#تمثل
◾️ملائکة الله یک حقیقت ذاتی دارند و نیز نسبت به انسانها دارای یک حقیقت اضافی میباشند؛ این حقیقت اضافی نسبت به انسانها همان تمثل انسانها و قرار گرفتن این حقیقت مجرد در وعاء خیال و ادراک انسان است وگرنه حقیقت یک حقیقت است. انسان ترفع وجودی پیدا میکند؛ خودش و باطن خودش ملک است. حقیقت او ملک است و با اینحال ترفع وجودی مییابد یعنی از این غبار ماده رها میگردد. وقتی توجه اهل سلوک از این ماده منسلخ میشود، آنها حقیقت روح مجرد خود را به اشکال مختلف میبینند و میگویند ما ملائکة الله دیدیم! لذا قرآن درباره حضرت مریم سلام الله علیها میفرماید «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم، ۱۷). این لام در «لَهَا» خیلی مهم است. لامِ لَهَا، لام مالکیت حقیقی است؛ او برای خودش انسانی تمثل کرد نه اینکه یک حقیقت خارج از خود را تمثل کرده باشد! این ملک، حقیقت وجودی خود حضرت مریم بود. این تمثل نیز به اشکال مختلف بسته به خیال انسان حاصل میشود. مثلا شخصی پدر خود را در این نشئهی طبیعت بسیار دوست دارد، وقتی بخواهد این ملک را تمثل کند اعنی بخواهد صورت باطنی خود را ببیند و در واقع به عالم مثال و باطن عالم اتصال پیدا کند، بالأخره این تمثل باید در وعاء خیال شما حاصل بشود؛ در عالم که طفره و تجافی نداریم، باید به خیال شما بیاید و از خیال شما ادراک شود لذا در این مثال، آن حقیقت باطن خود را به شکل پدرت میبینی. پیغمبر صلی الله علیه و آله جناب دحیه کلبی که جوانی بسیار زیباروی بود را بسیار دوست میداشت لذا در روایات داریم که حضرت ختمی مرتبت، جبرئیل را به شکل دحیه کلبی میدید، تمثل اینگونه است.
#ح_م