•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#خرقه_عشاق
■در عرفان و در بین اهل تصوف خرقه پوشی رایج بوده که قدمت آن در برخی اقوال به جناب حضرت آدم ابوالبشر و به نظری جناب خضر و به عقیده ای به انبیاء و خاتم انبیاء علیهم السلام و از طریق ایشان به امام العارفین و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام بر میگردد. برخی نیز آنرا به شبلی، اویس قرنی و معروف کرخی نسبت میدهند.
در تأویل آن گفتهاند خرقه سرّ ولایت است یا اشاره به مقام فقر و زهد است و یا مظهر خشوع و تسلیم در مقابل ولی خدا. اغلب رنگ آن کبود بوده که کنایه از مصیبت و ماتم است که بر سالک به جهت بُعد از حق متعال و افتادن در سجن کثرات دست میدهد. البته این خرقه چون نشان و مظهری از حقیقت باطنی بوده همواره گرفتار ریاکاران متوقف در ظاهر نیز بوده لذا عارفان حقیقی چون حافظ بدان متعرض شدند که ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.... یعنی این خرقه ،خرقه سالوس و ریا و آلوده به نفاق است و غیر از آن خرقه ای است که نماد و صنم یک امر باطنی است. گاهی در وجد و سماع عرفانی خرقه میدریدند که اشاره به رهایی از قیود بود و....
■غرض، در اولین روز محرم الحرام سال ۱۴۴۰ هجری قمری گویم عشاق را خرقهای است غیر خرقه صوفیان و سالکان که آنرا خرقه عشق مینامم و آن پیراهن مشکی عزای سالار و سرور شهیدان عالمین اباعبدالله الحسین علیه السلام است. این خرقه سید همه خرقه هاست و مادامی که بر تن شماست شما را تطهیر میکند. آن خرقه نشانی بیش نبود اما این خرقه هم نشان است و هم ضمان، هم ظاهر است و هم باطن، هم لباس تقوی است و هم جامه عزا. بالاتر از سیاهی رنگی نیست که اقرب رنگها به بی رنگی است نزدیک است که بی رنگ شود از اینرو گفته اند نور ذات سیاه است والله اعلم بالصواب
●هفت رنگ است زیر هفت اورنگ
●نیست بالاتر از سیاهی رنگ
■اما آدمی را یاد بی رنگی و بی حدی می اندازد. چون به یاد سید الشهدا پوشیده میشود دل را جلا میدهد و نام حسین را صدا می زند و اعلام عزا بپا میکند. عاشقان این خرقه هم از شوق مقام مولایشان و هم از شدت حزن مصائب امامشان خرقه درانی میکنند و جامه چاک میدهند. این خرقه از ریا و آلودگی و نفاق بدور است و نه تنها مستوجب آتشی ندارد بلکه مستوجب خاموشی هر آتشی است صغیرا او کبیرا قلیلا او کثیرا.
■هم سرّ ولایت است و هم نشان فقر و زهد و تسلیم.
بر عشاق سید و سالار عشاق باد به پوشیدن این خرقه تا اربعین اش که خود دستور العمل اربعینی است.
#ح_م
■●روز سوّم ماه محرّم و مراقبۀ آن●■
■روز سوّم ماه محرّم بنابر آنچه در روایات آمده، روزی است که حضرت یوسف سلام الله علیه از زندانی که به جرم پاکدامنی و عفاف به آن زندان محکوم شده بود، آزاد شد. بنابراین روز آزادی است.
■انشاءالله آن یوسف درون ما هم، آن حقیقت باطنی ما هم، که در زندان شهوت و غضب، در زندان وهم و خیال، در زندان نفس و شیطان و هوی و دنیا اسیر است، از این زندان آزاد شود.
■به شکرانۀ این نعمت آزادیِ پیامبر خدا، از زندانِ ملحدان و کافران و مشرکان و بتپرستان و دنیاپرستان و هوس پرستان، روزه این روز مستحب است.
■پیشتر گفتیم که روزۀ دهۀ اوّل محرّم و حتّی بنا به برخی روایات روزۀ تمام ماه محرّم مستحب است، البته به جز روز عاشورا و یا بر اساس برخی روایات روز تاسوعا.
■چرا که بنی امیّه به شکرانۀ پیروزی بر اباعبدالله الحسین علیه السّلام، روز عاشورا یا روز تاسوعا و عاشورا هر دو روز را روزه میگرفتند. پس بهتر است این دو روز یا لااقل روز عاشورا را روزه نگرفت، ولی از خوردن و آشامیدن امساک کرد تا زمان عصر، و آنگاه چیزی میل کرد که روزه نباشد.
■روزۀ این روز آثار بسیار ارزشمندی هم دارد، بنا بر آنچه که در روایات آمده است، کسی که این روز را روزه بگیرد، خداوند کارهای دشوار و مشکل را بر او آسان میکند و اگر گرفتار اندوه و غم باشد، خدا غم و حزن او را بر طرف میکند و بنابر حدیث منسوب به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، کسی که این روز را روزه بدارد، خدای متعال دعای او را مستجاب میکند.
■●استاد مهدی طیّب ۸۹/۰۹/۱۸●■
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■در دههی اوّل محرّم تجلّی امام حسین علیه السّلام عالم را عوض میکند. در شب تاسوعا و عاشورا اگر کسی چشم باطنش بینا باشد، میبیند که هر مؤمن و کافری در عالَم محزون است. وقتی صاحب خلقت محزون میشود، مخلوقات غمناک نشوند؟ آیا ممکن است همهی شیعیان مضطرب باشند و دیگران محزون نشوند؟ اهل دنیا هم در این ایام در امر دنیایشان به زحمت میافتند و در اثر آن محزون میشوند.
■تجلّی امام حسین علیه السّلام همدوش تجلّی خداست.
■امام حسین علیه السّلام تجلّی خداست. در حدیث هست که کسی که آن حضرت را با معرفت زیارت کند (و یا در روز عرفه زیارت کند)، یُخالِطُهُ اللهُ بِنَفسِهِ: خداوند بنفسه با آن زائر مخلوط میشود. این عبارت را هیچ یک از علما جرأت نکرده است باز کند و تشریح نماید.
■امام حسین علیه السّلام مجرا و نهری بین خدا و خلق است. هر کس محاذی او شود، او را به بالا میبرد. وقتی با امام حسین علیه السّلام کارت اصلاح شد، عبادتت هم تمام شد، دنیا هم تمام شد و به جای اصلی خودت رفتهای.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
■علامه طباطبایی(رحمه الله علیه):
«در دوازده سالی که نجف بودم، به جز عاشورا، هیچ روزی درس را تعطیل نکردم. یک سال عاشورا درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم درد شدیدی گرفتار شدم! طوری که نزدیک بود کور شوم. از عظمت امام حسین(علیه السلام) ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روز عاشورا را تعطیل کنم».
■●خاطرات فقیه اخلاقی، احمدی میانجی، ص۱۴۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مکاشفه عجیب علامه در روز عاشورا●■
■حجت الاسلام آقا تهرانی به نقل از شیخ هادی مروی که از خود مرحوم شیخ احمد پایانی شنیده بود، داستانی از مرحوم علامه طباطبایی در روز عاشورا نقل کرد که شرح آن به صورت زیر است:
«مرحوم پایانی می گفت: صبح عاشورایی بود و دلم خیلی گرفته بود، گفتم بروم حرم حضرت معصومه توسلی کنم و اشکی بریزم شاید دلم باز شود، به حرم رفتم و زیارت کردم اما هنوز سنگینی غمی را روی سینه خود حس می کردم.
■به طرف قبرستان ابوحسین (معروف به قبرستان قم نو که مرحوم رسول ترک و کربلایی کاظم در آن دفن هستند) رفتم. آن زمان همهاش قبر نبود.
دیدم گوشه قبرستان پیرمردی ایستاده و مشغول کاری است، توجهم به او جلب شد به طرفش که رفتم دیدم مرحوم علامه طباطبایی است که سر و پای برهنه مشغول خواندن زیارت عاشورا است.
■برای اینکه مزاحم حال معنوی ایشان نشوم رفتم پشت سر ایشان و مشغول به همراهی شدم، تا اینکه ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندند و نمازش را هم به جا آوردند.
بعد از نماز رفتم جلو و اظهار ادب کردم، علامه فرمودند: آشیخ احمد امروز چه روزی است؟
گفتم: روز عاشورا است.
فرمودند:امروز چه خبر است؟
گفتم نمی دانم آقا.
فرمودند: امروز روزی است که زمین و آسمان بر حسین (علیه السلام) خون گریست، می خواهی ببینی؟
فرمودند: این گونه گریه می کنند و دست برد و یک کلوخ برداشت و در دست فشرد. ناگهان دیدم خون از وسط کلوخ بیرون زد و از میان انگشتان علامه جاری شد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●"دوزخ، برزخ، بهشت"●■
■فردوسی شاعری است که کودکان و میانسالان و کهن سالان پارسی گو و پارسی دان و پارسی خوان از زن و مرد گوش دل به داستان های پر رمز و راز او از پیکار پیوستهٔ آدمی با دیو سپرده اند و همراه او در دوزخ و برزخ و بهشت زندگی سیر می کنند، گاه در ژرفای دوزخ با حیوانی عجیب الخلقه رو به رو می شوند که چون ضحاک دو مار حرص و جاه از دوش او رُسته و آن دو مار هر دم خواهند که مغز او را طعمهٔ خود کنند و آن حیوان نادان شهری را به خاک و خون کشیده و مغز جوانان شهر را خوراک مستمر این دو اژدهای آدمخوار کرده است.
■و گاه در راه های پیچ در پیچ و پُر فراز و نشیب برزخ، جهان پهلوانی را چون رستم تماشا می کنیم که با دیوهای بی شاخ و دُم دست در کمر است، دیوهایی که نامشان سپید است و کارشان سیاه، عربده می کشند تا صدای حقی را خاموش کنند و زمین و آسمان را به غبار می آلایند تا چشم ها را ببندند، اما رستم نعره ای چون رعد بر می آورد که خواب از چشم ها و بند از دلهای دیوان می برد.
■این فریاد است که از ورای قرون پشت دیوان سیه رو و سیه کار را می لرزاند و چنان تاجی از کرامت بر سر آدمی می نهد که فرشتگان به سجود می آیند و شیطان زیر لب می گوید:
آه از آن اشتباه، باید سجده می کردم.
و گاه تماشاییان خود را در بهشت می یابند، آنجا که تهمورثِ دیوبند و جمشید زرّین تخت چون سلیمان دیوها را به خدمت آدمیان گرفته و اقلیمی ساخته اند:
سراسر باغ، سراسر بهار، سراسر جوانی و شادابی و سراسر شادی و دست افشانی، رهیده از هراس بیماری و گرسنگی و ایمن از هول مرگ.
■بدین سان توان گفت که فردوسی دوزخ را " حاکمیت دیو بر آدمیان " و برزخ را " پیکار آدمیان با دیوان " و بهشت را " پادشاهی انسان بر دیوان و ددان " دانسته است.
■●برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا "
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●روز اوّل محرّم●
■بستن راه به امام حسین علیه السّلام توسط حرّ بن یزید ریاحی
■آب دادن امام حسین علیه السّلام به سپاهیان حر
■اقتدای حر و لشگرش به امام حسین علیه السّلام در نماز
●روز دوّم محرّم●
■ورود امام حسین علیه السّلام به کربلا
■نامه نوشتن امام حسین علیه السّلام به سلیمان بن صرد خزاعی و اشراف کوفه
●روز سوّم محرّم●
■ورود لشگر عمر سعد با چهار هزار سواره نظام به کربلا
●روز چهارم محرّم●
■سخنرانی ابن زیاد در مسجد کوفه در تمجید از یزید بن معاویه و تطمیع مردم با پول
■بسیج لشگر ده هزار نفری برای مقابله با امام حسین علیه السّلام
●روز پنجم محرّم●
■پیوستن شَبَثِ بنِ رِبعی از دعوت کنندگان امام حسین علیه السّلام به کوفه همراه با هزار نفر لشگر سواره نظام به سپاه عمر سعد
●روز ششم محرّم●
■رسیدن لشگر عمر سعد به سی هزار نفر
■مذاکره امام حسین علیه السّلام با عمر سعد
■نامۀ خولی به ابن زیاد
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●برشی از یک کتاب
#عزاداریِ_سطحی●■
■علّت پیروزی معاویه به جهت ده سال جنگ عُمر بود که جامعه را #سطحی و عمل زده کرد . اگر جامعه سطحی شد و #حکمت_حسین از میان رفت حتماً شکست خورده اید . در #عزاداریِ امام حسین (علیه السلام) نباید #وقتمان را صرف آهن ها و دُهُل ها و دیگ ها بکنیم . این ها #فهم ما را از این نهضت #سطحی می کنند . کنار سینه زدن و اشک ریختن برای اباعبدالله(علیه السلام) باید #حکمت_حسینی را حفظ نمود . مسلّم این حکمت بدون اشک و شیدایی و عزاداری نمی شود ، ولی آن #حکمت و این #عزاداری اگر #هر_دو_با_هم_باشند ما را با حسین(علیه السلام) متحد می کنند .
■●کربلا مبارزه با پوچی ها ، اصغر طاهرزاده ، ص ۸۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
🚩 کودکی در عهدِ مهد، استاد عشق
داده پیران کُهن را یادِ عشق
#نیرتبریزی_رحمه_الله
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
■خدا به پیامبر اکرم میفرماید: «عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» (تحریم/۵) ای پیغمبر اگر این دو زن تو را اذیت میکنند طلاقشان بده تا خدا زنانی در عوض اینان به تو بدهد که مؤمنه هستند، اهل قنوت و توبه هستند و... . این ها مشخصات زنان خوب است. یکی از آن دو زن پیغمبر بیوه و دیگری باکره بود. «ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» یعنی ای پیغمبر، ما به جای این دو نفر به تو یک زن بیوه و یک زن باکره میدهیم؛ ما به تو آسیه را میدهیم که بیوه بود اما قانت و راکع بود. در عوض زن دیگرت، به تو مریمی را میدهیم که بتول است لذا وقتی که این تمثل بشر، یعنی حقیقت نور واحد، در ظَهر حضرت مریم ظهور پیدا کرد به صورت بشری شاب تمثل کرد یعنی بشر را تمثل کرد؛ حضرت مریم به علم الهی میدانست که او در عالم همسری نخواهد داشت مگر یک پیامبر... لذا به محضر حق متعال عرصه داشت: «قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/۲۰) در تمثل ممکن است آن صورت مثالیه انسان را از کنه مطلب غافل کند و حضرت مریم از باب ادب مع الله اینگونه فرمود. حضرت ابراهیم نیز وقتی که در خواب دید فرزندش را ذبح میکند، خوابش را تصدیق کرد و تعبیر نکرد زیرا او خلیل است و از این که به محضر حق متعال بی ادبی کند خوف دارد؛ «لَقَد صَدَّقتَ رُؤياکَ». حضرت مریم هم این بشر سوی را دید که انسان کامل بشر سویا است لذا در روایات هم داریم که وقتی به نماز میایستید سویا و مستوی القامه بایستید و خمیده نباشید. اینگونه که انسان در نماز متواضع نمیشود. در مقابل حق متعال صاف بایستید.
■«قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» حضرت مریم میپرسد من چگونه میتوانم فرزندی داشته باشم در حالی که بشر یعنی حضرت ختمی مرتبت مرا لمس نکرده است؟ من ستمکار نمیشوم. لذا خدا در جواب او میفرماید: «قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا» (مریم/۹) جناب مریم این انسان کامل است. این نور واحد است که در هر زمانی حضور دارد. «أنا آدم الأول، أنا نوح الأول». این حقیقت زمان و مکان برنمیدارد. برای او بسیار آسان است که در عصر تو نیز ظهور کند و تو را مس کند لذا قرآن میفرماید: «مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ» (مدثر/۳۱) که مفسرین میفرمایند این بشر همان پیغمبر است. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». من بشرم. نه این که بشریت من مثل بشریت شماست. روایات متعددی پیرامون ظاهر انسان کامل داریم، اهلبیت علیهم السلام عین من و شما از پدر و مادری متولد میشوند اما جسمشان مُتروِّح است. جناب عبدالصمد همدانی در بحر الممالک میفرماید ظاهر انسان کامل، مرتبهی اعلای ما انسانهای عادی است. بشریت من مرتبهی مثال شماست لذا به مرتبهی مثال من وحی میشود. ظاهر من مثل باطن شماست. جناب مریم میفرماید مرا هنوز بشری لمس نکرده است. خدا میفرماید او انسان کامل است و میتواند در تمام عوالم ظهور کند که یکی از معانی اشمخ رجعت همین است. حضرت علی بن موسی الرضا در عین حالی که در ملأ اعلای نظام هستی است و ممسوس فی ذات الله است، در حرمش هم حضور دارد. در عالم ظاهر و باطن حضور دارد چرا که او کون جامع است. او در عوالم وجودی تردد دارد؛ اصلا تمامی عوالم وجودی شأن او هستند. این بشر در چهرهی حضرت مریم تمثل پیدا کرد و در حقیقت ائمه اطهار علیه السلام به طور اتم ظهور پیدا کرد لذا پیغمبر در حدیثی بسیار عرشی خطاب به امیرالمؤمنین می فرماید: «كُنْت مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعي جَهراً». در این جهر صحبتهاست. یا علی! تو نور واحدی هستی که با همهی انبیاء در سرّشان بودی و صورت انبیاء تجلی حقیقت توست و با من سرّا و جهرا یعنی به صورت اتم همراه بودی و در حقیقت من ظاهر شدی. من تجلی تام و اتم حسینم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»... اما در نشئهی ظاهر هر یک از ائمه علیهم السلام خصوصیتی دارند که مطابق با آن از هر کدام باید چیزی خواست. اگر رزق میخواهی به در خانهی امام جواد برو. اگر گرفتاری برو در خانهی حضرت موسی بن جعفر. اگر عشق میخواهی برو در خانهی اباعبدالله الحسین علیهم السلام... او مقصد العشاق است. اگر محبت میخواهی از حسین بخواه که او مطلب المحبین است...(۴۵)
#ح_م
#مدار_حق
■●شرحی بر حدیث عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي...
#قسمت_اول●■
●بسمه تعالی شانه●
■حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ، يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»
على با حق است و حق با على، حق بر مدار او میگردد.
■در تعریف حقیقت، اهل حکمت و عرفان تفاسیر مختلفی بیان کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم سپس راقم نظر خویش را با تکیه بر همین تعاریف و مبانی ارائه خواهد داد.
■در نگاه ارسطویی و پیروانش، حقیقت مطابقت میان معانی و مفاهیم ذهنی با عالم خارج میباشد به طوریکه این مفهوم و معنا از آن امر واقع و خارج حکایت کند. این تعریف همان بحث وجود ذهنی است که نقش حکایتگری از خارج را دارد. البته ممکن است برخی معانی و مفاهیم ذهنی از خارج حکایت نکنند اما حقایق نفس الامری باشند مثل معقولات ثانوی در حالی که این قبیل مفاهیم حقیقی هستند و در ظرف تقرر خود دارای واقعیت و نفس الامرند.
■قضایا و مفاهیم کذب یا موهومی که در ذهن موجود میشوند و با واقع موافقت ندارند، طبق تعریف مذکور فاقد حقیقت هستند اما تصدیق میفرمایید که این قضایا و مفاهیم واقعیت دارند و نفس الامری بودنشان غیر قابل تردید است. این قضایا در ظرف تقرر خودشان واقعیت دارند اما طبق تعریف حقیقت ندارند.
■این تعریف از حقیقت تعریف منطقی است که از آن تحت عنوان صدق یاد میکنند. این تعریف از حقیقت ویژگی و وصف قضیه یا وجود ذهنی است و کاری با خود اشیاء و موجودات ندارد یعنی حقیقت پیرامون معلومات و اندیشه ها مطرح میشود نه وجود عینی اشیاء.
■اگر معلومات ما با خارج موافق باشد آن معلوم و مفهوم حقیقی است در غیر اینصورت حقیقت ندارد. در داستان حضرت یوسف، قرآن میفرماید: «...الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ...» (یوسف/۵۱)، یعنی برای اندیشهها آشکار شد که چه قضیهای مطابق با واقع بود. عدهای میگفتند یوسف با زلیخا مراوده داشته و عدهای دیگر قائل بودند یوسف عفیف بوده و این زلیخا بود که قصد سوء داشت. پس از اقرار زنان مصر و همسر عزیز مصر، برای اندیشهها آشکار شد که آنچه حقیقت دارد قضیهی دوم است.
■در تعریف حقیقت منطقی، ما با اثبات در مقابل ثبوت مواجه هستیم یعنی اموری که هستند با اموری که باید باشند. ثبوت مشیر به واقعیت است و اثبات همان حقیقتی است که باید با واقع و ثبوت موافق و مطابق باشد. در هر صورت برای قضایایی که از قبیل معقولات ثانوی هستند این پرسش باقی میماند که ملاک حقیقی بودن اینها با تعریف مذکور چگونه خواهد بود. چون معقولات ثانوی مانند معقولات اولیه نیستند که ما به ازای خارجی داشته باشند. هرچند در خصوص مطابَق معقولات ثانویه بحثهای بسیاری در فلسفه صورت گرفته از جمله گفته شده که مطابَق آنها موجودات مجرد عقلی است و....
■بحثی که در این میان قابل بیان است فرق بین واقعیت و حقیقت میباشد. بر اساس مطالب بالا واقعیت امری ثبوتی و حقیقت امری اثباتی است. یعنی آنچه که ادراک ما به آن تعلق میگیرد واقعیت است و ادراکی که ما از آن مدرَکات داریم حقیقت میباشد...
#ح_م
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱
■الحمدلله ربالعالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را نیز درک کردیم.
بخوان ای دل محرم شد دوباره... این دهه، دهه بسیار مهمی است. جناب محتشم در آن شعر معروف خود میفرمایند:
●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست
●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است
■بنده میگویم که بعید نیست شاعر این قسمت را به اقتضاء شعری اینگونه گفته باشد، زیرا قطعاً و یقیناً محرم قیامت دنیا است. نه تنها واقعه عاشورا ( واقعه سال ۶۱ ه.ق) نه آن واقعه قیامت اتمّ تمام هستی است، بلکه آن قیامت انسان کامل است. حساب آن عاشورا از حساب و کتاب عقلی و فکری و شهودی من و شما خارج است. اصلاً نمیفهمیم که آن قیامت چیست. حقیقت عاشورا را حقیقتاً غیر از حضرت بقیةاللهالاعظم -روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمهالفدا- کسی نمیفهمد. ما در تاریکی محرم را میبینیم.
●شب علے دید و بہ تاریڪے دید
●گــرچہ او نــیــز بہ تاریڪے دید
■ما علی علیه السّلام را به تاریکی میبینیم نه در روشنایی روز، که اگر خورشید حقیقت علی علیه السلام ظهور کند، همه کور میشوند. لاَحْتَرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ما انْتَهَي إلَی بَصَرٍ، سُبُحاتُ جمال و جلال امیرالمؤمنین ، تا جایی که چشمها میتوانند ببینند، تا هر افقی که هر چشمی میتواند ببیند کور میکند. یعنی نمیتواند افق علی را ببیند. يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ. لذا ما در تاریکی علی را دیدیم. در تاریکی اباعبدالله علیهالسلام را میبینیم، ما در تاریکی اهل بیت را میبینیم. لذا آنچه که در تاریکی میبینیم، معین و مشخص است. از آن قیامت کبری نظام هستی، از واقعه عاشورا که قیامت اتَمّ انسان کامل است، قیامت عظمای الهی است خبر نداریم. ما از کُنه عاشورا و کُنه کربلا خبر نداریم. یک نفر در عالَم خبر دارد و میفهمد و او هم میفرماید که اگر دهر مرا به تاخیر انداخته و نتوانستم اباعبدالله را یاری کنم، صَباحَاً وَ مَساءً بر مصائب او گریه میکنم. شب و روز گریه میکنم؛ و گریه نیز چه نوع گریهای است؟ وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً. به جای اشک خون گریه میکنم. آن یک نفر هست که از قیامت کبری واقعه عاشورا مطلع است. این دههی محرم است که برای من و شما قیامت است نه واقعهی عاشورا...
●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست
●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱ ■الحمدلله ربالعالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را ن
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۲
■قیامت شیعه در همین دههی محرم شروع میشود. چرا؟ به خاطر اینکه شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا. شیعیان ما از اضافهی طینت ما خلق شدند. طینت اهل بیت علیهم السّلام یعنی نور اهلبیت، یعنی روح اهل بیت نه به معنی گِل ظاهری که از اضافهی این گِل ظاهری خلق شدند، چون ما گرفتار غواسق عالَم طبیعتیم، میخواهیم همه چیز را با همین چیزهایی که خودمان میبینیم و می فهمیم مقایسه کنیم. اینگونه نیست. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا. طینت اهل بیت، طینت علیّینی است، مال علیّین است. مال ملأالاعلاء است. مال عالَم امر است. خود عالم امر طینت اهل بیت است. طینت اهل بیت چه طینتی است؟ أنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ. طینت آنها یعنی سرشت خدایی. أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورِي؛ اول چیزی که خدا خلق کرده، نور ما است. و طینت اهل بیت چیست؟ طینت آنها نور است. آن هم چه نوری؟ نور اعظم، نور مطلق. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا یعنی از اضافهی اشراقیهی نور ما هستند. أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ. شیعیان، اضافهی اشراقیه ما هستند. مال ما هستند. ظهور ما هستند. صورتاً، سیرتاً و باطناً. یعنی هم به حیث مرتبهی خلق نور ما و ظهور ما و اضافهی ما هستند، هم به حیث مرتبهی نفسانیتشان، هم به حیث نورانیتشان، همهی مراتب آنها تجلّی ما است. حال که اینگونه است، امام میگوید وقتی که من علت خلقتم، مبدأ خلقت هستم، اصل اینها هستم، من محزون هستم، اینها هم محزون هستند. اگر واقعهی عاشورا، قیامت کبریِ من است، پس ایام دههی محرم نیز به تبع قیامت کبریِ دنیای شیعیان من است. در همین دنیا، در همین دههی محرم وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ، در همین شبهای دهگانه، اینها قیامتشان را طی میکنند.
■ما خیلی ثروتمندیم، منتها غافلیم. قیامت چیست؟ قیامت، فهم انسان کامل است. قیامت یعنی چه؟ برزخ داریم، عالم طبیعت داریم، قیامت داریم، بله. برزخ یک مرتبهایست. آنجا بهشتی هست، جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ی هست، حورالعینی هست، میوههای بهشتی هست و قس علی هذا. همین چیزهایی از تمثلات برزخی که شنیدید. اللّهم ارزقنا و ایّاکم انشاءالله... خدا رزق شما کند که همگی از این قصرهای بهشتی، درختان و میوهها، این مأکولات بهشتی بهره ببرید. این برزخ است. قیامت چیست؟ قیامت فهم و ظهور انسان کامل است. مرتبهی بالاتر از برزخ است. لذا الان مداح هم اشاره کردند که عدهای کشانکشان به بهشت میروند. حدیثش به این شکل است که عدهای از محبین اهلبیت، اینهایی که در این دنیا با امام حسین علیهالسلام بودند، إنَّ مَعَ الدُّنیا الآخرة. همینکه اینجا هستی یعنی آنجا هستی. اینجا و آنجا نداریم، زمانی در کار نیست. باطن عملت را همین الان هم میبینی که اینشکلی است. به نفس خودت رجوع کنی همین شکلی است که در عرش، محبین اباعبدالله الحسین علیهالسلام با حضرت، دور هم مینشینند و محو تماشای جمال حضرت سیدالشهداء هستند. سپس از مرتبهی پایینتر یعنی بهشت، به اینها خبر میدهند که ازواج شما - وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ - منتظر شما هستند. اینها میگویند نه! ما را از مولایمان منصرف نکنید
●خدایا زاهد از تو حور مےخواهد قصورش بین
●بہ جنـت مےگـریزد از درت یا رب شعورش بین
■میگوید که نه! من غرق در امام حسین هستم، بهشت را می خواهم چکار کنم؟ بهشت، جلوهای از جلوات اباعبدالله الحسین است. یک تجلی از نور اباعبدالله است. من وقتی به اصل مشغول هستم، فرع را میخواهم چکار؟
#ح_م
■●" کشتن نفس "●■
■قدّیسانی که جان خود را در راه احیای عدالت و انسانیت و حفظ شرافت انسانی و معنویت فدا کرده اند به حقیقت پیش از آن فدا کردن ظاهری به دست معشوق کشته شده بودند و این قتل جسمانی نیز مهر تأییدی است بر آن قتل حقیقی و کشتن نفس که از پیش رخ داده است وگرنه پس از کشتن نفس دیگر سالک را دشمنی باقی نمی ماند که او را بکشد و اگر به دست کسی کشته شود آن دست را کلید باز کردن دروازه های ابدیت بر روی خویش می داند.
مناجاتِ حضرتِ حسین در قتلگاه چنانکه در ترجمهٔ شاعرانهٔ مهدی الهی قمشه ای آمده از چنین معانی حکایت می کند:
گفت الٰها ملکا داوَرا
پادشها ذوالکرما یاورا
در رهت ای شاهد زیبای من
شمعصفت سوخت سر و پای من
گر " ارِنی " گوی به طور آمدم
خواستیام تا به حضور آمدم
باللَّه اگر تشنه ام آبم تویی
بحرِ من و موج و حبابم تویی
■●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
در تفسیر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آلعمران
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام زمان علیهالسّلام شبیه حضرت علیّاکبرِ امام حسین علیهماالسّلام هستند●■
■الف - رفع الحسين سبابته نحو السماء و قال «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَى وَجْهِهِ»
■هنگام به میدان رفتن علیّاکبر علیه السّلام، امام حسین علیهالسّلام انگشت سبّابۀ خود را به سوی آسمان گرفته و فرمودند:
■«خدایا شاهد باش که پسری برای مبارزه به سوی آنها میرود که شبیهترین مردم به رسول توست در خلقت و اخلاق و سخن گفتن. هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به چهرۀ او نگاه میکردیم»
●«بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۴۵، ص۴۲»●
■ب - نظر أميرالمؤمنين عليهالسّلام الى ابنه الحسين عليهالسّلام فقال: «إنَّ إِبْنیِ هذَا سَیّدٌ، کما سَمَّاهُ رَسُولُ اللّهِ صلّی الله علیه وآله وسلم سَیِّداً، وَ سَیَخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِیِّکمْ، یُشْبِهُهُ فِی الخَلْقِ وَالخُلُقِ. یَخرُجُ حِينَ غَفلَةٍ مِنَ النّاسِ وَ إماتَةٍ مِنَ الحَقِّ وَ اِظهارٍ مِنَ الجَورِ.»
■امیرالمؤمنین علیهالسّلام به پسرشان حسین علیهالسّلام نگریستند؛ سپس فرمودند:
■«همانا این پسرم همانگونه که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را آقا و سرور نامیدند، سرور و آقاست و بزودی از نسل او مردی همنام با پیامبرتان (حضرت مهدی علیهالسّلام) قیام میکند که در خلقت و اخلاق شبیه پیامبراکرم است. او در زمان غفلت مردمان و میرانده شدن حق و غلبه ستم قیام میکند.»
●«إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۲۴»●
■پس حضرت مهدی ارواحنا فداه و حضرت علیاکبر علیهالسّلام هر دو شبیه پیامبر و همانند یکدیگرند.
■«استاد مهدی طیّب»■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شب_تاسوعا🏴
•|اِے اَهلِ حَرمْ میٖر وُ علَــــــــمدار نَیامَد|•
@mohamad_hosein_tabatabaei