#هجرت۱
□●به هر حال علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید و بالاخره این تصمیم خود را در سال ۱۳۲۵هـ.ش عملی می کند. فرزند علامه طباطبایی در این مورد می گوید:
□●« همزمان با آغاز سال ۱۳۲۵هـ.ش وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است اتاق دو قسمتی، که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود. طبقه زیر این اطاقها انبار آب شرب منزل بود که، در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#هجرت۱ □●به هر حال علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید و
#هجرت۲
□●چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اطاق انجام می گرفت - در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) ۲۴ متر مربعی و ۳۵ متر مربعی عادت کرده بود که در میهمانیهای بزرگ از آنها به راحتی استفاده می کرد ـ پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها مرحوم آیت الله حجت بود. اولین رفت و آمد مرحوم علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#هجرت۲ □●چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اطاق انجام می گرفت - در حالی که مادر ما به
#هجرت۳
□●لازم به ذکر است که علامه طباطبایی در ابتدای ورودشان به قم به قاضی معروف بودند، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بودند، خود ایشان ترجیح دادند، که به طباطبایی معروف شوند.
□●ایشان عمامه ای بسیار کوچک از کرباس آبی رنگ و دگمه های باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچه های قم تردد داشت و در ضمن خانه بسیار محقر و ساده ای داشت. »
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)●■
بخش اول
■●پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پنجاه و سه سال قبل از #هجرت در عام الفیل به دنیا آمدند. پدر بزرگوارشان، #عبدالله فرزند گرامی عبدالمطّلب و مادر بزرگوارشان، آمنه دختر وهب بودند. قبل از تولّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم پدرشان از دنیا رفته بودند و جدّ بزرگوارشان جای پدر را برای ایشان پر می کردند.
■●پنج سال اول عمر شریف حضرت، نزد دایه ای به نام #حلیمه ی سعدیّه و کنار فرزندان او، در دامن طبیعت طی شد. ماجرای به دایه سپرده شدن حضرت و معجزاتی که در همین ماجرا رخ داد، خود بسیار شنیدنی است.
■●بعد از پنج سال، پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزد مادر بازگشتند. مادر مدت ها بود در آرزوی زیارت مرقد شوهر بزرگوار بود. بالاخره با امّ ایمن بار سفر بستند و به #یثرب رفتند و قبر عبدالله را آنجا زیارت کردند. در بازگشت به #مکه، آمنه در بین راه، دچار بیماری سختی شد و در محلی به نام ابواء از دنیا رفت و بدین ترتیب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم مادر را هم از دست دادند و کفالت ایشان به طور کامل به عبدالمطّلب واگذار شد؛ گرچه فاطمه بنت اسد هم نقش مادری را برای ایشان ایفا می نمود.
■●مدتی بعدعبدالمطّلب هم از دنیا رفت؛ یعنی حامیان پیامبر پی در پی از این عالم رخت برمیبستند. #عبدالمطلب موقع رحلت، مسؤولیت حمایت از پیامبر اکرم را به #ابوطالب سپرد و در نتیجه، ابوطالب و همسرش، فاطمه، بنت اسد جای پدر و مادر را برای پیامبر پر کردند.
■●در همین سن و سال بود که پیامبر به شبانی می پرداختند. شبانی تاثیر به سزایی در ایجاد حلم و بردباری در انسان دارد و به انسان این توانایی را می¬دهد که با موجودات زبان نفهم، رفتار متین و محبت آمیز داشته باشد؛ لذا شبانی دوره¬ی تمرینی خاصی برای انبیاء الهی است.
■●در همین ایام، جنگی در گرفت که چون در یکی از ماه های حرام رخ داد، در تاریخ به نام جنگ فجّار ثبت شده است. شاید پیغمبر اکرم ده ساله بودند که همراه عموی بزرگوارشان در این جنگ شرکت کردند.
■●در دوازده سالگی، حضرت با #ابوطالب سفری به شام داشتند. در راه، در محلی به نام بصرا با بحیرای راهب دیدار کردند و او خبر از پیامبری ایشان داد.
#ادامه_دارد...
■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٧ ديماه ٨٩●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) _ بخش دوم●■ ■●سال های عمر پیامبر در
■●سيری در وقايع ٦٣ ساله عمر پيامبر اكرم صلی الله عليه و اله و سلم (بخش سوم)●■
■●پیامبرصلی الله علیه وآله به سن چهل سالگی می رسند و آن حادثه عظیم یعنی #بعثت پیامبر و نزول نخستین آیات وحی در غار حرا بر پیامبراکرم ص در ٢٧ ماه رجب رخ می دهد. قبلا اشاره کردیم که نبوّت انبیاء برای عوالم قبل است، آنچه در این عالم رخ می دهد #بعثت آنها یعنی آغاز شروع فعّالیّت های پیامبرانه ی آنهاست. پیامبر ص در شهر مکّه بعد از بعثت، به صورت مخفیانه دعوت خودشان را آغاز کردند. طی سه سال تک تک چهره های مستعد را شناسایی می کردند و به اسلام تبلیغ می کردند. طبیعتاً نخستین مرد از مردان که به رسول الله ص ایمان آورد، امیرالمؤمنین ع و نخستین زن خدیجه س بود و این دو همه ی هستی شان را پای دفاع از مکتب رسول الله ص و رسالت آن بزرگوار گذاشتند.
■●پیغمبراکرم ص در چهل وسه سالگی دعوت خودشان را علنی کردند و با علنی شدن دعوت حضرت، موج مخالفت و دشمنی علیه آن بزرگوار از سوی مشرکین و اهل کتاب برخاست. یهودیان، مسیحیان و بت پرستان علیه پیامبر ص دست به دست هم دادند و شرایط بسیار سختی را ایجاد کردند؛ یاران پیامبرص را که شناسایی می کردند زیر شکنجه ها از پا در می آوردند. نخستین شهدای راه اسلام، یاسر، همسر او سمیّه و عمّار فرزند آن دو بودند. عمّار تا یک قدمی شهادت رفت و بعد با تقیّه ای که کرد از شهادت نجات پیدا کرد. به هر تقدیر فشار شدید مشرکین سبب شد که پیغمبراکرم ص به مؤمنان خودش پیشنهاد کند که از سرزمین مکّه هجرت کنند و حدود هشتاد و چند نفر به امر پیامبر ص از مکّه به #حبشه رفتند؛ این نخستین #هجرت در تاریخ اسلام است.
■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ساله بودند که ماجرای محاصره ی مسلمانان شکل گرفت. مکّیان تحریم بسیار شدیدی علیه پیامبرص و یاران ایشان اعمال کردند و آن ها را به تعبیری در شعب ابیطالب زندانی، بایکوت و از همه امکانات زندگی محروم کردند؛ بلکه بتوانند اینها را تسلیم خودشان کنند. سه سال پیامبر و یارانش در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب به سر بردند.
■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ودو ساله بودند که تحریم شعب شکست و پیامبر ص و مسلمانان امکان پیدا کردند که به داخل شهر و داخل منزلهای خودشان در مکّه برگردند؛ امّا رهایی از این تنگنا، در پی خود دو حادثهی بسیار سنگین و غمبار داشت. در سال دهم هجرت، ابتدا #ابوطالب عموی پیامبر، مؤمن به پیامبرص و حامی و مدافع پیامبر در شهر مکّه و پس از چند روز #خدیجه همسر باوفای پیامبر که همه ی دارایی و هستی خود را ایثارگرانه به پای اسلام و پیامبر ریخت و در شرایطی که به شدّت تنگ دست زندگی می کرد از این عالم به عالم دیگر کوچ کردند. هر دو رفتند و پیامبر ص هم حامی خود ابوطالب و هم همسر خودش خدیجه را از دست داد و داغ سنگین درگذشت این دو بزرگوار قلب پیامبرص را به شدّت می¬فشرد و پیامبرص غمگین و محزون بود. سال دهم بعثت پیامبرص به عام الحزن مسمّی شد و نام گرفت.
■●در همین سال ماجرای #معراج رسول الله ص پیش می آید. در حالی که پیامبرص دم درب اُمّ هانی، خواهر امیرالمؤمنین ع بودند، معراج رسول الله پیش آمد. قرآن کریم #معراج را در دو مرحله ی سفرش بیان کرده است؛ یکی در آیات نخستین سوره ی #اسراء «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» که سیر زمینی و افقی معراج است و بعد سوره ی #نجم که سیر عمودی معراج و رفتن به عوالم بالاست. «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» در سفر معراج عمودی آن ماجرای عظیم پیش آمد، خدای¬متّعال برای پیامبرص میهمانی و ضیافتی در جوار قرب خودش، جایی که هیچ مَلک مقرّبی به آن راه نداشت برپا کرده بود و پیامبر تحفه¬ی عظیمی برای مؤمنین و مسلمانان از سفر #معراج همراه خودش آورد. معراج هم از آن ماجراهای رمزآلود و بسیار عمیق و عظیم است که جای بسیار تأمّل دارد، خیلی حقایق بلند عرفانی در این ماجرای معراج قابل دستیابی است و مطالعه ی احادیث معراجیّه خیلی درس آموز و ارزشمند است.
■●استاد مهدی طيب●■
□●روز اول ماه ربیع الاول، روز بزرگ شکل گیری تاریخ اسلامی است که هویت مستقل و مشخصی در برابر سایر ملل و ادیان به اسلام بخشید. از مقایسه ی مبداء و تاریخ اسلامی با مبدأ تاریخ ادیان و ملل دیگر می بینیم مبداء تاریخ اسلامی چقدر معنادار است. در اسلام #هجرت مبداء است و در مسیحیت #تولد؛ درحالی که تولد حادثه ای غیر ارادی است و هجرت واقعه ای ارادی. هجرت فقط جنبۀ ظاهری ندارد، بلکه دارای ابعاد عظیم باطنی نیز هست. هجرت کوچ است؛ انتقال از یک وادی به وادی دیگر است. در باطن همین اتفاق می¬افتد؛ مثل هجرت اخلاقی و هجرت در اندیشه «والرّجز فاهجر».
□●کسی که می خواهد #هجرت کند باید از تعلقات خود دل بکند؛ لازمۀ هر هجرتی قطع تعلق و دل کندن است. آموزه های زیادی در بحث هجرت وجود دارد.
□●بنا به یکی از دو قول #روز_اول_ماه_ربیع_الاول، امام حسن عسکری علیه السلام به سال ۲۶۰ ه. ق. به شهادت رسیدند. قول دیگر برای شهادت آن حضرت هشتم ماه ربیع الاول است.
□●إستاد مهدی طيب _جلسه ١٤ بهمن ٨٩●□