#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 1⃣
▪️رمضان از مصدر رَمَضَ یا رمیض است. رَمَضَ به معنای گرمای شدید یا شدت حرارت است که بر رمل میتابد. رمیض را نیز باران آخر تابستان و ابتدای پاییز گفتهاند که میآید و گرمای تابستان را از بین میبرد لذا رمضان، گرمای گناه را از بین میبرد. ریاضتی که انسان در این ماه میکشد، آن گرمای معاصی که در درون ما هست را از بین میبرد لذا برخی گفتهاند که رمضان مساوق «ماحی السیئات» است؛ محو کننده و سوزاننده گناهان است. ماه رمضان پس از شعبان میآید و ۲۹ یا ۳۰ روز بعد میرود، این ماه رمضان است که اینگونه است اما رمضان چطور؟ او نیز میرود؟! روایتی نورانی و بسیار شریف از جناب هشام بن سالم از امام محمد باقر علیهالسلام وارد شده است که شایسته است تمام ماه رمضان را در آن مستغرق شویم که این روایت حقیقتاً به انسان جان میدهد، ارتقاء وجودی مییابی و جور دیگری به رمضان مینگری.
▪️او میگوید: به همراه هشت نفر از رجال به محضر حضرت امام باقر علیهالسلام رسیدیم. سخن از ماه رمضان به میان آمد. برخی گفتند که رمضان آمد و از اینگونه حرفها، حضرت فرمود: «لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یجِیءُ وَ لَا یذْهَبُ وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِلُ وَ لَکنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَان فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن» (بحار، ج ۹۶، ص ۳۷۶). نگویید که رمضان رفت و رمضان آمد. چرا؟! چون رمضان، اسمالله است... اسم عبارت است از تجلی ذات حق متعال به صفتی از صفاتش. این اسم رمضان، تجلی حق متعال به صفت غفاریت و ماحی السیئات بودن و تو بگو به هر صفتی که تطهیر کننده انسان باشد است! سبحان الله... یا رمضان... در اسماء الهی که وارد شده است بنده "یا رمضان " را ندیدهام ولی حتی اگر مبنایمان را توقیفیت اسماء الله بر اساس نگاه فقهای عظام قرار دهیم، بنا بر این روایت میتوانیم بگوییم «یا رمضان»... وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا. خدا میفرماید مرا با اسم من بخوانید، بگو یا رمضان... توجه کنید به حقیقت ماه رمضان. در این زمینه چند حدیث از معصوم وارد شده است که رمضان، اسمی از اسماء الله است. نباید تعجب کنیم، داریم که امام صادق علیهالسلام به عیادت یکی از اصحاب که بیمار شده بود رفتند. در آنجا، یکی از این بوالفضول ها (که وجودشان گاهی اوقات بد نیست و سبب خیر می شوند تا معارف از وجود امام نازل شود) در محضر امام به این بیمار تشر زد که چرا اینقدر آه میکشی؟! به جای آه کشیدن پروردگارت را بخوان و به او استغاثه کن! حضرت فرمود چه کارش داری؟! إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى (توحید شیخ صدوق/ص ۲۱۹) شما عظمت آه را ببین! این اسم، «یا»(حرف ندا) بر نمیدارد. وقتی حق متعال را با دیگر اسماء میخوانیم کمی فاصله داریم، البته یا در معنای لطیفتر به معنی هو است و عدد یا در ابجد با عدد هو برابر ۱۱ است لذا وقتی شما میگویی یا رحیم اعنی میگویی هو الرحیم اما نمیگوییم یا آه... در قرآن داریم که خدا راجع به حضرت ابراهیم میفرماید «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ» (هود/۷۵). او بسیار آه میکشید. حضرت علامه نیز در الهینامه میفرمایند که «الهی، از من آهی و از تو نگاهی... الهی، عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم... »
▪️حضرت فرمودند که رمضان اسمی از اسماء الله است... چرا نگوییم که آمد و رفت؟! ببینید که امام چه درس بزرگی در معرفت به توحید و اسماء حسنای الهی به ما میدهند. آقا میفرمایند: «وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِل» آنکه زائل شدنی است، میآید و میرود. ما زائل هستیم، مگر در خدا زوال راه دارد که در اسم او نیز راه داشته باشد؟! اسماءالله باقیاند. چقدر خیالمان راحت شد... ما گاهی اوقات دلمان برای رمضان تنگ میشد... اینجاست که حضرت سیدالساجدین و زین العابدین علیهالسلام در آن دعای وداع با ماه رمضان، رمضان را مخاطب ذوی العقول قرار میدهد. اسم الله است دیگر و اسماء الله که لفظ نیستند... اسماء الله حقایق علمی و مبدأ عالَم هستند و باقی و برقرارند اما وقتی بخواهند در عالَم حد و شهادت و ناسوت خود را نشان دهند در این قوالب زائل شدنی نشان میدهند چون این عالم، عالم ضیق و تنگی است. خیالمان راحت شد... شما شوال و ذی القعده و... هم در محضر رمضان باش!
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکته_ناب ☑️رمضان، اسمالله 1⃣ ▪️رمضان از مصدر رَمَضَ یا رمیض است. رَمَضَ به معنای گرمای شدید یا
#نکته_ناب
☑️ رمضان، اسمالله 2⃣
▪️اسماءالله بدون مظهر نیستند. اسم بدون مظهر نداریم. حتی اسم مستأثره حق متعال نیز مظهر دارد منتها مظهر او نیز مستأثره است و غیب است؛ آن مرتبه کمون غیبی انسان کامل، مظهر اسم مستأثره حق متعال است: وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فِیها. حال سوال بفرمائید، مظهر اسم رمضان که امام باقر علیهالسلام فرمود اسمالله است کجاست؟ موطن تجلی اسم رمضان در عالم ظاهر در زمان است. ما اکنون داخل در اسم رمضان حق متعال هستیم منتها چون این ماهی که مظهر آن اسم است و زائل شدنی است، امام میگوید دیگر این را رمضان نگو بلکه بگو شَهْرُ رَمَضَان. کوه مظهر اسم قادر است. وقتی کوه مثلا منفجر شود و برود آیا میگوییم قادر متلاشی شد؟! کوه متلاشی شد اما قادر نه. قادر که فرو نمیریزد! اینجا نیز نباید بگوییم رمضان میآید و میرود بلکه باید بگوییم ماه رمضان میآید و میرود. این زائل است اما رمضان باقی است... فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن. به به... چه ماهی است...
▪️قرآن به چه حقیقتی نازل شده است؟ آیا به شهر نازل شده یا «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/۴۹) قرآن در شهر رمضان به قلب انسان کامل نازل شده است. اگر اهل علم هستی، در این ایام ماه مبارک رمضان منتظر تنزل قرآن بر قلبت باش... حضرت ختمی مرتبت قرآن را به نحو اتم و یکجا دریافت کرد زیرا مزاج او اعدل امزجه بود. مزاج هم نه اینکه سراغ جسم او بروی و بگویی هرکه بدنش خوب باشد و خوردن و خوابیدنش را رعایت کند مزاجش معتدل میشود، اعدل امزجه در اینجا یعنی او کاملا پیرو دستور الهی و شرع بود. مزاج تو معتدل نمیشود الا اینکه به شرع و دستورات الهی عمل کنی. رعایت خوردن و خوابیدن و... تاثیر دارد اما پیغمبر صلی الله و علیه و آله اعدل امزجه است به این دلیل که نفْسش نفس طیب و طاهر و الهی است.
اسم شریف رمضان در دل تجلی میکند، اسماء الله در عالَم طبیعت مظاهری دارند که میآیند و میروند. اسماء الله در مخلوقات ظهور و بطون دارند، برخی اسماء ظاهر و غالب و برخی مخفی اند و اقتضای این عالَم و این مخلوقات این است که بیایند و بروند اما دل انسان چه؟ دل انسان همیشه مظهر همهی اسماء و صفات حسنای الهی است، هیچ وقت این اسماء و صفات حسنای الهی بی مظهر نیستند. اینکه میگوییم الحُجَّةُ قَبلَ الخَلقِ وَ مَعَ الخَلقِ وَ بَعدَ الخَلق یا لَولَا الحُجَّة لَسَاخَتِ الأَرضِ بِأهلِهَا یعنی اینکه اگر آن آقا نباشد، اسماء الله بدون مظهر میشوند لذا رمضان همیشه مظهر دارد. آن مظهر کیست؟! امام... او همیشه مظهر رمضان است لذا اگر شما به محضر انسان کامل راه پیدا کنید وارد شهرالله شدهاید. ممکن است این حضور در شوال باشد. ممکن است در ذیالقعده اتفاق بیفتد و تو رمضان را درک کنی
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یـا رب این تـأثیر دولـت در کـدامین کوکب است
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکته_ناب ☑️ رمضان، اسمالله 2⃣ ▪️اسماءالله بدون مظهر نیستند. اسم بدون مظهر نداریم. حتی اسم مستأث
#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 3⃣
▪️رمضان همیشه هست چون اسماء باقی و دائمی اند و امام مظهر اتم این اسم است. در مفاتیح دیدهاید، اول ماه رمضان چه دستوری داریم؟ زیارت الحسین... نیمه ماه رمضان؟! زیارت الحسین... لیالی قدر؟ زیارت الحسین... شب آخر؟ زیارت الحسین...شب اول شعبان؟ سوم شعبان؟ نیمهی شعبان؟! آخر شعبان؟ رجب چطور؟! عرفه؟! دیگر ماهها چطور؟! در همهی این ایام و لیالی، زیارت الحسین... نَحنُ ایّام الله. پس رمضان اسم الله است و محل تجلی این اسم که غافر و ذوب کردن گناهان است، قلب انسان است. این اسم، از اسماء رحیمیه حق متعال است و گناه را میبخشد و فقط انسان است که گناه میکند. شما بگو چقدر بد است که انسان گناه میکند، در و دیوار و گاو و گوسفند که گناه نمیکنند، نه از قضا! خیلی خوب است که تو گناه میکنی! اگر این گناه تو نبود که تو به کمال نمیرسیدی! این حرفم به معنی تایید گناه نیست، بالاخره ما عصمت نداریم اما همین که گناه میکنی و بعد میفهمی که گناه کردی و پشیمان میشوی و آه میکشی، بالا میروی، تو میفهمی که گناه بد است و میگویی یا غفار و...
▪️رمضان اسمالله است، اسمی است که اثرش در عالم عین خارجی، تطهیر باطن و قلوب و ذوب کردن گناهان است همانگونه که گرمای آفتاب برف را ذوب میکند، رمضان نیز گناه را ذوب میکند. همانگونه که باران آخر تابستان، گرمای تابستان را میگیرد، او هم گرمای نفسانیت و هوا و هوس را از تو میگیرد. جلوهاش را ببین... میگوید اگر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی نفس سر ببری تسلیم نمیشود مگر به جوع و گرسنگی! پس ببین این چه اسم شریفی است و چه اسراری دارد که مولا علی بن ابیطالب علیهماالسلام میفرماید که لَا تَقُولُوا رَمَضان وَلكِن قُولُوا شَهرُ رَمَضان فَإنَّكُم لا تَدرُونَ مَا رَمَضان... نگویید رمضان بلکه بگویید ماه رمضان، چرا؟ چون شما اصلا نمیدانید رمضان چیست!! درک نمیکنید کما اینکه قلب ماه رمضان که لیلةالقدر است را درک نمیکنید! ما که قدرت درک اسمالله را نداریم! آیا میتوانیم مثلا اسم رحیم یا قادر یا ودود و... را درک کنیم؟! ما چه میدانیم که کنه این اسماء چیست؟!!
▪️محل تجلی رمضان، قلب شماست و این شهر رمضان، تجلی آن اسم در موطن خارج است وگرنه در باطن او باقی و برقرار است، نه میآید و نه میرود. متصل به رمضان شو و با او باش. اگر آن رمضان در دل تو تجلی کند، چون معنایش غفاریت و مبدل السیئات بالحسنات بودن و ماحی السیئات بودن است، لذا شیاطین در غل و زنجیر هستند... شیطان چطور میخواهد به حریم اسم خدا وارد شود؟!! اگر تجلی این رمضان را در دیوار و کوچه و خیابان و مکان بدانی، هیچ هم در غل و زنجیر نیستند! از قضا خیلی هم فعال هستند، در این ماه بالاتر از گناه که تجرّی به گناه است بیشترانجام میشود! شیاطین در غل و زنجیر هستند فقط برای کسانی که اسم مبارک رمضان در دل و جان آنها جلوه کرده باشد... خدایا شکرت که این ماه رمضان را نیز درک کردیم و دیدیم... خدایا شکرت... رمضان آمدنی و رفتنی نیست بلکه همه هستی را از خودش پر کرده است و در قلب انسان کامل حضور دارد و قائم به اوست. امام سجاد علیهالسلام میفرماید که السَّلامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ. چرا روز آخر بخوانیم؟! الان بخوانیم... سلام بر آن شهری که چقدر برای دوستانش شیرین بود و زود گذشت اما برای کسانی که دوست خدا نبودند دیر و سخت گذشت... سلام بر آن شهری که اوقاتش بهترین اوقاتاند...
▪️الصّومُ لي. روزه برای من است... شب برای دنیاست. در شب بخورید و بیاشامید و با زنانتان باشید اما وقتی که اذان صبح گفته شد و آفتاب توحید که طلوع کرد، خدا میگوید که تو دیگر باید مشابهت به من داشته باشی. باید شبیه من باشی. چطور؟ من عبادتی قرار داده ام که در او عمل نیست، صیام... همهاش عمل نکردن است؛ نخور، ننوش، این فعل را انجام نده... این ماه مظهر يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَم شدن است. چرا میگویند افطار دادن خوب است؟ اگر افطار ندهی ناقصی، مظهر لَا يُطْعَم هستی ولی يُطْعِمُ نیستی. حالا که نخوردی افطار هم بده تا تشبه به اله پیدا کنی... چون تشبه به من پیدا کردی؛ كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلّا الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِهِ. روزه برای من است. دیگر اعمال برای شماست اما الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي. من خودم جزای روزه هستم....
▪️اگر میخواهیم در این ماه، با اسم رمضان مرتبط باشیم، فقط باید به یاد امام باشیم و به او توجه کنیم. هر چقدر اتصال و ارتباط باطنیمان را با امام بیشتر کنیم، هم رمضانی هستیم، هم لیلةالقدری و شعبانی و رجبی... هم حاجی و نمازخوان حقیقی هستیم و هم صائم حقیقی...
#ح_م
#نکته_ناب
✔️بسمه تعالی شانه
▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
▪️هلال عید در ابروی یار باید دید
▪️جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال میگوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب میشود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" میباشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.»
#قمر مظهر #ولایت_تامه_الهیه است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت #هلال_ولایت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانهی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!!
«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷)
شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام....
▪️کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است.
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در حجاب یعنی چه
▪️نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همهی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع میکند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی میشود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ میدهد، عید سالک آغاز میشود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش میزند و مسیر حرکت او را روشن میکند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰)
▪️خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق
اسلامشهر
#ح_م
#نکته_ناب
#شمس_الشموس
بسمه تعالی شانه
▪️یکی از القاب منور حضرت بدر الدجی امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء، شمس الشموس است. امام به سبب مظهریت اسم جامع الله شمس همهی شموس اسماء کلی و جزئی الهی است. اسم اعظم و جامع الله، اسمی است که ساری در همهی اسماء الله به نحو سریان وحدت در کثرت است لذا جملهی اسماء الله، مظاهر اسم اعظمند و موجودات و تعینات خلقی مظاهر اسماء الله هستند.
▪️هر اسمی از اسماء الهی شمسی است که به مظاهر خود نور حیات و وجود میدهد. هر مربوبی از شمس رب خود استضائه میکند اما شموس مختلفند؛ برخی به فرموده کریمهی «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» (شمس، ۱) درخشندگی دارد و برخی خصوصیت تکویر دارد؛ «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تکویر، ۱). برخی از شموس «بَازِغَةً» (انعام، ۷۸) است و برخی «بِحُسْبَانٍ» (الرحمن، ۵). بعضی غروب دارد و قسمی دلیل است اما شمس الشموس، مقید به هیچ قیدی نیست. به سبب اطلاقش هم ضیاء دارد و همهی شموس را به حیث شأن اعلایش روشن میکند یعنی به فیض اقدس و مقدس سبب ظهور میشود و هم به سبب اینکه در عالم ناسوت بشریت دارد و «يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» (فرقان، ۷) است، غروب دارد.
▪️شمس الشموس تعدد بردار نیست؛ در هر دورهای یک امام مقام شمس الشموسی را دارد چون اسم اعظم یک مظهر دارد و نمیتواند دو مظهر داشته باشد بلکه دیگران تحت احاطهی حضرت شمس الشموس مظاهر اسماء کلی یا جزئی هستند.
▪️امام مظهر اسماء الله نیست بلکه اسماء الله مظهر امامند لذا تمام اولیائی که برخوردار از ولایت قمری یا شمسی هستند مظهر حضرت شمس الشموساند و اگر این نور بالذات الهی بر آنها نتابد از خود درخششی ندارند.
▪️ولایت شمسیهی مطلقه از آن حضرت امام رضا علیه السلام است که به او شموس ضیاء و نور دارند و به او دائبین و بحسبان و ساجدند. یعنی آن شمس مطلق است که در اشراق تنزلیاش در منزل و مرتبهای نور و درخشندگی است و در منزلی دلیل است و در موطنی تکویر دارد و در چشمهی گرم و گل آلود فرو میرود و غروب میکند. فافهم و تدبر...
◾️شنبه، ۱۱ ذیالقعده ۱۴۴۳
تهران◾️
#ح_م
🏴 #نکته_ناب 🏴
▪️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أیُّها الکاظِم الطُّهْرَ الطَّاهِرَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
▪️ظلم عظمایی که در حق امام کاظم علیه السلام روا داشتند زندانی کردن ایشان بود. امام معنای عالم است، اگر او نباشد هستی بی معناست.
▪️عموم مردم به معنای واقعی و اتمّ کلمه انسان نیستند لذا بهرهشان از معنی مقید است و دایره فهمشان از موجودات عالم و هستی محدود به فهم خودشان است اما امام، به همه تفاصیل اشیاء، علم مطلق دارد. تصور و ادراک این حقیقت که امام محیط به کل شیء بوده و علم اطلاقی به تفاصیل موجودات بی منتها دارد برای ما بسیار سخت است؛ حتی سعی در تصور و ادراک اجمالی این معنی، انسان را مضطرب میکند.
▪️امام به حیث نفس و روحش، معنای علی الاطلاق عالَم است. اصلا معنی یعنی امام...
▪️گفت المعنی هو الله شیخ دین
▪️بحر معنیهای رب العالمین
▪️حقیقت امام معناست و همه محسوسات، ظهور آن معنا هستند. به تعبیری دیگر همهی موجودات، اظلال و اصناماند. معنی در محسوسات ظاهر میشود. مقید کردن معنی در یک یا چند حس و یا جدا کردن حس از معنا بت پرستی و کفر است اما مشاهده معنی در باطن هر موجودی و عدم تقیید معنی در صورتی چند بلکه اعتقاد به لاحد بودن صور معنی عین توحید است؛ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ (مدثر، ۳۱)
▪️پس بدان امام که جان او معنی مطلق است، در هیچ زندانی محبوس نمیشود؛ امام مطلق است و در ضمن همهی مخلوقات بیحد هستی، ظاهر شده است. اگر ما امام را در یک بُعد از ابعاد این نظام هستی مقید کنیم، امام را زندانی کردهایم و سندی بن شاهک و هارون الرشید و امثالهم شدهایم! عالَم مراتب دارد، هم امام مراتب دارد و هم زندانبان امام؛ سندی بن شاهک، امام را هم در زندان باطنی خودش و هم در زندان ظاهری محبوس کرد و با قتل امام، در عذاب الهی مخلّد شد...
▪️بدان! امام در درونها حضور دارد، برخی امامشان در دل و جانشان خانه دارد و برخی امام را در قعر زندان جسم و خواهشهای آن مقید کردهاند، امام را در اوهام و تخیلات خود زندانی کردهاند. در درون ما هم زندانهاست و هم گلستان و بوستانها...
▪️این جهان زندان و ما زندانیان
▪️حفره کن زندان و خود را وارهان
▪️امام در قعر زندان وجود ماست؛ «ألسَّلامُ عَلَي الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ...» لذا شیعه و محب، کسی است که امام را در عقیده و افکار و اعمال غیر الهی مقید نکند.
▪️توصیه شدهایم که بسیار استغفار کنیم و با توجه به خدا و معانی و آیات قرآن و روایات و ادعیه، اهل توجه و حضور باشیم زیرا بدون حضور و توسل و تضرع توان آزاد کردن امام از زندان اوهام و تخیلات درون و هوا و هوسهای نفسانی خودمان را نداریم، پس باید از سلاح بکاء استفاده کنیم.
▪️تا نگرید کودک حلوا فروش
▪️دیگ بخشایش نمیآید به جوش
▪️لذا بزرگان میفرمایند: حضرت حجت علیه السلام از وجود من و شما ظهور میکند.
▪️امام در زندان وجود ما زندانی است و کلید این زندان، در دست ماست و هیچ کس نمیتواند اماممان را آزاد کند جز خودمان آن هم به پیروی فرامین آن ذوات مقدس و التماس و التجاء به ولایت الهی و آستان اقدس ایشان، صلوات الله علیهم اجمعین... .
#۲۱_فروردین_۹۷
#ح_م
#نکته_ناب
بسمه تعالی شانه
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
☘جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال میگوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب میشود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" میباشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.»
☘ #قمر مظهر #ولایت_تامه_الهیه است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت #هلال_ولایت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانهی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!!
«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷)
شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام....
☘کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است.
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در حجاب یعنی چه
☘نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همهی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع میکند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی میشود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ میدهد، عید سالک آغاز میشود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش میزند و مسیر حرکت او را روشن میکند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰)
☘خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
☘سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق
اسلامشهر☘
#ح_م
#نکته_ناب
#شفاعت_حضرت_معصومه
#سلام_الله_علیها
#بسمه_تعالی_شٱنه
🍀شفاعت، شفع شدن روح عالی با نفس ناطقه دانی جهت ارتقاء و استکمال وجودی اوست. به این اتحاد اندکاکی، نفس مستکفی تکامل می یابد و متناسب با استدعای استعدادی اش از اشراق روح کامل بهرهمند میشود. به طوری که بر اثر فنای در مافوق با او یکی میشود. از این رو از پی شفع، وتر آمد و در وتر موتور، مؤمن به سراح مطلق و منزلگه ابد نائل میشود.
🍀در شفاعت رجعت از سوی کامل و رفعت از جانب ناقص است اعنی کامل حرکت تکمیلی دارد و ناقص استکمالی.
🍀این شفاعت بسته به استعداد طالب و طلب مستعد در نشئه استعداد و عالم ماده برای کلمه طیبه یعنی روح مؤمن به علم و عمل حاصل میشود، پس از تو حرکت و از مشرق یمن، یُمن و برکت!
🍀اما بعد از رهایی روح و بدن از کنجاله تن و دخول در حضیره گلشن، استکمال برزخی و یا اشراقات فوق برزخی بر اساس و مبنای امکان استعدادی دامن نفس ناطقه را رها نخواهد کرد و در مکتب آفتاب سوزان عقل ابیض که نه شرقی و نه غربی است، عقول سرخ را از امتزاج سیاه و سفید به سفیدی خالص صیرورت خواهد داد تا نفس در مقعد صدق و مقام عندیت ملیک مقتدر به آرامش ابدی خود برسد.
✔️يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ
🍀روح فاطمی موسوی که مزین به عصمت الهیه است به سبب وصول اش به مقام عصمت و فطرت فاطمی شفاعتش شامل اهل بهشت میشود چون نزد خدا دارای دو شأن است؛ در یک شأن اش افاضه استعداد و سپس علم میکند و در شأن دیگرش اهل علم را علم مزید میبخشد.
🍀یعنی به مظهریت اسم رحیم، اهل بهشت را از وقوف در موطن بالعرض جنت به مقعد صدق عندیت ملیک مقتدر بالا می برد. که مؤمن بالعرض در بهشت است و بالذات عندالله.
گر مخیر بڪنندم بہ قیامت ڪہ چہ خواهی
دوست ما را و همہ جـنت و فـردوس شما را
🍀پس ای سالک اربعین کلیمی! طلیعه اربعین به نام سامی و نامی و اسنای فاطمه معصومه مزین شده تا بدانی ارتقاء روح مؤمن به دست دخت مکرم و معصومه حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیهم السلام است. اربعین کلیمی ات را اربعین فاطمی رضوی قرار بده تا آن قبله قابلان درگه قبول حضرت دوست، دخت حضرت موسی به نسیمی قدسی فرعون نفس ات را در تحت حاکمیت عقل نوریه ات قرار دهد که موسای عمران شرف اش را از قبسات نار اللهی دخت موسای کاظم دارد. و کشتی سلوک را در طوفان دریاهای مواج بحر امکان به دم بسم الله مجراها و مرساهای اخت الرضا امکان نجات و پهلو گرفتن در ساحل بسیط است.
✔️شب اول ذی القعده
۱٤۳۸ هجری قمری
🍀کلب کهف درگه حضرت معصومه سلام الله علیها🍀
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی_شانه
▪️از القاب معروف حضرت سلطان سریر ارتضا، علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء، شمس الشموس است.
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُوراً» (یونس/۵)
▪️ضیاء نور ذاتی است لذا نور شمس را ضیاء خواند و چون قمر روشنایی اش را از خورشید میگیرد پرتو او را نور نامید. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره نور نیّر اعظم محمدی صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ عِشْرِينَ بَحْراً مِنْ نُورٍ فِي كُلِّ بَحْرٍ عُلُومٌ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى...»
▪️بدان شموس الهی انبیاء عظام و اولیاء کباری هستند که نورشان را از مشکات شمس الشموس میگیرند چون امام مبدأ انوار ازلی و مطلع شمس ولوی است. و هر نیکبختی به این مطلع شمس برسد همهی حجابهایش میسوزد و خودش شمس هدایت میشود، «حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً» (کهف/۹۰)
▪️شاید معنای دیگر شمس الشموس این باشد که آن جناب عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است و مراد از شموس، انوار مجردهی جبروتی و مفارقات نوریهی عالم عقل و صورتهای علمی مرسلات بسیط باشد که نورشان را از شمس عقل بسیط اخذ میکنند و همه تحت لواء او هستند لذا امام به سبب اتحاد وجودی با عقل کل شمس الشموس است و فیض را به تمام صور علمی و مجردات عقلی میرساند. او خزینهی علم الهی است و هر علمی در هر موطنی از جلوات و تنزلات این خزینهی لایتناهی است.
▪️و معنای دیگر فراتر از این معنی است و آن سخن، این است که اسماء الله در مرتبهی الوهیت و واحدیت شموسی هستند که ضیاء آنها عالم خلق را روشن فرموده است و چون اسماء مندرج در حضرت واحدیت از مراتب ذات میباشند لذا شموسی هستند که دارای ضیاء ذاتی هستند بطوریکه «يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» (نور/۳۵) اما این اسماء که کمالات اسمائی و تنزلات حضرت احدی هستند فیض را از تعین اول ذات اخذ میکنند لذا صادر نخستین نسبت به این شموس رتبهی اصالت و برتری دارد و شمس این شموس است و چون در قوس عروج متحد با صادر اول است لذا همو شمس الشموس است.
والحمدلله علی التوفیق
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی_شانه
▪️يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي
▪️امام جعفر صادق عليه السلام درباره آیه فوق فرمود: يعنی حسين بن علی عليه السلام.
پس #امام به خطاب ذات ربوبی، نفس مطمئنهای است که رجعت به #ذات_غیبالغیوبی دارد آن هم رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. هم او از خدا راضی است و هم خدا از او. نهایت درجه توحید این است که عبد از حق راضی باشد.
▪️چون امام به چنین مرتبه ای رجعت یافت و در منزل احدیت که #ظل_ذات_غیبی است سکنی گزید مجدد مخاطب به فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي شد. و بدان صادر اول حق ساری در هر شئ است و به او، موجودات خلعت هستی می پوشند و او مبداء و منتهای هر چیزی است.
▪️فرق #صادر_اول و #تجلی_اعظم با #ذات در همین است که صادر اول به امر الهی در هر شئ که #عبادالله اند داخل می شود، اعنی تجلی اعظم و احدیت، ذات حق است از آن حیث که سریان در موجودات دارد و از آن به وجود ساری در هر شئ تعبیر می شود؛ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا (مریم/۹۳) از این رو امام را ابا عبد الله گفتند یعنی به سریان نفس رحمانی همه حروف عالیات و کلمات و سطور ایجاد میگردد و امام مربی آیات الله و محقق آنهاست؛ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ.
▪️دیگر معنی اینکه داخل در #جان بندگان من شو نه وارد در #جمع بندگانم شو چه امام حسین علیه السلام اباعبدالله است و هرکس به مقام عبد اللّهی و #عبودیت رسد حسین با نفس او مخالطه کند و حسینی شود و اینچنین عبودیت به کمال می رسد.
وَادْخُلِي جَنَّتِي. سریان صادر اول در اسماء و صفات الهی است چه جنت اشاره به #باطن دارد و آن نیست مگر عالم امر و اسماء و صفات حسنای حق متعال. جنت مضاف به ذات شده است و آن #مقام_غیب و #بطون_عالم است. نفس حسینی به سریانش طمأنینه را در تمام وجود از عالم امر تا عالم خلق گسترانیده و قرار هر چیزی به اوست چون این تجلی اعظم و نفس مطمئنه نباشد لَسَاخَت الأرْض [الامکان] بِأهْلِها.
▪️پس ای سالک الی الله، اگر طالب #طمأنینه هستی دست از توسل بر امام حسین علیه السلام برندار و هماره در هر عبادتی به یاد او باش که خود فرمود لَا تَنْسِیني فِي الصَّلَوةِ اللَّیلِ.
چون نماز شب بی حسین قالب بی روح است و این سخن را وسعت در تمام عبادات ده که یاد او افضل تمام اعمال است.
#ح_م
🏴 #نکته_ناب 🏴
#قسمت_اول
🏴 بسمه تعالی 🏴
▪️علامه حسن زاده آملی در نکته ۲۴۴ هزار و یک نکته از کتاب ناسخ التواریخ نقل میکند که در رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله گوید: به روایتی چون علی علیه السلام آن جسد مطهر را در لحد جای داد گفت: «اللّهم هذا أولُ العددِ و صاحبُ الأبد، نُورُكَ الذی قَهَرتَ به غَواسقَ الظُّلم و بَواسقَ العدمِ و جعلتَهُ بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً، رُوحُهُ نسخةُ الأحديةِ فى اللاهوتِ و جَسَدُهُ صورةُ معانىِ المُلكِ و الملكوتِ وقلبُهُ خزانةُ الحىِّ الذى لايموتُ طاوُوسُ الكبرياء و حَمامُ الجبروت»
▪️این فقرات عرشی، مفاتیح اتصال به قلب ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و چون خطاب ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت ذات احدیت راست پس از غُرر و دُرر معانی آن غافل مشو و مغتنم بشمار که حکمت کلید فتح رحمت غیبی است.
▪️حضرت میفرماید: «اللهم هذا اول العدد و صاحب الأبد»؛ فرمود هذا که اشاره به نزدیک است تا شدت قرب خود با رسول الله را بیان فرماید.
▪️آن جناب اول العدد است چون تعین اول است که مرتبهی فوق خلافت کبرای الهیه است. یعنی نفس ختمی در این مقام از همهی حدود نوری فراتر میرود و صاحب وحدت حقیقیه میشود که حق تبارک و تعالی بدان مینگرد و در این وحدت حقیقیه تمام کمالات اندماجی خود را مشاهده میکند و این علم ذات به وحدت حقیقیهی محمدیه صلی الله علیه و آله سبب بسط رحمت الهی میگردد که مبین اکملیت و آکندگی اوست یعنی چون به وحدت خویش که نفس محمدی در قوس عروج صاحب آن گردید مینگرد و کمالات ذاتی خود را در آن مضمحل میبیند، به سبب غلبهی رحمت بر غضب و کمال اسمایی و صمدانیتش از سماء احدیت بر زمین واحدیت به تفصیل علمی ظهور میکند و از آن موطن در صورت خلایق خود را در عین خارجی حقیقی آشکار میکند که اول خلق از ناحیه حضرت واحدیت جناب عقل کل است که نور همهی خلائق است و جملهی خلائق به حضور بسیط جمعی در او حاضرند.
▪️پس سینهی سینای احمدی تنها منظر ذات احدی است. ذات غیبیه و هویت مطلقهی مقسمی جز به این سینه به هیچ خلقی نظر نکرده و نخواهد کرد بلکه به او هر چه را دیده و میبیند. این دُرّ ذی قیمت را دریاب که بابی است عظیم در معرفت ولایت.
▪️و شاید اول عدد مراد اول خلق باشد که گفته شد بدین معنا که اعداد روح حروفند و واحد عدد نیست بلکه عدد ساز است و هرگز شمرده نمیشود. روح الف یک است و روح باء دو. و چون دو عدد اول است که از تکرار یک حاصل شده است و اولین تعین واحد میباشد لذا جناب ختمی مآب صلی الله علیه و آله را به سبب اینکه در قوس صعود نفس او با عقل بسیط اتحاد وجودی پیدا کرده است او را عدد اول نامید.
▪️عقل اول سبب خلقت خلائق است؛ «اذا کان العقل کان الاشیاء». به باء خلقت آغاز شد کما اینکه قرآن تدوینی هم بدو آغاز شد چون متن هر چیزی است اعنی چه قرآن تدوینی و چه قرآن تکوینی مندرج در نقطهی باء بسم الله هستند و از او جاری و ساری در عیون حقایق خارجی میشوند.
▪️فرمود: «لِیْ مَعَ اللّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِیْ فِیْهِ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَلَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ». این وقت همان عدد اول است که حضرت احدیت است و ملائکه مقرب و انبیاء مرسل بدو نمیرسند چون معرفت آنجا راه ندارد. نبی نکره در سیاق نفی است یعنی حتی خود آن جناب نیز به حیث نبوتش به آن موطن اعظم راه ندارند.
▪️ملائک مقرب، ملائک مهیمند و عالین موجوداتی هستند که نه از خود خبر دارند و نه از دیگری. این همان اسماء حضرت الوهیت هستند که فقط علماً موجودند نه حقیقی خارجی تا خود و یا دیگران هم عرض خود را بشناسند. آنجا همه چیز در ذات مندک است و غیر او وجود ندارد. وجود صرف مال اوست و این ملائکه و اسماء تعینات علمی در مرتبهی واحدی ذات هستند. هر موجود ازلی ابدی هم میباشد. به عدد اول ازلی است و چون محیط به هر چیزی از جمله زمان و دهر میباشد پس مصاحب ابد است؛ تو بگو ازل ابد است و ابد ازل...
▪️آنجا که فرمود «نورك الذی قهرت به غواسق الظلم و بواسق العدم»، همان است که گفته شد. یعنی ذات حق چون به وحدت حقیقیه و اطلاقی خویش نگریست و کمالات خویش را در آن مندرج بدید خواست آنها را ظهور دهد غیری نیافت و چون خواست غضب آید و در کمون بماند عشق و رحمت غلبه کرد و طالب ظهور شد و چون غیر عبارت از ظلمت و نابودی بود غواسق ظلمت و بواسق عدم را درید و به نور اول همهی تعینات خارج از ذات را آشکار فرمود و نور وجود او در تعینات خلقی پدیدار گردید...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴 #نکته_ناب 🏴 #قسمت_اول 🏴 بسمه تعالی 🏴 ▪️علامه حسن زاده آملی در نکته ۲۴۴ هزار و یک نکته از کتاب
🏴 #نکته_ناب 🏴
#قسمت_دوم
▪️و آنکه فرمود: «وجعلته بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً»؛ بدان اول دلیل بر ذات اول عدد و تعین اول است. هر موجودی بسته به ظرفیت و سعهی وجودیش دلالت بر مافوق و رب خود دارد. اسماء جزئی دلیل اسماء کلی هستند و اسماء کلی دال و دلیل بر اسم جامع هستند و اسم جامع ادل دلایل بر حضرت احدیت است و تعین اول بالاترین دلیل بر ذات است.
▪️و بدان هر اسم کلی اسم اعظم است مر اسماء جزئی خود را که خدمه و سدنهی او هستند. فلذا اسماء کلی اسماء اعظمند و اسم جامع اسم اعظم است نسبت به اسماء کلی و حضرت تعین اول که حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله است اسم اعظم است مر اسم جامع را. یعنی اول عدد اسم اعظم اعظم اعظم است کما اینکه در ادعیه وارد شد باسمك الاعظم الاعظم الاعظم. و بدان هر چه دلیل به مدلول نزدیکتر باشد با وضوح و روشنایی فزونتری از مدلول خبر میدهد و به او دلالت مینماید و چون حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله اقرب التعینات به ذات غیبی است، روشن ترین دلیل ذات محسوب میشود که هیچ حقیقتی در هستی چون او علم اجمالی به ذات ندارد و چون تعین اول ذات است دلالت او به رب خود دلالت ذاتی است که برای این دلالت احتیاج به غیر ندارد اما دیگرانی که به حضرت أو أدنی راه نیافتهاند به او به ذات اقدس هاهوتی دلالت مینمایند.
▪️و آنجا که فرمود: «روحه نسخة الأحدية فى اللاهوت»، مشیر به همان تعین اول است که گفته شد. اما بدان لاهوت عالم امر را گویند که فوق عالم عقل کل و جبروت است و آن عالم احدیت و واحدیت است. روح انسانی به سبب بساطتش نسخهای از مرتبه احدیت است که تمام حقایق و کلمات وجودی به نحو جمعی در او نوشته شده است. لذا از تعبیر نسخه استفاده کرد چون نسخه هم کتابی است که بر آن مینویسند و هم عکس و رونوشتی است که از روی نوشتهی دیگر استنساخ میکنند. چون آدم به صورت حق آفریده شده است و روح او نسخهای از احدیت لاهوتی است لذا میتواند در قوس صعود تا صادر نخستین بالا رود و روحش احدیت لاهوتی شود.
▪️و آنکه فرمود: «جسده صورة المعانى الملك و الملكوت»، چون صورت هر چیز ظهور و تنزل آن چیز است. یعنی جبروت، صورت لاهوت است و ملکوت، صورت جبروت و عالم ملک و ناسوت صورت ملکوت. جسد انسان کامل صورت همهی حقایق عالم ناسوت و ملکوت است. صورت معانی ملک و ناسوت است چون جسد امام به سبب تروحش اشرف موجودات در عالم طبیعت میباشد و اگر معانی تمام کمالات عالم ناسوت را عصاری کنیم سید و امامش جسد انسان کامل میشود. و البته معانی ملک همان ملکوت است چون ملکوت مبالغهی در مالکیت است و عالم ملکوت مرتبهای است که مالکیت دارد بر تمام عالم ناسوت؛ «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ». پس معانی عالم ملک حقایق ملکوتیه است و جسد امام صورت اتم همهی حقایق ملکوتیه میباشد.
▪️و آنکه فرمود: «قلبه خزانة الحى الذى لا يموت»، قلب انسان کامل خزینهی همهی کمالات اسمائی است و مفتاح غیبی است که تمام مفاتیح در او مندمجند و تمام مراتب غیب که حیات تفور و محض است و هیچ موتی در آن راه ندارد به دست او گشوده میشود و حیات در مراتب مادون جاری میگردد.
▪️و فرمود: «طاووس الکبریاء و حمام الجبروت»؛ بدان کبریائی از اسماء جلالی الهی است اما در متن جلال جمال منطوی است و در متن جمال جلال. چون او اول و آخر و ظاهر باطن است و بطون جلال است و ظهور جمال و چون همان که ظاهر است همو باطن میباشد پس همو که جلال است جمیل است. امام طاووس کبریاء است یعنی برای کبریایی حق که جلال اوست، ظهوری است که آن ظهور حقیقت امام است. کبریایی حق طالب خفاست اما غلبهی عشق و رحمت سبب میشود از متن کبریایی ذات، طاووس جمال بالهای خلقت و تعیناتش را بگستراند و بساط زیبای کثرت پهن شود.
▪️نفس ناطقه را به ورقاء و کبوتر و حمام تشبیه کردهاند. بدان نفس نفیس ختمی اصل جبروت است اعنی عقل قدسی او در سیر عروجی با عقل اول اتحاد وجودی پیدا کرده است پس عقل او عقل کل و خیال متصل او خیال منفصل و جسد او جسم کل است کما اینکه روح انورش لاهوت احدی است پس او کون جامع است و چون او را دیده باشی همه را دیدهای و چون سخن او را بشنوی سخن همه را شنیدهای از اینرو فرمود «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»
اللهم صلی علی محمد و آل محمد.
#ح_م
◾️شب جمعه مصادف با شب ۲۸ صفر سالروز شهادت حضرت محمد مصطفی و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهما ۱۴۴۲ ه ق
۲۴ مهر ۱۳۹۹ ه ش
اسلامشهر◾️