eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●علامه علاوه بر درس عمومی، یک درس‌های خصوصی هم برای برخی از اعاظم شاگردان خودشان داشتند. در آن جلسات خصوصی که معمولاً در آخر هفته برقرار می‌شد، علامه بحث‌های مختلفی ارائه می‌کردند. برخی از شاگردان ایشان از ایشان درخواست کردند که برخی از متون عرفانی را در همان جمع خاص برایشان تدریس کند. از جمله متونی را که از ایشان درخواست کردند که تدریس بکنند بود که متنش از ابن عربی است و شرحش از قیصری. و این کتاب به عنوان یک کتاب درسی برای کسانی که می‌خواهند با عرفان نظری آشنا بشوند مطرح بوده است و محل بحث بوده است. □●اما علامه نپذیرفت که این کتاب را تدریس کند. فرموده بودند کتابی که نتوان با استدلال درباره محتوا و مضمونش صحبت کرد و نظر داد و فقط یکسری از ادعاها مورد بحث واقع شود، من چنین کتابی را تدریس نمی‌کنم. ما چگونه می‌توانیم این جور متن را بخوانیم، مگر اینکه فقط تسلیم باشیم و تعبد داشته باشیم لذا حاضر به تدریس این کتاب نشد. به جای آن، را تدریس کردند که در باب توحید، یک کتاب کاملاً استدلالی است. □●تاملات سیاسی علامه طباطبایی،‌ص150●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهد شد؛ همه اين راديو تلويزيون‌ها اصلاح خواهد شد؛ همه اين ادارات تصفيه خواهد شد؛ يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مى‌فرستد. □○امام خمینی(ره) | ۲۱ تیر ۱۳۵۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۴ □امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا می‌آورم. چون رحمة الله الواسعة شد،
قسمت ۴۵ □وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم السلام وداع کند به ایشان فرمود: اِستَعِدّوا لِلبَلاء، خودتان را برای بلا آماده کنید. در معانی بلا، هم امتحان و آزمایش آمده هم اندوهی که جسم را می‌فرساید. البته بلای اولیاء خدا غیر از بلا و ابتلاء دیگران است. بلای هرکس به میزان استعداد و ظرفیت اوست. معشوق برای اینکه حجاب بین خود و عاشق را از میان بردارد، عاشق را به بلا مبتلی می‌کند... بین عاشق و معشوق هفتاد هزار حجاب هست. این حجاب‌ها نیز یا ظلمانی است یا نورانی. دلیل وجود این حجاب‌ها نیز این است ک عاشق آماده شود، آماده شود که معشوق بتواند بدون پرده بر او تجلی و جلوه گری کند. در بعضی مواقع، عاشق آن ظرفیت و استعداد لازم را ندارد که  معشوق بدون حجاب بر او جلوه کند به طوریکه گفته‌اند لَو كَشَفَهُ لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ. اگر معشوق بدون حجاب به عاشق رخ بنماید، عاشق را می‌سوزاند لذا عاشق را به بلا مبتلا می‌کند تا او با این بلا، سعه‌ی وجودی و ظرفیت پیدا کند و وسیع شود. هر بلایی که از سوی معشوق می‌آید، یک پرده را به کنار می‌زند. در کربلا، با هر تیری که شهدا می‌خوردند، یک حجاب بین آنها و امام حسین علیه السلام برداشته می‌شد. در مورد آل الله علیهم السلام که به اسارت رفتند نیز این قضیه صدق می‌‌کند. یعنی امام حسین می‌خواهد به عنوان معشوق ازلی و ابدی اینها را آماده‌ی تجلیات ذاتی خاصه‌ی خودش کند. امام حسین علیه السلام امام است، وظیفه‌ی امام نیز این است که به هر صاحب استعدادی متناسب با استعدادش افاضه کند و چنین نیز می‌کند. شهدای کربلا با شهید شدن، با جانبازی و سر و دست دادن و با آن مصیبت اعظمی که در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای دریافت تجلیات امام حسین علیه السلام آماده شدند. خاندان ایشان و بازماندگان کربلا نیز با اسارت به این آمادگی رسیدند؛ إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا... خدا خواسته است که شما را اسیر ببیند تا با این بلایا و محن و سختی ها روح شما این آمادگی را پیدا کند که شمس ولایت، بدون حجاب بر اهل‌بیت علیهم السلام تجلی کند. □تا حجاب‌ها کنار نرود، عبد، معشوق خودش را از پس ابر مشاهده می‌کند. به اصطلاح هنوز بین او و معشوقش فاصله است لذا فرمود: أَنَّ رَكْعَتَيْنِ بِسِوَاكٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً بِغَيْرِ سِوَاكٍ. این روایت شریف را اینگونه ترجمه کرده‌اند که دو رکعت نمازی که با مسواک زدن خوانده شده باشد بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک زدن است‌. جناب عراقی در لمعات این حدیث را خیلی لطیف بیان فرموده است. او سِوَاك را به «غیر او» معنی کرده است، نمازی که در آن توییِ تو در آن مطرح نباشد و غیر او همه از دل به کناری رود، چنین نمازی هفتاد مرتبه بالاتر از نمازی است که در آن تو در میان باشی... وقتی که شما مسواک می‌زنید، در واقع این غذاهای زائد را پاک می‌کنید. ○نشانی داده اندت از خرابات ○که التوحید اسقاط الاضافات □می‌خواهد بگوید نمازی بخوان که در آن نماز، همه‌ی اضافات و غیر را پاک کرده باشی و بین تو و خدای تو در نماز فاصله‌ای نباشد. المُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ، تو در نماز با رب خودت مناجات می‌کنی، باید حجاب به کناری رود لذا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به آل الله فرمود که آماده باشید. وقتی امام می‌گوید اِستَعِدُّوا، استعداد را انشاء می‌کند. هم خود او استعداد را انشاء می‌کند و هم اوست که بلا را نازل می‌کند. او تعیین می‌کند که بر هر عاشقی چه نوع بلایی باید وارد شود تا او به کمال برسد. در مورد من و شما نیز همینگونه است، هیچ کدام از بلیات ما با دیگری یکسان نیست. همه‌ی افراد بلیه دارند. کسی نیست که خدا او را به بلا امتحان نکند؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (عنکبوت/۲) همه امتحان می‌شوند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات
□○شهید شاهرخ ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند○□ □زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پول‌ها صدقه دادم. □گذشته من اینقدر خراب بود که روز‌های اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر می‌کردند که من نفوذی ساواکی‌ها هستم. □○به مناسبت شهادت شهید در ۱۷ آذر ۱۳۵۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
❗️حرف حساب❗️ □ملتی که نمی خواند باید را کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم با آرزوی بهترینها برای همه خصوصا همه ی شما همراهان به تلگرام دسترسی ندارم فعلا✋
□●..حقیقت خلوت ترک همه ی محسوسات و مألوفات جسمانی و قطع خاطرات وهمانی و خیالی است وگرنه اگر در خانه ی خالی باشد ، ولی قوّه ی وهم و خیال وی در کار باشند ، پس او هنوز در جدایی است نه در خلوت. □●آنکه فرمود باید خاطرات قوه ی وهم و خیال منقطع شود ، یعنی باید این دو قوه تحت نظر عقل در آیند و مطابق بافرمان متوحّدانه ی او عمل نمایند که کلب معلم او باشند ، در غیر اینصورت ، کلب هراش را مانند که بهترین وقت پارس کردن آنها و به زحمت انداختن انسان ، همان وقتی است که شخص در خانه ی خالی قرار می گیرد در حالیکه غرض حاصله از خلوت ، باید اعراض از امور بدنیه و اتصال به مجردات نوریه باشد و بر همین اتصال است که لذات انسانی و الهی و ملکوتی مترتب می باشد. □●شرح قصیده ی ینبوع الحیوة|ص۱۵۹ استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۵ □وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم
قسمت ۴۶ □اگر کسی امتحان نشود و بلیه‌ای به سراغ او نیاید، باید از خودش بترسد. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی این مطلب را فرمود، شخصی گفت که یا رسول الله! زمان‌هایی بر ما می‌گذرد که هیچ بلایی بر ما نازل نمی‌شود، ایشان فرمود همین که مسئله‌ای هر چند کوچک پیش بیاید، مثلا خاری به دست تو برود یا به تعبیر بنده مختصر سردردی بگیری یا پایت به جایی بخورد کافی است، این هم بلا است منتها ظرفیت ها متفاوت است. به هر کسی به وفق ظرفش بلا می‌دهند. وقتی از بلا سخن می‌گوییم، همیشه ذهن سراغ سختی ها می‌رود، نه، اینگونه نیست. در برخی موارد، بلا در عافیت است. گاهی مواقع بلا در ثروت یا سلامت است. از قضا بلای در غنا و عافیت خیلی سخت تر از بلای در فقر یا بیماری و یا این دست از گرفتاری ها است. □حضرت اباعبدالله به ایشان فرمود: اِستَعِدُّوا لِلبَلاء، برای بلا آماده باشید تا با این بلا، حجاب بین من و شما از میان برود. معشوق، حضرت اباعبدالله است. او ظل الله و مظهر اتم حق متعال که معشوق ازلی و ابدی است می‌باشد. معشوق خودش را در تجلیات مختلف به عاشق نشان می‌دهد و با آن بلیات متفاوت، او را به سمت خودش جذب می‌کند. یکی از آن مصادیق سنگین بلا که بسیار سخت و دشوار است، این است که معشوق، عاشق را به بُعد و فراق مبتلا کند... عاشق، بالذات، بعد و فراق را دوست ندارد. بعد و فراق برای شیطان است. شیطان رانده شده است، قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ، از مقام قرب دور شو! چون این مقام، مقام شیطان است، هیچ عاشقی ذاتاً بعد و فراق را دوست ندارد اما اگر معشوق بگوید برو چطور؟! ○من از درمان و درد و وصل و هجران ○پسندم آنچه را جانان پسندد □اگر جانان بگوید برو چطور؟! لذا در برخی از این شطحیات و صحبت‌هایی که برخی از عرفا و حکما با شیطان داشته‌اند، شیطان همین را گفته است. گفته است که معشوق نظام وجود که حق متعال است، همو به من گفت که بروم... من چند صد هزار سال بندگی او را کردم، لذا خدا به من گفت برو. نشان صدق در عشق این است که عاشق حرف معشوق را گوش کند، من هم حرف معشوق را گوش دادم و آمدم. خدا هم اگر به کسی بگوید برو، او باید تا پایین ترین مرحله برود... پایین ترین مرحله همین جایی است که من و شما هستیم، عالم ماده و عالم خیال که محل جولان شیطان است. او به عالم عقل راه ندارد. اگر من و شما عقلانی شویم و به مقام عقلانیت صیرورت پیدا کنیم که همان آسمان چهارم است، او در آنجا راه ندارد. در روایت داریم که پیش از ولادت حضرت پیغمبر صلوات الله علیه و آله، شیاطین تا آسمان چهارم نیز می‌رفتند اما پس از میلاد مبارک ایشان، دیگر نتوانستند به آنجا بروند. چرا؟ چون ایشان عقل کل است. پیش از او، انسان ها به صورت اتمّ به عقل کل دسترسی نداشتند لذا شیطان به همان میزانی که آنان از عقل کل بهره نداشتند در ابعاد وجودی افراد و اشخاص جولان می‌داد اما پیغمبر، انبیاء و اولیاء معصوم بودند و تحت عصمت حق متعال بودند. اگر کسی به عقل کل متصل شود، او در حصن حصین ولایت الهیه قرار می‌گیرد...
□○برشی از یک کتاب○□ □خیال می‌کنیم مقصود این است آدم ها در عمل حرکتی داشته باشند . این ، ما را بسته است و زنجیر کرده ؛ در حالی که مقصد این نیست . مقصد است نه هدف این است که افراد فراهم شود نه اینکه همه خوب شوند . چرا که مربوط به انتخاب و اختیار آنهاست . می‌خواهند عمل کنند یا نکنند . آن چه مطلوب است ، « تفاهم هاست » نه « توافق‌ها » ، « فهم » است نه «عمل » . آنچه مهم است فهم در برخوردهاست و عمل ؛ وابسته به شخص است . می‌خواهد خوب شود یا نشود . مقصود این نیست که همه شوند ، مقصود این است که همه شکل بگیرند ؛ یا شوند یا . بیش از این توقعی نیست که پیامبران نیز زمینه انتخاب انسان را فراهم می کردند . تا آنهایی که زنده شدند ، با آگاهی برای زندگی آماده شده باشند و آنهایی که به هلاکت رسیدند ، با آگاهی و در روشنی هلاکت را انتخاب کرده باشند . مقصد همین است ، نه چیزی بیش از این . □○حرکت علی صفایی حائری صفحه ۵۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۶ □اگر کسی امتحان نشود و بلیه‌ای به سراغ او نیاید، باید از خودش بترسد. پیامبر صل
قسمت ۴۷ □معشوق به عاشق می‌گوید برو. اگر معشوق به عاشق چنین بگوید، پسندم آنچه را جانان پسندد... این نشان صدق عشق است. می‌خواهم از وداع سخن بگویم... وداع خیلی سخت است. در این برو گفتن ها وصال حاصل می‌شود. ○گفت هجری که بود مراد محبوب ○از وصل هزار بار خوش تر □در کربلا، امام حسین علیه السلام به خاندان می‌گوید که بروید... به همین خاطر، وداع حضرت زینب سلام الله علیها با اباعبدالله الحسین را بالاترین مرتبه‌ی صبر تعریف کرده‌اند؛ صبر عن الله. این بالاترین مرتبه‌ی صبر است که عاشق از معشوق جدا شود. این جدایی نیز حکمتی دارد. هم جدایی ظاهری و هم در برخی موارد جدایی باطنی. او در واقع در باطن جدا نیست اما معشوق او را مبتلا به بُعد می‌کند. حضرت ایوب بنا به مصلحت الهی به بُعد مبتلا شد تا اینکه خدا به او گفت که ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ. پایت را در این حوض آب بینداز و غسل کن تا به واسطه‌ی این غسل به مقام قرب برگردی. حق متعال خطاب به جناب آدم گفت اهبطوا... بروید! همه تان بروید! در همه‌ی این بروید گفتن‌ها و رد کردن‌های معشوق حکمتی هست. معشوق با جلال می‌راند و با جمال جذب می‌کند. بدانید که در هر راندنی هزاران وصل نهفته است. او گاهی خود را به صورت جمال به عاشق می‌نمایاند. گاهی خودش را به شکل و صورت نشان می‌دهد. ○دل از من برد و رو از من نهان کرد ○خدا را با که این بازی توان کرد □گاهی با او رخی نشان می‌دهد و عاشق بیچاره را گرفتار خودش می‌کند. رأیتُ ربّی في أحسن صُورَة. در عالم خیال مشاهده می‌کند، در عالم شهادت، در همین عالم طبع مشاهده می‌کند. جناب علی ابن مهزیار پس از بیست سفر مکه، در بیستمین سفر، امام زمان ارواحنا فداه را دید، مجمع الجمال را دید، سه روز هم میهمان امام زمان بود. با حضرت هم سفره شد و با او غذا خورد. بعد از این دیدار، او تا آخر عمرش در بیابانها بود، متحیر شد، مجنون شد... ○هرکس که بیند روی تو ○آشفته گردد عقل او ○معشوق را جویان شود ○دکان او ویران شود □هرکس آن جمال ازلی را ببیند به این حال می‌افتد البته به شرطی که استعدادش را داشته باشد وگرنه خیلی‌ها بودند که امام حسین علیه السلام را می‌دیدند، اهل‌بیت علیهم السلام را می‌دیدند... حساب سعید بن عبدالله و دیگر شهدای کربلا حساب دیگری است... جناب مقداد و کمیل و... عاشق های حقیقی بودند. معشوق وقتی خود را به صورت نشان می‌دهد، عاشق را مبتلا به خودش می‌کند. می‌گویند که علی بن مهزیار پس از آن دیدار، تا آخر عمرش حالت شوریدگان را داشت و در کوه و بیابان بود و به دنبال این معشوق حقیقی نظام هستی می‌گشت. □معشوق گاهی دیگر صورت نیست و خود را به معنی نشان می‌دهد. اینجا دیگر جلوات، جلوات جلالی هستند. این تجلیات به اصطلاح بی مثال هستند. در این جلوه، عاشق به قلق و اضطراب می‌افتد. گاهی اوقات و بالاتر از همه‌ی اینها، تجلی فوق صورت و معنی است که دیگر این تجلی همان است که جذب می‌کند. مجذوب سالک شنیده‌اید؛ معشوق، عاشق را جذب خودش می‌کند. سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا چنین می‌کرد. این سر بریده در ۷۲ موضع تکلم کرده است. این تکلم در واقع جلوه‌های این سر بوده است. گاهی این سر تنزل پیدا کرده و به تنور خولی ملعون رفته، یعنی نور به تنور رفته است و گاهی بر بالای نیزه بوده، گاهی به دیر راهب رفته، امروز هم دقیق مشخص نیست که سر مبارک اباعبدالله الحسین علیه الصلوة و السلام کجاست. عده‌ای می‌گویند در نجف کنار امیرالمؤمنین علیه السلام دفن شده، برخی می‌گویند در کربلا و با جسم مبارک ایشان دفن شده، بعضی نیز می‌گویند که این سر مبارک در سوریه است. سر مظهر ولایت است. در مقاتل ما نیز از این سر مبارک با عناوینی همچون هلال و قمر یاد شده است. حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله پیرامون امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: عَلِيٌّ مِنّي بِمَنْزِلَة رَأسي مِنْ جَسَدِي. ولایت اینگونه است. نبوت به جسد و بدن تشبیه شده و ولایت، به سر. بدن ظاهر است و سر غایب لذا بدن اباعبدالله الحسین ظاهر است و سر ایشان نیز غایب است. بدن مظهر نبوت است لذا در کربلا نبوت را پایمال کردند که ۱۰ زنا زاده‌ی خبیث بر پیکر پاک امام حسین علیه السلام اسب تاختند‌. البته نطفه‌ی این کار در سقیفه بسته شد. نطفه‌ی از بین بردن نبوت و شریعت در سقیفه ریخته شد و در کربلا به این شکل ظهور کرد اما خب حضرت زینب سلام الله علیها هست و اجازه نمی‌دهد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۷ □معشوق به عاشق می‌گوید برو. اگر معشوق به عاشق چنین بگوید، پسندم آنچه را جانان
قسمت ۴۸ □حضرت زینب سلام الله علیها هم احیاگر نبوت است هم احیاگر ولایت کبری الهیه است. ایشان ویژگی خاصی دارد، ایشان تالی تلو مادرشان است و بلکه عصمة الله الکبری است... حضرت زینب نیز به این مقام بلند راه یافته است که امام زمان ارواحنا فداه که امام حاضر ما است، برای مصائب او شب و روز گریه می‌کند. اگر ایشان نبود، حقیقتا از دین پیغمبر صلی الله علیه و آله چیزی باقی نمی‌ماند. کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود، سخن حقی است که خدا بر دهان شعرای ما جاری کرده است. او هم نبوت را احیا کرد و هم ولایت را لذا صاحب مقام عصمت کبری است.  پیغمبر صلی الله علیه و آله به دخترش حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود أُمّ أبیها، شما به حضرت زینب سلام الله علیها بگویید أُمّ أخیها. او برای ولی الله مادری کرده است. بماند که در هر دوره و هر عصری، هر امامی باید در کنارش یک زن باشد. آن امام مظهر عقل کل است و باید یک زن باشد که فیض را از امام بگیرد و بین موجودات پخش کند. نقش مادر چیست؟ نقش او این است که نطفه را از پدر می‌گیرد و آن را در رحم خود پرورش می‌دهد. لذا ربوبیت در رحم مادر توسط نفس ناطقه‌ی مادر انجام می‌شود. مادر است که او را رشد می‌دهد و بعد از تولد نیز مادر است که او را پرورش می‌دهد و به کمال می‌رساند. در معنا نیز همین گونه است؛ هر امامی باید یک مادری داشته باشد که آن معارف را آن مادر پرورش دهد. از امام تعبیر به مظهریت عقل کل و از این زن، تعبیر به مظهریت نفس کل می‌کنند. ○آسمان مرد و زمین زن در خرد ○آنچه او می‌افکند این پرورد □حضرت زینب سلام الله علیها یک ویژگی دارد که ایشان نفس کل چند امام بود! ایشان پس از مادرشان، وظیفه‌ی مظهریت نفس کل در عالم معنا را داشت. آن مثال عالم جسمانی تنها برای تمثیل بود. او مظهر نفس کل است برای پدرش علی بن ابیطالب، برای برادرانش امام حسن و امام حسین و برای برادرزاده اش حضرت سیدالساجدین صلوات الله علیهم اجمعین. یقین بدانید که اگر حضرت زینب نبود، از دین و دیانت و معنویت و کربلا و روضه هیچ چیز باقی نمانده بود. همه‌ی ما بلا شک مدیون حضرت زینب هستیم. هرچه داریم متعلق به حضرت زینب سلام الله علیها است لذا حضرت زینب حق بزرگی بر گردن ما بلکه بر گردن هستی دارد... هستی دائر مدار انسان کامل و امام است و اگر امامت از بین برود و مورد توجه واقع نشود، عالم معنای خودش را از دست می‌دهد. □این سَر مظهر ولایت است و غایب است چون ولی باطن است. رسول ظاهر است و ولایت جنبه‌ی باطنی است. اگر ولی و نبی را به یک انسان تشبیه کنیم، جسم می‌شود نبی و روح می‌شود ولی. پیغمبر نیز به امیرالمؤمنین همین را فرمود که یا علی! كُنْتَ مَعَ الأنْبياءِ سِرًّاً و مَعي جَهراً. تو در سرّ همه‌ی انبیاء بودی چون ولایت باطن نبوت است اما با من، هم باطن نبوت من هستی هم خودت آشکار شدی. تو در زمان دیگر پیامبران در باطن آنها بودی. اگر آنها ولایت تو را نپذیرفته بودند پیغمبر نمی‌شدند. این سَر امام حسین نقش خود را داشت و جلوه گری می‌کرد چرا که امام در عالم ظاهر ظهور و بروز دارد...
□ذهن انسان آن قدر عظیم است که خودش را زندانی خودش می‌کند و در این می‌ماند. زندانی ذهن امید رهایی ندارد. ممکن است خود را آزاد بدانم ولی در زندان ذهن باشم، آیا ملاکی هست که بفهمیم زندانی ذهن هستیم؟ اگر بتوانم در تمام عقایدی که اکنون دارم قدری و تردید کنم، رها می‌شوم. انسانی که قدرت شک کردن ندارد یا نمی‌خواهد شک کند هم چنان خر باقی می‌ماند. انسانی که بتواند شک کند دیگر زندانی ذهن نیست و رها می‌شود. مادامی‌که شک نکنی در زندان ذهن خود باقی می‌مانی. □شک مقدس است. اگر انسان نتواند شک کند حاصل نمی‌کند. شک همیشه مقدمه است و در شک باقی ماندن است. شک برای عبور و رفتن است. شک فقط راه رفتن را یاد می‌دهد و نمی‌گوید در این جا بمان. اگر ماندن را دور بریزیم درست می‌شود. رفتن راه مهم است. عبور از شک یعنی به یقین رسیدن و دوباره در آن یقین شک کردن و این و رفتنِ راه است. □ الدین محمد تبریزی می گوید؛ پیش ما کسی یک بار مسلمان نتواند شد، مسلمان می‌شود و کافر می‌شود و باز مسلمان می‌شود و هر باری از او چیزی بیرون می‌آید، تا آن وقت که کامل شود. □ جلال الدین محمد بلخی نیز می‌گوید؛ ○لنگ و لونگ و خفته شکل و بی‌ ادب ○سوی حق می‌غیژ او را می‌طلب ○دوست دارد دوست این آشفتگی ○کوشش بیهود به از خفتگی □غلامحسین ابراهیمی دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei