eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن دشمنان اهل‌بيت در قرآن - بخش سوّم◾️ ▪️۳ـ اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ
◾️لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان◾️ ▪️لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدی‌ها و آلودگی‌ها دارد. به تعبير يكى از بزرگان اهل كمال، لعن؛ استغفار خصّيصين است. ▪️وقتى كه انسان به لعن و تبرّى موجوداتى كه جرثومۀ خباثت و تبلور شقاوتند می‌پردازد و صف خود را از آنها جدا می‌كند و به آنها دورباش می‌گويد، از خباثت و شقاوت پاک و منزّه می‌شود. ▪️اساساً راه كمال انسان از طريق نفى و اثبات طىّ می‌شود. نفى آنچه بايد ترک گفت و پسنديده نيست و اثبات آنچه بايد به آن رسيد و شايسته است. اين نفى و اثبات در سطوح مختلف كمال، مظاهرى دارد. ▪️در جملۀ لا اِلهَ اِلاَّ الله، ابتدا همۀ معبودهاى دروغين بيرونى و درونى نفى شده و سپس بر معبود حقيقى تأكيد می‌شود. ▪️به هنگام تلاوت قرآن كريم به دستور خود قرآن، ابتدا با گفتن اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَيطانِ الرَّجيمِ، انسان از شيطان به سوى خدا می‌گريزد و سپس با گفتن بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، به آغوش خدا وارد می‌شود. ▪️به هنگام خواندن زيارت‌ها، همچون زيارت عاشورا، ابتدا بر دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام لعن می‌كند و از آنها تبرّى می‌جويد، سپس به خود اهل‌بيت علیهم السّلام صلوات می‌فرستد و سلام می‌كند. ▪️سالک تا به مقصد نرسيده و به طىّ طريق مشغول است، يک پا به پشت سر و عقب دارد (پاى نفى و خروج و لعن و تبرّى) و يك پا به پيش رو دارد و به جلو می‌گذارد (پاى اثبات و ورود و صلوات و سلام) اين جريان همچنان ادامه می‌يابد تا اينكه سرانجام به مقام توحيد و فناى تامّ می‌رسد و غير و غيريّت از ميان بر می‌خيزد و جز حضرت حقّ هيچ بر جا نمی‌ماند، نه سالكى، نه سلوكى و نه مسلكى، نه راه رونده‌اى، نه راه رفتنى و نه راهى. ▪️آنجا سلام و صلواتى است كه لعن و تبرّى در مقابلش نيست، بسم اللّهى است كه اعوذ باللّهى در برابرش نيست. حبّى است كه بغض و دشمنی‌يى در مقابلش نيست. ▪️لذا از ابتداى سلوک تا رسيدن به شهر توحيد، دين چيزى جز حبّ و بغض نيست و ديندار جز آن كس نيست كه در راه خدا دوست می‌دارد و در راه خدا دشمنى می‌ورزد و داراى حبّ فى الله و بغض فى الله است. ▪️امّا در اين مرحله به جايى می‌رسد كه منزل هَلِ الدّينُ اِلاَّ الحُبِّ... اَلدّينُ هُوَ الحُبُّ وَ الحُبُّ هُوَ الدّينُ است. لكن بايد توجّه داشت كه اين منزل هم منزل نهايى نيست. ▪️سالک اگر مراحل چهارگانه سفر «از خلق به سوى حقِّ مقيّد»، «از حقّ به سوى حقّ مطلق»، «از حقّ(احديّت جمع) به سوى خلقِ حقّى (اعيان ثابته) به حقّ» و «از خلقى كه حقّ است (اعيان ثابته) به سوى خلق (اعيان خارجيّه) به حقّ» را به طوركامل طىّ نمايد و به مقام جمع‌الجمعى برسد، مقتضيات وحدت و كثرت، توأمان در وى ظهور می‌يابد. ▪️يعنى از يک سو با ديدۀ وحدت بين خود می‌بيند كه در همۀ عالَمِ وجود، احدى جز خدا نيست، و از سوى ديگر با چشم كثرت نگرِ خود، ما سِوَى الله را با تعيّنات و تنوّعاتشان مشاهده می‌كند و نيک و بد و زشت و زيبا و صلاح و فسادشان را متوجّه می‌شود و با هر يک از مخلوقات، رفتارى كه مناسب آن است را در پيش می‌گيرد. ▪️اين مقام شايد يكى از مصاديق سخن پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است كه: برادرم موسى علیه السّلام با يك چشم و برادرم عيسى علیه السّلام با چشمى ديگر به عالَم می‌نگريست و من با هر دو چشم به هستى می‌نگرم. ▪️و نيز يكى از مصاديق طَريقُ الوسطى هِىَ الجادَّةِ: راه ميانه جادّه صحيح است. در كلام اميرالمؤمنين علیه السّلام، و اُمَّةً وَسَطاً در بيان قرآن كريم نيز شايد همين مقام جمع‌الجمعى باشد. ▪️چنين سالک واصل و كاملى، در برخى از حالات خود مستغرق تامّ در بحر توحيد است و غيرى نمی‌بيند و در برخى ديگر از حالات خود متوجّه كثرات است و نیک و بدشان را می‌بيند و با هر یک به اقتضاء چگونگى آن رفتار می‌كند. ▪️به وجود اين حالات گوناگون نيز در اين كلام معصوم علیه السّلام اشاره شده است: لَنا مَعَ اللهِ حالاتٌ: براى ما با خدا حالت‌هاى گوناگونى وجود دارد. ▪️با توجّه به آنچه گفته شد، براى اولياء كمّل نيز به هنگام توجّه به كثرات، حبّ اولياء الله و بغض اعداء الله، مجدّداً مطرح می‌شود و در چنان حالاتى لعن و تبرّى نيز مجدّداً از آنان صادر می‌گردد. ▪️لعن و تبرّى پيامبر اكرم و اهل‌بيت گراميش علیهم السّلام نسبت به دشمنان معاند خدا و دين، بر همين مبنا قابل توضيح است. ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۲ ▪️این آتش اعنی دنیا، اگر به دریا که همان آخرت است، برنگردد هم‌چن
  ☑️قسمت ۱۳ ▪️خداوند به آن‌ها دستور داد تا آن بقره را ذبح کنند. این ذبح کردن به چه معناست؟ ذبح یعنی از بین بردن حدود. «وَ فَدَیناهُ بِذِبحِِ عَظِیمِِ». امام حسین علیه‌السلام نیز با ارباََ ارباََ شدن در کربلا می‌خواست به ما این ذبح شدن را بیاموزد. به ما آموختند که اگر می‌خواهید گناهانتان پاک شود و حتی حجب نورانی و اسماء و صفات را کنار بزنید باید این گونه عمل کنید که البته این‌ها برای امام نیست. امام پا از دایره‌ی وجود هم فراتر می‌نهد؛ «الخارجِ عَن مُحِیطِ الاَینِ وَ الوُجودِ». او مبدأ وجود است و آن را زیر پا می‌گذارد. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مظهر لطافت است. وقتی لطافت زیر دست و پا می‌ماند یعنی به لطافت توجهی ندارد. وقتی دست امیرالمؤمنین علیه السلام را که قدرت الله است می‌بندند یعنی ایشان به قدرت توجهی ندارد. امام حسین نیز خود را ذبح کرد و مراتب ذبح را هم به ما یاد داد. ما هم باید به راه بیفتیم تا ببینیم مراتب ذبح شدن چگونه است. ▪️شمشیر برّان الهی، گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام است که به تعبیر جناب سهروردی تیر بِلارَک است. با این اشک و گریه می‌توان تمام حدود را قطع کرد. یکی از معجزات الهی گریه است. «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ ‏وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلام»؛ اصلا خدا این چشم را خلق کرده تا بر حسین گریه کند. کما این ‌که از آدم تا خاتم، همه بر این مصیبت اشک ریخته‌اند. امام حسین علیه السلام هم وقتی وارد کربلا شدند همه را جمع کردند و هیچ نفرمودند، با اصحاب فقط به هم نگاه کردند و گریستند. ▪️اگر نفس انسانی در عالم جسم و جسمانیات وقوف پیدا کند، به سمت حیوانیت صیرورت پیدا می‌کند و از حد اعتدال انسانی خودش خارج می‌شود. نفس انسانی می‌تواند به مرتبه‌ی حیوانیت و حتی مرتبه‌ی نبات و جماد و بلکه پایین‌تر از آن نزول پیدا کند و پست شود و این خیلی خطرناک‌تر است؛ «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/۷۴) برخی از قلوب از سنگ‌‌ها هم سخت‌تر هستند. چرا که خاصیت برخی از سنگ‌ها آن است که اگر مدتی در مسیر آب قرار بگیرد بالاخره قلب آن شکافته می‌شود و از آن نهرها جاری می‌شود. اما قلب برخی از انسان‌ها از سنگ هم سخت‌تر و پست‌تر است. حال اگر نفس انسان به سمت حیوانیت برود، چاره چیست؟ این‌جا باید او را ذبح کنی وگرنه در همین مرتبه‌ی حیوانیت باقی خواهی‌ ماند. ▪️«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً». در داستان گوساله‌ی سامری، بعد از آن که سامری گوساله‌ای ساخت و با استفاده از آن علوم غریبه یا امثالهم توانست کاری کند که مردم بعد از آن همه معجزات حضرت موسی و شکافته شدن دریا و آوردن غدا از آسمان از یکتاپرستی به گوساله پرستی گراییدند، نشان می‌دهد که آن‌ها در باطن و سرّ سویدای خودشان هنوز موحد نشده بودند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۴۲ ▪️اینکه در روایت داریم مثلا حضرت آدم ۲۰ حرف از اسم اعظم را در
  ☑️قسمت ۴۳ ▪️رشحه‌ای از رشحات نور اهل بیت علیهم السلام در عالم ظهور کرده‌ است. لذا در روایت دارد که تا آخرالزمان کل عالم عبارت است از ظهور تنها دو حرف از اسم اعظم. تنها هیکل انسان این قابلیت را دارد که حقیقت اشباح اهل بیت علیهم السلام را در ظَهر خودش تجلی دهد. چرا خدا به ملائکه دستور داد که به آدم سجده کنند؟ چون آدم کسی است که می‌تواند نور واحد را در خودش تجلی دهد. امیرالمؤمنین علیه السلام هم می‌فرماید که جبرئیل و میکائیل خادم ما هستند. از سوی حق متعال به آن‌ها امر شده است تا ما را اطاعت کنند. «اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ». ▪️سجده به حق متعال به واسطه‌ی سجده به این نور است و مستقیم و بلا واسطه ممکن نیست لذا ساحران آل فرعون می‌گویند: «آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ» (طه/۷۰) ربّ هارون و موسی و نه ربّ خالی... جناب بلقیس هم می‌گوید: «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (نمل/۴۴) من "با" سلیمان تسلیم حق متعال شدم. لذا معصوم می‌فرماید: «سبحنا فسبحت الملائكة و قدسنا فقدست الملائكة لولانا ما سبحت الملائكة». ملائکه با وجود این که ذاتشان تسبیح و تقدیس است، به واسطه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام حق متعال را تسبیح می‌کنند. بدون ولایت اهل‌بیت علیهم السلام تقدیس و تسبیحی در عالم وجود ندارد. نه آن که باشد و باطل باشد، نه! اصلا نیست! «ايْنَ التُّراب وَ رَبُّ الارْباب». چون اشباح این نور در ظهر آدم تجلی کرد، لذا خدا از این آدم راضی است. «رَضِيَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ» (مائده/۱۱۹) عدد آدم و هُم در ابجد ۴۵ است. یعنی خدا از هر کسی که آدم حقیقی باشد، راضی است و هر کسی که حقیقت اهل‌بیت را در خودش تجلی داده است. اینان هم از او راضی هستند. رضایت من در رضایت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و سخط من در سخط فاطمه زهراست چرا که من از مجرای ایشان خودم را نشان می‌دهم. رضایت و سخط خدا از مجرای انسان کامل نمود دارد. ▪️معنای شامخ دیگر آن است که انسان این قابلیت را دارد که این نور واحد مجرد تام اتم را در خودش نمایش دهد و این نور را ببیند. درباره‌ی حضرت مریم در قرآن می‌فرماید: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم/۱۷) حضرت مریم صاحب مقام همت بود. بتول بود و از دنیا منقطع. « يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» (آل عمران/۴۳) او کسی است که رکوع و قنوتش برای حق متعال بود. چون انسان حقیقی است، «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم/۱۷) این بشر کیست؟ در اذهان عموم این است که یک ملکی از آسمان و بیرون از جان حضرت مریم بر او وارد شد. اما لام در «لَهَا» لام مالکیت حقیقی است و «ها» به حضرت مریم برمی‌گردد که برای خودش تمثل کرد. همان‌ طوری که جد اعلایش، حضرت آدم، آن حقیقت را در ظهر خودش تمثل کرد و اشباح خمسه‌ی طیّبه را دید: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی‏ بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیم الإحسان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ». همان گونه که جناب آدم اشباح طیبه‌ی این نور واحد الهی را در خودش تمثل داد، حضرت مریم هم از آن‌جا که آدم حقیقی است برای خودش بشری را تمثل کرد. این بشر کیست؟ خداند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». لذا در روایت داریم که زنان بهشتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت آسیه همسر فرعون و حضرت مریم هستند. این دو خانم بزرگوار، زنان بهشتی پیامبر هستند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم ● معناى ((عزت )) و ((ذلت )) و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا ا
آیات27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى ((خير)) و بيان اينكه اين كلمه افعل تفضيل نيست بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(26) اصل در معناى كلمه ((خير)) همانا انتخاب است ، و اگر ما چيزى را خير مى ناميم ، بدان جهت است كه آن را با غير آن مقايسه مى كنيم ، و يكى از آن دو را انتخاب نموده و مى گوئيم اين خير است ، و معلوم است از بين چند چيز ما آن را انتخاب مى كنيم كه هدف و مقصد ما را تامين كند. پس در حقيقت آنچه خود ما مى خواهيم خير است ، هر چند كه ما آن را براى چيز ديگرى مى خواهيم ، ولى خير حقيقى همان مقصد ما است ، و آن ديگرى به خاطر مقصد ما خير شده است ، پس خير حقيقى آن چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب ما است ، و اگر خيرش مى ناميم چون در مقايسه با چيزهاى ديگر آن را انتخاب كرديم . پس هر چيزى تنها وقتى خير ناميده می شود كه با چيز ديگرى مقايسه شود، و نسبت به آن چيز مؤثر باشد، (و گرنه هر چيزى تنها خودش ‍ است ، نه خير است و نه شر). پس در معناى كلمه ((خير)) معناى نسبت به غير هم خوابيده ، و به همين جهت است كه بعضى گفته اند اصل كلمه خير ((اخير)) بوده ، و ليكن اين حرف صحيح نيست ، و اين كلمه افعل التفضيل نمى باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 208 اما معنايش با معناى تفضيل انطباق دارد، و چون افعل تفضيل همواره متعلق به غير است ، مثلا گفته مى شود زيد افضل از عمرو است ، يعنى در بين زيد و عمرو زيد بهترين آن دو است ، و نيز گفته مى شود ((زيد خير من عمرو)) زيد بهتر از عمرو است ، و بين زيد و عمرو، زيد خير آن دو است ، يعنى بهترين آن دو است . و اگر كلمه ((خير)) مخفف ((اخير)) بود بايد همه قواعد جارى در افعل تفضيل در آن نيز جريان مى يافت ، يعنى مشتقاتى چون افاضل و فضلى و فضليات از آن نيز اشتقاق مى يافت ، و حال آنكه مشتقات كلمه خير كلمات زير است ، 1 - خيره ، 2 - اخيار، 3 - خيرات . همچنان كه مشتقات كلمه (شيخ ) كه بطور مسلم افعل تفضيل نيست ، بر وزن مشتقات كلمه (خير) مى آيد، و گفته مى شود 1 - شيخه 2 - اشياخ 3 - شيخات ، پس مى توان گفت كه كلمه خير ((صفت مشبه )) است ، نه ((افعل تفضيل )). و از مويدات اين معنا يكى اين است كه كلمه خير در مواردى استعمال مى شود كه معناى افعل تفضيل (بهترى ) را نمى دهد، مانند آيه شريفه : ((قل ما عند اللّه خير من اللّهو)) كه نمى شود گفت معنايش اين است كه آنچه نزد خداست ، از لهو بهتر است ، براى اينكه در لهو خوبى نيست تا آنچه نزد خداست بهتر باشد، البته بعضى از مفسرين در خصوص ‍ اينگونه موارد گفته اند كه معناى تفضيل از كلمه جدا شده ، ولى اين حرف صحيح نيست ، و حق مطلب همان است كه گفتيم كلمه ((خير)) معناى انتخاب را مى دهد، و اگر مى بينيم كه مقيس عليه آن نيز مشتمل بر مقدارى خوبى هست ، از خصوصيات غالب موارد است ، نه اينكه در همه موارد بايد چنين باشد، به شهادت اينكه ديديم در آيه سوره جمعه چنين نبود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
بهترین نقطه تعالی نفس انسانی است ▪️یعنی اگر کسی می خواهد به آخرین نقطه تعالی نفس انسانی برسد باید به حقیقت برسد ▪️که حضرت استاد علامه حسن زاده در الهی نامه می فرمایند : الهی حق محمد و آل محمد بر ما عظیم است اللهم صل علی محمد و ال محمد یعنی از خدا تقاضا می کنیم خدایا ما از عهده بر نمی آییم تو به او درود فرست ما از عهده تکریم و عظمت او بر نمی آییم و از تو می خواهیم تو درود بفرستی و از برکت این درود گناهان ما را هم ببخشی ☑️استاد صمدی املی @mohamad_hosein_tabatabaei
؟ ▪️ذغال را که دیگه روشنه، ذغال سیاهه، کدره، تاریکه، صَخِنِه (سرد). حرارت به ظاهر نداره، دست بزنی ذغال را نمی سوزی، اما ذغال را بذار مجاور آتش، کم کم آتش در او رسوُخ کنه، می بینید کم کم این ذغال تبدیل به انگِشت می شه. حالا می شه مبداء برای اضائه. می تونی با ذغال یک کمی روشنایی پیدا کنی دور و اطراف را ببینی، هم خودش رو نور بده هم دیگران را روشن کنه. هم می تونه حرارت بده. با او آنچه را که مقصود در طبخ داری را مطبوخ بسازی، هم دیگر امور. اما تا قبل از این که مجاور آتش قرار بگیره، و قبل از این که فانی در آتش بشود، که اصلا تمام وجود او را آتش بگیره، می بینید که کدره، سیاهه، نور نداره، گرما نداره، نمی تونه کباب شما رو بپزه، نمی شه. تا انگِشت نشه، نمی شه. باید فانیه در آتش بشه، آتش در تار وپود او رسوخ کنه. چرا الان می بینید که، الان امشب شب یازدهمه دیگه. نه؟ تقریبا تعطیل شد دیگه. تعطیل شد. خب مگه این همه راجع به امام حسین ( علیه السلام ) می گیم نه اثر نداره؟ ▪️چرا اثر داره، اما ننشستیم در محضر مثلا غم حسینی (علیه السلام)، اشک حسینی، حب حسینی، حب الله، حب ولایت. ننشستیم اونقدر بر ما بتابه، بتابه، بتابه تا ذغال ما انگِشت بشه. ما همیشه این ذغال رو نزدیک آتش کردیم بعد همین که یه مقطعی، یه کمی گرم می شیم، شور می گیریم، حال می گیریم، بعد دوباره این ذغال را این هیزم را از آتش می کشیم می بریم کنار. کوره جانمون را که الان آتش گرفته، ان شاءالله خدا کنه که خاموش نشه. ▪️بعد اگر هیزم هایی هم باشه که این هیزم ها خیس باشند ( بارها دیدید وقتی می خواید یه هیزمی را آتش کنید، برای کباب، برای غذا پختن، می بینید هیزم تا آتش بگیره آدم رو زحمت میندازه‌ها. هی یه کمی نفت می ریزید، یه شعله می زنه باز خاموش شد. می گی آقا نفت بریز. یه کم نفت می ریزید باز یک به تعبیر محلی میگیم بَلْ (یعنی شعله). یه شعله می ده بعد تموم میشه. بعد باز هی هر چی اینجور هی نفت بریزی اینجور تیکه تیکه این آقا نمیشه. ولذا کربلا می ریم، اربعین می آیم باز یه بَل گرفت و رفت. مکه می ریم و می آیم، اِی یه بَلْ گرفت و رفت. امام رضا ( علیه السلام ) می ریم و می آیم یه بَلْ می گیره می ره. بعد می گی آقا آخرش نشد، راست می گی نشد، چون همه جا یک کمی نفت ریختی، یک آتشکی گرفتی، به تعبیری می گی آقا حال کردیم ها. رفتیم کربلا حال کردیم. ▪️بعد دو روز بعد میاد اون حال می ره. می شه چی آقا؟ می شه همون بی حال قبل از کربلا. همون بی حال. فرمودند تا این آتش در درون رسوخ نکنه، انگِشت نمی شید. این ذغال انگشت نمی شه جان برادر. حالا هر سال برو مکه و بیا، هر سال برو امام رضا و بیا، هر سال برو کربلا و بیا. اما به وقتش رسیده باز غیبت خودش رو می کنه، دروغ خودش و می زنه، اگر یه اوقات تلخی براش پیش بیاد به بدترین وجه فحشش هم می گه، اگر یه اختلاف کوچیک پیش بیاد یکی رو اونقدر کتک می زنه تا دم کشتن هم می بره. همینی بود که ده بار حاجی شده. ده بار کربلایی شده. صد بار مشهدی شده، همین یه بل گرفت و بل گرفت. آخرش هیزم انگِشت نشد! ▪️جنبه حقانیت پیدا نشده برادر! اون وقت بل می گیره، شعله می گیره، نتیجه نمی گیره، خسته میشه، داغون می شه، اگر هم طالب هم باشه ها داغون می شه دیگه، چون نمی شه اون جور. @mohamad_hosein_tabatabaei
؟ ▪️چرا اشک بریزیم؟ برای اینکه این اشک برای ما حشر می آورد! ما محشور می شویم با کی محشور می شویم؟ با آن مقتول، با مقتول و آن قتیل محشور می شویم ▪️روح آن قتیل، به منزله ی صادر اول و رق منشوری است که در سراسر نظام هستی، به اذن الله این رق منشور آویخته شده است، که وقتی با گریه با اوحشر پیدا کردیم، ان شا الله می شویم یکی از کلمات منتقش روی رق منشور حسینی. روی صادر اول حسینی. ▪️عنایت می فرمایید؟ گریه حشرتان می آورد، بالامون می برد، بعد علاوه بر این گریه در صورتی از چشم می ریزد که به صورت ریزش در می آورد که‌ دل می شکند. در همه چیز شکسته شدن موجب نقص آن چیز است جز دل، که وقتی شکسته شد موجب کمال اوست. خدا در او متجلی می شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بارها فرمود: آه، آه، شَوقاً اِلىٰ اِخوانى: چقدر من مشتاق دیدار برادرانم هستم. ▪️اطرافیان سؤال می‎کردند؛ امّا نَحنُ اِخوانُکَ؟ مگر ما برادران شما نیستیم؟ ▪️حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم می‎فرمود: نه، شما اصحاب من هستید، لکن برادران من کسانی هستند که در آخرالزّمان خواهند آمد و بدون اینکه مرا دیده باشند، به من ایمان می‎آورند ▪️عارف بالله حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️هنگام آمدن سفیران انگلیسی به دربار کریم خان زند وقتی وزرا گفتند که آنان برای ایجاد روابط دوستانه آمده اند؛ او لبخندی زد و گفت: هدف آنها را بنده فهمیدم، ما ریشخند فرنگی را به ریش خود نمی پذیریم؛ پنبه و پشم و کرک و ابریشم ایران بسیار زیاد است و مردم هرچه بخواهند با آن بافته و می پوشند؛ اگر شکر لاهوری نباشد، شکر مازندرانی و شیره انگور و عسل و خرمای ایران برای ما کافی است! @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى ((خير)) و بيان اينكه اين كلمه افعل تفضيل نيست بِي
آیات27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم ● خير در قرآن اسم خدا نيست بلكه صفت خدا است از آنچه گذشت روشن گرديد كه خداى سبحان خير على الاطلاق است ، براى اينكه او كسى است كه تمامى عالم به او منتهى مى شود، و همه خيرات از او است ، و هر موجودى هدف نهائيش او است ، و ليكن قرآن كريم كلمه (خير) را به عنوان يكى از اسما به خدا اطلاق نمى كند، آنطور كه ساير اسما خدا را بر او اطلاق كرده است ، بلكه هر جا اطلاق كرده به عنوان صفت اطلاق كرده ، مثل آيه زير كه مى فرمايد: ((و اللّه خير و ابقى )) و آيه زير كه مى فرمايد: ((ءارباب متفرقون خير ام اللّه الواحد القهار)). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 209 بله به عنوان اسم اطلاق كرده ، اما با اضافه به كلمه اى ديگر، مانند ((خير الرازقين )). ((و هو خير الحاكمين ))، ((و هو خير الفاصلين ))، ((و هو خير الناصرين ))، و ((و اللّه خير الماكرين ))، و ((و انت خير الفاتحين ))، و ((و انت خير الغافرين ))، و ((و انت خير الوارثين ))، و ((و انت خير المنزلين ))، ((و انت خير الراحمين )). و شايد در تمامى اين موارد وجه نام قرار دادن مضاف و مضاف اليه را براى خدا، همان اعتبار معناى انتخاب در ماده خير باشد، و بدين جهت كلمه ((خير)) به تنهائى را به عنوان اسم بر خدا اطلاق نكرده ، كه ساحت او مقدس تر از آن است كه او با غيرش مقايسه و سپس انتخاب شود، به خلاف اين كه در حال اضافه و نسبت اسم او، واقع شود و همچنين توصيف كردن خدا به اين كلمه ، هيچ محذورى پيش ‍ نمى آورد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️مصیبت امام حسن عسکری سلام‌الله‌علیه، خیال می‌کنم که خیلی‌خیلی شدیدتر بود از مصائب آباء مطهّرینش علیهم‌السلام، به‌جهت اینکه دید و رسید به آنچه که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرموده بود که «غیبت می‌کند، تا پر بشود زمین از ظلم و جور، بعد ظهور می‌کند»؛ دید که وقتش شده است. چقدر بر او این مطلب سخت بود. ▪️[امام حسن عسکری به امام عصر علیهما‌السلام فرمود:‌] یا سیّد اهل‌بیته، در بلاد و... نمان، برو در بیابان‌ها؛ جایی نمان که تو را ببینند و بشناسند و بکشند! ◾️درس خارج اصول، ١٣٨٧/١١/٢١◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️از حضرت آدم که تمام انبیاء همه منتظرند تا خاتم الانبیاء(صلی الله علیه واله) تشریف فرما بشود. از امیرالمومنین(علیه السلام) و همه ی انبیاء و خاتم انبیاء(صلی الله علیه واله) همه منتظرند که تا حضرت خاتم الاولیاء علی الاطلاق بقیه الله تشریف فرما بشود. و لذا این منتظّر الله، منتظّر تمام انبیاء و ائمه(علیم السلام) است. ▪️و به خصوص در نسل امیر المومنین(علیه السلام) و فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) این یازده صاحب عصمت که می آیند. این امام صادق(علیه السلام) است، که لفظ شریف جعفر ملقب به لقب صادق بشه یک سپری و یک حائلی که تا ممیز باشد، آن جعفر کاذب را. که اگر او جعفر و لذا در نقل های تاریخی آمده این جعفر کذاب، همینجور به تعبیر خودمان چوغولی گری، در تمام شئون، فقط و فقط دنبال این بود که حضرت بقیه الله را گیرش بیاورد. برادر زاده اش را. ▪️و لذا وقتی امام حسن عسکری(علیه السلام) در هشتم ربیع شهید می شوند، می خواهند که آقا را غسل بدهند، نمازش رو بخوانند‌ که، یک دفعه جعفر کاذب آمده اینجا روی جنازه که نماز بخوانه، که آقا جان بقیه الله آن موقع هفت ساله بودند. سال۲۵۶ هجری قمری حضرت بقیه الله به دنیا می آیند و‌ سال ۲۶۳ امام حسن عسکری (علیه السلام) هشتم ربیع الاول شهید می شه، آقا هفت ساله است. یک دفعه مردم دیدند که جعفر کذاب می خواهد بایستد نماز بخواند. دیگر خیلی حساس است. انگار اینکه تمام عالم همه آمد و‌ آمد دارد به خاتم الاولیای علی الاطلاق که رسیده سبحان الله! تمام نبوت همه می خواهد آن ارزشش، آن نهایت و به تعبیری عاقبت به خیری اش، تبدیل به عاقبت به شری داره میشه، یا الله. ▪️اگر جعفر‌ کذاب بخواهد وایسه نماز بخواند باید چه بشود؟‌ صحنه چه می شود؟ یعنی تمام زحمات ائمه ی یازده گانه ی قبل از امام زمان همه داره هدر میره، تمام زحمات پیغمبر الان دارد هدر میره، الان باید چه بشود؟ جعفر کذاب هم آنچنان در طی این مدت طول عمر برادرش امام حسن عسکری(علیه السلام) فقط مواظبت می کنه، چوغولی میکنه، جاسوس دارد از داخلی، از چه....که گیر بیاورد مبادا کسی به اسم فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) جایگاه امامت رو بگیره، که ایشون خودش رو امام کنه، عجب داستانی است، دقت میکنید آقا چه داستان عجیبی! بعد وقتی ایشان آمد، حتی می گویند ایستاد بالای سر امام مردم هم جمع شده بودند خوب همه منتظرند برای آقا نماز خوانده بشود، یک دفعه وجود مبارک حضرت بقیه الله(عجل الله) می آیند. چرا می گوییم، یعنی کانهُ از حضرت آدم تا خاتم، ۱۲۴هزار پیامبر همه الان اینجا ایستاده اند، از امیرالمومنین(علیه السلام) تا امام هادی(علیه السلام) همه اینجا ایستاده اند! کذاب دارد می آید نماز آقا را بخواند. حالا چه می شود؟ یک دفعه آقا جان آمد و دست مبارکشان را گذاشت به ایشان و داد عقب و نماز را خواند بعد دوباره دیدند آقارا ندارند، پدر بزرگوارشان را دفن کرد، باز دیدند ندارند! @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️شاید هیچ قومی مثل قوم پیغمبر اینگونه عزم و اراده ی سنگین و مصمّم بر این نکرده که از پیغمبر خودش هر چه نسل هست بکشد. مهم ترین نسل کشی پیغمبر تعلق گرفته است به صاحبان عصمت. امیرالمؤمنین کشته شد؛ امام حسن کشته شد؛ امام حسین کشته شد؛ امام زین العابدین بالاخره کشته؛ امام باقر همینطور؛ تا امام عسکری علیهم السلام و الصلوة، همه را کشتند. دیگر فقط یک دانه مانده آقا. در حقیقت از نسل پیغمبر، آن که نسل حقیقی خاتم انبیاست، صاحبان عصمت اند؛ در نسل پیغمبر تمام معصومین همه کشته شدند. فاطمه زهرا به شهادت رسید؛ امیرالمؤمنین همینطور؛ امام حسن تا امام عسکری علیه الصلوة و السلام همه کشته شدند فقط یک دانه ماند. و وقتی نسل پیغمبر باقی بماند معنایش این است خدا باقی مانده است؛ وگرنه اگر این یک دانه هم از دست می رفت، خدا نابود می شد. ولذا اسمش شد: « بقیّة الله » ▪️یکی از لطائف القاب حضرت، « بقیّة الله » است، این است که اگر نسل پیغمبر در عصمت هیچ چیز باقی نمی ماند، پس در حقیقت عصمت منقطع می شد؛ ولایت منقطع می شد؛ همانطوری که نبوت تشریعی منقطع شد، عصمت هم منقطع می شد؛ نبوت تشریعی یک سِمَت است، اگر منقطع شد مهم نیست؛ جایگزینی دارد؛ گرچه مهم است؛ ما برای انقطاع نبوت، می گوییم : { إنّا لله و إنّا إلیه راجعون } در زیارت روز شنبه جناب رسول الله این را می گوییم. اما بالاخره ولایت ماند؛ عصمت ماند؛ امامت ماند؛ نبوت انبائیه مانده است؛ اگر امام زمان علیه الصلوة و السلام هم کشته می شد، امامت منقطع می شد؛ ولایت منقطع می شد؛ عصمت منقطع می شد؛ آنوقت خدای متعال منقطع می شد. ▪️فعلا می گوییم نه آقا، خدا هم باقی است. چرا باقی است؟ چون عصمت الله باقی است؛ چون معصوم الهی باقی است؛ چون خلیفة الله باقی است؛ اگر خلیفة الله باقی نباشد الله هم باقی نیست. { لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها } یکی از لطائف این حدیث شریف این است که چون صاحب عصمت باقی است و زنده است و بقا دارد، پس معلوم است خدا باقی است؛ عصمت الله باقی است؛ خلیفة الله بقا دارد؛ امامت باقی است؛ ولایت باقی است؛ { فالله هو الوليّ باقی است} { فالله هو العاصم} باقی است. اگر معصوم از بین برود خدا دیگر عاصم نخواهد بود. عاصمیت مطلقه ی حق متعال زائل می شود؛ در حالی که عاصمیّت از اسماء الله است و اسماء الله زوال ندارد؛ زائل شدنی نیستند؛ این جزو اسرار حکمت آمیز نظام هستی است. @mohamad_hosein_tabatabaei
؟ ▪️بقیة الله می فرماید: تعالوا، بفرمایید. بیایید دستتان را می گیرم. واسطه ی فیض هستم. نفس می کشیم به او؛ حرف می زنیم به او؛ تمام امورمان به برکت وجود آن بزرگوار است. ▪️« لولا الحجة » یک حدیث کافی است؛ هزاران و میلیونها حدیث نمی خواهد؛ یک دانه حرف کافی است؛ اگر کسی اهل فهم است یک حرف برای او کافی است: « لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها» ▪️منتها این یک حدیث را باید بزرگانی مثل شیخ مفیدها و بزرگان برای ما باز کنند؛ چون باز نشده. مجمل است و مبهم است و رازش باز نیست، و لذا می گوییم من که دارم نفس می کشم، ما مردها هم که داریم شبانه روز زحمت می کشیم و این آفتاب هم که دارد نور می دهد و این زمین هم که دارد می روید، ما هم آنرا شخم می زنیم و آبیاری اش می کنیم؛ آن ابر هم که دارد می بارد پس خدا دیگر کو؟ پس امام زمان کو؟ خودمان که داریم به جان کندن زندگی می کنیم؛ شما می گویید اگر امام زمان نباشد ما همه از بین می رویم؛ چرا از بین می رویم؟ مگر بی عرضه ایم؟ ▪️خب همین است. باز نشده. باز نشده. ▪️این حجت کیست که اگر حجت نباشد زمین نیست؛ آفتاب نیست؛ کرویّت زمین به هم می ریزد؛ « لساخت الأرض بأهلها» خشکی از بین می رود؛ چرا؟ یعنی چه؟ مفهومش چیست؟ باز نشده. حرف داریم؛ منبع داریم؛ مبانی داریم؛ لطائف داریم؛ بازش نکرده ایم. روشن نشده. نمی دانم هر لحظه به لحظه در محضر بقیة الله ام که می خورم و پا می شوم و چه و چه و چه. @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود گفت : هر جا كه نظر می‌كنم بر زمین همه گوهر ریخته  و بر در و دیوار همه زر آویخته! كسی نمی‌بیند و كسی نمی‌چیند .... ▪️گفتند : كو؟ كجاست؟ گفت : همه جاست هر جا كه می‌توان خدمتی كرد ، یا هر جا كه می‌توان راحتی به دلی آورد آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست.  آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مُرُوَت .... @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم دلتون سبزسبز به سبزی و خرمی شال سبز حضرت مولا، بقیةالله علیهم السلام، تعالی فرجه، و دعا کنید برای تعجیل فرج ان شاء الله و هم برای شفای بیماران ملتمس دعا، که صبر پیشه کردند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم ● خير در قرآن اسم خدا نيست بلكه صفت خدا است از آنچه گذش
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش پنجم ● جمله ((بيدك الخير)) دلالت دارد بر اينكه خير منحصر در خداى تعالى است و جمله مورد بحث يعنى جمله : ((بيدك الخير)) دلالت دارد بر اينكه خير منحصر در خداى تعالى است ، چون كلمه ((بيدك )) خبر، و كلمه ((الخير)) مبتدا است و خبر وقتى جلوتر از مبتدا بيايد، و مخصوصا وقتى كه مبتدا الف و لام بر سر داشته باشد، حصر را مى رساند، و معناى جمله چنين است ، كه ((امر هر خير مطلوبى تنها به دست تو و منتهى به تو است ، و اين توئى كه هر خيرى را عطا مى كنى . بنابراين جمله مورد بحث به منزله علت براى مطالب قبل است ، و از قبيل تعليل مطلبى خاص است به علتى عام ، چون خيرى كه خدا مى دهد هم شامل ملك و عزت است، و هم شامل چيزهائى ديگر و همانطور كه صحيح است دادن ملك و عزت را به خير تعليل كنيم ، گرفتن ملك و عزت را هم مى توان بدان تعليل كرد، زيرا اگر چه ذلت و نداشتن ملك خير نيستند، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 210 بلكه شرند، و ليكن شر چيزى به جز عدم خير نيست ، پس گرفتن ملك و عزت چيزى به جز ندادن عزت نيست ، پس همين كه همه خيرات به خداى تعالى منتهى مى شود، باعث مى شود كه همه محروميت هاى از خير نيز به نحوى منتهى به او باشد. بله آنچه بايد از ساحت مقدس خداى تعالى دور داشت ، اتصاف به صفتى است كه لايق آن ساحت نباشد، از قبيل نواقصى كه در افعال بندگان است ، و زشتى هائى كه در گناهان است ، مگر همانطور كه در سابق گفتيم به نحوى نسبت دهيم كه لايق آن ساحت مقدس باشد، مثل اينكه بگوئيم خداى تعالى به فلانى به خاطر نافرمانيهايش توفيق اطاعت ندارد، در نتيجه عاصى شد، و يا اسباب فلان عمل واجب را برايش فراهم نكرد، در نتيجه واجب را ترك كرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️به مناسبت حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️و علی‌هذا ما با سنی‌ها هیچ مخالفتی نداریم، مگر عوامل خارجیه جدا بکنند. می‌گوید: هر سال خارجی‌ها می‌آمدند بغداد، در محلۀ شیعه، صبح‌ها صدا می‌زدند برای نماز که «الصَلاةُ خَیرٌ مِنَ النُّوم». در محله سنی‌ها هم یک کسی را وادار می‌کردند که در اذان بگوید «حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَل». [آنها هم] می‌گفتند یقیناً شیعه‌اند که آمده‌اند و دارند بر [ضد] اهل‌سنت افساد می‌کنند. اینها هم می‌گفتند یقیناً سنی‌ها هستند که دارند افساد می‌کنند،[خلاصه]اینها را به جنگ هم می‌انداختند تا خودشان مال‌ُالمصالحه را بگیرند. ▪️وعلی‌هذا، به‌حسب ظاهر ما راه واضحی داریم با صَفح[وترک اختلاف] با اهل سنت. غلط است و ترویج از خارجی‌هاست که ماها را به جنگ [هم انداختند] و همچنین می‌توانند حنفی را بر علیه مالکی بجنگانند. و همچنین هم واقع شده در بغداد نزاعی شده است، نوشته‌اند که بین خود همین مذاهب اربعه، اصلاً بعضی با بعضی جنگ شده است. کما اینکه همین را هم «ابن اثیر» نوشته که در حله و اطراف، بین دو طایفه از شیعه جنگ شد. او می‌گوید: تعجب این است که کِلتَا الطائِفَتَین [هردو گروه]شیعه‌اند. ▪️[لذا]جنگ انداختن یک عوامل دیگری دارد... @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) درباره قرآن كريم فرمود: وقتى فتنه ها چون پاره هاى شبى ديجور راه خدا و راه نجات را بر شما مشتبه كردند، در آن هنگام بر شما باد بقرآن ، كه او شافعى است ، كه شفاعت و وساطتش امضاء شده ، و شِكوِه گرى از نقائص بشر است كه خدا او را تصديق كرده ، هر كس آن را به عنوان كارنامه پيش روى خود بگذارد، تا به آن عمل كند، او وى را به سوى بهشت مى كشاند، و هر كس آن را پشت سر اندازد، و به برنامه هائى ديگر عمل كند، همان قرآن او را از پشت سر به سوى آتش مى راند. ▪️قرآن دليلى است كه بسوى سبيل راه مى نمايد، و آن كتاب ، و جدا سازى است ، و كتاب است ، كه هر لحظه به تو ميدهد، كتاب است ، نه شوخى ، كتابى است كه ظاهرى و باطنى دارد، ظاهرش ‍ همه است ، و باطنش همه ، ظريف و لطيف ، و بسيار ژرف و عميق است ، قرآن داراى دلالتها و علامتها است ، و تازه دلالتهايش هم دلالتى دارد را نمى توان شمرد، آن هرگز كهنه نمى شود، در آن ، و است ، قرآن دليل بر هر پسنديده است نزد كسى كه انصاف داشته باشد. ◾️ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ ص۲۰◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️بسمه تعالی شانه◾️ ▪️«يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ» أعنى عن الحقيقة المحمدية صلى الله عليه و آله، «قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ» بل حتما و باليقين «السَّاعَةَ» اى الحقيقة الإنسان الكامل «تَكُونُ قَرِيبًا» لأن «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ». : پس محمد صد قیامت بود نقد زآنکه حل شد در فنای حل و عقد زاده ثانیست احمد در جهان صد قیامت بود او اندر عیان زو قیامت را همی پرسیده‌اند ای قیامت تا قیامت راه چند با زبان حال می‌گفتی بسی که ز محشر حشر را پرسد کسی بهر این گفت آن رسول خوش پیام رمز موتوا قبل موت ای کرام همچنان که مرده‌ام من قبل موت زآن طرف آورده‌ام این صیت و صوت پس قیامت شو قیامت را ببین دیدن هر چیز را شرط است این ◾️کتاب «علی، نقطه‌ی آغاز وجود»، ص ۶۷◾️ ▪️صد قیامت بود دلالت بر کثرت است یعنی قیامت کبری و اطلاقی در او تحقق یافته است چون قیامت سیر عروجی به سمت ذات اقدس احدی است و آنکس که در قوس صعود همه‌ی مواقف حشر و برزخ و قیامت را طی کرد و به أو أدنی رسید. او صد قیامت است یعنی قامتی دارد که قیامت همه‌ی راست قامتان توحیدی در او تحقق می‌یابد. چون همه‌ی قید و عقدها را گسست و به وحدت حقیقی راه یافت. ▪️مردم از قیامت می‌پرسند و علم به این نفس نفیس احمدی که به وحدت حقیقی اطلاقی واصل گشته است تنها نزد ذات اقدس اله است و این حضرت هویت مطلقه است که به وحدت حقیقی خود عالم است و این قیامت معلوم اوست که بدین علم حضرت احدیت تجلی کرد و حضرت خاتم صلی الله علیه و آله در عروج انسانی‌اش بدان محقق شد. وچون نفس او صاحب وحدت اطلاقی گشت پس «لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا...» متن تمام مقیدات این نور اطلاق است و اوست که به همه از خود آنها هم نزدیکتر است. جمعه، ۹ آبانماه ۱۳۹۹
◾️فضیلت دعا کردن بعد از نماز، بیشتر از فضیلت تلاوت قرآن و خواندن نماز نافله است.◾️ ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هنگامی که بنده از نماز فارغ شد، امّا پس از نماز هیچ حاجتی را از خدای متعال درخواست نکرد؛ خدای متعال به ملائکۀ خویش می‌فرماید: به بندۀ من نگاه کنید. این بندۀ من نماز خود را به جا آورد، امّا بعد از نماز، حاجتش را از من درخواست نکرد. گویا خود را از من بی‌نیاز می‌بیند، ..... ▪️اوّلین وقت استجابت دعا، به دنبال نمازِ واجب است. دعایی که فرد در این هنگام می‌کند، محجوب نمی‌ماند؛ بلکه بالا و به پیشگاه خدا می‌رود... ☑️اسرار و آداب دعا در کتاب مصباح‌ الشّریعه .... @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: "بترسان ایشان را از روز حسرت" حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می‌خورند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا فرستاده باشد. ◾️وسائل الشیعه ج۷،ص۱۹۸◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀میلاد موفور السرور گزین خلائق، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و صادق آل‌الله، حضرت امام جعفر بن محمد علیهما السلام مبارک و فرخنده باد.🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️ورود اهل‌بیت علیهم السّلام به مدینه - شانزدهم ربیع الاوّل◾️ ▪️سفری که از مدینه به مکّه آغاز شد و از مکّه به کربلا، از کربلا به شام و مجدداً به کربلا و نهایتاً به مدینه ختم شد. ▪️سفری عظیم به سوی نیکی‌ها و پاکی‌ها و به سوی قرب الی الله... @mohamad_hosein_tabatabaei