل قرار نمیدهد. (همانطور كه میدانيد هر كدام از ما دو ملک داريم كه موكّل ما هستند و مأمور ثبت اعمال ما و گزارش آن به درگاه الهیاند) وقتی فرد به چهل سالگی میرسد، آنوقت خداوند عزّوجل به آن دو ملكی كه بر آن عبد موكّل هستند؛ وحی میكند: من به اندازهی كافی به بندهی خود عمر عطا كردم. از اين به بعد كه چهل سالش تمام شد، ديگر بر او سخت بگيريد، به شدت رفتارهای او را كنترل كنيد. ريز و درشت رفتارها و گفتارها و اعمال كوچک، بزرگ، اندک و فراوانش را به دقّت حفظ و ثبت كنيد. اين نشاندهندهی اين است كه در وادی شريعت هم خدای متعال برای چهل سالگی جايگاه ويژهای قائل است و کار بر كسانی که هنوز به چهل سالگی نرسيدهاند، آسان است.
■●در حوزهی سلوک عرفانی هم، اربعين جايگاه ویژهای دارد. در این خصوص نمونههایی در قرآن و احاديث وجود دارد که نمونهی بارز آن داستان ميقات حضرت موسی عليهالسّلام است. در قرآن كريم فرمود: ما با موسی آن پيامبر اولوالعزم الهی سی شب قرار ملاقات و ديدار گذاشتيم، بعد با ده شب آن را تكميل كرديم. كه آن سی شب مربوط به ماه ذیالقعده است و آن ده شب، ده شب اوّل ماه ذیالحجّه است. اين قرار ملاقات موسی و خدای متعال به چهل شب تكميل شد. اين چهلّهنشينی كه در اهل سلوک است، يك نقطهی الهام بخش آن همين است. در واقع موسی يک چهلّه طی كرد تا به ديدار و گفتگوی با خدا متعال نائل شد.
■●و امّا چهلّمين روز شهادت اباعبدالله عليهالسّلام، اربعين است. يعنی در دهم محرّم واقعهی عاشورا رخ داد و در بيستم ماه صفر، روز اربعين فرا میرسد. اربعين اختصاص به اباعبدالله الحسين عليهالسّلام دارد. در هيچ روايت و حديثی نداريم كه برای معصومی اربعينی ذكر شده باشد. اين يك سنّت اختصاصی و ويژه برای حضرت اباعبدالله الحسين علیهالسّلام است......
■●استاد مهدی طیّب●■
■●رسیدن اهل بیت رسالت از شام به جانب کربلا●■
دختران شاه «او ادنی» سریر
خود بر افکندند از محمل به زیر
خواجهٔ سجاد، میر کاروان
پا برهنه شد روان با بانوان
سوی قربانگاه دشت نینوا
همچو موسی سوی نار اندر طُوی
آسمانی دید بر روی زمین
آفتابش در کنار اما دفین...
مرقد پاک پدر در بر گرفت
شکوهٔ شام و عراق از سر گرفت
سیل خون از دیده راند و ناله کرد
کربلا را بوستان لاله کرد...
خواهران و مادران خون جگر
هر یکی بر گلبنی شد نوحهگر
آن یک از داغ برادر بر کنار
دُرفشان از دیده چون ابر بهار
وین یک از داغ پسر در سوزوساز
با نوای نالههای جانگداز
زینب از ناله گریبان چاک زد
آتش اندر خرمن افلاک زد
با دلی پر درد و چشم اشکریز
از جگر نالید کای جان عزیز
چون بگویم من که تو رفتی ز بر
بی تو ماندم زنده من، خاکم به سر
شکوهها دارم ز دست قاتلت
ترسم ار گویم بیازارم دلت
ماجرای کوفه و صحرای شام
با تو بیمن خود سرت گوید تمام
گفتمی هرگز نخواهد شد زِ یاد
سرگذشت کوفه و آل زیاد
و آن ره شام و هیون بیجهیز
و آن تطاولهای خصم پرستیز
برد از یاد آن همه آزارها
قصهٔ شام و سر بازارها ...
پس سکینه دختر شاه شهید
اشکریزان ناله از دل برکشید
گفت با سوز جگر کای داورم
بیتو چون گویم چه آمد بر سرم
رفتی و شد ای شه والای من
شور محشر راست بر بالای من
سر بر آر از خاک و سوی ما نگر
خسته گوش دختر از یغما نگر...
پس کشید آن بانوی مهد وقار
مرقد پاک برادر در کنار
زد فغان چون بر سر گل عندلیب
کرد شرح حال هجران با طبیب...
خواهرانت میرود سوی حجیز
ای امیر کاروان، وقت است خیز
امشب این جمعی که گریان تو اند
اندر این غمخانه مهمان تو اند
میزبانا، چشم خونین باز کن
کن وداع ما و خواب ناز کن
#نیر_تبریزی
السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
با هر نفسی که میکشم در هرگاه
از مولد خویش تا دم قربان گاه
با هر ضربان قلب خود میگویم
" القلبُ لَدَیک یا أباعَبدالله "
آیات 257-256، بقره قسمت دوم
بخش اول
● آيه ((لا اكراه فى الدين ...)) با آيات وجوب جهاد و قتال نسخ نشده است
جواب از گفتار آنها در ضمن بحثى كه قبلا پيرامون مساله ((قتال )) داشتيم گذشت ، در آنجا گفتيم كه آن قتال و جهادى كه اسلام مسلمانان را به سوى آن خوانده ، قتال و جهاد به ملاك زورمدارى نيست ، نخواسته است با زور و اكراه دين را گسترش داده ، و آن را در قلب تعدا بيشترى از مردم رسوخ دهد، بلكه به ملاك حق مدارى است و اسلام به اين جهت جهاد را ركن شمرده تا حق را زنده كرده و از نفيس ترين سرمايه هاى فطرت يعنى توحيد دفاع كند، و اما بعد از آنكه توحيد در بين مردم گسترش يافت ، و همه به آن گردن نهادند، هر چند آن دين ، دين اسلام نباشد، بلكه دين يهود يا نصارا باشد، ديگر اسلام اجازه نمى دهد مسلمانى با يك موحد ديگرى نزاع و جدال كند، پس اشكالى كه آقايان كردند ناشى از بى اطلاعى و بى توجهى بوده است . از آنچه كه گذشت اين معنا روشن شد كه آيه مورد بحث يعنى ((لا اكراه فى الدين )) به وسيله آيه اى كه جهاد و قتال را واجب مى كند نسخ نشده است ، و قائلين به نسخ اشتباه كرده اند.
يكى از شواهد بر اينكه اين آيه نسخ نشده ، تعليلى است كه در خود آيه است ، و مى فرمايد: ((قد تبين الرشد من الغى ))، ((رشد)) و ((غى )) از هم جدا شده اند و معقول نيست آيه اى كه مى خواهد اين آيه را نسخ كند فقط حكمش (حرمت ) را نسخ كرده ، ولى علت حكم باقى بماند و اينكه مى بينيم علت حكم باقى مانده براى اينكه مساله روشن شدن ((رشد)) از ((غى )) در اسلام چيزى نيست كه برداشته شود، پس آيه : ((فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم )) يا آيه ((و قاتلوا فى سبيل الله )) چون نمى تواند در ظهور حقانيت دين اثرى داشته باشد، پس آن وقت نخواهد توانست حكمى را كه معلول اين ظهور است بردارد، و اصلا چه ارتباطى ميان آيات جهاد با آن مساله هست ؟.
و به عبارتى ديگر در آيه شريفه ، جمله ((لا اكراه فى الدين )) اينطور تعليل مى شود، كه چون حق روشن است ، بنابراين قبولاندن حق روشن ،اكراه نمى خواهد، و اين معنا چيزى است كه حالش قبل از نزول حكم قتال و بعد از نزول آن فرق پيدا نمى كند پس روشنائى حق ، امرى است كه در هر حال ثابت است و نسخ نمى پذيرد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 526
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●در اتومبیلی بودیم، بین کربلا و نجف، یک جوانی هم همراه ما بود. دید عدهای برای [زیارت] کربلا پیاده میآیند. کوچک بود و نمیدانست که اصل پیادهروی، خودش فضیلت دارد؛ گفت: «إذا ما عندك، لیش تشلع روحك؟»؛ نداری، کرایه بکنی، چرا روحت را میکَنی؟! به خیالش نمیدانست که اصل پیادهرفتن، خودش فضیلت دارد. «أفْضَلُ الأعْمَالِ أحْمَزُهَا؛ برترین اعمال، سختترین آنهاست».
@mohamad_hosein_tabatabaei