#صدیقة_الشهیده
■صدیق به معنی کسی ست که در صفت صدق برجسته است، و این لفظ صیغه مبالغه صدق است، و شهید صیغه مبالغه از ریشهٔ «شَهَدَ» و اسم مصدر «شهادَه» بهمعنای شاهد و حاضر و گواهی دادن است. صیغهٔ مبالغه بر این دلالت دارد که عملِ شاهد بودن از آن فرد به صورت کثیر صادر میشود.
■و اما در عرف عرفان، صدیق و صدیقة کسی ست که مرآت وجودی او، در جمیع عوالم، صاف و صادق بوده، و توان این را دارد که بدون هیچ گونه تصرفی، وجود حق تعالی را عیان کرده و نشان دهد. و اما شهید کیست؟، شهید نیز کسی ست که بتواند حق تعالی را در جمیع عوالم و با تمامی اسما و صفاتش مشاهده نماید. پس از جهتی قابل است و از جهتی فاعل. ولیکن هر کس که در صدق و شهود دچار نقص شود(با تمامی مراتب نقص که میشود آن را تصور کرد)، به همان مقدار از نقطه مرکزی وجود انسان کامل دور بوده و در حجاب است.
■پس یکی از موازین قرب و بعد به انسان کامل، همین صدق و شهود است، که مرآت سالک هالک، به هر مقدار که صاف و صادق بوده، و بتواند حق تعالی را به صفا و صدق شهود کند، به همان مقدار انسان است. والا فقط حیوانی ست که دارد راه میرود. فافهم.
#فواکه_العرفان
■ #غربت■
■شبی در عالم رؤیا مشاهده کردم که مشغول صخره نوردی ام، ارتفاع بسیاری داشت، خیلی خیلی هم جای خطرناکی بود. به روبرو نگاه کردم دیدم کسی نیست، به پشتم نگاه کردم همینطور. در یمین و یسارم هم کسی نبود. فهمیدم که در این طریق پر خوف و خطر، تنهای تنهام. و گریز و گزیری، جز از طی این طریق نیست. پس ای عزیز دل آرام دار و هرگز به اقبال و ادبار خلق اطمینان مکن، یعنی نه به اقبال و مهر و محبت و ادای ارادتشان دل خوش باش، و نه از ادبار و قهر و غضب و کینه و دشمنی شان محزون و غمگین. چرا که اکثر خلق قوم باد اند، گهی این ورند و گهی آن ور. اگر گفت با تمام وجود عاشقتم، بدان دور نیست که همین عاشق، فارغ از تو شود، و اگر گفت با تمام وجود از تو متنفرم، بدان که غیر ممکن نیست که همین شخص کینه ای، عاشق و دلباخته ات شود.
■عزیز دلم آنکه شاهد حقیقت مطلق است، دیگر چه کار به کثرات دارد؟ چه کار به این و آن دارد؟ کثرت را هم تجلی آن حقیقت واحد می بیند، اگر در حقش ظلم کردند، می بیند قهر حق را،و اگر عاشقش شدند، مشاهده میکند مهر و محبت حضرت جانان را.
■این #این و #آن را بردار، همه چی حل میشود.
#فواکه_العرفان
#میوه
□●امشب در جلسه ی فیض یکی از اولیای حسینی الهی روحی له الفدا، در حین سخنان پر درّ و گهرش، چنین به دل آمد که:
□●حضرت عصمة الله کبری فاطمه زهرا ثمره ی شهود حضرت ختمی مرتبت مر ذات حق تعالی راست، در مرکزی ترین نقطه ی دایره ی ولایت، اعنی فاطمه نتیجه ی نتیجه ی نظام هستی، و عصاره ی عصاره ی وجود حق تعالی ست.
□●و شنیدم که فرمود فاطمه راکب مرکب ولایت است، و از این سخن این به دل آمد که، حضرت زهرا مُظهر حقیقت ولایت بوده، و مابقی معصومین مَظهر مقام ولایت اند، فتدبر.
□●و ایضاً سمعت عنه فی بیان سرّ هذا الکلام: «لاتسبّوا عليّاً، فإنّه ممسوس فى ذات الله تعالى»، فانه قال: النکاح فی بین علی و فاطمه سرّ المکنون هذا الحدیث، لا یکشف الا لمن ینظر و یشهد بعین العلوی. فافهم.
#فواکه_العرفان
#مراقبه
□مراقبه مراقبه مراقبه، حضور حضور حضور، نازنینم، در هر حال و به هر آن، بکوش تا اهل مراقبه و حضور دائم بوده باشی، شاهد عارف، در هر شی ای وجود مطلق حق تعالی را ناظر است، در هر ذره ای کل جهان را بیند، و در هر قطره ای، بحر و دریا را، قربانت شوم، اگر گلی دیدی چنان به او بنگر که گویا معشوق توست، بلکه بکوش این گویا را هم از میان برداشته و به دیده ی یقین، ببین و بدان که هر شی ای و هر ذره ای، محبوب و معشوق توست. با مهر و عشق آن را لمس کن، این عینک خودبینی و خودپرستی و این شیشه ی تاریک و سیاه را از چشمت بردار
○چون به چشمت داشتی شیشه کبود
○زان جهت عالم کبودت مینمود
□جان و جهان را به سلاح حضور و مراقبه، سراسر جانان ببین، و بدان مراقبه را نیز مراتبی ست متعدد و متفاوت، که نازل ترین مرتبه ی حضور و مراقبه، پای بندی به احکام شریعت و رعایت اقتضائات عالم شهادت(عالم مُلک) است، و بعد از آن سکوت و حضور و سکینه در مراتب مختلفه ی جسمی و خیالی و عقلی و روحی و سرّی توست. و برای مراقبه مراتب دیگری ست که:
○شرح این هجران و این خون جگر
○این زمان بگذار تا وقت دگر
#فواکه_العرفان
#انقطاع
□هر وقت بود و نبود اشیاء و ظهور و خفای موجودات برایت علی السویه شد، آن دم تازه اول مقام انقطاع است.
#فواکه_العرفان