□مراقبۀ روز دوازدهم ربیع الاوّل□
□این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین نقل مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت نبّی مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است.
□مستحبّ است در این روز دو ركعت نماز خوانده شود بدین کیفیت:
#ركعت_اوّل:
○سوره «حمد» ۱ مرتبه
○سوره «کافرون» ۳ مرتبه
#رکعت_دوّم:
○سوره «حمد» ۱ مرتبه
○سوره «توحيد» ۳ مرتبه
#مراقبات_ماه_ربیع_الاول
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●نیابت خاصّه در عصر غيبت صغری - بخش اوّل●□
□پس از دوران امامت امام رضا علیه السّلام دراثر محدوديّتهايی كه حكومت بنیعبّاس برای ائمّه علیهم السّلام ايجاد كرده بود و نیز برای آماده كردن مردم جهت ورود به عصر غيبت، ائمّه علیهم السّلام بسياری از امور را كه تا پیش از آن مردم برای انجام آنها مستقيماً به ایشان مراجعه میكردند، به وكلا و نمايندگانی سپردند كه خود آن بزرگواران تعيين کردند. به شيعيان نيز فرمان دادند كه برای اين امور به ما مراجعه نكنيد و از طریق نمايندگان ما با ما در ارتباط باشيد. پرداخت خمس و پرسیدن سؤالات شرعی نمونههايي از اين امورند. اين کار نوعی تمرين دادن شيعيان برای ارتباط غيرحضوری با امام نیز بود.
□از زمان امام رضا علیه السّلام، ائمّه علیهم السّلام محصور بودند و ارتباط مردمی آنها توسط حکومت بنی عبّاس کاملاً تحت کنترل بود؛ خصوصاً در دورانی که به سامرا منتقل شدند، در بین نظامیان کاملاً محصور بودند؛ لذا از طریق نوّاب با شیعیانشان ارتباط داشتند.
□امام هادی علیه السّلام قلمرو کشور اسلامی را به چهار منطقه تقسیم کردند و برای هر یک از آنها، یک نایب تعیین فرمودند. امام زمان علیه السّلام نيز با آغاز امامتشان که با شروع غيبت صغرای آن حضرت همزمان شد، نایب و وكيل پدر بزرگوارشان را كه عثمان بن سعيد عمروی نام داشت، به اين امر گماردند.
#ادامه_دارد....
□●جانِ جهان
تألیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#یا_مرگ_یا_فهم!
□○مرحوم حاج شیخ صدر الدین حائری:
من خدمت مرحوم علاّمه طباطبایی عرض کردم: آقا! شنیدهام که زمانی شما سر به سجده گذاشته، گفتهاید: یا مرگ یا فهم. و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمیماند. من میخواهم این مطلب را از خود شما بشنوم.
□○مرحوم علاّمه طباطبایی فرمودند:
من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت، اما من در امتحان موفق نبودم. استاد رو به من کرده و گفت: وقت من و خودت را تلف کردی!
این حرف بر من بسیار ناگوار آمد، آن گاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم.
پرسیدم: از آن به بعد مجهولی نداشتهاید؟
□○فرمودند: به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است.
□○روزنههایی از عالم غیب، تالیف آیت الله سید محسن خرازی، ص ۲۷۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●به مناسبت آغاز #هفته_وحدت
حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■مردم را آگاه بکنیم؛ ما با اهلسنت راه مسالمت کامله را داریم؛ هیچ اشکالی نداریم. آنها به طریقۀ خودشان باشند، ما هم به طریقۀ خودمان. مدارک را نشان میدهیم؛ کاری نداریم. شهادتین را که ما هم قائل هستیم، آنها هم قائلاند.
■مسئلۀ صحابه مورد اختلاف ما با آنهاست. خود حضرت امیر علیهالسلام دربارۀ فدک فرمود: ظالم و مظلوم همه علیالله وارد شدهاند.
■ما همینقدر میتوانیم بگوییم: صحابهای که با مودت ذیالقربایی که منصوص قرآن است، موافقند، بالای سر ما هستند، هرکه میخواهد باشد. [اگر با آن] مخالفند، زیر پای شما هستند، هرکه میخواهد باشد.
■اما فتوا؛ در خود شماها فتوا منحصر به این چهارتا(مذاهب چهارگانۀ اهل سنت) نیست.
■و علیهذا ما با سنیها هیچ مخالفتی نداریم، مگر عوامل خارجیه جدا بکنند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□..مرحوم علامه طباطبائی از کسی نقل می کرد که وی [روح] ارسطو (و یا افلاطون) را احضار کرد و از وی از اوضاع زمانش پرسید. و او گله و ناله از اوضاع روزگار کرد که شما به آزادی و راحتی لا اله الا الله می گویید ولی ما به طور پوشیده و پنهان به همدیگر تلقین می کردیم.
□○شرح اسفار اربعه ملاصدرا ، جلد ۶ ،صفحه ۴۷۱
استاد علامه حسن زاده آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●برشی از یک کتاب
#اسلام_راکد●□
□● #کُفر_متحرک به اسلام می رسد ، ولی «اسلام راکد» پدر بزرگ کفر است . سلمان ها در حالی که کافر بودند ، #حرکتشان آن ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند #رکودشان آن ها را به کفر پیوند زد . کُفری که با #حرکت_ما همراه باشد ، وحشتی ندارد . وحشت آن جایی است که با #رکودها پیوند خورده باشیم .
□●حرکت - علی صفایی حائری - صفحه ۱۲●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۱ □شناخت کربلا و عاشورا مستلزم شناخت امام حسین است. اگر کسی امام حسین را بشناسد
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۲
□کربلا جلوهای از قیامت امام حسین علیه السلام در عالم ماده بود.
○جمع یک سر انبیاء و اولیاء
○اصفیاء و ازکیا و اتقیاء
○روح پاکان خاک غم بر سر همه
○تیغ بر دست و کفن بر تن همه
□دیدم همه تیغ تجرد به دست منتظر اذن مولا هستند.
○جان ز یکسو جملهی خاصان عرش
○زیر سم ذوالجناحش، کرده فرش
○تن، ز یک جا جملهی نیکان خاک
○بهر ضرب ذوالفقارش کرده پاک
○جسته پیشی، خاکیان ز افلاکیان
○همچنین افلاکیان از خاکیان
○پای تا سر، از جماد و از نبات
○در سراپای حسینی، محو و مات
□همه انگشت حیرت بر دهان به امام حسین علیه السلام مینگریستند و میگفتند این چه موجودی است که خدا او را از عناصر اربعه خلق کرده است؟ همه مبهوت او هستند.
جرئت من، جمله صفها را شکافت
یک سر مو روز مقصد برنتافت
از تجری من و آن همرهان
جمله را انگشت حیرت بر دهان
تا رسیدم با کمال جد و جهد
بر رکاب پاک آن سلطان عهد
مظهری دیدم از آب و گل، جدا
از هوی خالی و لبریز از خدا
کرده خوش خوش، تکیه بر فرخ لوا
رو، بر او، پوشیده چشم از ماسوا
دست بر دامان فرد ذوالمنش
دست یکسر ماسوا بر دامنش
محو و مات حق، همه در ذات او
جمله ی ذرات محو مات او
گفتم ای سرخیل مستان، السلام
مقتدای حق پرستان السلام
السلامم دیدگان را باز کرد
زیر لب آهسته ام آواز کرد
گفت ای دلداده، بر گو کیستی؟
اندرین جا از برای چیستی؟
گفتم ای سالار دین زعفر منم
آنکه در پای تو بازد سر، منم
آمدستم تا ترا یاری کنم
خون در این دشت بلا جاری کنم
با تبسم لعل شیرین کرد باز
گفت ای سرخوش ز صهبای مجاز
چون نباشد پیر عشقت، راهبر
کی ز حال عاشقان یابی خبر؟
خود تو پنداری در این دشت و بلا
مانده ام در چنگ دشمن مبتلا؟
عاجزی از خانمان آوارهام
نیست بهر دفع دشمن، چارهام؟
در سر عاشق هوای دیگرست
خاطر مردم بجای دیگرست
نیست جز او در رگ و در پوستم
بیخبر از دشمن و از دوستم
من ندانم دوست کی، دشمن کدام
ای عجب این را چه اسم آن را چه نام؟
□آنجا دیگر دوست و دشمن معنایی ندارد. امام حسین در آن مقام از تعین عباس خالی است که همان مقام واحدیت است. هیچ چیزی آن جا راه ندارد. آنجا خلوت خانهی خداست. آنجا لایتناهی است و قید هم آنجا راه ندارد. آنجا اطلاق محض است یعنی بی حدی محض است. آنجا حسین خداست و خدا هم حسین است. جناب عمان سامانی میگوید من حسین اللهیام تکفیر کو؟ آنجا دیگر دوئیتی باقی نماندهاست...
○چون خودی را در رهم کردی رها
○تو مرا خون، من تو رایم خون بها
□خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «من عشقته قتلته و من قتلته فعليّ ديته و من عليّ ديته فأنا ديته». اگر من کسی را بکشم، خودم خون بهای او هستم و خودم را جایگزین او میکنم.
○مصدری و ماسوی مشتق تو راست
○بندگی کردی خدایی حق تو راست
□آن جا امام حسین علیه السلام خلیفة الله میشود و بلکه بالاتر از آن، خلیقة الله میشود و حتی بالاتر از آن به مقام احدیت راه پیدا میکند. بین امام حسین و خدا فقط یک فرق است. این که او به ذات خداست و حسین علیه السلام مظهر و ظل آن خداست. لفظ ضیق است و ما نمیتوانیم این معانی را به لفظ شرح دهیم... امام حسین در مقام احدیت است که اول ظهور ذات حق متعال است و از هر لحاظ شبیه خدا است الا این که خدا هیچ قیدی ندارد و حتی اطلاق هم قید او نیست یعنی در مورد ذات خدا حتی نمیتوانیم بگوییم او بی منتهاست تا این بی منتها بودن برای ذات غیب الغیوبی قید محسوب شود. ولی حسین بی منتهاست و این قید اوست. تنها فرق امام حسین علیه السلام و خدا این است که امام حسین جلوی آن خدا عشق بازی میکند و عاشق و بنده اوست ورنه همهی کمالات خدایی را بالعرض از ذات حق تبارک و تعالی داراست.
○هر چه بودت دادهای اندر رهم
○در رهت من هرچه دارم میدهم
#ح_م
□○عبودیت مطلقه○□
□در سیر الی الله اوج سیر سائر الی الله به #عبودیت مطلقه ختم می شود. در مراحل پایین تر #عبودیت می تواند نسبت به هر اسمی از اسماء الله محقق شود. یعنی یکی بشود عبدالرّحمن، یکی بشود عبد الرّحیم، یکی بشود عبد الودود، یکی بشود عبد الغفّار، یکی بشود عبد الجبّار، یکی بشود عبد القهّار، یکی بشود عبد الکریم، یعنی عبودیت به اسماء مختلف می تواند تعلق بگیرد. اما بالاتر از آن وقتی است که #عبودیت به «الله» برسد، یعنی فرد بشود عبدالله. «الله» اسمی است که همۀ اسماء در آن جمع هستند. «الله» اسم اعظم حق متعال است. این عبودیتی است که نسبت به اسم «الله» واقع شد. قبل از این که ذات مقدّس حقّ متعال تجلّی اسمائی بکند و اسماء و صفات حقّ متعال تعیّن پیدا کنند، قبل از آن هم خدا در مرتبه ای فوق مرتبۀ اسماء و صفات هست! حال اگر عبودیت به او متوجه شود، او دیگر عبدالله هم نیست، آن حقیقت حقیقتی است که اسم ندارد. «لا اسم له و لا رسم له» آنجاست که فقط به او می شود به «آن» اشاره کرد، بدون هیچ اسمی. لذا می شود «عبده». «عبده» بالاتر از عبدالله است. این عبودیت مطلقه قلّه ای است که در بین تمامی انبیاء عظام رسول خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم به آن نائل شده است. این قلّۀ عبودیت مطلقه را فقط پیغمبر خاتم فتح کرد. لذا در قران کریم در مورد پیغمبر اکرم به «عبده» بدون این که کنارش اسم به کار رود یاد شده است. اینها نکته های ظریفی در آیات است.
□۱- آیۀ اول سورۀ #اسراء: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً» منزه است خدایی که بندۀ خود را به سفری شبانه برد. اینجا اسمی نیست، معلوم نیست این «بعبده» کیست، اما کاملا معلوم است؛ تنها کسی که «عبده» است رسول الله خاتم #انبیاء است.
□۲- آیۀ یکم سورۀ #کهف: «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب» حمد و سپاس سزاوار خدایی است که قران را بر عبد خود فرو فرستاد. اینجا هیچ توضیحی کنارش نیست که نشان دهد«عبده» کیست، اما کاملا مشخص است که رسول الله است.
□۳- آیۀ اول سورۀ #فرقان: «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده» مبارک و سرشار از برکت است خدایی که فرقان را بر #عبد خود فرو فرستاد. آیۀ دهم سورۀ نجم: «فأوحی الی عبده ما اوحی» پس وحی کرد به بندۀ خود آنچه را که وحی کرد. در همۀ این آیات مقصود از «عبده» رسول الله است.
□۴- آیۀ نهم سورۀ #حدید: «هو الّذی ینزّل علی عبده آیاتٍ بیّنات» او خدایی است که بر عبد خودش آیات روشن و بیّن الهی را فرو می فرستد.
□تعبیر «عبده» در مورد یکی از انبیای دیگر هم آمده است، اما کنار «عبده» بلافاصله اسم او آمده است. آیۀ دوم سورۀ مریم در مورد زکریای پیغمبر است: «ذکر رحمة ربّک عبده زکریّا» اینجا کنار «عبده» بلافاصله اسم «زکریا» آمده است. اما تنها کسی که با تعبیر «عبدَه» یا «عبدُه» یا «عبدِه» در آیات از او یاد شده بدون این که اسمی از او برده شود و کاملا هم متعیّن است که راجع به که است، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این مقام #عبودیت مطلق حقّ متعال، اوج سیر #سالک و عبد در مسیر سلوک الی الله است. لذا از همین جا هم باز خاتمیت پیغمبر روشن می شود، چون پیغمبر به انتهای راه رسیده است و راهی باقی نمانده است که پیامبر دیگری طی کند!"
#یاعلی
□استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ بهمن ٩٠□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●" رسول مهربان "●□
□ای مردم شما را رسولی آمد از میان خودتان که رنج و محنت شما سخت بر او گران می آید و بسیار مشتاق و حریص بر هدایت شماست، و با مومنان رئوف و مهربان است. (توبه: ۱۲۸)
□رسول الهی چندان رئوف و مهربان است و چندان شفقت بر خلق دارد که نمی تواند رنج و محنت آنان را تحمل کند، نمی تواند ببیند که مردم به سبب جهل و تعصبات و خودخواهی ها دائماً به یکدیگر ستم کنند و از اینهمه نعمتهای الهی که خداوند در اطرافشان نهاده است محروم بمانند.
بنابراین تمام وجودش شور و اشتیاق می شود که مردمان را به شادی و سعادت که نخستین شرط آن صلح و دوستی و دانش و فضایل اخلاقی است دعوت کند.
□●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
به قلم حسین الهی قمشه ای●□
@mohamad_hosein_tabatabaei