eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت1⃣ ■روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که می‌فرمایند: « كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»، من پیغمبر بودم وقتی که آدم بین آب و خاک بود. تصدیق می‌فرمایید که مراد از آب و خاک در این روایت، آب و خاک ظاهری نیست. نبوت همه‌ی انبیاء مربوط به نشئه‌ی ظاهر است اما نبوت حضرت ختمی مرتبت اینگونه نیست. او نبی بوده است. از چه زمانی؟ زمانی که آدم بین آب و خاک بود. این یعنی که بر همه‌ی مخلوقات تقدم رتبی و عِلّی دارد. حال که شما نبی بودید، نبی بایستی انباء کند، شما در آن مقام که نبی بودید، به چه کسی انباء می‌کردید؟! خدا انبیاء را برای خلق و مردم مبعوث می‌کند تا ناس را به حقیقت توحید دعوت کنند. از آنجا که او تقدم رتبی و علّی دارد لذا ممدّ انبیاء است چون نبوت او، نبوت اطلاقی است. در تمام عوالم او نبی است. او واقِفُ المَواقِفِ الشُّهُود است. او در هر موقفی از مواقف هستی حضور دارد و نبوتش در آنجا ساری و جاری است. همه‌ی انبیاء عظام که در این عالَم مبعوث شده‌اند، چون نبوت مقیده داشته اند، همگی از مجرای حضرت ختمی مرتبت فیض دریافت می‌کنند و نور نبوتشان را از او می‌گیرند. پیغمبر ما، مدد‌کننده و یاری رسان هر انسان کامل و هر صاحب نبوت و رسالتی در عالم طبیعت است. ■اگر بخواهیم این را کمی لطیف تر بیان کنیم، باید بگوییم که این نبوت اوست که در عالم طبیعت در صُوَر مختلفی ظهور می‌کند. اولین ظهور نبوت ایشان در عالَم طبیعت در صورت حضرت آدم بوده است. ایشان دارای نبوت مطلقه است و همه‌ی انبیاء دارای نبوت مقیده بوده‌اند. معلم آدم که بوده است؟ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره/۳۱) معلم او حضرت ختمی مرتبت بوده است. آدَم وَمَن دُونِهِ تَحتَ لِوائي. این مِن دُونِهِ یعنی آدم و غیر آدم. و تَحتَ لِوائي یعنی اینها همگی خلیفه‌ی من هستند. در عالَم یک خلیفه بیشتر نداریم و انبیاء دیگر همگی خلفای حضرت ختمی مرتبت بوده‌اند. نبی‌ مقید خلیفه‌ی نبی مطلق است. ■در روز ۱۷ ربیع‌الاول، آن حقیقتی که در عالم ساری و جاری بوده است در هیکل و صورت جسمیه حضرت محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله به منصه‌ی ظهور رسید تا ایشان، هر دو نشئه را به صورت اتمّ در خودش جمع کرده باشد. این صورت مظهر آن نبوت مطلقه شد. پیش از این، موسی و عیسی و... نتوانسته بودند مظهریت نبوت مطلقه را داشته باشند اما این آقا، توانست آن نبوت مطلقه را در خودش که استعداد و قابلیتش در او بود به صورت اتمّ ظاهر کند. چون ظاهر کرد، پس امت او، خیر امت شدند البته هر امتی، امت پیغمبر است چون او دارای نبوت مطلقه است. این است که داریم وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/۱۰۷).
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت1⃣ ■روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وارد ش
قسمت2⃣ ■امتی که در عصر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بودند، به واسطه اینکه ایشان در صورت جسمیه هم ظاهر شد، بهترینِ امت‌ها هستند زیرا شما جسم این آقا را درک کردید؛ كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس (آل عمران/۱۱۰). حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله کسی است که در سرّ همه‌ی انبیاء وجود داشت و در ۱۷ ربیع‌الاول به جهر نیز آشکار شد. ایشان خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود که یا علی! «كُنْتَ مَعَ الأنْبِياءِ سِرًّاً وَ مَعِي جَهْراً» شما این كُنْتَ را بگو كُنْتُ. صحیح است. با انبیاء دیگر در سر بودم و با خود در جهر. این که به امیرالمؤمنین علیه‌السلام این سخن را گفته [كُنْتَ...] معنایش این نیست که مقام امیرالمؤمنین از پیغمبر بالاتر باشد، نه! پیغمبر ما هم صاحب مقام ولایت مطلقه است و هم نبوت مطلقه!اول شخص پس از حق متعال در نظام وجود او است اما چون امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام کسی است که در همه‌ی مقامات با او اشتراک دارد؛ یا علی! إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ. مطلقا هرچه من می‌شنوم تو نیز می‌شنوی و آنچه که من می‌بینم تو هم می‌بینی. ■چون امیرالمؤمنین، منهای این مقام نبوت تشریعی، همه‌ی مقامات پیغمبر ما را دارد و در همه‌ی مقامات با پیغمبر ما اتحاد و اشتراک وجودی دارد، پیغمبر گفت که شما نفس و جان من هستید. من و علی از یک نور واحد هستیم. چون امیرالمؤمنین مظهر ولایت مطلقه‌ی پیغمبر است، ایشان می‌فرماید كُنْتَ. فرقی که ندارند! بحث جسم که نیست... و البته جسم اینها نیز حسابشان اندکی متفاوت است! ما که خیلی از ظواهر حضرات اهل‌بیت علیهم‌السلام اطلاع نداریم. جابر ابن عبدالله انصاری می‌گوید: نزد پیغمبر نشسته بودیم که امیرالمؤمنین بر ما وارد شد. نزدیک پیغمبر شد و با وی معانقه کرد تا اینکه علی به درون پیغمبر رفت و شخص واحدی شدند و ما فقط پیغمبر را دیدیم! هرچه دنبال امیرالمؤمنین گشتیم او را نیافتیم و بر تعجب ما افزوده شد. به پیغمبر عرض کردیم که آقاجان! ابن عمّ شما کجا رفت؟! چه اتفاقی برای او افتاد؟! پیغمبر فرمود آیا شما نشنیده‌اید که من و علی از یک نور واحد هستیم؟! می‌فرماید وقتی ایشان به من نزدیک شد، مشتاق به منزل اول شد... در منزل اول، ما یکی هستیم... آن منزل اول کجاست؟! اینجاست که «كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» البته كُنْتُ وَلیّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ مقامش بالاتر از كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ است...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت2⃣ ■امتی که در عصر پیغمبر ما صلی الله علیه و آله و سلم ب
قسمت3⃣ ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» یعنی منِ پیغمبر در عوالم غیبی همچون عالم اسماء‌الله، عالم ملائکة الله و... نبی بودم. من حقیقت اسماء را به آنها انباء می‌کردم. امیرالمؤمنین چطور؟ ایشان هم ولایت دارند. منزل اول منزلی است که همه‌ی منازل نظام هستی بر آن مترتب هستند. این منزل، خورشیدی است که هر نوری در عالم، نورش را از این خورشید می‌گیرد. از حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء به شمس الشموس تعبیر می‌شود. اهل بیت علیهم السلام همگی شمس الشموس هستند منتها این امر در ایشان غلبه پیدا کرده است و ظهور و تجلی اش بیشتر بوده است. همه هستند و این امر در همه فعلیت پیدا کرده است اما غلبه اش در شخص ایشان بیشتر بوده است. شمس الشموس یعنی چه؟! یعنی هر شمسی که در عالم هست مندرج در نور این شمس است و فیض را از این خورشید می‌گیرد. همه‌ی انبیاء فیض را از پیغمبر ما می‌گیرند. چرا؟ چون او وجه‌الله است. □وجه‌الله یعنی چه؟ شخصی به نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و از ایشان پرسید وجه‌الله چیست؟ که قرآن می‌فرماید فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره/۱۱۵). به هر طرف که رو کنید، شما وجه‌الله را در آن سو می‌بینید. حضرت آتشی روشن کرده بود. فرمود که وجه این آتش کجاست؟ همه طرفش وجه آتش است. لذا وجه‌الله کسی است که همه‌ی ابعاد وجود او نور است. پیغمبر ما صلی الله علیه و آله اینگونه است. لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّة. شرقی و غربی نیست، مطلع همه‌ی انوار است. مطلع الشمس و مطلع نور است. چون وجه‌الله اتمّ و مطلع انوار است لذا هر کسی که بخواهد نور بگیرد باید از او بگیرد. □إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (طه/۱۰) موسی در حال گذر بود و از دور آتشی دید. به خانواده‌اش گفت که صبر کنید تا آتشی بیاورم تا به آن هدایت شویم. وقتی که به آتش رسید دید که این آتش می‌گوید إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي (طه/۱۴) این یک تمثل است. من خدا هستم! نه اینکه آتش یا درخت یا هرچیز دیگری خدا باشد بلکه این ندا از وجود هرچیزی بر می‌خیزد. این ولایت تامّه‌ی امیرالمؤمنین و پیامبر ما است که به هر پیغمبری خطاب می‌کند که إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْك. یا آنجا که حضرت موسی می‌گوید رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (قصص/۲۴) همه‌ی این رب ها به حضرت ختمی مرتبت باز می‌گردد چون او رب تمام مخلوقات نظام هستی است. ما رب مطلق و رب مقید داریم. رب مقید عالَم که شما هر روز هم در قرآن می‌خوانید و باید به آن توجه داشته باشید، همین وجود ذی جود حضرت ختمی مرتب صلوات الله علیه و علی آله الطاهرین است.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت3⃣ ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»
قسمت4⃣ ■شما هرروز در نماز می‌گویید الحمدلله رب العالمین. ما به جمیع و  مطلقِ حمد، ربّی را که به العالمین قید خورده است حمد می‌کنیم لذا این رب، رب العالمین است. ما ربّ مطلق را حمد نمی‌کنیم. چرا؟ چون ما نمی‌توانیم. اصلا آنجا حمد راه ندارد. او را باید پیغمبر ما حمد کند. او نیز که به محضر این ذات اقدس می‌رسد می‌فرماید:  مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك. چون او ربّ مقید است پس هر پیغمبری نور خودش را از این ربّ مقید می‌گیرد و در عالَم هر کسی او را خطاب می‌کند و کل ماسوی الله نیز همه به سوی او در حرکت هستند. قبله‌ی کل ماسوی الله حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است. خداوند در همین سوره‌ی هود (که پیامبر فرمود سوره‌ی هود مرا پیر کرد) فرمود فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ (هود/۱۱۲). تو و همه کسانی که تابع تو هستند باید استقامت کنید. چه کسانی تابع تو هستند؟ امت. امت چه کسانی هستند؟ کل ماسوی الله... در ماه محرم هم گفتیم که اباعبدالله فرمودند من خارج شدم تا امت جدم را اصلاح کنم و اصلاح کرد. حضرت اباعبدالله کل هستی را اصلاح کرد چون جزای اباعبدالله الحسین علیه السلام، امام زمان ارواحنا فداه است و او مصلح کل است. ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» حال ببینیم این ماء و طین چیست؟ این که آدم بین آب و خاک بوده است چقدر لطیف است... این آب و خاک خیلی مبارک است. این ها اشاره به چه چیز هستند؟! آب برای انسان طهارت می‌آورد. هم طُهر است و هم طهور است. آب مطلق هم پاک است و هم پاک کننده اما آب مضاف اینگونه نیست. پاک هست ولی پاک کننده نیست. خاک چطور؟ خاک هم خلیفه‌ی آب است. او نیز هم پاک است و هم پاک کننده. حق متعال نیز به پیغمبر فرمود که من زمین را برای تو طهور و مسجد قرار دادم؛ جُعِلَت لِيَ الأرضُ مَسجِداً وَ طَهُوراً. برای دیگر پیغمبران چطور؟! خیر. برای امت تو چطور؟ آری، هم مسجد است و هم پاک است. ■جناب آدم بین این آب و خاک چه می‌کند؟ ما فقط جناب آدم ابوالبشر را نمی‌گوییم. آدم... این روایت بسیار لطیف است... این الماء، اشاره به مقام اسماء الله دارد. قرآن می‌فرماید وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَي (انبیاء/۳۰) هر چیزی را از آب زنده کردیم. یا اینکه می‌فرماید وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء (هود/۷). آب مقوّم عرش است. اگر آب نباشد، عرش دوام نمی‌یابد. عدد این آب هم در ابجد ۷۳ است که عدد اسم اعظم است. در کربلا همه به دنبال الماء بودند. یَا اَبَتَاه! العَطَشُ قَد قَتَلَني. این الماء به مقام فعلیت نظام هستی اشاره دارد و این طین نیز به مقام قابلیت اشاره دارد. خاک همچون لوح است. شما هرچه را در زمین بکاری رشد می‌کند. أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا (مرسلات/۲۵). او برآوردنده‌ی همه‌ی موجودات زنده است. هر کسی هم که می‌میرد در بطن او قرار می‌گیرد. در حکمت از این خاک به هیولای اولی تعبیر می‌شود که یعنی قابلیت و استعداد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت4⃣ ■شما هرروز در نماز می‌گویید الحمدلله رب العالمین. ما
☑️قسمت5⃣ □امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود من ابوتراب هستم. ابوتراب یعنی چه؟ أب یعنی مربی و پرورش دهنده. من پرورش دهنده‌ی خاک هستم، استعداد ها را من رشد می‌دهم. آدم و همه‌ی موجودات ممکن الوجود هستند. باید یک مرجحی بیاید و او را از دایره امکان خارج کند و لباس وجود را به او بپوشاند. این نبی و ولی است. ولی کسی است که در عالم اسماء الله نبوت دارد. او به اسماء و صفات الهی انباء دارد. بالاتر از اینها، امیرالمؤمنین است که بر همه‌ی این اسماء حسنی الهی ولایت دارد. لذا او بر مقام اسماء الله که فعلیت هستند ولایت دارد که این فعلیت الماء است. انسان کامل بر اسماء و صفات الهی ولایت دارد و این فعلیت است. او این فعلیت را بر خاک افاضه می‌کند و استعداد‌ها را رشد می‌دهد و شکوفا می‌کند. آدم مخلوقی است که بین الماء و الطین است. این که حق متعال می‌فرماید «خمَّرتُ طینَةَ آدَمَ بِیَدَیَّ اربَعینَ صَباحاً» گل آدم را به دو دست خودم در چهل صبح که عدد کمال است تخمیر کردم، این صبح نه همین صبح ظاهری بلکه صبح ظهور و تجلی ولایت است. این روایت یعنی اینکه او متشکل از قابلیتی به نام خاک و یک فاعلیتی به نام آب است. از یک بُعدی به نام روح یا همان آب و از بُعد دیگری به نام جسم یا همان خاک اعنی فعلیت و استعداد برخوردار است. □کمال بشر و انسان در این است که انسان، بین استعداد و فعلیت است. چون اینگونه است حالا می‌تواند رشد کند. فعلیتش را از کجا آورده است؟ از إنّا لِلّه. چون از إنّا لِلّه آمده، وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون. انسان نمی‌تواند مجهول مطلق را طلب کند. پس ما چطور خدا را طلب می‌کنیم؟! چون برای ما مجهول مطلق نیست. وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي. حق متعال که به کل از ما جدا نیست. ما بودیم... حالا که بودیم، «كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ». این روایت بسیار لطیف است. بالاتر از این سخن این است که «كُنْتُ وَليّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ». یعنی من استعداد او را بر اساس آن فعلیتی که داشتم شکوفا کرده و به او کمال دادم. حال که من به او کمال دادم، او شد. همه‌ی اینها دست پرورده‌ی من پیغمبر هستند و من هم رَحْمَةً لِلعالَمينَ هستم. از تو حرکت و از نظام هستی برکت. اگر کسی به سمت من نمی‌آید، ضعف از من نیست بلکه از ضعف قابل است. من این استعداد را در تو قرار دادم. تو خاکی هستی و من ابوترابم! اگر این استعداد هایت را آنگونه که گفتم رشد بدهی به کمال می‌رسی و انسان رشد نمی‌کند مگر به همین استعداد ها. □این خاک خیلی مهم است. محل هبوط من و شماست. چرا خدا اهبطوا را جمع بست؟! وقتی هست که به همه‌ی ما می‌گوید إهْبِطُوا، یک وقت هم به ۳ نفر می‌گوید إهْبِطُوا. مثلا به حضرت آدم گفت إهْبِطُوا. خطاب در آنجا به ۳ نفر بود، آدم و حوا و شیطان. به شیطان از باب تنبیه گفت. چرا؟ چون جنس شیطان از آتش است، او را برای تنبیه به خاک فرستاد اما به آدم و حوا این خطاب را گفت و آنها را به اصل خودشان فرستاد، آنها را متوجه استعداد خودشان کرد. جنس اینها از همین خاک است. هر فرعی اصل خود را طالب است. من به شما گفتم از این شجره ممنوعه نخور، حال که از این شجره خوردی باید استعدادهای خودت را رشد بدهی. کجا؟! إهْبِطُوا إلی الْأرض. به سوی خاک هبوط کن. از آن استعداد استفاده کن و بالا بیا. اگر خدا به آدم و حوا می‌گفت إهْبِطُوا إلی النّار، یعنی مورد غضب خداوند بودیم. نار برای من و شما جهنم است. برای اجنه چطور؟! نه... بهشت اجنه با بهشت من و شما متفاوت است و از قضا آنجا آتش است...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه ☑️قسمت5⃣ □امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود من ابوتراب هستم. ا
☑️قسمت6⃣ ■خداوند در قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم/۴). این آیه و خطاب بسیار سنگین است. ذات احدیت، به عزیزترین مخلوق خودش یعنی حضرت ختمی مرتبت می‌فرماید إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ همانا تو بر خُلق عظیم هستی! باید دید که این خُلق عظیم چیست که خداوند، پیغمبر ما را اینچنین ستوده است... إِنَّكَ همراه با تاکید إِنَّ، اشاره به ذات و حقیقت حضرت ختمی مرتبت دارد. نباید اینجا تَخَلُّق را وارد کنیم، تخلُّقی در کار نیست بلکه خُلق است. تخلّق برای غیر از حضرات ۱۴ معصوم علیهم السلام است. تَخَلُّق، به دست آوردن آن اخلاق و صفات الهی است به تدریج. لذا خطابِ تَخَلَّقُوا بِأَخْلاقِ الرُّوحَانيّين برای افرادی است که ناقص و مقید هستند لذا باید تخلّق داشته باشند. اما در خطاب به پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ... تو بر خُلق عظیم هستی... ■این عظیم را چه کسی می‌گوید؟! خیلی حرف بزرگی است. یک وقتی هست که ما می‌گوییم پیامبر اعظم... اصلا همین که ما بگوییم پیامبر اعظم، تنزل مقام حضرت است. ما از اعظم چه می‌فهمیم؟!! نهایت فهم ما از اعظم چیست؟!! ما اصغر هستیم. مثلاً یک مورچه چه می‌فهمد که کُرات و افلاک و دریاها چه هستند؟! فرض بفرمایید از جناب مورچه درباره افلاک ۹ گانه بپرسیم و او هم بگوید عظیم است!! عظیم گفتن او به اندازه خودش نیست؟! عظیم گفتنِ ما مطلبی است و عظیم گفتنِ کسی که خود خالق عظمت است نیز مطلبی است! اصلا عظموت برای اوست و ظهور اوست... او بگوید إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ! آن هم نه به عنوان تخلُّق! خُلق دفعی است و تدریجی نیست. خُلق صفت است. هرگاه پیرامون اخلاق الله صحبت می‌کنیم و می‌گوییم تَخَلَّقُوا بِأَخْلاقِ الله أی تَلَبَّسُوا بِأَسمَاء الله. اگر می‌گوییم اخلاق انسان دارای اخلاق الهی باشد، مگر خدا خُلق دارد؟ بله. مثلا او جواد است، رحیم، رزاق، علیم، رئوف و... است، شما هم باید متخلّق به این خُلق ها باشید. خدا جواد است، تو هم جواد باش. خدا ستارالعیوب است، تو نیز ستارالعیوب باش. خدا همین را از ما می‌خواهد. ■خُلق حال نیست بلکه مقابل حال است. حال، سریع‌الزوال است. می‌آید و سریع هم از بین می‌رود. مثلا بر فرض مثال در همین حادثه زلزله اخیر، شخصی هست که نه زکات می‌دهد و نه خمس، اما اکنون احساساتش به غلیان آمده که باید به زلزله زدگان کمک کند. این خوب است اما خیلی اوقات حال است ، اما ملکه و خُلق آن است که اگر عطا و جود نداشته باشی، آرام نگیری و بیمار شوی. در غیر معصومین، جناب حاتم طایی و جناب عبدالله بن جعفر مشهورند، امام حسن مجتبی علیه السلام که مطلق بوده است! در اینجا، جوادیت، ذات او شده و این صفت، با حقیقت و جان او عجین شده است و او خودش و ذاتش جواد است. این خُلق است. حالا در خطاب به پیغمبر ما می‌فرماید که إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ... تو خُلق و صفت عظیم را داری. این صفت عظیم چیست؟! این سخن بسیار بزرگی است. به نظر من بزرگترین وصف حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در قرآن همین آیه است... این یعنی اینکه همه‌ی اسماء و صفات الهی عین جان شما است و جان شما تمام اسماء و صفات الهی است لذا در آیه نیز با استعمال لفظ إِنَّكَ، اشاره به کنه ذات پیغمبر کرد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه ☑️قسمت6⃣ ■خداوند در قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله
☑️قسمت7⃣ □همانطور که قرآن دفعتاً بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شد، خُلق عظیم او نیز همینگونه است. نه اینکه ایشان پس از ۴۰ سال ناگهان دارای این خُلق عظیم شده باشد بلکه این حقیقت و این نور که همان صادر اول است، خود خُلق عظیم است. این نورالانوار و تجلی اعظم، همان خُلق عظیم است که در این هیکل ظهور کرده است. اگر از ما بپرسند إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ یعنی چه؟ می‌گوییم إِنَّكَ قرآن. تو قرآن هستی لذا از یکی از زنان پیغمبر پرسیدند که این خُلق عظیم یعنی چه؟ گفت که اخلاق او اخلاق قرآنی است. خُلق عظیم همان صفت‌الله و علم مطلق حق متعال است. قرآن نیز علم مطلق حق متعال است. کسی که دارای علم مطلق نباشد نمی‌تواند متخلق به صفات دیگر شود. این اسم علیم، امام دیگر اسماء‌الله است. از این هم بالاتر، إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ یعنی إِنَّكَ لَعَلَىٰ وِلایَة عَلي بن ابیطالب...  این زیباتر شد، ای پیغمبر! تو در ولایت کلیه مطلقه الهی هستی. □ولایت جنبه‌ی باطنی رسالت است. ولایت یعنی اسماء و صفات حسنی الهی. همه‌ی اینها به نحو اتمّ در جان حضرت ختمی مرتبت تحقق دارد. قلب و جان او صفت‌الله است. الرحمن یعنی او... الرحیم یعنی او... السمیع و البصیر یعنی او... الجواد و همه‌ی اسماء الله، اصلا الله یعنی او... انسان کامل خیلی عجیب است! صفت عین موصوف است. إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ یعنی تو خلیقة الله و بر خُلق الله هستی. از خلیفة الله بالاتری. چرا؟ چون خلیفه جانشین حق متعال در عین ممکنات است اما خلیقه جانشین حق متعال در صفات و اسماء حسنی الهی و خود اسماء است. خلیفه، جانشین این خُلق عظیم در بین ممکنات است. □پیغمبر صلی الله علیه و آله در مقام قُرب مطلق است و قرب مطلق نیز همان ولایت مطلقه علویه است. خُلق عظیم یعنی قرآن عظیم، خُلق عظیم یعنی ولایت مطلقه، خُلق عظیم یعنی نبأ عظیم، خُلق عظیم یعنی آیت کبری الهی که ای پیغمبر! ما در شب معراج تو را بردیم و آیت کبری یعنی علی را به تو نشان دادیم... باطن ولایت را به تو نشان دادیم... حال که او در قُرب مطلق است، وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا (حشر/۷). هرچه او امر کند باید انجام دهی و هرچه او نهی کند نباید انجام دهی. یکی از اساتید سخنی زیبا گفت. فرمود که حق متعال مطلق است و حضرت ختمی مرتبت مقید است منتها این مقید، آن مطلق را در خودش جا داده است...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه ☑️قسمت7⃣ □همانطور که قرآن دفعتاً بر پیغمبر صلی الله علیه و آ
☑️قسمت8⃣ □هر سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مطلق است. این شگفت انگیز نیست؟! مقیدی است که هر حرف او مطلق است! او نسبت به ذات حق متعال مقید است اما مقیدی است که مطلق را در خودش جا داده است، مطلقی که همان خُلق عظیم است و آن را در خودش ظاهر کرده است؛ حالا هرچه بگوید، آن سخن، مطلق است. چون او مطلق را در خودش جا داده است، همه‌ی مقیدات از او فیض می‌گیرند. او پدر همه است لذا قرآن هم فرمود: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ (احزاب/۴۰). محمد پدر یکی از مردان شما نیست بلکه او پدر روحانی همه است. چرا؟ چون خاتم است. چرا خاتم المرسلین نگفت؟ چون نبی نسبت به رسول عام است. هر رسولی نبی هست اما هر نبی رسول نیست لذا در دل خاتم النبیین، خاتم المرسلین نیز هست. پدر جسمی شما همین پدران شما و حضرت آدم ابوالبشر است اما او پدرِ روحانی است؛ همین پدر جسمانی، وجود و هستی و حقیقت خود را از او گرفته است. در انتهای این آیه نیز علم مطلق و خُلق اعظم پیغمبر را به رُخ می‌کشد: وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا. □خاتَم مقام جمع است. کل ماسوی الله را محیط است. خاتَم یعنی کل ما‌سوی الله. ما هم خاتِم داریم و هم خاتَم. خاتِم یعنی ختم کننده. خاتَم یعنی نگین انگشتری. در گذشته وقتی نامه را می‌نوشتند و آن را می‌بستند، پایین نامه را مهر می‌کردند که یعنی نوشته ما تمام شد. َخَاتَمَ النَّبِيِّينَ یعنی او نبوت را مهر کرده است. او هم خاتِم است و هم خاتَم. هم اول است و هم آخر. آورده‌اند که حضرت ختمی مرتبت هرگاه وارد مجلسی می‌شد در انتهای مجلس می‌نشست. چرا؟ چون همه چیز در عالَم منتهی به اوست. حالا هر چیزی در عالَم منتهی به پیغمبر است پس بدایت او نیز به پیغمبر است؛ بِکُم فَتَحَ الله وَ بِکُم یَختِم. لذا می‌گوید که او، پدر روحانی شماست. □فرمود: آدَمُ وَمِنْ دُونِهِ تَحْتَ لِوائِي. آدم و هرچیزی غیر آدم (از قبیل ملائکه و...) زیر پرچم من هستند. خیلی حرف عمیقی است... مقام حضرت ختمی مرتبت بسیار ویژه است. درست است که اهل بیت علیهم السلام در مقام نورانیت یکی هستند اما بدانید که این آقا اول است، خدا این آقا را به عنوان خاتم انتخاب کرده است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام که شوخی ندارد! او با آن عظمت می‌گوید إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ! پیغمبر ما علی ساز است... اگر هم می‌گوییم ولایت امیرالمؤمنین، این ولایت، ظهور باطن حضرت ختمی مرتبت است. پیغمبر خواست باطن خود را به همه نشان دهد تا همه بدانند این هیکل ظاهری، یک باطنی هم دارد منتها مردم باطنش را نمی‌دیدند. پیغمبر ما علی تا امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین را آورد تا باطن خود را نشان دهد. این ۱۳ نفر کسانی هستند که توانسته‌اند همانگونه بشوند که خُلق اعظم پیغمبر بود لذا علی همان خُلق عظیم است...