☑️ #بت_نفس
▪️گويند: روزى ابوسعيد ابوالخير و خواجه ابوالقاسم قُشيرى در بازار نيشابور مى رفتند، شلغم پخته ديدند، و هر دو بدان رغبتى پيدا كردند. ابوسعيد پولى داد و شلغم خريد و خورد. قشيرى در خاطرش مى گفت: من امام نيشابورم، در ميان بازار شلغم چگونه بخورم؟!
▪️هر دو به مجلسى آمدند؛ و به ابوسعيد حالى دست داد، كه قشيرى در خاطرش مى گفت: چندين تحصيل كردم و در راه طريقت رنجها بردم ولى چنين حالى به من دست نمى دهد!! ابوسعيد سر بر آورد و گفت: آن ساعت كه من در بازار شلغم مى خوردم؛ تو بت نفس مى پرستيدى و مى گفتى: من امام نيشابورم، در بازار چگونه شلغم خورم!؟ ندانى كه هيچ بت پرست را از اين خاطر، حالى ندهند.
@mohamad_hosein_tabatabaei