eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
... □او مردی پخته و اندیشمند بود ، عمر طولانی و با برکت ، او را کار کشته و کار آزموده کرده بود ، با سفرای خداوند و پیامبران همنشینی نموده و درسها آموخته بود . گرچه پیر و سالخورده شده بود ، ولی فکر جوان داشت ، علم و حکمت او به جایی رسیده بود که افرادی چون حضرت ( موسی علیه السلام ) همانند شاگرد ، درسها از او آموختند . او چون جهانگردی دور اندیش بود ، که با مشاهده مناظر گوناگون و شگفت انگیز جهان آفرینش با دیدن بصیرت ، خدایش را می نگریست ، قلب نورانی او سرشار از عشق به خدای عشق آفرین شده و با اخلاص کامل معبود حقیقی جهانیان را پرستش می کرد و تجربه بسیار از روزگار آموخته بود . او اگر سخنی می گفت ، عمیق ، پخته و حساب شده بود ، و قبلا به امضاء اندیشه و حکمت سرشارش رسیده بود ! چقدر شایسته است ، که انسانها در کارهای خود ، مبنا و دلیل داشته باشند ، نه بی مبنا کاری انجام دهند و نه زیر بار سخنان و اعمال بی اساس روند . و اگر احیانا گرفتار اشتباهی شدند و یا از پاسخ صحیح به مشکلی عاجز ماندند ، به افراد لایق و صالح مراجعه نموده و در پرتو رهنمودهای آن افراد ، پرده های اوهام را از خود بدرند . □امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که همواره همراه و همراز پیامبر صلی اللّه علیه و آله بود و از هرگونه فداکاری در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام و بزرگداشت صدای وحی که از زبان محمد صلی اللّه علیه وآله بر می خاست ، دریغ نداشت ، می گوید : با رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در یکی از راههای مدینه در حرکت بودیم ، ناگاه با آن پیرمرد بلند قامت چارشانه ای که محاسن و ریش پُری داشت ، ملاقات نمودیم ، او با کمال احترام به پیامبر صلی اللّه علیه وآله سلام کرد و احوال پرسی نمود ، سپس به من رو کرد و گفت : ○السلام علیک یا رابع الخلیفة و رحمة اللّه و برکاته سلام و درود و مهر خداوند بر تو ای ( چهارمین خلیفه ! )○ □در این هنگام متوجه رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله شد و گفت : آیا چنین نیست ؟ رسول خدا صلی اللّه علیه وآله او را تصدیق کرد . آنگاه پیرمرد ، از نزد ما به سویی رفت ( عجبا ! این چه منظره ای بود ، او که از چهره تابناکش ، شکوه و شخصیتش آشکار بود ، راستی چرا مرا چهارمین خلیفه خواند ؟ و چرا پیامبر صلی اللّه علیه وآله او را تصدیق کرد ؟ چه خوبست معمای این رازها برایم آشکار گردد ) - ای رسول خدا ! این گفتاری که آن پیرمرد گفت : چه بود ؟ شما هم پای سخنان او را امضا کردید و وی را تصدیق نمودید . □پیامبر : او حرف درستی زد و سخن حکیمانه ای گفت ، به راستی تو همان هستی که او بازگو نمود ( اینک گوش کن تا برایت توضیح دهم ) خداوند در قرآن ( به فرشتگان ) می فرماید : ( من در زمین پدید آورنده ( خلیفه ) هستم ، ( ۱۳۵ ) اولین خلیفه و جانشینی که خداوند در زمین برای خود قرار داد حضرت ( آدم علیه السلام ) است . ) در مورد دیگر می فرماید : ( ای داود ! ما تو را در زمین خلیفه نمودیم ، طبق میزان حق و عدالت بر مردم حکومت کن ( ۱۳۶ ) . ) از این رو ( داود ) خلیفه دوم است . و در جای دیگر می فرماید : ( موسی علیه السلام به برادرش هارون گفت : در میان قوم من جانشین من باش ! و امور آنان را اصلاح کن ! ) ( ۱۳۷ ) بالاخره در این آیه می فرماید : ( اعلانی است از طرف خداوند و رسول او به مردم ، در مجمع عظیم اسلامی ( حج ) که خدا و رسول او از مشرکان بیزار است ) ( ۱۳۸ ) . □اعلان کننده و مبلغ از ناحیه خداوند و رسول او تو هستی ! تو وصی و وزیر و ادا کننده وام من هستی ! تو همان گونه می باشی که هارون برای موسی بود گرچه بعد از من پیامبری نخواهد آمد روی این اساس همان گونه که آن پیرمرد بلند قامت تو را خلیفه چهارم خواند چهارمین خلیفه هستی ! آیا می دانی او که بود ؟ آیا می خواهی بدانی او کیست ؟ □حضرت علی : نه او را نشناختم ، در انتظار شناختن او بسر می برم . - او برادر تو ( خضر علیه السلام ) بود . ( ۱۳۹ ) ○۱۳۵-انی جاعل فی الارض خلیفة ( بقره : ۳۰ ) . ○۱۳۶-یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ( صاد : ۲۶) . ○۱۳۷-و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح . . . ( اعراف : ۱۴۲ ) . ○۱۳۸-و اذان من اللّه و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان اللّه بری ء من المشرکین و رسوله ( توبه : ۳ ) . □○کتاب شریف سرگذشتهای عبرت انگیز○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
... □●اویس قرنی (شهادت ۳۸ ق )●□ □در سال ۳۷ هجری در جنگ صفین و در رکاب امام امیرالمؤ منین علیه السلام بدست لشکریان معاویه به شهادت رسید . از گفتار اویس است که : به خدا سوگند درباره مرگ اندیشیدن و ترس و بیم از روز رستاخیز برای مرد با ایمان در دنیا جای شادمانی باز نمی گذارد ، در برابر امر به معروف و نهی از منکر به ما دشنام می دهند و تهمت می زنند اما با این همه ما به حق خدا قیام می کنیم و برای سربلندی جامعه اسلامی از پای نمی نشینیم . (۱۷) ●آنان که روی دنیا با چشم عقل دیدند ●چون صید تیر خورده از دام وی رمیدند ●مرغان باغ جنت در کشتزار دنیا ●از نیک و بد گذشته جز حق کسی ندیدند ●مردان حق زدنیا بستند دیده دل ●از نیک و بد گذشته جز حق کسی ندیدند □اویس گفت : من محضر رسول خدا را درک نکرده ام ولی مطالبی بواسطه افرادی شنیده ام که آن حضرت : بر عمر اعتمادی نیست ، برای سرای آخرت باید تدارک دید و زاد و توشه تهیه کرد . و اویس بعد از تلاوت آیاتی از قرآن کریم : و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین (۱۸) ما آسمان و زمین و آن چه بین آنهاست ، بیهوده نیافریدیم . ما خلقنا هما الا بالحق و لکن اکثرهم لایعلمون (۱۹) خلق نکردیم آنها را مگر به حق و از روی حکمت ولی بسیار از مردم آگاه نیستند . ان یوم الفضل میقاتهم اجمعین (۲۰)روز قیامت روز جدائی کافر و مؤ من و وعده گاه تمام خلایق است . یوم لایغنی مولی عن مولی شیئا و لاهم ینصرون الارحم الله انه هو العزیز الرحیم (۲۱) روزی است که هیچ دوست و یار و یاوری دوستش را از عذاب نرهاند و بی نیاز نگرداند ، واحدی را یاری نکنند مگر اینکه خدا به او رحم کند و او است که مقتدر و مهربان است . پس از آنکه آیات فوق را تلاوت کرد ، آن چنان نعره ای زد ، که خوف آن بود که از دنیا برود ، بعد گفت : ای هرم بن حیان ، آیا این موعظه ترا کافی نیست که می بینی انسانها یکی پس از دیگری از این جهان رخت می بندند ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که اشرف مخلوقات است ، از این دنیای ناپایدار رفت ، پدرت از دنیا رفت ، نزدیک است تو هم بمیری ، آدم و حوا مردند ، ابراهیم خلیل از دنیا رفت و من و تو هم فردا از مردگانیم فریفته دنیا مشو ، خود را دریاب ، آماده مرگ باش ، برای این سفر دور راحله تهیه کن که سفری بس دراز در پیش داری ، وقتی که برگشتی مردم را از عذاب الهی بترسان ، مبادا از دین خارج شوی . (۲۲) □در کتاب تذکرة الاولیاء آمده است : در زمان خلافت عمر ، به دستور امام علی علیه السلام و عمر ، لباس مخصوص از پیامبر صلی الله علیه و آله را برای اویس آوردند . اویس توانگری دو عالم را به زیر پا گذاشته بود و با گلیم شتر خود را پوشانده بود ، عمر او را ستود و اظهار زهد کرد و گفت : کیست که این خلافت را از من به یک قرص نان بخرد . اویس گفت : ای عمر ! آن کس را که عقل باشد چنین معامله ای نمی کند ، اگر راست می گوئی آن (خلافت ) را بینداز تا هر که خواهد برگیرد . □از سخن اویس دو چیز انسان می فهمد : ۱. خرید و فروش خلافت خلاف عقل است . ۲ . سخن عمر مطابق با قلبش نبود و اگر چنین بود امثال معاویه ها را خلافت را به صدها جان می فروخت . روزی عمر از اویس سؤ ال کرد : چرا نیامدی پیامبر صلی الله علیه و آله را ببینی ؟ اویس گفت : آیا تو پیامبر صلی الله علیه و آله را دیده ای ؟ عمر گفت : آری دیده ام . اویس گفت : بلکه لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیده ای ، اگر خودش را دیده ای بگو بدانم آبروی آن حضرت پیوسته بود یا باز و گشاده ؟ عمر نتوانست جواب بگوید . شاید از این سؤ ال فهمیده شود بیگانگی خلیفه با پیامبر صلی الله علیه و آله چقدر بوده است . □در جنگ صفین اویس ندا داد : ای مردم ما کسانی هستیم که روی از جنگ نمی گیریم تا بهشت را بنگریم ، مکرر این جمله را می گفت تا تیری بر قلب مبارکش خورد و به شهادت رسید . ۱۷) سفینة البحار، ۱/۵۳. ۱۸) الدخان : ۳۸-۴. ۱۹) الدخان : ۳۸-۴. ۲۰) الدخان : ۳۸-۴. ۲۱) دخان۴۸-۴۲. ۲۲) ناسخ التواریخ : ۲/۱۴ و اعیان الشیعه : ۱۳/۱۲۰ □●کتاب شریف طعم خوب بندگی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
...‌ □در تهران در یکی از محله ها و مراکز بزرگ در قسمت شمیران ، ( سید خندان ) نام دارد ، علت نامگذاری این محل به سید خندان ، به خاطر اخلاص و خوش اخلاقی یک نفر سیدی است که سابقا در آنجا بوده و همین نام خاطره نام او را بزرگ کرد که داستانش به ترتیب زیر است . □سابقا بین شمیران و تهران چند فرسخ فاصله بود ، و مسافران آنجا چند ساعت در راه بودند تا به تهران برسند ، در مسیر در وسط راه بین شمیران و تهران ، سیدی بود که شال سبز بر سر می بست و در محلی که حوض و درختان تناوری داشت ، و به اصطلاح قهوه خانه میان راه بود ، با روی گشاده و چهره ای خندان ، به الاغ سوارانی که می آمدند و تشنه بودند آب می داد ، گاهی یک شاهی یا سنار به او می دادند ، آن سید همیشه بشاش و خندان از مسافران استقبال می کرد و به آنها آب می داد و با لبخند این شعر را می خواند : کی میگیه بادمجون باد داره سید جان خوردنش هم بیداد داره سید جان از این رو این محل به طور خود جوش و طبیعی به ( سید خندان ) معروف شد ، اکنون سالها است که آن سید و آن مسافران مرده اند ولی آن محل به همین نام خوانده می شود . تا یادآوری اخلاص و خوش برخوردی و سقایی آن سید صاف دل باشد . ○تو نیکی می کن و در دجله انداز ○که ایزد در بیابانت دهد باز @mohamad_hosein_tabatabaei