#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□بحث ملائکةالله از مباحث بسیار مهم و ریشهای ماست. اگر موضوع ملائکةالله را بفهمیم، خیلی از مباحث حکمی و دینی مان را خواهیم فهمید لذا بعضی از علماء، به حق، اعتقاد به ملائکةالله را جزو اصول و ضروریات دین قلمداد کردهاند. این ملائکةالله چه موجوداتی هستند که در آیات و روایات، مکرر به آنها اشاره شده است؟ حقیقتاً این حقایق در تدبیر نظام وجود نقش برجستهای دارند. ملائکةالله حقایق امری هستند، امری الوجود اند. «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف/۵۴). ما یک عالم خلق داریم و یک عالم امر. عالم خلق، عالم حدود است. در معنی خلق، مفهوم اندازه نهفته است. خلق یعنی هر چیزی که اندازه و حد معینی دارد. عالم امر اما عالم حدود نیست بلکه عالم مجردات بلکه فوق تجرد است. آنجا حدّ وجود ندارد. عالم امر برای خداست، عالم حق متعال است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □بحث ملائکةالله از
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□ملائکةالله امری الوجودند و برای عالم اله هستند. برای عالم خلق و نشئه طبیعت نیستند، البته در عالم خلقانی حد ماهوی و ظهور و بروز دارند اما اصلشان همان اسماء الله و صورتهای علیمه حاصل از تناکح آنهاست لذا میگویند که ملائکةالله عاری از ماده و احکام ماده و جسم و جسمانیات هستند. ما اکنون در عالم طبیعت و در عالم ماده به سر میبریم. احکام عالم ماده و خود ماده چیست؟ ماده یک حقیقت دارای جرم، وزن، رنگ، شکل، کثیف (در مقابل لطیف) و انزل مراتب وجود است. البته نمیخواهیم وارد بحث فلسفی ماده و جسم و تعریف آنها شویم. ما از نظر فلسفی کثیف هستیم و بُعد داریم. دارای رنگ، وزن، حجم و... هستیم. عالم امر عالمی است که مجرد از ماده و همه احکام آن است. بین این عالم خلق و امر برزخی وجود دارد که در آنجا ماده وجود ندارد اما برخی از احکام ماده را داراست. برای این مورد، ما همیشه خواب را مثال میزنیم. این صورتهای خیالی که شما در خواب میبینید همان عالم برزخ است. این صورتها، جرم و وزن ندارند اما شکل و رنگ دارند. برزخ هم شبیه دنیا است و هم شبیه آخرت است. بُعد مجرد آن شبیه به آخرت و بُعد مادی آن شبیه به دنیاست.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □ملائکةالله امری ال
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□از ملائکةالله به مفارقات نوریه و مجردات تعبیر میشود. مفارق یعنی جدا، مجرد یعنی پاک شده و عاری. عاری از چه چیزی؟ عاری از ماده و احکام آن. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سوال میکردند که این حقایق عِلوی چه حقایقی هستند؟ فرمودند که صُوَر عاریة عَن المواد و عاریة (خالیة) عن القوة و الاستعداد. آقا جان این ملائکةالله و مجردات چه حقایقی هستند؟ آقا فرمودند که اینها صورتهایی هستند که عاری از ماده هستند و از قوه و استعداد خالی هستند. قوه برای من و شماست. قوه یعنی قابلیت و استعداد. عالم ماده، عالم قابلیت و استعداد است. این جناب تخم مرغ سرشار از استعداد و قابلیت مرغ شدن است. دانهی گیاه قابلیت گیاه و درخت شدن دارد. قابلیت و استعداد و قوه، خاص عالم ماده است لذا من و شما چون در عالم طبیعت هستیم و این قوه و قابلیت را داریم، میتوانیم به کمال برسیم. اینکه گفتهاند این دنیا محل تجارت اولیاء الله است، دنیا مزرعه است و اگر قرار است کاری کنی باید اینجا انجام دهی، دلیلش این است که در آخرت دیگر مادهای وجود ندارد که حامل استعداد باشد تاشما قابلیت رشد داشته باشی. آنجا دیگر از رشد خبری نیست. بحث تکامل برزخی جدا از بحث کنونی ما است.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □از ملائکةالله به م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□خلاصه اینکه فقط در این عالم طبیعت قوه و استعداد و به کمال رساندن آن مطرح است. حق متعال در هر مخلوقی قوهای قرار داده است که آن مخلوق میتواند آن قوه را به کمال ممکنهاش برساند. مثلا جناب دانهی درخت سیب قابلیت این را دارد که به کمال ممکنهاش که سیب شدن است برسد. لذا درخت میشود، شکوفه میدهد و سیب میدهد. انسان هم قابلیت این را دارد که به کمال مطلقهی خود برسد. کمال مطلقهی انسان این است که انسان کامل شود. همهی انسانها، قوه و قابلیت این را دارند که امام بشوند. انسان کامل به مرتبهی امامت میرسد که آنجا، بالاترین مرتبهی ممکنهی بشری است. در روایت، فرمود که کل مولد یولد علی الفطرة. امام صادق علیهالسلام این فطرت را به توحید تفسیر نمودند، یعنی همهی آحاد بشر که به دنیا میآیند بر مبنای توحید به دنیا میآیند و قابلیت این را دارند که موحد شوند. عقل میگوید که این نوعِ انسان، این قابلیت را دارد که به کمال ممکنهی خودش برسد. این که میرسد یا نمیرسد بحث دیگری است. اینکه به جز حضرات چهارده معصوم علیهم السلام، کسان دیگری نیز به این مقام رسیدهاند، عقل میگوید که امکان آن وجود دارد. عقل کاری به مصادیق ندارد، میگوید که امکان رسیدن بشر به این مراتب وجود دارد اما نقل میگوید که منِ حق متعال، این قابلیت را در بشر قرار دادهام اما نمیبینم که کسی بتواند به این مقام برسد به جز این چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین...(۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□حضور در مجالس و محافل علمی اهلبیت علیهم السلام، مظهری از مظاهر قیامت است لذا ساعت و زمان و مکان را نمیفهمید. یکی دو ساعت در جلسه نشسته، آنوقت که مجلس تمام میشود میگوید، چقدر زود تمام شد، کِی وقت گذشت؟! مرتبهی عقل که زمان ندارد، شما از زمان خارج شدهاید. خیلی برکات دارد! حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله فرمود، بادِرُوا عَلی ریاض الجَنَّة. به سمت باغ های بهشت بشتابید... از آقا پرسیدند که ما ریاض الجنة؟! این باغ های بهشت کجایند و چیستند؟! فرمود آنجاهایی که یاد ما میشود، معارف ما گفته میشود و حقایق بیان میگردد... مجالسی که در آن هم یاد اهلبیت علیهم السلام بلند میشود و هم معارف ایشان نشر پیدا میکند... چندی پیش در محفلی خصوصی در خدمت یکی از علمای بزرگ بودیم. ایشان در آن مجلس فرمودند، در بین انواع ذکر از لسانی و حالی و فعلی، بالاترین ذکر، ذکر قلبی است چون در ذکر قلبی، قلب حضور دارد. ذکر قلبی سرّ است. ذکر قلبی را باید اساتید به شاگردانشان القاء کنند. سپس گفتند مجالس معرفتی اهلبیت علیهم السلام، یکی از مظاهر ذکر قلبی است. در مجلسی که اکنون در آن هستیم، هم گوینده و هم مستمع اشتغال به ذکر قلبی دارد. روضهی بر امام حسین ذکر قلبی است. تا قلب به حضور نرود شما نمیتوانید گریه کنید.
□گفتیم که قوای نفس، شما را اداره میکنند. این قوا، ملائکهی وجود شما هستند. هرکدامشان یک ملک هستند؛ قوهی لامسهی شما یک ملک است و... . قوهی عاقله، ملک وجودی شماست. قوهی عاقله که همان نفس ناطقهی شما است، در مراتب مادون شما ظهور کرده است. این قوهی عاقله است که در مرتبهی خیال به صورت قوهی خیال ظهور کرده است. این قوهی عاقله شماست که در موطن وهمانی شما به صورت قوهی واهمه ظهور کرده است. همین قوهی عاقله است که در بصر شما به صورت قوهی باصره ظهور کرده لذا به تعبیر جناب مولوی بیننده عقل است و این زبان از عقل دارد این بیان! حاج ملاهادی سبزواری گفت: النفس فی وحدتها کل القوی. نفس ناطقه همهی قواست. این همان نفس شماست که در موطن دیدن به نام قوهی باصره است، در موطن شنیدن به نام قوهی سامعه است؛ نفس ناطقهی شما یک حقیقت است که به حیث ظهور در مراتب پایین اسامی مختلف میگیرد.
□به همین وزان، ملائکةالله نیز اینگونه هستند. این نظام عالم طبیعت، عین جسم شما، جسم نظام هستی است که لا یتناهی است. به وزان خیال شما، عالم وجود نیز خیال دارد که از آن تعبیر به عالم مثال میشود. شما با بدن طبیعی خودتان با طبیعت عالم ارتباط دارید، با خیالتان با خیال نظام وجود مرتبط هستید و با عقلتان با عقل عالم ارتباط برقرار میکنید که از او به عقل کل تعبیر میشود. من و شما هم جزو موجودات این عوالم هستیم. اجازه دهید در اینجا تبصرهی عرض کنم، من اگر به ولایت گریز نزنم روزم خوش نمیشود... رفقا! عالم طبیعت که لایتناهی است، جسم انسان کامل است... او چه سعهای دارد!! آقا جان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه علاوه بر اینکه یک جسم و صورت جزئی انسانی دارند، تمام اجسام عالم تحت سیطرهی ایشان و در واقع جسم انسان کامل است. از جسم او به تمام اجسام نظام هستی اشراق میشود لذا امام هادی علیهالسلام در زیارت فوق عرشی جامعهی کبیره میفرماید وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ. خیال انسان کامل، خیال مطلق نظام وجود است. عقل او عقل کل نظام هستی است...
#ح_م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
فقره شریف ○وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ○
#ملائکة_الله
□○حقیقت انسان کامل، ملک و حور العین و حوراء است. این حقیقت که در مراتب پایین تجلی میکند، جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل نام میگیرد لذا جبرائیل و میکائیل مراتب مادون انسان کامل هستند. جبرائیل که عقل است، مرتبهی چهارم وجودی عالَم میباشد. مرتبهی چهارم وجودی شما عقل نام دارد. مرتبهی اول شما طبیعتتان است. مرتبهی بعدی خیال شما و مرتبهی سوم وهم و مرتبهی چهارم عقل است. این عقل همان است که در لسان شرع جبرئیل خوانده میشود، در عالَم وجود نیز به همین وزان است. این عالَم چهارم عوامل وجودی را عقل کل میگویند که این عقل، مرتبهی چهارم است لذا امام حسن عسکری علیه السلام در یک حدیث عرشی فرمود: «إِنَّ رُوح القُدُس فِي الجَنانِ الصَّاغُورَه ذَاقَ مِن حَدائِقِنا البَاکُورَه» این جناب جبرئیل در آسمان چهارم از میوههای نارس ما چشید و جبرئیل شد. همین حقیقت در مراتب پایین نیز ظهور دارد. ما قوهی لامسه داریم، در روایتی از معصوم علیه السلام وارد شده است که مَلکی را دیدم که سرش در عرش بود، شانهاش مغرب را پر کرده بود و شانهی دیگرش مشرق را پر کرده بود و پاهای او نیز در زمین بود، در واقع تمام عالم طبیعت را پر کرده بود. آیا قوهی لامسهی شما تمام وجود و طبیعت شما را پر نکرده است؟ قوهی لامسه از موی سر مبارک تا نوک انگشتان دست و پا حضور دارد. آن مَلک، قوهی لامسهی عالم است که انسان کامل او را به این شکل تمثل کرده است. علامه حسن زاده در هزار و یک نکته میفرماید: نسبت قوا به نفس همانند نسبت ملائکه به حق متعال است. این ملک است که در عوالم مختلف ظهور کرده است.
□○حوراء حقیقت ملک است که من و شما همگی در درون این حوراء هستیم و تنزل یافته از این حقیقتیم که این حوراء، حقیقت حضرات اهلبیت علیهم السلام و به یک معنا حقیقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. دلیل اینکه به حضرت زهرا حوراء انسیه گفتهاند چیست؟ این حقیقت حوراء که اول حقیقت صادره ازحق متعال است، بنا به مصالح و حکمت الهی، در صورت انسی به مدت ۱۸ سال در صورت فاطمی سلام الله علیها ظهور کرد لذا از حضرت زهرا سلام الله علیها به حوراء انسیه تعبیر میشود. جناب سلمان در روایتی خطاب به جناب عمار گفت که ای عمار! در منزل امیرالمؤمنین علیه السلام بودم و امر عجیبی دیدم! پرسید چه دیدی؟ گفت: دیدم که حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام امر کرد که جلوتر بیا، سپس در گوش ایشان مطالبی گفت که من شنیدم. گفت یا علی، به تو خبر بدهم از کائن و ما هو کائن و ما تکون؟ به تو خبر بدهم از هر اتفاقی که در نظام هستی تا روز قیامت روی میدهد و نداده و نخواهد داد؟! که در اینجا دیدم علی علیه السلام عقب عقب رفت... حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه اشراقی کرد که امیرالمؤمنین عقب عقب رفت تا اینکه به حضور حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله رسید؟! فرمود یا رسول الله! فاطمه چنین و چنان گفت، حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله فرمود مگر نشنیدی که فاطمه از نور ما است؟! وقتی بازگشت، حضرت فاطمه فرمود که یا علی، به تو بگویم که بین شما و پیغمبر چه مکالمهای واقع شد؟ یا علی! خدا مرا از نور خودش خلق کرده است! من برای خدا هستم، من ناموس و محبوبهی ذات هستم! بنا به مصلحتی بنا شد تا اینگونه ظهور کنم، مصلحت نیز چه بود؟ بیایم و با علی ازدواج کنم که در نهایت يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ... تا حسن و حسین بیایند، تا حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه تشریف بیاورند. اگر این ازدواج رخ نمیداد انسان کامل نمیآمد، نهایت فردی که از علی علیه السلام ظهور میکرد عباس بن علی علیهما السلام بود. درست است که حضرت عباس علیه السلام در کمالات الهی اوج دارد و بینظیر در تمام تاریخ است؛ کسی است که با یک دست بریدهی او تمام شیعیان شفاعت میشود و بلکه بالاتر، اما فرق امام با عباس بن علی فرق امام است با غیر امام! یعنی این کمالات حضرت عباس بواسطه اتصال و ارتباط او با امام حاصل شده است. حضرت فاطمه برای خداست، او خاص ذات حق متعال است، روایتی را اهل عامه نقل کردهاند! البته در کتب شیعی هم به طرق مختلف آمده است به خدا مدتی هست که این حدیث مرا مدهوش کرده! باید فرصتی دست بدهد تا ساعت ها و بلکه روزها پیرامون این یک حدیث سخن بگوییم! روایت این است که «إذا كانَ یَوْمُ القیامَةِ نادى مُنادٍ یا أَهْلَ الجَمْعِ غُضُّوا أَبْصارَكُمْ حَتى تَمُرَّ فاطِمَة» قیامت اصلا یعنی چه؟! حضرت ختمی مرتبت خود قیامت نیست؟! اهل جمع یعنی ای موحد های روزگار! ای تک مردان عالم هستی! ای کسانی که قیامت شما ظهور کرده! سرهایتان را پایین بیندازید که فاطمه میخواهد رد شود، یعنی چه؟! یعنی هیچ اهل جمعی قابلیت نگاه کردن به حقیقت فاطمی را ندارد...
#ح_م