eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۴- سالک باید از زیاد خوابیدن نیز پرهیز کند و جز به حدّاقلّى که براى سلامت
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۵- سالک باید از اینکه تمام اوقات مفید خود را در جمع و با دیگران بگذراند، به‌گونه‌اى که براى در خلوت به انس با حضرت دوست و تفکّر و ذکر و عبادات و مناجات پرداختن، فرصتى براى او باقى نماند، به‌شدّت پرهیز کند. ▪️گرچه انزواطلبى و قطع روابط خویشاوندى و دوستى و بریدن مراودات اجتماعى خطا و زیانبخش است، امّا محروم ساختن خویش از خلوت‌هاى معنوى نیز مردود و مضرّ است. ▪️بنابراین گرچه سالک باید در حدّ لازم و معتدل در جمع حاضر شود، امّا مى‌بایست اوقات معیّنى را نیز براى تنهایى و خلوت اختصاص دهد. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️بروید کنار قبر آیت‌الله میرزا جواد اقا ملکی تبریزی هدیه‌ای به ایشان بدهید و بخواهید خدمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف شوند و ایشان را مجاب کنند تا تربیت معنوی شما را برعهده بگیرند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم ● چيزى كه دانشمندان را از بحث پيرامون جبر و اختيار بازداش
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول1⃣ ● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات )) حال به گفتارى كه در تفسير آيه مورد بحث داشتيم برگشته و نكاتى را متذكر مى شويم : نكته اول : از ظاهر جمله : ((زين للناس حب الشهوات )) بر مى آيد كه فاعل زينت گرى ، غير از خداى تعالى است يعنى يا شيطان است ، و يا نفس ، دليل گفته ما دو نكته است ، اول اينكه مقام آيه مقام مذمت كفار به اين رفتار انحرافى است ، كه به لذائذ مادى از مال و اولاد اعتماد نموده ، و به خاطر اينكه شيطان اين انحراف را در نظرشان جلوه داد خود را از خدا بى نياز دانستند، و در مثل چنين مقامى زينتى تناسب دارد كه باعث غفلت از خدا باشد، و چنين زينت گرى لايق به ساحت مقدس خدا نيست . نكته دوم : اينكه اگر اين زينت گرى كار خداى تعالى باشد قهرا مراد از آن همان ميل غريزى است كه انسان به اين لذائذ مادى دارد، و اگر مراد اين بود، جا داشت تعبير فرمايد: ((زين للانسان حب الشهوات )) و يا بفرمايد: ((زين لبنى آدم )) و امثال اين تعبيرات ، همچنان كه در مواردى كه سخن از غرائز رفته اينگونه تعبير آورده ، مثلا فرموده : ((لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ، ثم رددناه اسفل سافلين )). و نيز فرموده : ((و لقد كرمنا بنى آدم ، و حملناهم ف ى البر و البحر...)). و اما لفظ ((ناس )) مناسب چنين مقامى نيست ، زيرا عرب اين كلمه را بيشتر در مواردى استعمال مى كند كه مى خواهد امتيازها را لغو كند، و يا كسى را تحقير نموده و پستى فكر او را برساند، به موارد استعمال زير توجه فرمائيد: ((فابى اكثر الناس الا كفورا))، ((يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى ))، و آياتى ديگر نظير اينها. نكته سوم : اينكه امورى كه خداى تعالى به عنوان نمونه و مصداق براى اين شهوات بر شمرده ، با مسأله تزيين فطرى نمى سازد، زيرا اگر منظور اين بود جا داشت به جاى كلمه ((نساء زنان )) تعبيرى آورد كه معناى مطلق زوجيت را برساند و نيز به جاى لفظ ((بنين )) كلمه اولاد را آورده باشد و به جاى لفظ ((قناطير مقنطرة )) لفظ ((اموال )) را بياد بياورد، براى اينكه علاقه فطرى و طبيعى به همسر همانطور كه در مردان نسبت به زنان هست ، در زنان نيز نسبت به مردان همين علاقه وجود دارد، و همچنين علاقه غريزى كه در انسان نسبت به فرزندان هست ، نسبت به مطلق اولاد و مطلق اموال است ، نه خصوص پسران ، و خصوص ((قناطير)). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 161 و به همين جهت آن مفسرى كه فاعل تزيين را خدا دانسته ناچار شده است بگويد: مراد از حب نساء علاقه به مطلق همسر است ، تا شامل علاقه زن به شوهرش نيز بشود، و مراد از بنين ، مطلق فرزند است ، تا شامل دختران نيز بشود، و مراد از قناطير، مطلق مال است ، و گفته : اگر خداى تعالى از خصوص نساء و بنين و قناطير نام برده ،براى اين است كه اينها افراد قوى و شناخته شده تر مصداقند، و آنگاه در توجيه اين گفته اش خود را سخت به زحمت انداخته است . نكته چهارم : اينكه نسبت داشتن تزيين به خداى سبحان با آخر آيه كه مى فرمايد: ((ذلك متاع الحيوة الدنيا و اللّه عنده حسن المآب ، قل انبئكم بخير من ذلكم ...)) نمى سازد، براى اينكه ظاهر اين كلام اين است كه مى خواهد مردم را از شهوات دنيائى منصرف كند، و نفوس ‍ بشر را متوجه ثواب ها و بهشت و همسران و رضوانى كند كه نزد خدا برايشان آماده است ، و منصرف كردن مردم از زندگى دنيا صحيح نيست ، چون دنيا مقدمه آخرت است ، و منصرف كردن مردم از مقدمه و در عين حال دعوت آنان به ذى المقدمه ، تناقض روشنى است ، و بلكه ابطال هر دو امر يعنى هم دنيا و هم آخرت است ، و مثل كسى مى ماند كه مى خواهد سير بشود و از خوردن خوددارى مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ ▪️دولت کریمه که «تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله» دولتی است که در خود فرد محقق می‌شود. وقتی اسم دولت و حکومت و... مطرح می‌شود، نوعاً اذهان به سمت مدلی از حکومت‌داری که در جوامع مختلف حاکم است می‌رود و اینکه حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه نیز یک چنین دولتی تشکیل خواهد داد؛ البته شکی در این نیست که آن حضرت حکومت‌ جهانی خواهد داشت که «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً» اما بحث در اینجاست که چنین دولتی نسیه می‌باشد و اکنون اتفاق نیفتاده است اما آنچه که نقد است و در دسترس می‌باشد این است که خودت دولت کریمه باشی و خود تو همانی باشی که تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله. وجود تو به گونه‌ای باشد که سبب عزت اسلام شود. این همه بزرگانی که دیده‌ایم، همگی خودشان دولت کریمه بوده‌اند که هریک مصداق تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله بودند. بزرگانی چون حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی و... نفوسی بودند که اسلام به وجود آنها عزت پیدا کرد هرچند در واقع ایشان به اسلام عزیز شدند اما سخن از عزیز شدن اسلام در جان آدمی است. ▪️بدان که بالاترین عمل در دولت کریمه‌ ی باطنی، توسل و اتصال به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است لذا هرچه انسان به آن دولت کریمه نزدیک‌تر شود، مبدأ میل او به سمت اباعبدالله الحسین علیه السلام بیشتر می‌شود و این، ویژگی ظهور آن دولت کریمه در باطن آن فرد است و عمل واجب و مستحبی چنین شخصی تنها حول محور اباعبدالله قرار می‌گیرد.  ▪️دولت برای مؤمن است و جولان برای کافر می‌باشد. دولت، استقرار و تمکن توحید در متن وجود آدمی است. وقتی توحید در جان شما تمکن پیدا کرد شما به دولت و در واقع به دولت کریمه رسیده‌اید. اصلا دولت کریمه، دولت توحید است و اصل کرامت، به توحید و ولایت اهل‌بیت علیهم السلام برمی‌گردد لذا ویژگی شخصی که به دولت کریمه راه پیدا کند، حسینی بودن او است؛ در این صورت اسلام به او عزت یافته و نفاق ذلیل می‌گردد. ▪️امام حسین محک افراد مؤمن است؛ «إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللهَ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا» (انفال،۲). اهل ایمان کسانی هستند که وقتی خدا در برابر آنها یاد شود و از اهل‌بیت علیهم السلام سخنی برود، ناگهان ساختمان دلشان فرو می‌ریزد و وقتی آیات الهی را بر آنان خوانده شود، ایمانشان قوی تر می‌گردد. این محک دولت کریمه‌ است، اگر می‌خواهی ببینی تا چه اندازه مصداق «تُعِزُّ بِهِ الإسلام و أهله و تُذلُّ بِهِ النفاق و أهله» هستی ببین چقدر در درون خودت حسینی هستی. مراد از اسلام و نفاق نیز در اینجا اسلام و نفاق باطنی است. هرگز با بیرون کاری ندارم! یقین بدان: بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی! امام حسین در درون تو است، امام زمان در جان تو است، دولت کریمه در وجود تو است، فرج و ظهور همه و همه در تو هستند لذا نقد را بچسب و نسیه را رها کن! إتجر نقد بنقد یا أخی! ▪️محک این دولت کریمه حسینی بودن است لذا ببین در نمازت چقدر با امام حسینی؟ به امام حسین علیه السلام که می‌رسی نماز و روزه و زکات و صدقه و انفاق و... همگی به کناری می‌روند! نه اینکه اینها نباشند! همه هستند اما دیگر بوی حسین می‌دهند... سخن اشتباه فهم نشود، اینگونه نیست که شخص اهل نماز و عبادت و جود و بخشش و دستگیری از خلق خدا نباشد، بلکه در همه‌ی این اعمال امام حسین را می‌بیند... معنی حدیث «إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ» این است که نه تنها انسان برای هر چیزی که گریان شد بر حسین گریه کند بلکه هر کار خیرش را هم برای امام حسین قرار بدهد، هر عمل عبادی‌اش را برای امام حسین قرار بدهد؛ خلاصه ظهور دولت کریمه‌ی باطنی اینگونه است که تمام کشور وجود ما را امام حسین علیه السلام بگیرد و هیچ جایی خالی از او نباشد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۹ □در عالَم وجود، فقط ۱۴ نفر هستند که توانستند به مقام نور واحد ب
☑️قسمت ۲۰ ▪️این نور واحد و اسم اعظم ۳ جنبه و شأن دارد: یک شأن او، شأن وجودی است؛ یعنی او وجود دارد و هستی است. هستی و وجود، همین اسم اعظم است که بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء. خدا چیست؟ خدا وجودآفرین است، او فوق وجود است و بالاتر از هستی است. خدا این نور وجود را در هستی پخش کرده است. من و شما از رزق وجود بهره داریم. اگر وجود نبود آیا من و شما هم بودیم؟! من و شما هستیم، آسمان و زمین هستند، کُرات هستند، ملائکة‌الله هستند، این "هستند" مال انسان کامل است. یک اسم این نور واحد، وجود است لذا می‌فرماید بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء. با این وجود مخلوق را خلق نکرده است بلکه به عالَم امکان تثبت داده است. ▪️ثبوت یعنی چه؟ یک اثبات داریم و یک ثبوت. ثبوت یعنی متنِ واقع. الان شما در عالَم ثبوت دارید و حق هستید، یک معنی ثبوت یعنی حق. اثبات آن چیزی است که مرا به ثبوت می‌رساند و به من می‌فهماند که چیزی در عالم تحقق دارد. به وجود انسان کامل، به وجود حضرت بقیةالله ارواحنا فداه، عالم ثبوت یافته است یعنی هست! این مرتبه‌ی وجود، مرتبه‌ی نورالانوار عالَم است. اگر این وجود نباشد، «لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا». حجت همین نور است که اگر این نور نباشد، عالَم تثبت ندارد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اول خطبه فدکیه به همین حقیقت اشاره می‌کند که خدا به این نور به عالم تثبت داده است.‌ این وجود که نامش را عقل کل یا نور یا هرچیزی بگذاریم، مبدأ «خلقت» است نه مبدأ «مخلوق». همه‌ی عقول جزئی و همه‌ی حقایق ماورایی، اسماء الله، ملائکةالله، قوای عالم وجود و... به واسطه‌ی این عقل کل و نورالانوار شکل گرفته‌اند لذا چه روایات شریفی با این مضامین داریم؛ سَبَّحَنَا فَسَبَّحَت المَلائِكَة، چون ما تسبیح کردیم ملائکه تسبیح کردند. باید این روایات را فهمید! امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: روایات ما را بفهمید و به مردم بفهمانید و آن را رعایت کنید، نه اینکه فقط روایتش کنید! باید حدیث را درایت کرد. خدا از نور حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، ملائکه و بهشت و... را خلق کرد. «يا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما» چقدر روایات ناب پیرامون این علت آفرینش داریم! شما اصول کافی را نگاهی بیفکنید، روایات کثیری می‌بینید که علت خلقت، حضرات اهل بیت علیهم‌السلام هستند، یعنی اصل خلقت به واسطه این حضرات است. ▪️این عقل کل، جامع همه عقول جزئی است. من و شما عقل داریم، اجنه عقل دارند، ملائكةالله عقل هستند. این مرتبه‌ی نورالانوار فقط در مرتبه‌ی عقلانیت افاضه‌ی فیض می‌کند و به واسطه‌ی مراتب پایینش فیض به سایر مخلوقات می‌رسد‌. این عقل، عقل کل است و شعاع و پرتو او می‌شود عقول جزئی. اینگونه نیست که بگوییم عقول متکثر هستند، تکثر در عقول نداریم. یک عقل بیشتر نیست و آن هم عقل کل است و همه‌ی عقول جزئی که عبارت اند از ملائکةالله، عقول انسان‌ها و اجنه ها، همه پرتوهای شعاع وجودی این عقل کل هستند. همه شأن این عقل کل هستند، عین خورشید و شعاع خورشید. این عقل کل و نور واحد، خزینه‌ی علم است. آیا علم غیر از عقل است؟ خیر! بین علم و عقل جدایی وجود ندارد. ظرف و مظروف در عالَم اعلا یکی هستند لذا عقل همان علم است. علم چیست؟! العِلمُ نُورٌ. علم نور است. عالَم یکپارچه علم انباشته‌ی روی هم است. شما یک جایی در عالَم نشان بدهید که آنجا جهل باشد! در عالَم اصلا جهل راه ندارد. عالَم علم محض است. هر مخلوقی هم از علم صادر شده است؛ از جهل چیزی صادر نمی‌شود. عالَم، یکپارچه آگاهی، فهم، شعور و علم است. تمام ذرات عالَم علم هستند اما « فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ» (یوسف/۷۶) بالای همه‌ی این علم ها، اسمی است به نام اسم العَلیم که این اسم العَلیم، همین حقیقت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» (رعد/۴۳). علم الکتاب نزد کیست؟ نزد امیرالمؤمنین است.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول1⃣ ● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات )
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول2⃣ ● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات )) حال اگر بگوئى آيه شريفه : ((زين للناس حب الشهوات ...)) معنائى را افاده مى كند كه خلاصه آن را اين آيه شريفه مى رساند: ((قل من حرم زينه اللّه التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة )). و لازمه انطباق معناى آن آيه و اين آيه اين است كه بگوئيم : در آن آيه نيز فاعل تزيين ، خداست همچنان كه در اين آيه فاعل تزيين ، خدا است . در پاسخ مى گوئيم : كه خير، آن آيه با اين آيه منطبق نيست ، و نظام آن آيه فرق دارد، زيرا آيه مورد بحث ، در مقام مذمت شهواتى است كه محبوب مردم است ، و مردم را از ياد خدا منصرف نموده و مشغول مى سازد، و نمى گذارد آدمى به ياد لذائذى كه نزد خدا دارد بيفتد، و مى خواهد مردم را در اعراض از آن شهوات تحريك و تشويق كند، و متوجه لذائذى كه نزد خداى سبحان است بسازد، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 162 به خلاف آيه دوم كه مقامش مقام بيان اين نكته است كه لذائذى كه در اين دنيا بين مؤمنين و كفار مشترك است ، در سراى ديگر، مخصوص ‍ مؤمنين خواهد بود، و به همين جهت است كه مى بينيم لفظ ((ناس )) در آيه مورد بحث ، در اين آيه مبدل به لفظ ((عباد)) شد، و نيز ((زينت )) در آن آيه ، در اين آيه ((رزق طيب )) ناميده شد. باز اگر بگوئى تزيين در آيه مورد بحث معلق بر ((حب الشهوات )) شده ، نه بر خود شهوات ، و معلوم است كه تزيين حب در نظر انسان و مجذوب شدن دل آدمى در برابر اين حب ، امرى طبيعى و خاصيتى ذاتى است ، در نتيجه برگشت معناى تزيين حب براى انسان به اين مى شود كه خدا حب را در دل آدميان مؤثر قرار داده ، و يا ساده تر بگوييم ، آيه مى خواهد بفرمايد: كه خدا اين حب را در دل انسانها خلق كرده ، و معلوم است كه خلقت تنها كار خدا است و لا غير، پس فاعل تزيين در آيه شريفه خداى تعالى است . در پاسخ مى گوئيم لازمه آن قرائنى كه ما ذكر كرديم اين است كه مراد از تزيين حب ، اين باشد كه خداوند اين حب را طورى قرار داده كه انسانها را به سوى خود جذب كند، و آنان را از غير خودش باز دارد، چون زينت دادن امرى مطلوب و جالب است ، كه با غير خودش ضميمه مى شود و انسان را به سوى آن غير، جلب مى كند، (مثلا خانه اى ساده كه جلب نظر مشترى را نمى كند زينت مى كنند، تا به تبع آن زينت ، خانه هم جلب توجه كند ((مترجم ))) و يا زنى كه قيافه جالبى ندارد خود را زينت مى كند، تا به تبع آن زينت ، خودش هم زيبا شود، و مرد را به سوى خود بكشاند، پس در حقيقت مقصود اصلى همان امور زينت آور است ، و زن از اين مقصد استفاده مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۰ ▪️این نور واحد و اسم اعظم ۳ جنبه و شأن دارد: یک شأن او، شأن وج
☑️قسمت ۲۱ علیمی است که همه ها نزد اوست. تمام علم ها یعنی همه‌ی مخلوقات. شما مخلوقی به من نشان دهید که باشد. نداریم! از شوک و شجر و از این ذرات گرد و غبار و اتم و پایین تر از اتم بگیرید تا ملائکه مهیمین و مقربین و... هر مخلوقی که در عالم است علم است. جهل یعنی . وقتی من چیزی را بلد نیستم می‌شود جهل وگرنه در ، جهل راه ندارد و همه چیز علم است. و این نور همان «کُلُّنا نُورٌ وَاحِدٌ» است لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود علم کل اشیاء من هستم؛ «أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ». فرمود «كُلّ شَيْيٍ اَحْصَيْناهُ في امامٍ مُبينِ» (یس/۱۲).  حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام است. هم علم مطلق است و هم مطلقِ علم است. هم علمی است که علم تمام است و هم تمام علوم جزئی و مطلق عقول جزئی برای ایشان است و از ایشان صادر شده است. این مرتبه‌ی علم انسان کامل است. مرتبه‌ی عقل انسان کامل نور واحد است. یک جنبه‌ای از حقیقت انسان کامل است که این نور واحد، وجود است «وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء». در این مطلب تدبر کنید. این همان مطلبی است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به جناب و جناب فرمود که ای سلمان و ای ابوذر! ما را به بشناسید؛ «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعرِفَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ». اگر می‌خواهید خدا را بشناسید، امام را بشناسید. منظور از شناخت امام شناخت شناسنامه‌ای و تاریخی نیست بلکه اگر می‌خواهی باشی، باید امامِ خود را به این مرتبه‌ی نور واحد بشناسی. این نور در هستی سریان دارد و ثبوت در عالم به واسطه این نور است. تثبت آسمان که در اینجا به معنای عالَم و (فوق عالم طبیعت) است به وجود امام است و تازه به وجود امام است! آن کدام شأن از انسان کامل است که من و شما از آن سر در نمی‌آوریم؟! به مرتبه‌ی وجود او آسمان و زمین ثبوت پیدا کرده است؛ یعنی آسمانِ ملکوت و زمینِ شهود! هستی و و خلقت به واسطه‌ی این است. تو اصــل وجـــود آمــدی از نخست دگر هر چه موجود شد فرع توست    سعدی من در این مطلب حرفها دارم و خدا می‌داند که نمی‌فهمیم! کُنه این مطلب را نمی‌فهمیم که (و نه مخلوق) متعلق به انسان کامل است! یعنی اگر او نباشد، متنِ عالمِ وجود نیست! این کتابی که در دست من است، حروف، سطور، کلمات و کاغذی دارد که همگی موجود هستند و مخلوق‌اند. اصل این کتاب از کیست؟!! من با حروف و اوراقش کاری ندارم. «ن وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُون» (قلم/۱) آن حقیقت «ن» متعلق به کیست؟! می‌فرماید که «ن» به مرتبه‌ای از انسان کامل به نام باز می‌گردد که است؛ کُلُّنَا نُورٌ وَاحِدٌ.
□○نماز فوق‌العادۀ یک‌شنبۀ ماه ذی‌القعده○□ □هدیۀ جبرئيل در سفر معراج به پیامبر□ □این نماز برای یک‌شنبۀ اوّل ماه ذی‌القعده وارد شده است؛ ولی قید خاصّی ندارد. خواندن آن در تمام یک‌شنبه‌های ماه ذی‌القعده و در طول سال توصیه می‌شود. □از رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم روايت شده است كه هر كه این نماز را بجا آورد، توبه‌اش مقبول و گناهانش آمرزيده شود، خصماء او در روز قيامت از او راضی شوند، با ايمان بميرد و دينش گرفته نشود، قبرش گشاده و نورانی گردد، والدينش از او راضی گردند، مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد، توسعۀ رزق پيدا كند، ملك‌الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانی جان او بيرون شود. □نحوۀ خواندن نماز یک‌شنبه ماه ذی‌القعده□ □ابتدا غسل مستحب توبه کند و سپس وضو بگيرد. □این نماز چهار رکعت است. در هر رکعت بخواند: ○سوره «حمد» ۱ مرتبه ○سوره «توحید» ۳ مرتبه ○سوره «فَلَق» ۱ مرتبه ○سوره «ناس» ۱ مرتبه □بلافاصله بعد از سلام نماز باید ۷۰ بار استغفار کند و بگوید: □«أسْتَغْفِرُاللهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» □بعد از هفتاد بار استغفار، بگوید: □«لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» : □«یا عَزِیزُ یا غَفّارُ! اِغْفِرْلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمیِعِ الْمُؤْمِنینَ والمُؤْمِنَاتِ؛ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ» □ای خدای عزیز! ای خدایی که غفّار و بخشنده هستی! گناهان مرا و گناهان همۀ مردان و زنان مؤمن را ببخش؛ که جز تو بخشندۀ گناهی وجود ندارد و جز تو کسی نیست که گناهان را ببخشد. : □نحوۀ خواندن این نماز به دو صورت نقل شده است□ □۱- یا دو نماز دو رکعتی که بعد از سلام دو رکعت اوّل، بلافاصله انسان بلند می‌شود و نیّت دو رکعت بعد را می‌کند و در نتیجه جمعاً چهار رکعت می‌شود. □۲- یا اینکه این چهار رکعت به شکل پیوسته انجام می‌شود با نیّت یک نماز چهار رکعتی که در رکعت دوّم آن تشهّد و سلام نیست و فقط در پایان رکعت چهارم تشهّد می‌خواند و سلام می‌دهد. □خواندن این نماز به هر دو صورت توصیه شده است. با توجّه به اینکه وقت بسیار کمی می‌گیرد؛ چه خوب است انسان به هر دو صورت بخواند؛ که هر یک از این دو در روایت مقصود بوده است، به آن عمل شده باشد. □نمازهایی که در روایات گفته شده است بعد از سلام نماز فلان ذکر را بگویید، بهتر است بعد از سلام، ذکر مستحبّ دیگری نگویید. حتّی سه مرتبه الله اَکْبَر را که مستحب است بعد از سلام نماز گفته شود، احتیاطاً نگویید. بلافاصله بعد از اینکه سلام نماز را دادید تسبیح را بردارید و استغفار کنید. □این نماز آثار و برکات فوق‌العاده‌ای دارد؛ که قبلاً عرض کرده‌ام. وقتی به آن صحبت‌ها مراجعه کنید، رغبتتان برای از دست ندادن این نماز به مراتب بیشتر می‌شود. □استاد مهدی طیّب□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۵- سالک باید از اینکه تمام اوقات مفید خود را در جمع و با دیگران بگذراند،
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۶- بسیارى از عادات و رسوم خلق، از جهل و دنیاطلبى آنها برخاسته و با تعالیم و احکام الهى در تعارض آشکار است. سالک باید از تسلیم و تبعیّت محض در برابر عادات و رسوم خلق پرهیز کند و با اراده‌ى مستقل و استوار، آنچه را با موازین عقل و شرع سازگار نیست ترک نماید و به اینکه دیگران در مورد او چه خواهند گفت و چه قضاوتى خواهند کرد بهایى ندهد. ▪️زیرا عادات و رسوم خلق، خود دین علی‌حدّه‌اى است که تبعیّت مطلق از آن با پیروى دین خدا قابل جمع نیست. ▪️البتّه سالک پس از اینکه توانست خود را از انقیاد آداب و رسوم جاهلانه‌ى خلق رها کند، براى اینکه زندگى بر بستگان و اطرافیانش تلخ نشود و به قصد مدارا با آنان که هنوز به چنین معرفت و حرّیّتى نایل نشده‌اند، در مواردى که با اوامر الهى تضاد ندارد، مى‌تواند بدون رغبت قلبى، تا حدودى در عادات و رسوم رایج، با آنان همراهى کند. ▪️امیرالمؤمنین علیه السّلام در نامه‌اى به فرزند خویش، امام مجتبى علیه السّلام مى‌نویسند : یا بُنَىَّ کُن فِى النّاسِ وَ لا تَکُن مَعَهُم : فرزندم! در جمع مردم باش، امّا همراه آنان نباش. یعنى در اشتباهات و انحرافاتشان با آنها همراه نباش. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۳ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول2⃣ ● چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات )
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش دوم ● معناى تزئين حب براى مردم خلاصه اينكه ، برگشت معناى تزيين حب براى مردم به اين است كه حب را در نظر آنان طورى قرار دهد كه باعث شيدائى و دلربائى آنان شود، و در اشتغال به آن حريص سازد. اين است معناى تزيين حب ، نه اصل تأثير آن ، همچنانكه ظاهر از معناى ((فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا)) نيز همين است ، چون مى فرمايد: بعد از آنان خلقى آمدند كه نماز را ضايع گذاردند، و شهوات را پيروى كردند، و به زودى (كيفر) گمراهى را خواهند يافت . و مويد اين معنا گفتارى است كه درباره شمردن نمونه هاى زينت از نظر خواننده خواهد گذشت كه چرا از نمونه هاى زينت ، نساء و بنين و قناطير را شمرد؟ علاوه بر اينكه چه بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و دلدادگى و حرص نيست ، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 163 مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ ... كلمه ((نساء)) جمعى است كه مفردى از لفظ خود ندارد، و كلمه ((بنين )) جمع كلمه ((ابن )) است كه به معناى نر، از فرزندان آدمى است ، كه در فارسى به كلمه ((پسر)) ترجمه مى شود، حال چه پسر بدون واسطه ، و چه با واسطه ، كه فارسيان از آنان به كلمه ((نوه ))، ((نتيجه ))، ((نبيره )) تعبير مى كنند. و كلمه ((قناطير)) جمع قنطار است ، و اين كلمه كلمه اى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق نمى شود، و به معناى مقدار طلائى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى پوستى پر از طلا است . كلمه ((مقنطره )) اسم مفعولى است مشتق از همين كلمه جامد، و اين رسم عرب است كه در الفاظ جامد معنائى اعتبار مى كنند كه با در نظر گرفتن آن معنا لفظ جامد، معنائى مصدرى كسب مى كند، آنگاه از همان معناى مصدرى كلمه اى ديگر مشتق مى سازند، نظير كلمه ((باقل ))، و ((تامر))، و ((عطار))، كه از كلمات ((بقل )) (سبزيجات ) و ((تمر)) (خرما) و ((عطر)) اشتقاق يافته است و به معناى فروشنده بقل ، و تمر، و عطر است ، و فائده اين اشتقاق آن است كه شخص و يا چيزى را به وصفى كه از جامد گرفته مى شود توصيف كنند، و معناى كلمه را براى او اثبات نمايند و اشاره كنند به اينكه شخص و يا چيز نامبرده واجد معناى آن كلمه هست ، و چنان نيست كه هيچ رابطه اى با آن نداشته باشد، همچنان كه مى گويند: ((دنانير مدنرة )) و ((دواوين مدونه ))، و يا گفته مى شود: ((حجاب محجوب )) و ((ستر مستور)). كلمه ((خيل )) به معناى اسبان است ، و كلمه ((مسومه )) كه از ماده ((سين ))، و ((واو))، ((ميم )) گرفته شده ، به معناى چريدن حيوان است ، گفته مى شود: ((سامت الابل )) يعنى شتر براه افتاده تا برود و در صحرا بچرد، و اين گونه حيوانات را كه علف از خانه نمى خواهند ((سائمه )) مى گويند، ممكن هم هست بگوئيم از باب ((سمت الابل فى المرعى )) باشد، يعنى شتر را در چراگاه داغ زد، و نشانه كرد. در نتيجه ((خيل مسومه )) يا به معناى اسبانى است كه آزادانه در مرتع مى چرند، و يا اسبان داغدار و نشاندار است . و كلمه ((انعام )) جمع كلمه ((نعم )) به فتحه نون و عين است ، كه به معناى شتر و گاو و گوسفند است ، به خلاف كلمه ((بهائم )) كه هم نامبرده ها را شامل مى شود، و هم غير آنها را، البته غير وحشى ها و مرغان و حشرات و كلمه حرث به معناى زرع است ، ليكن افاده معناى كسب هم مى كند، و حرث عبارت است از تربيت نبات ، و يا نبات تربيت شده ، براى بهره گيرى از منافع آنها در زندگى . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 164 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۱ #انسان_کامل علیمی است که همه #علم ها نزد اوست. تمام علم ها یعنی
☑️قسمت ۲۲ ▪️این مرتبه‌ی نور واحد انسان کامل، عالَم انوار را نورانی کرده است که اصل خلقت به آن عالَم برمی‌گردد؛ به عالَم اعیان ثابته. به عالَم اسماء الله که مبدأ عالم خلقت هستند. به واسطه‌ی وجود انسان کامل، عالَم اسماء الله و عالَم اعیان ثابته و عالَم عقول شکل می‌گیرد. پیرامون این مطلب روایات بسیار است که ما هم عرض کردیم. ▪️مرتبه‌ای دیگر از انسان کامل هست که از او به نفس کل تعبیر می‌شود. این جنبه‌ای از آن نور است که به عالَم خلقت توجه دارد یعنی علاوه بر اینکه اصل خلقت با اوست حالا مخلوقات هم به واسطه او ایجاد می‌شوند. آن وجود بود و اینجا ایجاد است. وجود یعنی نور مطلق و کل هستی، حالا ایجاد می‌کند لذا جنبه‌ی دوم انسان کامل نفس کل است، نفس کل یعنی مربی و مدبر مخلوقات. من و شما نیز یک جنبه‌ی عقل داریم که این جنبه‌ی عقلانیت یا روح من و شما توجه به ملأ اعلا دارد و نفسی نیز داریم که به واسطه آن زندگی می‌کنیم، غذا می‌خوریم، به نظافت خود می‌رسیم و خلاصه اینکه خود را تربیت می‌‌کنیم. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ. مربی آیات خدا این جنبه نفس کل انسان کامل است. انسان کامل با یک دستش اصل خلقت را ایجاد می‌کند و به آن ثبوت می‌دهد و با دست دیگرش این حقیقت را مقدر می‌کند که هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ. اکنون برش می‌دهد و تصویرگری می‌کند. هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ (آل‌عمران/۶). صورت‌های عالَم وجود را او خلق کرده است که إِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا (نهج‌البلاغه/نامه ۲۸). أَنَا مِن اللهِ وَ الْخَلْقُ مِنِّي. ما از خداییم و خلق از ما است. تمام مخلوقات عالم از جبرئیل و روح القدس از انسان کامل است. حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌فرماید: رُوحُ الْقُدُسِ فِی جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا الْبَاکُورَةِ. حضرت روح‌القدس در آسمان چهارم وجودی ما از میوه‌های نورس ما تغذیه می‌کند. آنجا چیست؟! أنَا الّذی خَدَمَني جبرئیل وَ میکائیل. من کسی هستم که خدا دستور داده که جبرئیل و میکاییل خدمتگزاری مرا کنند و مرا طاعت کنند. چرا؟ چون خدا ملائکه را از نور منِ اباعبدالله خلق کرده است. اینجا علاوه بر اصل خلقت، خود این مخلوقات نیز به جنبه‌ی دوم انسان کامل که نفس کل است ایجاد شده است. ▪️انسان کامل جنبه‌ی سومی هم دارد به نام جنبه‌ی امکانی. ممکن است و عین من و شماست. ممکن الوجود است و جسم دارد و از پدر و مادری خلق شده است، در یک برهه‌ی زمانی زندگی کرده و او را شهید کرده‌اند. این جنبه‌ی جسمانیت و مرتبه امکانی انسان کامل نیز مبدأ فیض است به همه‌ی اجساد عالَم... سبحان الله... لذا در جامعه‌ی کبیره حضرت امام هادی علیه‌السلام می‌فرماید که أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ که یعنی نور واحد، یعنی هر روحی در عالم هست به واسطه‌ی روح ما تغذیه می‌شود....
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۶- بسیارى از عادات و رسوم خلق، از جهل و دنیاطلبى آنها برخاسته و با تعالیم
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۷- خدمت عاشقانه، مشتاقانه و توأم با لذّت، به مخلوقات خدا، حتّى به حیوانات، از امورى است که در سلوک روحانى درهاى بسته را بر سالک مى‌گشاید. ▪️به‌ ویژه گره گشودن از کار یک انسان درمانده، برداشتن بار غم از دل یک انسان محزون، شاد کردن دل یک انسان دردمند، برآوردن نیاز یک انسان نیازمند، بدون خودنمایى یا منّت‌گذارى و حتّى بدون چشم‌داشت اجر و پاداش از جانب خدا، و لذّت بردن از این عمل به خاطر عشق به مخلوقات خدا، کیمیایى است که مى‌تواند در چشم بر هم زدنى حجاب‌ها را از برابر دیده‌ى دل سالک برطرف کند و مس وجود او را به زر ناب انسان کامل بدل سازد. لذا سالک باید از این عامل مؤثّر حدّاکثر بهره را ببرد. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۴ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۷- خدمت عاشقانه، مشتاقانه و توأم با لذّت، به مخلوقات خدا، حتّى به حیوانا
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۸- مواسات، لطف، احسان، ایثار، احترام و محبّت کردن بى‌منّت به دیگران، به‌ویژه نسبت به سادات و مؤمنان، به‌خصوص اهل علم و معنویّت و تقوا از تبار پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از شمار مؤمنان، امر دیگرى است که انجام آن، توفیقات و فیوضات الهى را متوجّه سالک مى‌کند و لذا سالک به هیچ وجه نباید از انجام آن غفلت کند. ▪️۱۹- حُسن معاشرت و رابطه‌ى محبّت‌آمیز داشتن با مردم و خوش‌خُلقى و شیرین‌محضرى در ارتباطات اجتماعى، نکته‌ى دیگرى است که مراعات آن بر سالک لازم است. ▪️۲۰- نیکى و فروتنى و خدمت و رفتار محبّت‌آمیز با پدر و مادر، چه در زمان حیات و چه پس از فوت آنان، صله‌ى رحم و اداى وظیفه نسبت به خویشاوندان، به‌ویژه ارحام، خصوصاً کسانى از ایشان که از نظر امکانات مادّى و موقعیّت‌هاى دنیوى، در سطح پایین‌ترى قرار دارند، و مراوده و دید و بازدید با برادران ایمانى، از دیگر امورى است که انجام آنها واجب مى‌باشد و در سیر معنوى تأثیر به‌سزایى دارد. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۵ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۱۸- مواسات، لطف، احسان، ایثار، احترام و محبّت کردن بى‌منّت به دیگران، به‌و
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۲۱- سالک باید مراقبت کند که از یک سو، به هیچ وجه موجب رنجش خاطر دیگران نشود و از سوى دیگر، از کسى رنجیده خاطر نگردد و کدورتى به دل نگیرد و در برابر جفاى خلق، حلم و بردبارى در پیش گیرد و جفا و بى‌مهرى آنان را لطف خفیّه‌اى از جانب حضرت حق بداند و براى آن، شاکر خداوند باشد. این جفاى خلق با تو در جهان گر بدانى گنج زر باشد نهان خلق را با تو کج و بدخو کند تا تو را ناچار رو آن سو کند ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۶ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۲ ▪️این مرتبه‌ی نور واحد انسان کامل، عالَم انوار را نورانی کرده
☑️قسمت ۲۳ ▪️هر روحی که در عالم است به مقام امر و مقام نور واحد بر می گردد. "...قُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي..." (اسراء /۸۵) بگو روح از فرمان پروردگار من است. هر روحی که در عالم است منشعب شده از روح امام است. تجلی و جلوه ی روح امام است. امام صادق علیه السّلام فرمودند:"شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا..." شما شیعیان بدانید که روحتان از باقی مانده گل ما آفریده شده است. و هر روحی که در عالم است به اذن ما ترفّع و تنزّل دارد." ارواحُکُم فِی الاَرواحِ و انفُسُکُم فِی النُّفوسِ" . همینطور نفس هر صاحب نفسی در عالم به واسطه ی این نفس کل تدبیر می شود. "و اجسادُکُم فِی الاَجسادِ..." لذا علی بن موسی الرضا علیه السلام در آن فقره ی شریف صلوات می فرماید: " اَللّهَّم َصَّل عَلی رُوحِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَرواحِ وَ َصَّل عَلی جَسَدِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَجسادِ و صَّل عَلی قَبرِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی القُبُورِ..." این قبر یعنی چی؟! قبر همین است که ما را در آن دفن می کنند؟ خیر این قبر، قبر فقهی است. قبر جایی است که عمل در آن ظهور می کند. می خواهد بگوید که هر عملی که شما دارید به واسطه ی انسان کامل است. " کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ/إِلاّٰ أَصْحٰابَ اَلْيَمِينِ" (مدثر/۳۸،۳۹) هر کس در گرو کسب خویش است.به جز یاران دست راست. ▪️در قیامت همه در گرو عملشان هستند ازایشان می پرسند که عملتان چه بود؟ به جز اصحاب یمین. عدد ابجد یمین، ۱۱۰ است. اصحاب یمین یعنی یاران امیرالمؤمنین‌ که همه ی افعالشان را منتسب به علی علیه السلام می دانند. می گویند ما از خومان عملی نداریم. قبرُکُم فِی القُبورِ. عمل ما ظهور عمل امیرالمؤمنین‌ است. اگر کار خوبی کردم متعلق به علی و اولاد علی علیهم اسلام است. چون «اِنْ ذُکرَ الْخَیْرُ کنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَ مُنْتَهاهُ» هر خیری که در عالم صادر شود؛ ابتدای این خیر، انتها و وسط آن برای اهل بیت علیهم السلام است. و هم چنین معدن همه ی خیرات و مبرّات اهل بیت علیهم اسلام هستند. یا فرمود: "قُبورُنا قلوبُ مَن والانا." کسانی که ما، اهل بیت را دوست دارند و به ما ولایت و محبت دارند؛ عملشان عمل ماست. ▪️لذا امام صادق علیه السلام فرمود: "  یا مَعْشَر الشِّیعَة!ِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَینا کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً." ای شیعیان، شما به ما منسوب هستید، پس مایه زینت ما باشید نه مایه آبرو ریزی ما. شما شیعه هستید پس عملتان باید متناسب با خواست ما باشد. " قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰه"(آل عمران/۳۱)بگو: "اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد." اگر میخواهید در دستگاه خداوند به مقام حبیب برسید، از ما تبعیت بکنید. وقتی تبعیت کردی بدان که عملت متعلق به خودت نیست. " ما أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ "(نساء/۷۹) هر چه از خوبی ها به تو می رسد از جانب خداست. هر کار نیکی که انجام دادی، به انسان کامل بر می گردد...
☑️متن خطبه‌ی مبارک ☘۳۰ روز تا عید الله الاکبر باقی است. در این ۳۰ روز می‌توان از چشمه‌ی جوشان خطبه‌ی غدیر جرعه جرعه نوشید. ❗️بخوانید و نشر دهید؛ حاضران به غایبان برسانند. ☘الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَولادَهُ المَعْصومین عَلَیْهِم السَّلاَم‏☘ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️متن خطبه‌ی مبارک #غدیر ☘۳۰ روز تا عید الله الاکبر باقی است. در این ۳۰ روز می‌توان از چشمه‌ی جوشان
☑️بخش اول: حمد و ثنای الهی1⃣ ▪️اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ. ▪️ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است. همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست. اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند. ▪️کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ. جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ. ▪️کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم. دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش دوم ● معناى تزئين حب براى مردم خلاصه اينكه ، برگشت معناى ت
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ⚫️ اصناف مردم از لحاظ دلبستگی به اقسام شهوات آيه شريفه بنايش بر شمردن حب شهوات و افاده اين معنا كه حب شهوات طبق امور مورد علاقه انسان ، تكثير پيدا مى كند نيست ، و نمى خواهد بفرمايد: انسان به حسب طبع ، متمايل به همسر، و دوستدار اولاد، و اموال است ، تا مفسرين اشكال كنند كه چرا از انسان به كلمه ((ناس ))، و از اولاد به كلمه ((بنين )) و از مال به عبارت قناطير مقنطرة تعبير كرد؟ آنگاه در توجيه اين تعبيرها خود را به زحمت اندازند همچنان كه انداخته اند. بلكه بنايش بر اين است كه بفرمايد: مردم در شيفتگى به مشتهيات دنيا يك جور نيستند، بلكه چند گروهند، بعضى از شهوت پرستان هيچ هم و هدفى ندارند مگر عشق ورزيدن به زنان ، و دل دادن به آنان ، و تقرب و انس و همنشينى با آنان ، و همين دلدادگى وجوهى از فساد و نافرمانى خداى سبحان را به دنبال دارد، نظير آوازه خوانى ، و موزيك نوازى ، و ميگسارى ، و امور ديگرى مثل اينها، معمولا اين حركات زشت مختص ‍ به مردان است ، و در زنان چنين وضعى پيش نمى آيد، مگر بسيار نادر. بعضى ديگر دوستدار فرزند پسرند، چون تكاثر را دوست مى دارند، و مى خواهند با داشتن پسران زياد نيرومندتر از ديگران باشند، و غالبا اينگونه افراد در ميان باديه نشينان زياد يافت مى شوند، و نيز اينگونه علاقه ها نوعا مختص به پسران است ، نه دختران . بعضى ديگر از مردم دلباخته مالند، و بيشتر همتشان اين است كه كيسه ها را از پول پر كنند، و انبارها را از كالا انباشته نمايند. ظهور و پيدايش اين قسم جنون هم بيشتر در جمع نقدينه يعنى طلا و نقره است ، و يا چيزى كه بعدها به صورت نقدينه در آيد، مانند اثاث و كالاهاى تجارتى و غيره ، و نيز اينگونه علاقه ها غالبا در بين اهل شهر زياد است ، نه در صحرانشينان . و در نظر بعضى ديگر، خيل مسومه و اسبان تيزتك محبوب تر از ساير امور مادى است ، نظير سواركاران كه با اسب عشق مى ورزند، بعضى هم علاقه شديدى به گاو و گوسفند، و بعضى به كشت و زرع دارند، البته ممكن است كه بعضى از افراد به دو تا و يا بيشتر از آنچه كه شمرده شد علاقمند باشند. اين بود اقسام شهواتى كه مردم در علاقه به آنها به چند صنف هستند، هر يك ، يكى از آنها را هدف اصلى زندگى و بقيه اهداف زندگى را فرع آن قرار مى دهند، و در مردم كمتر يافت مى شود (و يا اصلا يافت نمى شود) كسى كه علاقه اش به همه اشيا و چيزهاى نامبرده مساوى باشد و همه را به طور مساوى دوست بدارد، و همه برايش هدف اصلى باشند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 165 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️توصیۀ بزرگان سیر و سلوک در چهلّه نشینی ▪️روزهای دوشنبه و چهارشنبه سورۀ تکاثر را چهل بار بخوانید. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️بخش اول: حمد و ثنای الهی1⃣ ▪️اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِ
☑️بخش اول: حمد و ثنای الهی2⃣ ▪️وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ. وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ. ▪️و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است. پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد. و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده. ▪️لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ. اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ) ▪️نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا. شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد. نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲۳ ▪️هر روحی که در عالم است به مقام امر و مقام نور واحد بر می گرد
☑️قسمت ۲۴ ▪️عالَم هم به حیث ظاهر و باطن وبه حیث جبروت،به انسان کامل تعلق دارد؛ فلذا انسان کامل مبدا همه ی مخلوقات است. "حُسَینُ مِنِّی" حسین از من است چون من مبدا وجود هستم. هر کسی در عالم است به من برمی گردد. من، رسول الله، رحمةََ لِلعالَمِین هستم. من وجود را به هر موجودی افاضه کرده ام و از آن جمله حسن و حسین سلام الله علیهما و فاطمه زهرا سلام الله علیها است. همانطور که امیرالمؤمنین‌ می فرمایند:" أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ " من بنده ای از بندگان محمد صلى الله عليه و آله هستم. حسین از من است چون من جنبه ی رحمت رحمانی دارم. " وأَنا مِن حُسَین" و من از حسینم. چون ما یک بحث از ایجاد و بحثی دیگر با عنوان کمالِ ایجاد داریم. حق متعال همه ی این مخلوقات را یک بار خلق کرده و بار دیگر این مخلوقات را به مرتبه ی کمال می رساند." إنّ الحُسَین مِصبَاحُ الهُدى " یا "إنّ الحُسَین مِصبَاحٌ هُدی " هدایت اول از نوع هدایت تشریعی و خاص است. اما هدی در حدیث دوم نکره است و منظور از هدایت، هدایت عام است. یعنی هر هدایتی و کمالی در عالم است به واسطه ی حسین سلام الله علیه است. منِ ختمی مرتبت، صاحب مقام ایجادم. و حسین صاحب مقام کمال ایجاد است. لذا در عالم هر چیزی به کمال می رسد، به واسطه ی حسین سلام الله علیه است. و آن هم کمال تشریعی و هم کمال تکوینی است. در باب کمال تشریعی، او غرض پیامبر را برآورده کرد. پیغمبر و امیرالمؤمنین آمدند. قبل از آن ها هم افراد زیادی آمدند. آیا توانستند مخلوق را به جایی برسانند؟ مخلوق با نماز و روزه توانست بنده شود؟؟ واحداََ بعد واحد. فرداََ بعد فرد. اما امام حسین آمد و با کربلای خودش این همه آدم را به کمال رساند و می رساند. لذا کمال ایجاد متعلق به حسین است و پیامبر می فرمایند به حیث کمال،  أَنَا من حسین. به حیث وجود می فرماید: " تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْط " " ازدواج کنید، ایجاد نسل نمائید، که در این صورت جمعیّت‌تان زیاد می‌شود؛ پس به راستی من در روز قیامت، به کثرت جمعیّت شما امّت اسلام، به سایر امّت‌ها مباهات می‌کنم، حتّی به فرزندان سقط‌شدۀ شما." چون امت ها ظهور من هستند و من ظهورم را دوست دارم. همان طور که در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: "الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ" از جانب دیگر امام حسین علیه السلام می فرماید:" هَل مِن ناصرِِ یَنصُرُنی" آیا کسی هست مرا یاری دهد؟ آیا مراد از این سوال این است که واقعا کسی امام را یاری دهد؟ نه . وظیفه اباعبدالله علیه السلام این است که مخلوقات را به کمال برساند و سوال اصلی این است که کسی هست تا من او را به کمال برسانم؟ من مطلق مخلوق را به کمال ممکن او می رسانم چون امامت یعنی اعطای کل ذی حق حقه. هر چیزی در عالم به کمال می رسد، تکوینا به واسطه ی من است. حال چون امام هستم، می خواهم تشریعا هم همه را به کمال برسانم. "هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟" آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ پس ظاهر و باطن عالم به انسان کامل تعلق دارد...
▪️اهل دنیا گیرنده‎اند. گیرنده وقتی می‎گیرد که می‎گیرد، وقتی هم می‎دهد باز می‎گیرد، حتّی عمل خوب هم که انجام می‎دهد، می‎گوید چه اجری و چه پاداشی می‎دهند. دهنده وقتی می‎دهد که می‎دهد، وقتی هم که می‎گیرد، باز می‎دهد. خدا که از بنده‎اش قرض می‎طلبد و می‎فرماید: مَن ذَا الَّّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضاً حَسَناً: چه کسی است که به خدا قرض‌الحسنه بدهد؟ هجده برابر پاداش می‎دهد. پس، می‎گیرد که بدهد. مثل پدری که از بچّه‎اش پول قرض می‎گیرد و به او ربا هم می‎دهد و شرعاً هم جایز است. امام حسین علیه السّلام که می‎فرماید: هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنى: آیا کسی هست مرا یاری کند؟ در واقع می‎فرماید کسی هست که من یاری‌اش کنم؟ ▪️کسی که با خدا معامله می‎کند، تا نیمی‎از راه، گیرنده و در بقیه‎ی راه، دهنده است. ▪️دنیا محلّ زراعت و تجارت و سیاحت است. شما هم در دنیا با خدای خودتان در تجارت و زراعت و سیاحت باشید. ▪️بهره بردن از لذّت‎های خوب دنیا هم مال مؤمن است. غیر مؤمن در دنیا هم لذّت واقعی ندارد. بهره‎ی کفّار از لذایذ دنیا خیالی و وهمی‎ است، ولی لذایذ مؤمن واقعی است. ▪️خداوند انسان‎ها را که آفرید، دنیا را هم آفرید. بعد به آنها گفت آیا می‎خواهید بروید آنجا گردش کنید؟ یک عدّه رفتند به اصلاب و ارحام و مشغول دنیا شدند و جای اوّلشان را فراموش کردند. عدّه‎ی کمی‎ که انبیا و اولیا بودند، یک نگاه به پائین کردند و با خود گفتند: از نزد پروردگارمان به کجا برویم؟ و زود برگشتند. خدا به آنها گفت سایرین کجایند؟ عرض کردند مشغول دنیا شدند. فرمود: این بد رفاقتی نیست که آنها را همانجا رها کنید؟ بروید آنها را هم برگردانید. انبیا علیهم السّلام به دنیا آمدند، گروهی آنها را تصدیق کردند و نزد خدا بازگشتند و گروه دیگر نپذیرفتند و مشغول دنیا ماندند. پس سه گروه شدند؛ سابقون، اصحاب یمین و اصحاب شمال. ◾️مصباح_الهدی | ص ١٤١و ١٤۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ⚫️ اصناف مردم از لحاظ دلبستگی به اقسام شهوات آيه شري
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت چهارم بخش سوم2⃣ ⚫️ اصناف مردم از لحاظ دلبستگی به اقسام شهوات و اما لذائذى از قبيل جاه و مقام و صدارت ، همه امور و همى هستند كه به قصد ثانوى مورد علاقه قرار مى گيرند، و التذاذ به آنها، التذاذ شهوانى شمرده نمى شود، بلكه التذاذى است و همى و خيالى ، از اين گذشته اگر آيه شريفه نامى از اينگونه لذائذ نبرده براى اين است كه در مقام شمردن تمامى شهوات نبوده است . از اينجا اين نظريه تأييد مى شود همانطور كه قبلا هم اشاره بدان شد كه مراد از حب شهوات ، علاقه معمولى نيست ، پس دلدادگى و مرحله شديد حب است ، (كه خود نوعى جنون است و به همين جهت به شيطان نسبت داده شده )، و اگر مراد، اصل علاقمندى كه امرى است فطرى ، مى بود به شيطان نسبتش نمى داد، چون علاقه معمولى و فطرى را خداوند در دل همه نهاده است . ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ... يعنى اين شهواتى كه شمرديم امورى است كه در زندگى دنيا (يعنى نزديكترين زندگى براى انسان نسبت به جهان آخرت ) وسيله اقامه حيات است ، و زندگى دنيا (نزديكتر) و همچنين متاع و وسيله اقامه آن امرى است فانى ، و از بين رفتنى ، نه خود دنيا مى ماند، و نه متاع آن ، نه آن عاقبتى باقى و صالح دارد و نه اين ، آن زندگى كه بقا دارد و شايسته است كه آن را زندگى بناميم ، زندگى آخرت است كه نزد خدا است ، (((و اللّه عنده حسن الماب ))). قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ ... اين آيه شريفه در مقام بيان جمله : ((و اللّه عنده حسن الماب )) است و به جاى شهواتى كه در آيه قبل شمرد، در اينجا يك چيز را مقابل آنها قرار داده ، و آن كلمه ((خير)) است ، و اين بدان جهت است كه نعمت هاى آخرتى همه خوبى ها را دارد، هم باقى است و هم اينكه زيبائى و لذتش حقيقى است ، هم بطلان در آن راه ندارد، امورى است هم جنس شهوات دنيا (اگر در دنيا همسرانند در آخرت هم حوران بهشتى هستند، و اگر در دنیا اموال و اولاد و خور دنی ها هست آنجا هم آلمان و باغها و اقسام میوه ها هست (( مترجم ))). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️محبّت صادقانه این است که محبّتِ مخالف در آن نباشد. هرکس به هرکدام از این چهارده معصوم علیهم‌السلام محبّت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبّتش راست باشد. ◾️نکته‌های ناب، ص۷۴◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۲۱- سالک باید مراقبت کند که از یک سو، به هیچ وجه موجب رنجش خاطر دیگران نشو
☑️چهل دستورالعمل سلوکی ▪️۲۲- سالک باید بیشتر و پیشتر از زبان و کلام، با عمل توأم با محبّت، خلق را به خیر و نیکى دلالت و دعوت کند و همان‌طور که خداوند اغلب با کارهایش با خلق حرف مى‌زند، او نیز با تخلّق به این اخلاق الهى، با محبّت و خوبى کردن به دیگران، دل آنها را جلب و جذب خویش کند و با انجام کارهاى نیک، براى آنها الگوى عملى شود. چنانکه امام صادق علیه السلام مى‌فرمایند: ▪️کونوا دُعاةَ النّاسِ بِاَعمالِکُم وَ لا تَکونوا دُعاةً بِاَلسِنَتِکُم دعوت ‌کنندگان مردم با اعمالتان باشید و دعوت ‌کنندگان با زبان‌ هایتان نباشید. ▪️۲۳- سالک باید تلاش دائمى در جهت افزایش آگاهى و شناخت دینى را از طریق مطالعه‌ى کتاب‌هاى مفید و درس‌آموزى از دین‌آگاهان و اهل معرفت، در برنامه‌ى زندگى خود قرار دهد و هیچ‌گاه از این تلاش دست نکشد و غافل نشود. ادامه دارد.... ◾️شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۱۷ @mohamad_hosein_tabatabaei