•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#خرقه_عشاق
■در عرفان و در بین اهل تصوف خرقه پوشی رایج بوده که قدمت آن در برخی اقوال به جناب حضرت آدم ابوالبشر و به نظری جناب خضر و به عقیده ای به انبیاء و خاتم انبیاء علیهم السلام و از طریق ایشان به امام العارفین و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام بر میگردد. برخی نیز آنرا به شبلی، اویس قرنی و معروف کرخی نسبت میدهند.
در تأویل آن گفتهاند خرقه سرّ ولایت است یا اشاره به مقام فقر و زهد است و یا مظهر خشوع و تسلیم در مقابل ولی خدا. اغلب رنگ آن کبود بوده که کنایه از مصیبت و ماتم است که بر سالک به جهت بُعد از حق متعال و افتادن در سجن کثرات دست میدهد. البته این خرقه چون نشان و مظهری از حقیقت باطنی بوده همواره گرفتار ریاکاران متوقف در ظاهر نیز بوده لذا عارفان حقیقی چون حافظ بدان متعرض شدند که ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.... یعنی این خرقه ،خرقه سالوس و ریا و آلوده به نفاق است و غیر از آن خرقه ای است که نماد و صنم یک امر باطنی است. گاهی در وجد و سماع عرفانی خرقه میدریدند که اشاره به رهایی از قیود بود و....
■غرض، در اولین روز محرم الحرام سال ۱۴۴۰ هجری قمری گویم عشاق را خرقهای است غیر خرقه صوفیان و سالکان که آنرا خرقه عشق مینامم و آن پیراهن مشکی عزای سالار و سرور شهیدان عالمین اباعبدالله الحسین علیه السلام است. این خرقه سید همه خرقه هاست و مادامی که بر تن شماست شما را تطهیر میکند. آن خرقه نشانی بیش نبود اما این خرقه هم نشان است و هم ضمان، هم ظاهر است و هم باطن، هم لباس تقوی است و هم جامه عزا. بالاتر از سیاهی رنگی نیست که اقرب رنگها به بی رنگی است نزدیک است که بی رنگ شود از اینرو گفته اند نور ذات سیاه است والله اعلم بالصواب
●هفت رنگ است زیر هفت اورنگ
●نیست بالاتر از سیاهی رنگ
■اما آدمی را یاد بی رنگی و بی حدی می اندازد. چون به یاد سید الشهدا پوشیده میشود دل را جلا میدهد و نام حسین را صدا می زند و اعلام عزا بپا میکند. عاشقان این خرقه هم از شوق مقام مولایشان و هم از شدت حزن مصائب امامشان خرقه درانی میکنند و جامه چاک میدهند. این خرقه از ریا و آلودگی و نفاق بدور است و نه تنها مستوجب آتشی ندارد بلکه مستوجب خاموشی هر آتشی است صغیرا او کبیرا قلیلا او کثیرا.
■هم سرّ ولایت است و هم نشان فقر و زهد و تسلیم.
بر عشاق سید و سالار عشاق باد به پوشیدن این خرقه تا اربعین اش که خود دستور العمل اربعینی است.
#ح_م
■●روز سوّم ماه محرّم و مراقبۀ آن●■
■روز سوّم ماه محرّم بنابر آنچه در روایات آمده، روزی است که حضرت یوسف سلام الله علیه از زندانی که به جرم پاکدامنی و عفاف به آن زندان محکوم شده بود، آزاد شد. بنابراین روز آزادی است.
■انشاءالله آن یوسف درون ما هم، آن حقیقت باطنی ما هم، که در زندان شهوت و غضب، در زندان وهم و خیال، در زندان نفس و شیطان و هوی و دنیا اسیر است، از این زندان آزاد شود.
■به شکرانۀ این نعمت آزادیِ پیامبر خدا، از زندانِ ملحدان و کافران و مشرکان و بتپرستان و دنیاپرستان و هوس پرستان، روزه این روز مستحب است.
■پیشتر گفتیم که روزۀ دهۀ اوّل محرّم و حتّی بنا به برخی روایات روزۀ تمام ماه محرّم مستحب است، البته به جز روز عاشورا و یا بر اساس برخی روایات روز تاسوعا.
■چرا که بنی امیّه به شکرانۀ پیروزی بر اباعبدالله الحسین علیه السّلام، روز عاشورا یا روز تاسوعا و عاشورا هر دو روز را روزه میگرفتند. پس بهتر است این دو روز یا لااقل روز عاشورا را روزه نگرفت، ولی از خوردن و آشامیدن امساک کرد تا زمان عصر، و آنگاه چیزی میل کرد که روزه نباشد.
■روزۀ این روز آثار بسیار ارزشمندی هم دارد، بنا بر آنچه که در روایات آمده است، کسی که این روز را روزه بگیرد، خداوند کارهای دشوار و مشکل را بر او آسان میکند و اگر گرفتار اندوه و غم باشد، خدا غم و حزن او را بر طرف میکند و بنابر حدیث منسوب به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، کسی که این روز را روزه بدارد، خدای متعال دعای او را مستجاب میکند.
■●استاد مهدی طیّب ۸۹/۰۹/۱۸●■
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■در دههی اوّل محرّم تجلّی امام حسین علیه السّلام عالم را عوض میکند. در شب تاسوعا و عاشورا اگر کسی چشم باطنش بینا باشد، میبیند که هر مؤمن و کافری در عالَم محزون است. وقتی صاحب خلقت محزون میشود، مخلوقات غمناک نشوند؟ آیا ممکن است همهی شیعیان مضطرب باشند و دیگران محزون نشوند؟ اهل دنیا هم در این ایام در امر دنیایشان به زحمت میافتند و در اثر آن محزون میشوند.
■تجلّی امام حسین علیه السّلام همدوش تجلّی خداست.
■امام حسین علیه السّلام تجلّی خداست. در حدیث هست که کسی که آن حضرت را با معرفت زیارت کند (و یا در روز عرفه زیارت کند)، یُخالِطُهُ اللهُ بِنَفسِهِ: خداوند بنفسه با آن زائر مخلوط میشود. این عبارت را هیچ یک از علما جرأت نکرده است باز کند و تشریح نماید.
■امام حسین علیه السّلام مجرا و نهری بین خدا و خلق است. هر کس محاذی او شود، او را به بالا میبرد. وقتی با امام حسین علیه السّلام کارت اصلاح شد، عبادتت هم تمام شد، دنیا هم تمام شد و به جای اصلی خودت رفتهای.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
■علامه طباطبایی(رحمه الله علیه):
«در دوازده سالی که نجف بودم، به جز عاشورا، هیچ روزی درس را تعطیل نکردم. یک سال عاشورا درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم درد شدیدی گرفتار شدم! طوری که نزدیک بود کور شوم. از عظمت امام حسین(علیه السلام) ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روز عاشورا را تعطیل کنم».
■●خاطرات فقیه اخلاقی، احمدی میانجی، ص۱۴۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مکاشفه عجیب علامه در روز عاشورا●■
■حجت الاسلام آقا تهرانی به نقل از شیخ هادی مروی که از خود مرحوم شیخ احمد پایانی شنیده بود، داستانی از مرحوم علامه طباطبایی در روز عاشورا نقل کرد که شرح آن به صورت زیر است:
«مرحوم پایانی می گفت: صبح عاشورایی بود و دلم خیلی گرفته بود، گفتم بروم حرم حضرت معصومه توسلی کنم و اشکی بریزم شاید دلم باز شود، به حرم رفتم و زیارت کردم اما هنوز سنگینی غمی را روی سینه خود حس می کردم.
■به طرف قبرستان ابوحسین (معروف به قبرستان قم نو که مرحوم رسول ترک و کربلایی کاظم در آن دفن هستند) رفتم. آن زمان همهاش قبر نبود.
دیدم گوشه قبرستان پیرمردی ایستاده و مشغول کاری است، توجهم به او جلب شد به طرفش که رفتم دیدم مرحوم علامه طباطبایی است که سر و پای برهنه مشغول خواندن زیارت عاشورا است.
■برای اینکه مزاحم حال معنوی ایشان نشوم رفتم پشت سر ایشان و مشغول به همراهی شدم، تا اینکه ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندند و نمازش را هم به جا آوردند.
بعد از نماز رفتم جلو و اظهار ادب کردم، علامه فرمودند: آشیخ احمد امروز چه روزی است؟
گفتم: روز عاشورا است.
فرمودند:امروز چه خبر است؟
گفتم نمی دانم آقا.
فرمودند: امروز روزی است که زمین و آسمان بر حسین (علیه السلام) خون گریست، می خواهی ببینی؟
فرمودند: این گونه گریه می کنند و دست برد و یک کلوخ برداشت و در دست فشرد. ناگهان دیدم خون از وسط کلوخ بیرون زد و از میان انگشتان علامه جاری شد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●"دوزخ، برزخ، بهشت"●■
■فردوسی شاعری است که کودکان و میانسالان و کهن سالان پارسی گو و پارسی دان و پارسی خوان از زن و مرد گوش دل به داستان های پر رمز و راز او از پیکار پیوستهٔ آدمی با دیو سپرده اند و همراه او در دوزخ و برزخ و بهشت زندگی سیر می کنند، گاه در ژرفای دوزخ با حیوانی عجیب الخلقه رو به رو می شوند که چون ضحاک دو مار حرص و جاه از دوش او رُسته و آن دو مار هر دم خواهند که مغز او را طعمهٔ خود کنند و آن حیوان نادان شهری را به خاک و خون کشیده و مغز جوانان شهر را خوراک مستمر این دو اژدهای آدمخوار کرده است.
■و گاه در راه های پیچ در پیچ و پُر فراز و نشیب برزخ، جهان پهلوانی را چون رستم تماشا می کنیم که با دیوهای بی شاخ و دُم دست در کمر است، دیوهایی که نامشان سپید است و کارشان سیاه، عربده می کشند تا صدای حقی را خاموش کنند و زمین و آسمان را به غبار می آلایند تا چشم ها را ببندند، اما رستم نعره ای چون رعد بر می آورد که خواب از چشم ها و بند از دلهای دیوان می برد.
■این فریاد است که از ورای قرون پشت دیوان سیه رو و سیه کار را می لرزاند و چنان تاجی از کرامت بر سر آدمی می نهد که فرشتگان به سجود می آیند و شیطان زیر لب می گوید:
آه از آن اشتباه، باید سجده می کردم.
و گاه تماشاییان خود را در بهشت می یابند، آنجا که تهمورثِ دیوبند و جمشید زرّین تخت چون سلیمان دیوها را به خدمت آدمیان گرفته و اقلیمی ساخته اند:
سراسر باغ، سراسر بهار، سراسر جوانی و شادابی و سراسر شادی و دست افشانی، رهیده از هراس بیماری و گرسنگی و ایمن از هول مرگ.
■بدین سان توان گفت که فردوسی دوزخ را " حاکمیت دیو بر آدمیان " و برزخ را " پیکار آدمیان با دیوان " و بهشت را " پادشاهی انسان بر دیوان و ددان " دانسته است.
■●برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا "
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●روز اوّل محرّم●
■بستن راه به امام حسین علیه السّلام توسط حرّ بن یزید ریاحی
■آب دادن امام حسین علیه السّلام به سپاهیان حر
■اقتدای حر و لشگرش به امام حسین علیه السّلام در نماز
●روز دوّم محرّم●
■ورود امام حسین علیه السّلام به کربلا
■نامه نوشتن امام حسین علیه السّلام به سلیمان بن صرد خزاعی و اشراف کوفه
●روز سوّم محرّم●
■ورود لشگر عمر سعد با چهار هزار سواره نظام به کربلا
●روز چهارم محرّم●
■سخنرانی ابن زیاد در مسجد کوفه در تمجید از یزید بن معاویه و تطمیع مردم با پول
■بسیج لشگر ده هزار نفری برای مقابله با امام حسین علیه السّلام
●روز پنجم محرّم●
■پیوستن شَبَثِ بنِ رِبعی از دعوت کنندگان امام حسین علیه السّلام به کوفه همراه با هزار نفر لشگر سواره نظام به سپاه عمر سعد
●روز ششم محرّم●
■رسیدن لشگر عمر سعد به سی هزار نفر
■مذاکره امام حسین علیه السّلام با عمر سعد
■نامۀ خولی به ابن زیاد
@mohamad_hosein_tabatabaei