eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □دشمنان اسلام درگیری بین اهل اسلام را غنیمت می‌شمارند، جنگ بین اخَوین [راه] می‌اندازند تا بر هر دو غالب شوند؛ بین شیعه و سنی جنگ می‌اندازند، تا بر هر دو غلبه کنند! بعضی را معذور نمی‌دانیم که عالماً و عامداً علیه دین و متدینان اقدام می‌کنند، به خدا پناه می‌بریم از شُرُورِ أَنْفُسِنا وَ شُرُورِ الناس (شر خودمان و شرور مردم) و [به خدا پناه می‌بریم] از امحا و نابودی و پاگذاشتن بر روی حق! □●در محضر بهجت، ج۲، ص۴۳●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عتاب برزخی استادِ علامه به شاگرد ِعلامه○□ (حفظه‌الله): □○آمل در مسجدی مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم. روز دوم که پس از نماز به منزل آمدم، پس از خوردن ناهار آماده استراحت شدم ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند و من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم در حالی که نباید دعوا می کردم، در محیط خانه پدر باید با عطوفت رفتار کند، لذا پس از لحظاتی ناراحت شدم به حدی که اشکم جاری شد. □○از خانه بیرون رفتم و مقداری میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتی ام کاسته شود ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله) فرموده اند: «دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگی شکست با لحیم اصلاح نمی شود.» زمین و آسمان بر من تنگ شد واحساس کردم که نمی توانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده و به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقای الهی به تهران آمدم. پاسی از شب گذشته بود، به خیابان باب همایون رفتم وپس از تهیه بلیط عازم تبریز شدم. هنگام اذان صبح به تبریز رسیدم و به مدرسه طالبیه رفتم. □○وقتی در زدم خانمی پشت درآمد. خودم را معرفی کردم و پرسیدم: آقا تشریف دارند؟ پس از چند لحظه آقا خودشان آمدند و پس از خوشامد گویی مرا به منزل بردند. پس از احوالپرسی اظهار داشتند من نمی دانستم شما قم هستید یا آمل، لذا می خواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبایی) بنویسم تا آن را به شما برسانند. □○با تعجب پرسیدم: آقا چه اتفاق افتاده که می خواستید مرا درجریان بگذارید؟ فرمودند: من خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم ولی آقای آملی، ایشان از شما راضی نبودند! با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم. عرض کردم: آقا، چطور؟ چرا راضی نبودند؟ فرمود: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این راه را دارد، درحالی که با عائله اش این طور رفتار می کند؟! □○بعد فرمود: حاج آقای آملی، داستان رفتار با عائله چیست؟ زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره ماجرا را به ایشان عرض کردم، فرمود: «آقا! چرا؟ این ها امانت خدا در دست ما هستند؟» به قم بازگشتم و ماجرا را خدمت علامه طباطبایی عرض کردم، ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: « آقای قاضی بزرگ مردی بود!» □○جمع پراکنده، ص ۸۷○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □برای اینکه به کمالاتِ انسانی برسیم که به تعبیر شریفِ حضرت آقا در پایانِ درس ش
□اکثریت با اخترامی متولْد می شوند و از اين عالَم بدر می روند كه البته اين تولّد هُنر نيست! □آن تولّْدِ ثانی به این معنی كه بايد در آسمان و زمين وارد شود، این تولد (با ) معلوم نيست كه شامل آن حقيقت (تولد ثانی) بشود يا خير، امّا چشم باز می كند و می بيند عجب! آنچه را كه تا الان در اين رحِمِ طبيعت با آن خو كرده بود و با آن داشت و خيال می كرد كه زندگی انسانيِ اوست، در می يابد و مي چشد كه خير اينطور نبوده است و بايد از اينها بدر می آمد. □حالا در وقتی که هست و با آن خو کرده است و با خو كرده است، حواسش نيست، گوش هم به حرفِ ديگران نمی دهد و خودش هم كه نيافته است تا از عادت بيرون رود، بعد وقتی به مرگِ طبيعی متعارف (در اثرِ تصادف يا بيماري و ...) از دنيا می رود، وقتی که از اینجا در رفت، می بيند كه شده است! حالا به فكرِ خود می افتد كه چه كار كند تا به كمالاتِ وجودی برسد، □به او گفته می شود داريم، باید تن به اين تكامل بدهی، اما آن تكامل سخت است، آن تكامل مشكل است که از آن به بعد تکامل برزخی افراد شروع می شود! □تكامل برزخی مربوط به ناقصين ( یعنی آنهائی كه از نشئه طبيعت زاییده شده اند اما سقط شده اند؛ ناقص هستند و كمالاتِ وجودی ندارند؛ خودشان را خوب نساختند؛ جان را ضايع كردند) است و آنجا می شوند. □○شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
: ■●دختر خوبم! نمى‌توانم از اين همه آتش و فتنه و از اين همه دست‌هاى ظالم و خائن و از اين همه زمينه‌هاى سنگين براى تو نگويم و تو را بگذارم كه با غريزه و با صفاى حس و احساس، گرفتار اين رذالت‌هاى پنهان و آشكار بشوى. پس اگر چه براى تو مبهم است، تحمل كن؛ كه آدمى مى‌تواند با علم و مشورت و با سنجش و دقّت و با حلم و شكيبايى ، خطرهاى كمين نشسته را بشناسد و دشمن‌هاى خود را رَصد كند و با آگاهى،به مبارزه برخيزد. ■●علم و اطّلاع را با ،با ،با ،با و با مى‌توانى به دست بياورى و در هر كارى كندوكاو نمايى؛ كه هيچ گربه‌اى،به‌خاطر خدا موش نمى‌گيرد و گوش نمى‌برد. ■●خيلى‌ها براى استعمار و براى بهره‌بردارى از ملّتى،به بهداشت و مسكن و خوراك آن‌ها مى‌رسند؛ امّا منافع آن‌ها را براى خود مى‌برند؛ كه خرس‌هاى بهره‌مند از كندوى عسل،براى زنبورها، از دشت‌هاى گل و از سرزمين‌هاى سبز حكايت مى‌كنند؛ چون عسل‌هاى انباشته شده، سر از شكم آن‌ها در مى‌آورد. فريب محبّت‌ها را نخور؛ به ريشه‌ها و انگيزه‌ها و هدف‌هاى ديگران هم فكر كن و اين‌ها را هم به سنجش بياور؛ كه اين تعقّل و سنجش انگيزه‌ها و هدف‌ها و شكل‌هاى عمل، مى‌تواند تو را از طعمه‌شدن و طعمه‌ساختن نجات بدهد. ■● ص۱۶۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○و بدان ، که هر آنچه روش وی سوی بالا بود باید که سبک باشد و صافی و گزیده، تا در روش تیز بود تا انتها. ای نفس، بدان که اصناف شریف که از عالم خود بجهان طبع آیند برای آزمایش، چون آلات خود را کار فرمایند که بدان بچشیدنیها و دیدنیها و بوئیدنیها رسند، و در دهائی که دریابند، عالم خود را فراموش کنند و هر چه دران بود، و چنان پندارند که بجز از آنچه در حسّ یابند چیزی دگر نیست، پس یکبارگی جهان خود را فراموش کنند و یاد نتوانند کرد، □○چون از یاد کردن و عقل دور شوند مرده‌شان گویند آنگه، و روان گردند با طبیعت کون و فساد؛ پس هر آنگه که بکونْ اول باز گردند، و بعضی از جهان خودشان یاد شود گویند زنده شدند پس از مردگی، وانگه در آویزند بدانچه یاد کردم، و روشنی آن باز جویند، و جملهٔ آن معانی را که فراموش کرده باشند باز می‌طلبند، و هر آنگه که بعضی از آن فراموش کرده ها را می‌دانند بینائی‌شان روشن می‌گردد و درستیشان نیرو می‌پذیرد، و بیماریشان کمتر می‌شود، تا که بدانند و دریابند ببصیرت عقل، که هر آنچه همی بینند در جهان حس همه خیالات چیزهاست، نه چیزها، و خیال چیز سایهٔ چیز بود بدرستی، بر روی زمین یا بر روی آب؛ و این حال که بیفتاد ایشان را از غفلت بود و بی‌خبری، و ازان افتاد که باشکال انواع بسته شدند، نه بانواع، تا جهان عقلشان فراموش شد در آغاز آمدن بجهان حسّ، و پس باندیشیدن این معانی درستیشان بود از بیماری غفلت، و دانائی پس از جهل، پس باز گردد روی آورده بکلی سوی معانی حقیقی و زندگی بی‌انجام. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○داستان طلبه ای که گرفتار مدعی دروغین عرفان شده بود...○□ : □مجتهد و عالم بسيار بزرگي كه داراي علوم مختلف و تأليفات فراواني است ميفرمودند: □طلبه اي گرفتار يكي از مدعيان دروغين عرفان شده بود كه به اين طلبه گفته بود اگر به دستورالعملي كه به تو ميدهم عمل كني شبحي برايت ظاهر ميشود كه بايد تمام دستوراتش را اطاعت كني! □آن طلبه جوان ميگويد: اعمال و دستورات را انجام دادم و شبح ظاهر شد. غالباً ما بين زمين و آسمان با فاصله دو سه متر از زمين ظاهر ميشد! ابتدا چند دستور العمل ساده داد، مثل اينكه فلان كار را بكن، فلان غذا را نخور، و من هم عمل كردم. □فردا آمد گفت: امروز در اتاقي كه عيالت ميباشد نبايد بخوابي!  قبول كردم. چند شب گذشت، تا اين كه نصف شبي آمد و مرا بيدار كرد و گفت: بلند شو، با صداي بلند اذان بگو! گفتم: الان نيمه شب است! گفت هرچه ميگويم بايد اطاعت كني! □بالاخره مشغول اذان شدم؛ كم كم همسايه ها بيدار شدند و آمدند اعتراض كردند كه الان چه وقت اذان گفتن است؟! شبح آمد و در گوشم گفت: به فلاني بگو: چرا ديشب زنت را زدي؟! به فلان همسايه بگو: چرا فلان كار را كردي؟! و همين طور چند مورد از اسرار مردم را بيان ميكرد و من هم ميگفتم. آنها همگي شرمنده شدند و خيال كردند من از اولياء خدا هستم! □كم كم در محل، وجهه و شهرتي پيدا كردم؛ با نظر خاصي به من نگاه ميكردند؛ من هم خوشم مي امد. شبح باز آمد و گفت: ديدي چقدر خوب شد؛ پيش مردم منزلت هم پيدا كردي! بنابراين هرچه ميگويم بايد گوش كني!  □بالاخره ساختمان مرتفعي را به من نشان داد و گفت: خودت را از بالاي آن پايين بيانداز!  گفتم: اين خودكشي و حرام است ومن اطاعت نمی کنم ! یک نگاهی به من کرد و گفت: برو كه تو آدم بشو نيستی! سپس از چشمم غايب شد و ديگر او را نديدم! □در اينجا يك مطلبي را از سيد عالمي متذكر شدم كه گفته بود:  شيطان گاهي از انسان كاري را ميخواهد ولي خداوند هيچگاه از نقطه عصيان اطاعت نميشود. «خداوند از راه گناه و معصيت، اطاعت نميشود». @mohamad_hosein_tabatabaei
□●ای طلبه ، ای عزیز ، ای دانشجوی روحانی ، ره چنان رو که رهروان رفتند ، هم درس و بحث متعارف باید و هم همت به ارتقاء و اعتلای به معارج قدس ربوبی. □●انسان در عرف عرفان ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان‌تر از اویی □که حـُـرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شرحی بر صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام 🏴 ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی اُستادِ العالَمِ و سَنَدِ الوجودِ ، مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ ، البَحرِ المَوّاجِ الأزَلی ، و السِّراجِ الوَهّاجِ الأبَدی ، ناقِدِ خَزائِنِ المعارفِ و العلومِ ، مَحتدِ العقولِ و نهایة الفُهُومِ ، عالِمِ الأسماء ، دلیلِ طُرُق السَّماءِ ، الکَونِ الجامِعِ الحقیقی ، و العُروةِ الوُثقی الوَثیقی ، بَرزَخِ البرازخ و جامِعِ الأضداد ، نورِ اللهِ بِالهِدایة و الإرشاد ، المُستَمِعِ القرآنِ مِن قائِلِهِ ، الکاشِفِ لأسرارِهِ و مَسائِلِهِ ، مَطلَع شَمسِ الأبَدِ ، جَعفر بن محمَّد ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأحَد ■امام به جهت مظهریت اسم «الرب» و اسم «المدبر» استاد عالم است، استاد کسی را گویند که شاگرد می‌پروراند و امر تعلیم او را تدبیر می‌کند، عالم امکانی هر لحظه در پروریدن و تدبیر است و حقیقتی ماورای عالم، این ربوبیت و تدبیر را بر عهده دارد. عالم شرح ربوبیت مربی و استاد خود است. امام به حیثیت باطنی و مقام نورانیت اش در رتبه‌ی استادی عالم قرار دارد یعنی عالِم استاد عالَم است. اگر آگاهی و علم را از عالَم حذف کنیم عالم نه مردار بلکه هیچ خواهد بود لذا علم طارد عدم است و به هستی زینت تعین می‌دهد و دم به دم این تعینات را می‌پروراند. ■به حیث ظاهری هم در بین ائمه طاهرین علیهم السلام بیشترین شاگرد متعلق به این امام همام بود که بیش از چهارهزار نفر در محضر او خوشه چینی می‌کردند و در زمان امام صادق علیه السلام پایه های استوار علمی تشیع پی ریزی شد و معارف بلند اهل‌بیت علیهم السلام آشکار گردید از این‌رو ایشان مشهور به رئیس مذهب گردید بطوری که مذهب شیعه به مذهب جعفری معروف شد. ■سَنَدِ الوجودِ؛ وجود مستند به موجود است یعنی اگر موجود نباشد وجود به منصه ظهور در نمی‌آید و اشرف موجودات انسان کامل است که مسمی به موجود مطلق بوده و به تعبیر شیوای شیخ محمود شبستری جهانی از وجودات مقید در این موجود مطلق مستغرق اند. شناخت وجود مطلق بدون شناخت موجود مطلق محال است لذا در شناخت توحید هماره شناخت موحد مطرح می‌گردد. توحید به موحد استناد داده می‌شود وگرنه در ابهام مطلق خواهد ماند و امر مبهم نمی‌تواند مورد پرستش و شناخت قرار گیرد. ■سند از اسماء الله است و خدا سند هر کسی است که سند ندارد؛ يا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ؛ هر موجودی استناد به اسم جامع الله دارد و در تمام مراتب وجودی متعلق به اوست لذا قرآن هر موجود از موجودات ارضی و سمائی را عبد معرفی می‌کند: إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا (مریم/۹۳)؛ پس هم موجودات عینی از باب ایجاد مستند به الله هستند و هم وجود مطلق از باب ظهور! اگر اسماءالله نبودند وجود از بساطت خود هرگز خارج نمی‌شد به همین دلیل امام که مظهر اتمّ الله است در فقرات بعدی صلوات به برزخ البرازخ معرفی شده است...
□●" همه شما فقیرید "●□ □فقیر یعنی آنکه خود را در برابر حق، مالک هیچ چیز نمی داند و معنی آن آیت الهی را که فرمود: " ای مردم همه شما فقیرید و غنی بالذات تنها خداست " دریافته است و بدین مسکینی مستحق زکات حسن آن جمال نامتناهی شده است: □من اگر کامروا گشتم و خوشدل نه عجب □مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند □نصاب حسن در حد کمال است □زکاتم ده که مسکین و فقیرم : □قماش هستی ما را به ناز خویش بسوز □که آن زکات لطیفت نصیب مسکین است □●برگرفته از کتاب " مقالات " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○خاطره سید عبدالباقی، فرزند علامه طباطبایی○□ □يك‌ روز بدون‌ اينكه‌ ما سؤالی‌ از پدر كرده‌ باشيم‌ رو به‌ ما كرد و با بشاشت‌ و نشاط‌ خاصّی‌ گفت‌: اين‌ پروفسور كربن‌ به‌ اسلام‌ مؤمن‌ شده‌ ولی‌ رويش‌ نمی‌شود كه‌ ايمانش‌ را بر زبان‌ بياورد! □چند صباحی‌ از اين‌ گفتۀ پدر گذشت‌ و يك‌ روز پروفسور كربن‌ در يك‌ كنفرانس‌ در خارج‌، سخنرانی جنجاليی كرد و دربارۀ امام‌ زمان‌ عجَّل‌ اللهُ تعالَی فرجَه‌ سخنان‌ پرشوری‌ ايراد كرد و ضمن‌ آن‌ گفت‌ كه‌: «من‌ بخاطر بحث‌ دربارۀ اسلام‌ و رسيدن‌ به‌ اين‌ حقائق‌، نزديك‌ بود پست‌ تحقيقی‌ خودم‌ را از دست‌ بدهم‌، يعنيی كليسا مرا از اين‌ پست‌ خلع‌ كند.» □پدر وقتی‌ از اين‌ موضوع‌ مطّلع‌ شد، بسيار مسرور و مشعوف‌ شد و گفت‌: نگفتم‌ اين‌ پروفسور كربن‌ مؤمن‌ به‌ اسلام‌ شده‌ ولی‌ رويش‌ نمی‌شود كه‌ صريحاً اعتراف‌ كند؟! □○مجلّۀ «جوانان‌ امروز» مورّخۀ ۲۴ آبان‌ ۱۳۶۱ (شمارۀ ۸۲۱)○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری می‌شناسند؟ - بخش اوّل●■ ■●گرچه مذهب شیعه همان مکتب رسول خدا است؛ و آموزه‌های همه‌ی ائمّه در تبیین این مکتب، سهیم و دَخیل است؛ امّا اینکه امام صادق عليه السّلام به عنوان رئیس مذهب مشهورند، به دلیل موقعیت فوق‌العاده‌ای است که برخلاف پدران بزرگوار و فرزندان معصومشان، در اختیار آن حضرت قرار گرفت. ایشان در یک دوره‌ی انتقالی، بیشترین فراغت را برای نشر و تبیین و ترویج و تعلیم معارف قرآن و اهل بیت، در اختیار داشتند. ■●دوران امام باقر و امام صادق علیهما السّلام، دوره‌ی انتقال حکومت از بنی‌ امیّه به بنی عبّاس، یا به تعبیر دقیق‌تر از بنی مروان به بنی عبّاس بود و درگیری‌های قدرت‌های سیاسی با یکدیگر، فرصت و فراغت به آنها نمی‌داد که کنترل فوق‌العاده و اختناق شدیدی را که در زمان سایر ائمّه علیهم السّلام اعمال می‌کردند، در آن زمان هم اعمال کنند. ■●به همین خاطر بعد از دوران اختناقی که خصوصاً بعد از واقعه‌ی عاشورا پیش آمد و حکومت‌های ظالم اموی، کوچک‌ترین مَنفَذی را برای تبیین معارف قرآن و اهل بیت علیهم السّلام باقی نگذاشتند؛ امام باقر علیه السّلام و بعد از ایشان امام صادق عليه السّلام این فرصت را پیدا کردند که این معارف را تبیین و ترویج کنند. ■●شاید حدود هشتاد درصد احادیثی که در کتب حدیثی شیعه به ما رسیده است، از این دو امام بزرگوار، امام باقر و امام صادق علیهما السّلام، نقل شده است؛ به خاطر فرصت و فراغت ایشان. واِلاّ این گونه نیست که ائمّه‌ی دیگر در مقام و مرتبه‌ی علمی، چیزی کمتر از این دو امام بزرگوار داشتند. چنین فرصت و فراغتی در اختیار دیگر ائمّه‌ی ما قرار نگرفت. این است که مکتب تشیّع، به نام امام صادق شناخته شد. ■●شاید به لحاظ دیگری هم مذهب تشیّع به جعفری مشهور شد و آن این که مذاهب فقهی چهارگانه‌ی اهل سنّت (حَنَفی، مالکی، شافعی، و حَنبلی) هم تقریباً در عصر امام صادق علیه السّلام شروع به شکل گیری کردند. اَبوحَنیفه، معاصر امام صادق علیه السّلام بود و دو سال شاگردی و طلبگی ایشان را کرده بود؛ تا پایان عمر هم می‌گفت: «لَوْلا السَّنَتانِ لَْهَلَکَ اْلنُّعمان» اگر آن دو سال که من به درس امام صادق علیه السّلام رفتم، نبود؛ هلاک شده بودم. اینکه چه شد کسانی که شاگرد امام صادق علیه السّلام بودند، رو در روی امام ایستادند؛ برای خودشان مذهبی بنیان گذاری کردند و عدّه‌ای را به دور خود جمع کردند؛ نکاتی است که در کتاب «حدیث دوست» به آنها اشاره شده است. ■●چون این مذاهب از زمان امام صادق علیه السّلام به بعد شکل گرفتند و این چهار مذهب به اسم بنیان گذارانشان شناخته شدند؛ یعنی پیروان احمد حَنبَل را حنبلی مذهب؛ پیروان ابوحنیفه را حنفی مذهب؛ پیروان مالک بن انس را مالکی و پیروان امام شافعی را شافعی می‌گویند؛ پیروان مکتب تشیّع را هم، پیروان مذهب جعفری نام می‌نهند. ادامه دارد.... ■●استاد مهدی طیّب۹۱/۰۶/۱۶ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم برای من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود برای او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مؤثّر است. شبانه روزی ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجّاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم. ■«عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی»■ ■●کتاب مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●علم و عمل در حقیقت، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدان عمل نموده است، گوهر ذات او می گردد. و به عبارت دیگر، علم و عمل خود سازنده وجود است، هر خردمند فرزانه باید بنگرد که در شب و روز، خودش را چگونه می سازد و این مطلب وزین، بر اصل استوار و پایدار اتحاد عقل و عاقل و معقول، یعنی علم و عالم و معلوم، و هم اتحاد عمل و عامل و معمول است، چه این که عمل را دو روی است، رویی با زمان و ماده است که متصرم و منقضی است، و رویی با ماورای زمان و ماده و طبیعت است که حقیقت گوهر انسان می شود و همیشه باقی و برقرار است. □●لذا پیغمبر خاتم صلی اله علیه و آله به قیس بن عاصم فرمود:همه احوال و اهوال و نشیب و فراز را که در پیش داری، آن عمل تو است. □●غرض این که مرد و زن بزرگوار اجتماع ما باید بکوشند تا خود کتاب زنده جاودانه سودمند باشند، که جوهر ذات آنها به نور دانش فروغ گیرد. :  ●گوهر معرفت آموز که با خود ببری ●که نصیب دگران است نصاب زر و سیم □●داستانهای عارفانه در آثار علامه حسن زاده ی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ | (سجده/۷) از آفریده شده‌ ایم که به آغوشش برمی‌گردیم این اما ، هرکس را به نوعی می‌کند! وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ ← اَمواتاً... یکی را با "مرگِ مَمات" و دیگری را با ! @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری می‌شناسند
■●مقصود از رئیس مذهب بودن امام صادق علیه السّلام چیست؟ چرا مذهب تشیّع را به نام مذهب جعفری می‌شناسند؟ - بخش دوّم●■ ■●بنا به اعتقاد ما، تشیّع یعنی استمرار آموزه‌های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم، و چیزی جدای از آن نیست. ■●تشیّع در زمان حیات رسول الله آغاز شد. حتّی واژه‌ی شیعه را خود پیغمبر ذیل آیه‌ی شریفه: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» در مورد یاران و همراهان امیرالمؤمنین علیه السّلام به کار بردند. اهل سنّت، در کتاب معتبر حدیثی‌شان از پیغمبر اکرم،‌ نقل کرده‌اند که فرمودند: «ﻳَﺎ علی ﺃَﻧْﺖَ ﻭَ ﺷِﻴﻌَﺘکَ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» ای علی؛ تو و شیعیانت، بهترین خلایق خدا هستید. ■●بنابراین واژه‌ی شیعه، توسّط خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وضع و به کار برده شد و تشیّع از زمان حیات ایشان مطرح بود. ■●در دوران حیات پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، عدّه‌ای از اصحاب پیامبر دور امیرالمؤمنین علیه السّلام جمع و با ایشان محشور بودند. کَمااینکه عدّه‌ای هم دور ابابکر و عمر و عثمان بودند. در واقع دو تیپ مختلف در بین صحابه‌ی پیغمبر دیده می‌شد. از همان زمان حیات رسول الله، کسانی با امیرالمؤمنین علیه السّلام هم روحیه و همراه بودند و بعد از رحلت رسول الله هم شیعه خوانده شدند. پس تشیّع در زمان پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وجود داشت و در زمان امیرالمؤمنین علیه السّلام، در زمان حسنین و در زمان امام سجّاد و امام باقر علیهم السّلام استمرار پیدا کرد؛ منتها به دلیل اینکه چهار مکتب فقهی اهل تسنّن در آن زمان شکل گرفت و به نام رؤسای آن مذاهب خوانده شد؛ مکتب تشیّع هم مکتب جعفری نام گرفت. ■●بخش عمده‌ای از آموزه‌های مکتب تشیّع را امام صادق عليه السّلام در جلسات درس عظیمی که دایر می‌کردند، بیان فرمودند. حاصل این آموزه‌های حضرت، چهارصد کتاب شد که شاگردان ایشان تألیف کردند. این چهارصد کتاب «اصول أربَعَةُ مِأة» نام گرفت. بعدها نیز مطالب همان کتاب‌ها تدوین شد و کتابی مثل کافی و کتاب‌های حدیثی بعدی شیعه را شکل داد. به این لحاظ این مذهب را مذهب جعفری و امام صادق علیه السّلام را رئیس این مذهب می‌دانند. والّا رئیس مذهب ما خود رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السّلام هستند و تشیّع چیزی جدا از اصل آموزه‌های پیغمبر و قرآن کریم نیست. منتها شیعه این آموزه‌های قرآن و سنن نبوی را از زلال‌ترین، پاک‌ترین و ناب‌ترین مَجرا، که اهل بیت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم هستند، دریافت کرده است. ■●بنا به ضرب المثلی که در بین عرب است؛ که «أهل البَيتِ أْدریٰ بِْما فِْی‌اْلبَيتِْ» اهل خانه بیشتر می‌دانند که در خانه چه می‌گذرد. شیعه معتقد است أهل البَيتِ پیغمبر نسبت به آموزه‌های پیامبر أْدریٰ هستند و لذا این آموزه‌ها را مستقیماً از اهل بیت علیهم السّلام دریافت کرده است. ■●شهادت امام صادق علیه السّلام را به محضر فرزند برومند و بزرگوار آن حضرت، بقیة الله الأعظم امام عصر أرواحُنافِداه و همه‌ی پیروان، ارادتمندان، سرسپردگان و دوستداران ایشان، تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم خدای متعال ما را شاگردان شایسته‌ای برای مکتب امام صادق علیه السّلام قرار دهد. ■●استاد مهدی طیّب۹۱/۰۶/۱۶ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴شرحی بر صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام 🏴 ■صَلَواتُ اللهِ
🏴شرحی بر صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام🏴 ■قسمت دوم■ ■مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ؛ مرتقی جای بالا رفتن را گویند، معارج جمع معرج به معنای نردبان و پله است. مرتقی المعارج نردبان عروج در مراتب حقیقتی است که ذی المعارج است یعنی صاحب عظمت و علو و برتری است. الله جل جلاله هم رفیع الدرجات است هم ذی المعارج، یعنی مراتب و مظاهرش دارای درجات و پله های بی منتهاست که از فرش تا فوق عرش گسترانیده شده و به سالک الی الله خطاب شده که تا مرتبه جامعیت الله بالا بیاید، «تعالوا الی کلمة الله». ■حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندشان محمد بن حنفیه فرمود: «إِنَّ دَرَجَاتِ اَلْجَنَّةِ عَلَى عَدَدِ آيَاتِ اَلْقُرْآنِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ يُقَالُ لِقَارِئِ اَلْقُرْآنِ اِقْرَأْ وَ اِرْقَ». هم بهشت مدرج است و هم قرآن، الله تبارک و تعالی هم داری معارج و مدارج است. به حیث جامعیت، رفیع الدرجة است و به حیث اسماء و اعیانش ذی المعارج و المدارج! ■سیر انسانی در مراتب این ذی المعارج است، يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ... امر الهی از سماء غیب به زمین عین در قوس نزول تدبیر می‌شود و در قوس صعود مراتب نزولی را بدون طفره و تجافی به سمت بالا طی می‌کند. امام منتهای صعود در قوس عروجی است و ورای محل صعود او درجه ای نیست، «لَیسَ وَراءَ عُبّادان قَریة». آنجا مقام أو أدنی است که نهایت قرب ممکنه بشری است در این موطن امام به اسم ذی المعارج و رفیع الدرجات متحقق و متخلق شده لذا هیچ درجه ای در نظام وجود نیست که امام آن درجه و رتبه را فتح نکرده باشد. او واقف به تمام مواقف شهودی و واصل به تمام مواطن وصولی است. ■الحمد لله الذی لم یجعلنی جاحدة بشئ من کتابه.... یعنی در تمام مراتب ظاهری و باطنی هیچ آیه‌ای از آیات قرآن متوقف نبودم پس تمام درجات جنت را واجد هستم و هیچ درجه ای از بهشت نیست که من در آن درجه نباشم... امام منتهای صعود است یعنی تمام معارج و مدارج این سُلّم عروج و مرقات صعود را طی کرده تا به این انتها رسیده است. این منتهای صعود محدود به حد انتها نیست بلکه نهایت بلا نهایت است چون انتهای صعود وصول به مقام اطلاق می‌باشد که آنجا هیچ حد وحصری راه ندارد بلکه بسیط و بی منتهاست.
■شهادت جانسوز رئیس مذهب، حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام را به محضر حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه و تمامی شیعیان و محبین آل الله تسلیت عرض می‌کنیم. @mohamad_hosein_tabatabaei