□○" غلغله ای برپا کنید "○□
○خیز و در کاسۀ زر آبِ طربناک انداز
○پیش تر زان که شود کاسۀ سر خاک انداز
□○بار دیگر دعوت مشفقانۀ حافظ را می شنویم که برخیزید و آن شراب پاک و آب طربناک را بنوشید، پیش از آن که فرصت فوت شود. تا کی خاموشی و بی شر و شور چون اشباح مردگان می روید و می آیید!
○تا چند چون یخ فسرده بودن
○در آب چو موش مرده بودن!
#نظامی
□○اکنون که روزگار حیات و سرخوشی است، بر صحنۀ این جهان شگفت غلغله ای برپا کنید از عشق و دلدادگی و هنگامه ای از شادی و نشاط . در کوچه و بازار بگردید و نشان دهید که از عاشقان زیبایی و خوبی هستید و نشان دهید که با دیو و دَد هم عنان نیستید و زندگی تان در خور و خواب و خشم و شهوت خلاصه نمی شود.
□○برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" پاسخ به پرسشهای جهانی "○□
○حال ما در حالت هجران و ابرام رقیب
○جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
#حافظ
□این بیت احساسی را که هزاران تن ممکن است در مرحله ای از زندگی در دل داشته باشند پاسخ می دهد. چه بسیار که آدمیان از خود می پرسند که آیا خداوند هستی از وضع و احوال سخت ما در این دامگاه عالم خاک باخبر است؟ و پاسخ حافظ این است که البته باخبر است و همین خبر که او می داند مایۀ تسلای خاطر ماست، افزون بر اینکه چه بسیار موهبت ها در نقاب محنت ها به آدمی روی می کند و از همه خوش تر این بشارت است که:
○شنیده ام که بر این طارم زراندود است
○خطی که عاقبت کار جمله محمود است
○ز تاب قهر میندیش و ناامید مباش
○که زیر سایۀ جود است آنچه موجود است
#کمال_الدین_اسماعیل
○بسا قفلا که بندش ناپدید است
○چو وابینی، نه قفل است آن کلید است
#نظامی
□○برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا "
به قلم حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" آزمون صبر "○□
□دیر رسیدن یاری خداوند، آزمون ایمان و صبر و پایداری مؤمنان است و در این دیر کرد خود برکت ها و هدیه هاست.
○به عذرِ بندگی دیر آمدم دیر
○اگر دیر آمدم شیر آمدم شیر
#نظامی، #خسرو_شیرین
□در کورۀ اضطراب این دیرکردها ، آدمیان از خلوص و ناخالصی خود آگاه می شوند و آگاهی آغاز حرکت سوی کمال است.
#یاعلی
□○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
به قلم حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" اصحاب قریه "○□
□روستايى به شهر آمد و مهمان شهرى شد. شهرى او را حلوا آورد و روستايى با اشتها بخورد آن را، گفت: اى شهرى، من روز و شب به گَزَر خوردن آموخته بودم، اين ساعت طعم حلوا چشيدم، لذت گَزَر از چشمم افتاد. اكنون هر بارى حلوا نخواهم يافتن، و آنچه داشتم بر دلم سرد شد. چه چاره كنم؟ چون روستايى حلوا چشيد، بعد از اين ميل شهر كند؛ زيرا شهرى دلش را برد، ناچار در پى دل بيايد.
#فیه_ما_فیه
□در قرآن از اهل دنيا به " اصحاب قريه" و اهل روستا تعبير شده است و عارفان هر هفت اقليم زمين را دِهى ويران خوانده اند:
○در هوس اين دو سه ويرانه ده
○كار فلك بود گره در گره
#نظامى
□حال اگر روستاييان عالم، كه اينجا به ريشه علفى خو گرفته اند، لقمهای از حلوای معرفت بچشند و جرعهای از شراب عشق بنوشند، آن علف بر دل ایشان سرد شود و سالک شهر عشق گردند، چنانکه مولانا در نیایشی اشاره کرده است:
○ای خدای بی نظیر، ایثار کن،
○گوش را چون بهره دادی زین سخن.
○چون به ما بویی رسانیدی از این،
○در مبند این مشک را ای ربّ دین.
#مثنوی
□○برگرفته از کتاب " گزیده فیه ما فیه "
اثر حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei