کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■ ■●روزهای پایانی ماه صفر را می گذرانيم و در آستانه ی بیست
■●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند
■●روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله (۲)
#بِسْمِ_اللهِ_الرَّحْمَنِ_الرَّحِیم
■●اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ (١)وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا (۲) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا (۳)
بعد از نزول این سوره، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم در نمازها حال عجیبی پیدا کرده بودند؛ بعد از تکبیرةالاحرام و قبل از اینکه قرائت سوره ي حمد را آغاز کنند، مکث و سکوتی می كردند و بعد می فرمودند:
■●«سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِه اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ» چون آن سوره دستور داده بود که «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ» پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هم اين دستور را اجرا می كردند. از رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم علّت را پرسیدند كه تغيیر در نحوهی نماز خواندن شما چيست كه بعد از نزول سورهی نصر، شما به اين حالت در نماز عمل ميكنيد؟ پيغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: علّت این است که خبر مرگ مرا به من داده اند.
■●پيغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم بعد از فرودآمدن سورهی «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» اين سوره را براي مردم تلاوت كردند، طلیعه ي این سوره خبر از پیروزی، نصرت الهی و فتح می دهد «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» خبر از این می دهد که مردم گروهگروه به دین خدا وارد می شوند «وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا» ظاهراً خبر، خبر شادی است؛ لذا اصحاب به همدیگر با خوشحالی بشارت می دادند؛ امّا نقل شده است که وقتی این آیات نازل شد، عبّاس عموی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بهشدّت می گريست. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم از عموی خود پرسیدند: چرا شما میگریید درحالیکه دیگران با نزول این سوره شادمان هستند؟ عبّاس به پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم عرض کرد: گمان میکنم این سوره حامل پیام رحلت شما باشد و پیغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هم تأیید کردند و فرمودند: آری! خبر مرگ و پایانیافتن دوران رسالت را برای من آورده است.
■●اُمِّ سَلَمه همسر پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نقل می كند که این اواخر، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نمینشستند، برنمی خاستند، نمی آمدند و نمي رفتند؛ مگر این جمله را تکرار میکردند: «سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ».
■●پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هفت، هشت روز قبل از رحلتشان، دست امیرالمؤمنین عليه السّلام را گرفتند و فرمودند: (بیماری پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم روز شنبه یا یکشنبه آغاز شد) من مأموریت دارم که برای اهل بقیع، استغفار و طلب مغفرت کنم. با امیرالمؤمنین عليه السّلام به بقیع رفتند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به مدفونین در قبرستان بقیع سلام کردند و برای آنها طلب مغفرت کردند. بعد فرمودند: آنچه را كه هماکنون در آن قرار دارید، گوارای شما باشد. اگر شخص کمی فكر كند، این حرف معنای عجیبی دارد؛ پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم حالتی که اصحابشان از دنیا رفتند را ظاهراً بر حالت خودشان ترجيح ميدهند. به آنها می فرمايند: گوارایتان باشد! یعنی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از غصّه و غم سنگینی رنج میبرند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم اطراف خودشان را می بينند و می دانند چه خبر است؛ چه گرگانی برای دریدن حقیقت اسلام و نابودکردن خاندان رسالت دندان تیز کرده اند. این عبارات را اهلسنّت هم نقل کردهاند؛ فرمودند: آنچه الآن در آن هستید، گوارایتان باشد! بعد فرمودند: فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند. کلیدهای خزائن زمین را به من عرضه کردند و اينكه عمر من جاودان باشد و تا این عالم برپاست، اصلاً نمیرم و پس از آن هم بهشت جاودان از آن من باشد و گفتند: می خواهي اینها یا دیدار پروردگار خودت را انتخاب کن و من دیدار پروردگارم را برگزیدم و انتخاب کردم. بعد پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم به امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمودند: جبرئیل هر سال یکبار، قرآن را بر من عرضه می كرد؛ امسال دوبار این کار را کرد و این نشانه ي آن است که امسال، سال آخر عمر من است و مرگ من نزدیک است؛ این نشانه ي نزدیک بودن مرگ من و رفتن من از این عالم است.
#ادامه_دارد..
■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●پیامبر ما صلّی الله علیه و آله و سلّم همه را همراه خود برداشت و پیش خدا برد. تنها اشقیا به اصرار، خود را بیرون کشیدند و در بین راه افتادند و تلف شدند، و الاّ ما بقی همه رفتند نزد خدا.
■●تا شفاعت را نچشی و در آن قدم بر نداری، خواندن کتاب و نماز و روزه و عبادات فایدهای ندارد و کاری از پیش نمیبرد. احدی جز به شفاعت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم امکان نجات ندارد. پیغمبر اسلام که دست به کار میشود، مفت و مجّانی، دسته دسته اقوام و اشخاص را میگوید مال من هستند و آنها را به بهشت میبرد. به هر کس هم که مورد شفاعت قرار گرفت، اذن میدهند که لااقل چهل نفر را شفاعت کند. سعی کن همینجا شفاعت را بچشی.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند ■●روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله (۲) #بِسْمِ_اللهِ_الر
■●بیماری پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم تب و سردرد شدید آغاز شد. دوران بیماری پیامبرصلّي الله عليه وآله وسلّم تا رحلتشان تقریباً یک هفته طول کشید؛ جبرئیل در طول این یک هفته مکرّر از جانب خدا به عیادت رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم می آمد و پیام محبّت و لطف الهی را برای پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم می آورد و از جانب خدا از پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم احوالپرسی میکرد؛ عرضه میداشت در عین اینکه خدا بر همه چیز آگاه است؛ امّا به خاطر لطف و محبّتش نسبتبه شما، به من مأموریت داده است که بیایم و احوال شما را بپرسم. پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم هم حالشان را بیان میکردند. بعضی اوقات درد و تب به شدّت حضرت را می آزرد و حضرت صلّي الله عليه وآله وسلّم میفرمودند مثلاً چنین درد و ناراحتی در من است.
■●پنج روز قبل از رحلت رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم؛ یعنی روز پنجشنبه پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم روز دوشنبه از دنیا رفتند. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم درحالیکه دستمالی را به علّت سردرد بسیار شدید، به سر بسته بودند، با دست راست به دوش امیرالمؤمنین عليه السّلام بنا به قولی با دست چپ به دوش فضلبنعبّاس، عموزاده ي دیگرشان تکیه کرده بودند، به سختی وارد مسجد شدند؛ حتّی نقل شده است حال پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم آنقدر وخیم و بیماری حضرت بهقدری شدید بود که در بعضی از اوقات، پای رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم به زمین کشیده میشد؛ با این حال پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم دستور دادند که مرا به مسجد ببرید.
■●رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم با این حال بین اصحاب در مسجد حاضر شدند و فرمودند: مرا روی منبر بگذارید؛ حضرت به سختی بالای منبر رفتند و بعد خطبه اي را خطاببه مسلمین ایراد کردند که نسبتاً جملات طولانی دارد. حضرت نکته هاي فراوانی را در آن خطبه بیان کردند؛ نزدیک بودنِ مرگ خودشان را به آگاهی مردم رساندند و فرمودند: باید برای مواجه شدن با واقعه ي مرگ و رحلت من، آماده شوید؛ بعد هم سفارش #ثقلین را به اصحاب فرمودند. فرمودند: من شما را ترک میکنم؛ امّا دو چیز بسیار گرانبها و گرانسنگ را در بین شما میگذارم؛ کتاب خدا و عترت و اهلبیتم. بعد در مورد قرآنکریم و اهلبیت بزرگوارشان به اصحاب سفارش کردند و در پایان فرمایشاتشان فرمودند: اگر هریک از شما از من طلبی دارد یا من وعده و قولی به او دادهام که هنوز عمل نکرده ام، اعلام کند که من آن طلب را به او بدهم یا حقّ او را ادا کنم یا وعده ي خودم را در حقّ او به جا بیاورم. کسی چیزی نگفت؛ پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم را با همان حالت از منبر پایین آوردند و رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم به خانهی اُمِّ سَلَمه رفتند. در پی او عایشه مشغول فعّالیّت شد و با تکتک همسران پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم صحبت کرد و به هر نحو بود، رضایت آنها را گرفت که حاضر شوند رسولالله صلّي الله عليه وآله وسلّم به خانه ي عایشه بیایند؛ به هرحال پیامبرصلّي الله عليه وآله وسلّم را به حجره ي عایشه بردند.
#ادامه_دارد...
روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله علیه و آله و سلم (۳)
■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■
■●از سخنان اميرالمومنين عليه السلام هنگامي که پيامبر ( صلی الله علیه وآله ) راغسل می داد و او را برای دفن مهيا می ساخت:
#خطبه_شماره_٢٣٥_نهج_البلاغه:
و من کلام له عليه السلام قاله و هو يلي غسل رسول الله ، صلي الله عليه و آله ، و تجهيزه :
■●بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ
يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وأَخْبَارِ السَّماءِ،
خَصَصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ
سِوَاكَ،
وَعَمَمْتَ حَتّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَواءً،
وَلَوْ لاَ أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ،
لاََنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّؤُونِ، وَلَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً،
وَالْكَمَدُ مُحَالِفاً، وَقَلاَّ لَكَ! وَلكِنَّهُ مَا لاَ يُمْلَكُ رَدُّهُ،
وَلاَ يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ!بِأَبِي أَنْتَ وَأُمّي! اذْكُرْنَا عِنْدَ
رَبِّكَ، وَاجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ!
#ترجمه:
■●پدر و مادرم فدايت ای پيامبر خدا با مرگ تو چيزی قطع شد که با مرگ ديگری قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود .
■●مصيبت تو اين امتياز را دارد که از ناحيه ای تسلی دهنده است يعنی پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتی نداردو از سوی ديگر اين يک مصيبت همگانی است که عموم مردم به خاطر تو در سوگند.
■●اگر نبود که امر به صبر و شکيبائی فرموده ای و از بيتابی نهی نموده اي آنقدر گريه مي کردم که اشکهايم تمام شود و اين درد جانکاه هميشه براي من باقي بود و حزن و اندوهم دائمي و تازه اينها در مصيبت تو کم بود اما حيف نمي توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود.
■●پدر و مادرم فدايت باد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن و ما را هرگز فراموش منما!
#نهج_البلاغه #پیامبر_اکرم #اميرالمومنين
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 257-256 بقره قسمت دوم
بخش چهارم
● حق مطلب در مراد از خارج شدن از ظلمات به نور و بلعكس در آية الكرسى
حق مطلب اين است كه اينگونه امورى كه خدا از آنها خبر داده كه بندگان هنگام اطاعت و معصيت آنها را ايجاد مى كنند، امورى حقيقى و واقعى هستند، مثلا اگر مى فرمايد كه بنده مطيع را از ظلمت به سوى نور، و گناهكار را از نور به سوى ظلمت مى بريم ، نخواسته است مجازگوئى كند، الا اينكه اين نور و ظلمت چيزى جاى از اطاعت و معصيت نيست ، بلكه همواره با آنها است ، و در باطن اعمال ما قرار دارد و ما قبلا در اين باره سخن گفتيم .
و اين معنا با دو جمله مورد بحث ، كنايه از هدايت خدا و اضلال طاغوت باشد، منافات ندارد، چون در بحث مربوط به كلام و سخن گفتن خدا گفتيم : صحبت در مساله مورد بحث در دو مقام است :
در مقام اول در اين زمينه بحث مى كنيم كه آيا نور و ظلمت و كلماتى شبيه اينها كه در كلام خداى تعالى آمده ، در معانى مجازى استعمال شده و صرفا تشبيهى است كه در اين عالم هيچ حقيقت ندارد؟ و يا آنكه استعمال حقيقى است ؟ چون در اين عالم معناى حقيقى دارند.
و در مقام دوم سؤال مى شود از اينكه به فرض آنكه قبول كنيم معانى حقيقى دارند، آيا استعمال اين كلمات در آن معانى ، مثلا استعمال كلمه نور در آن حقيقتى كه منظور است يعنى در حقيقت هدايت ، استعمال لفظ در معناى حقيقى است و يا استعمال در معناى مجازى است ؟
و به هر حال پس دو جمله مورد بحث يعنى جمله ((يخرجهم من الظلمات الى النور)) و جمله ((يخرجونهم من النور الى الظلمات )) كنايه از هدايت و ضلالت مى باشند، وگرنه لازم مى آيد كه هر مؤ من و كافرى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، مؤمن قبل از آنكه به فضاى نور برسد در ظلمت باشد، و كافر قبل از رسيدن به فضاى ظلمانى كفر، در نور باشد، و قبل از رسيدن به اين دو فضا، يعنى دوران كودكى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، و وقتى به حد تكليف مى رسد اگر ايمان بياور به سوى نور در آيد، و اگر كافر شود به سوى ظلمت در آيد و معلوم است كه چنين سخنى صحيح نيست .
ليكن ممكن است اين گفتار را تصحيح كرد و چنين گفت كه : انسان از همان آغاز خلقت ، داراى نورى فطرى است كه نورى است اجمالى ، اگر مراقب او باشند ترقى مى كند، و تفصيل مى پذيرد، چون در همان اوان خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصيل نور ندارد، بلكه در ظلمت است ، چون تفصيل اين معارف براى او روشن نشده ، پس نور و ظلمت به اين معنا با هم جمع مى شوند،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 529
و اشكالى هم ندارد، مؤمن فطرى كه داراى نور فطرى و ظلمت دينى است ، وقتى در هنگام بلوغ ايمان مى آورد، به تدريج از ظلمت دينى به سوى نور معارف و اطاعتهاى تفصيلى خارج مى شود و اگر كافر شود از نور فطريش به سوى ظلمت تفصيلى كفر و معصيت بيرون مى شود. و اگر در آيه شريفه كلمه نور را مفرد و كلمه ظلمت را جمع آورده ، و فرموده : ((يخرجهم من الظلمات الى النور و يخرجهم من النور الى الظلمات )) اشاره به اين است كه حق هميشه يكى است ، و در آن اختلاف نيست ، همچنان كه باطل متشتت و مختلف است و هيچ وقت وحدت ندارد. همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فنفرق بكم )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او میباشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است، اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است؛
■●لذا حضرت امیر علیهالسلام در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میپرسد: «أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟».
■●در محضر بهجت، ج۲، ص١٠١●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●از خاطرات زيارت امام #رضا علیهالسلام
#مشهور_آسمان(خاطراتی از استاد علی صفایی حائری)●■
■●بخش زيبايى از حيات طيبه او به سفرهاى #مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساند.
■●مىگفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مىشود. به همين خاطر به امام رضا(علیه السلام) پناه مىبرد. كه در زيارت يكشنبه حضرت زهرا(علیه السلام) آمده است: «انا قد طهرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم.
■●مىگفت: زيارت امام رضا(علیه السلام) مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام(علیه السلام) مىشتافت.
روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلا: نخ ريسى! فرمود: دور است. من جايى دور و بر حرم مىخواهم. پرسيدند: چرا اينقدر نزديك؟ فرمود: آخر آلودهها لب حوض مىنشينند!
■●آن قدر يقين به رافت و دست گشايشگر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا(علیه السلام) از او چيزى خواست، با آن همه دست و دلبازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد.. و وقتى اصرار فقير را ديد، فرمود: بىسليقهاى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمىخواهد!
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●چیزی بالاتر از نشستن در محضر اهل بیت علیهم السّلام ، در بهشت و قرب و در هیچ جای دیگر وجود ندارد.
□●علی و فرزندانش علیهم السّلام معلّم فطرتند؛ معلّم همان موادّی هستند که خدا ما را از آن آفریده است.
□●بدن مال طبیعت است و دل مال محمّد و آل محمّد علیهم السّلام است. دوستان اهل بیت علیهم السّلام دلشان از طینت محمّد و آل محمّد است. طین غیر از تراب و خاک معمولی است؛ خاک بسیار پاک و طیبی است. محمّد و آل محمّد علیهم السّلام معلّم طینت و فطرتند. فطرت که یک حقیقت مخفی در سِرّ شماست، چنین معلّمی هم که در سِرّ شماست لازم دارد.
#یاعلی
□عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی□
□●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز اول ماه ربیع الاول، روز بزرگ شکل گیری تاریخ اسلامی است که هویت مستقل و مشخصی در برابر سایر ملل و ادیان به اسلام بخشید. از مقایسه ی مبداء و تاریخ اسلامی با مبدأ تاریخ ادیان و ملل دیگر می بینیم مبداء تاریخ اسلامی چقدر معنادار است. در اسلام #هجرت مبداء است و در مسیحیت #تولد؛ درحالی که تولد حادثه ای غیر ارادی است و هجرت واقعه ای ارادی. هجرت فقط جنبۀ ظاهری ندارد، بلکه دارای ابعاد عظیم باطنی نیز هست. هجرت کوچ است؛ انتقال از یک وادی به وادی دیگر است. در باطن همین اتفاق می¬افتد؛ مثل هجرت اخلاقی و هجرت در اندیشه «والرّجز فاهجر».
□●کسی که می خواهد #هجرت کند باید از تعلقات خود دل بکند؛ لازمۀ هر هجرتی قطع تعلق و دل کندن است. آموزه های زیادی در بحث هجرت وجود دارد.
□●بنا به یکی از دو قول #روز_اول_ماه_ربیع_الاول، امام حسن عسکری علیه السلام به سال ۲۶۰ ه. ق. به شهادت رسیدند. قول دیگر برای شهادت آن حضرت هشتم ماه ربیع الاول است.
□●إستاد مهدی طيب _جلسه ١٤ بهمن ٨٩●□
□روز سوم ماه ربیع الاول به سال ۶۴ ه. ق. روز حملۀ سپاه یزید علیه اللّعنة به #مکه و به آتش کشیده شدن خانۀ خداست.
در این حادثه جلوه ای دیگر از کفر و بی دینی و ظلم #یزید، و همینطور قساوت عبدالله ابن زبیر اثبات شد. با این واقعه یزید پروندۀ جنایات خود را تکمیل کرد؛
□او در سال اول حکومتش واقعۀ #کربلا،
□در سال دوم واقعۀ فجیع حرّه در مدینه
□و در سال سوم هم آتش زدن خانۀ خدا
را در پرونده اش داشت و قبل از رسیدن به سال چهارم به درک واصل شد.
□●جلسه ١٤ بهمن ٨٩- استاد مهدی طيب
#ماه_ربيع_الاول
#يزيد●□
□○ #لعن_و_تبرّى○□
□○چهارمين محور از محورهاى متن زيارات پيامبر و ائمّه علیهم السّلام، لعن و تبرّى و ابراز انزجار و بيزارى و اعلام جنگ و رويارويى نسبت به دشمنان آن بزرگواران است. در اين زمينه لازم است به نكاتى اشاره شود.
#حبّ_فى_الله_و_بغض_فى_الله
□○در احاديثى كه از پيامبر اكرم و ائمّه معصومين عليهم افضل صلوات المصلّين در كتب معتبر حديثى ذكر گرديده است، حبِّ فى الله و بغض فى الله، يعنى دوستى به خاطر خدا و دشمنى به خاطر خدا، لازم و ملزوم يكديگر و به عنوان محكمترين پيوند دهنده بين شخص و ايمان راستين و آنچه ايمان در آن خلاصه میشود، معرّفى شده است.
□○امام باقر علیه السّلام میفرمايند: هنگامى كه خواستى پى ببرى كه خيرى در خودت هست، به قلب خود نظرى بيافكن. پس اگر اهل طاعت الهى را دوست و اهل معصيت پروردگار را دشمن میدارد، بدان در تو خيرى هست و خداوند تو را دوست میدارد. ولى آن گاه كه اهل طاعت الهى را دشمن و اهل معصيت خداوند را دوست میدارد، بدان كه در تو خيرى نيست و خداوند تو را دشمن میدارد.
□○و پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: محكمترين دستگيره ايمان دوست داشتن در راه خدا و دشمن داشتن در راه خدا و به ولايت اولياء خدا گردن نهادن و از دشمنان خدا بيزارى جستن است.
□○همچنين آن حضرت فرمودند: در راه خدا مهر بورز و در راه خدا دشمن بدار و در راه خدا ولايت بپذير و در راه خدا دشمنى كن، زيرا جز از اين راه نمیتوان به ولايت الهى نايل شد. پس آن گاه به على علیه السّلام اشاره كرده و فرمودند: آيا اين را میبينى؟ راوى عرض كرد: آرى. حضرت رسول فرمودند: دوستِ اين، دوست خداست، پس او را دوست بدار و دشمنِ اين، دشمن خداست، پس او را دشمن بدار.
□○از حضرت صادق علیه السّلام پرسيدند آيا دوستى و دشمنى از ايمان است؟
حضرت فرمودند :آيا ايمان چيزى جز دوستى و دشمنى است؟
□○بايد توجّه داشت كه حبّ و دوستى، اصل، و بغض و دشمنى، از تبعات و لوازم آن است. يعنى شخصى كه كسى را دوست میدارد، بالتّبع دشمنان او را دشمن میدارد. بنابراين محبّت و دوستى خدا و اولياء خدا، اصل، و نفرت و عداوت دشمنان خدا و دشمنان اولياى خدا، از لوازم و تبعات آن است .
□○کتاب ره توشه دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب○□
#لعن_و_تبری - ۱
#ره_توشه_دیدار
□اگر کسی می خواهد بداند که درمسیر خودسازی قرار گرفته یا نه ، ببیند که نسبت به اطرافیانش بدگمان است یا نه؟! اگر بد گمان بود بداند که در سیرانسان سازی نیست.
□اولین پله ایی که انسان را درمسیر خودسازی قرار می دهد ، خوش بینی است.
□شرح مراتب طهارت□
آیات 257-256 بقره قسمت دوم
بخش پنجم
بحث روايتى
● بحث روايتى (در شأن نزول آيه لا اكراه فى الدين و روايتى درباره مراد از ظلمات و نور در آيه )
در كتاب الدرالمنثور است كه ابوداود، و نسائى ، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، و نحاس ، در كتاب ناسخ و ابن منده در غرائب شعب ، و ابن حيان و ابن مردويه ، و بيهقى در كتاب سنن ، و ضياء در كتاب مختار، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : قبل از اسلام در بين اهل مدينه رسم چنين بود كه اگر بچه زنى زنده نمى ماند نذر مى كرد كه هرگاه بچه اى براى او بماند او را يهودى كند، در نتيجه بعد از اسلام و هنگامى كه قبيله بنى النضير مأمور شدند از مدينه كوچ كنند عده اى از اين افراد در بين آنها بودند، مردم مدينه گفتند: ما نمى گذاريم فرزندانمان يهودى بمانند، و با بنى النضير كوچ كنند، در اينجا بود كه آيه : ((لا اكراه فى الدين )) نازل شد.
مولف : اين معنا به اسناد و طرقى ديگر از سعيد بن جبير و شعبى نقل شده است .
و نيز در آن كتاب (تفسير الدر المنثور) آمده كه عبد بن حميد، و ابن جرير، و ابن منذر، از مجاهد روايت كرده اند كه گفته است : بنى النضير عده اى از مردان قبيله اوس را در كودكيشان شير داده بودند، بعد از آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) امر فرمود تا از مدينه كوچ نموده و جلاى وطن كنند، اين فرزندان شيرى اوسى گفتند: ما هم با قبيله بنى النضير كوچ مى كنيم ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 530
و به دين ايشان در مى آئيم ، مردم مدينه اين عده را از اين كار بازداشته و آنان را به زور وادار به گفتن ((لا اله الا الله )) و پذيرفتن اسلام كردند، و آيه شريفه : ((لا اكراه فى الدين )) درباره آنان نازل شد.
مولف : اين معنا از طريق ديگر هم روايت شده ، و با مضمون روايت قبلى (كه داشت : زنانى از اهل مدينه چنين نذر مى كردند) منافات ندارد.
و نيز در تفسير الدرالمنثور است كه ابن اسحاق و ابن جريراز ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه : ((لا اكراه فى الدين )) گفته است : اين جمله درباره مردى از اهل مدينه و از قبيله بنى سالم بن عوف بنام حصين نازل شد، كه دو فرزند نصرانى داشت ، و خودش مردى مسلمان بود، به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: آيا مى توانم آن دو را مجبور به پذيرفتن اسلام كنم ، چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دينى ديگر را بپذيرند؟ در پاسخ او آيه ((لا اكراه فى الدين )) نازل شد.
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مراد از ((نور)) آل محمد، و مراد از ((ظلمات )) دشمنان ايشان هستند.
مولف : اين روايت مى خواهد كلى نور و ظلمت را بر مصداق تطبيق كند، و يا از باب تأويل و بيان باطن آيه است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 531
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●آیتالله بهجت قدس سره
شنبه ١٩ آبان ماه ١٣٩٧●□
□حضرت ابراهیم علیهالسلام خوب نگاه کرد و ناگهان ۱۲ نور بزرگ را دید که صورتشان از زیبایی میدرخشید.علت نیل آنها به درجات بلند و پیوستن آنها بهصورت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و جانشین او را از پروردگارش جویا شد. خداوند به او وحی نمود: اینان امت من و دختر بازمانده از پیامبرم، فاطمۀ صدیقه علیهاالسلام است که او را همراه با همدم و همسرش، بزرگِ خاندان اینان که فرزندان پیامبرم هستند، قرار دادهام…
□و این کلمۀ من است که بهواسطۀ او رحمتم را در زمینها میگسترم و دین و نیز این بندگانم را نیرو میبخشم… پس ای ابراهیم، هرگاه از پیامبرم محمد یاد کردی، بهخاطر درودهای من بر او، بر او و همراهان او درود فرست.
■●اقبالالاعمال، ج۲، ص ۴۶۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei