آیات252-244 بقره قسمت چهارم
بخش اول
● داستان حضرت داود (ع ) و جنگ طالوت و جالوت به نقل از امام صادق (ع )
و در تفسير عياشى از محمد حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: داوود و برادرانش چهار نفر بودند، پدرشان هم كه مردى سالخورده بود با ايشان زندگى مى كرد، و او كه از همه كوچكتر بود گوسفندان پدر را مى چرانيد و برادرانش در لشگر طالوت خدمت مى كردند، روزى پدر داوود او را صدا زد كه پسرم بيا اين طعام را كه درست كرده ايم براى برادرانت ببر، تا عليه دشمنان خود نيروئى بگيرند.
داوود كه جوانى كوتاه قد و كبود چشم و كم مو و پاك دل بود طعام را برداشته و به طرف ميدان جنگ روانه شد، و در ميدان جنگ صفوف لشگر را ديد كه به هم نزديك شده بودند.
عياشى از اينجا به بعد جريان را از ابى بصير نقل مى كند، ابى بصير مى گويد: من از آن جناب شنيدم كه مى فرمود: داود همينطور كه مى رفت به سنگى برخورد كه آن سنگ داود را صدا زد و گفت : اى داوود مرا بردار و با من جالوت را به قتل برسان ، كه خدا مرا براى كشتن وى خلق كرده است .
داوود آن سنگ را برداشته در توبره اى كه سنگ مقذاف فلاخنش را در آن گذاشته بود (تا گوسفندان را با آن براند) انداخت و به راه افتاد تا داخل لشگر شد و شنيد كه همگى از خونخوارى و قهرمانى جالوت تعريف مى كردند، وامر او را عظيم مى شمردند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 453
داوود گفت : چه خبر است كه اينقدر او را بزرگ شمرده و خود را در برابرش باخته ايد؟ به خدا قسم به محضى كه با او روبرو شوم به قتلش خواهم رساند، مردم جريان او را به طالوت خبر دادند، و او را نزد طالوت بردند، طالوت گفت : اى پسر مگر تو چه نيروئى دارى ؟ و چه تجربه اى در امر كارزار اندوخته اى ؟ گفت : هميشه شير درنده به گوسفندان من حمله مى كند و گوسفند مرا مى ربايد، او را تعقيب مى كنم و سرش را به يك دست گرفته فك پائينش را با دست ديگر باز نموده گوسفندم را از دهانش مى گيرم .
طالوت به لشگريان گفت زرهى بلند برايم بياوريد، وقتى آوردند، آن را به گردن داوود انداخت ، زره تا زانوى داوود را پوشانيد، طالوت و ساير بنى اسرائيل از اينكه اولين زره به اندازه اندام او شد تعجب كرده طالوت گفت : اميد است خدا جالوت را به دست او به قتل برساند.
ابو بصير مى گويد: وقتى صبح شد مردم گرد طالوت جمع شده ، دو صف لشگر، روبروى هم قرار گرفتند، داوود گفت : جالوت را به من نشان دهيد، همين كه او را ديد آن سنگ را از توبره در آورد در فلاخن (مقذاف ) گذاشت ، و به سوى جالوت رها كرد، سنگ مستقيم بين دو چشم جالوت خورد، و تا مغز سرش فرو رفت ، جالوت از اسب سرنگون شد، مردم فرياد زدند، داوود جالوت را كشت ، داود بايد پادشاه ما باشد از آن به بعد ديگر فرمان طالوت را گردن ننهاده ، داوود را فرمانده خود كردند.
و خداى تعالى ((زبور)) (كتاب داوود) را بر او نازل كرد، و صنعت آهنگرى به او آموخت و آهن را برايش نرم كرد، و به كوهها و مرغان فرمان داد تا با او تسبيح بگويند، ابو بصير مى گويد: احدى صوت داوود را نداشت ، داوود همچنان در بنى اسرائيل بود، و خود را از ايشان پنهان مى داشت و خداى تعالى نيروى فوق العاده اى در عبادت به او داده بود.
مولف : كلمه ((مقذاف )) همان فلاخنى است كه چوپان ها با آن سنگ را به هر طرف بخواهند پرتاب مى كنند و لسان اخبار چه از طرق شيعه و چه از طرق سنت در اينكه جالوت به دست داود كشته شده متفق است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○سالروز ازدواج امیرالمؤمنین، علیابنابیطالب علیهالسلام و حضرت صدیقه کبری،فاطمهزهرا علیهاالسلام بر تمامی مسلمانان جهان گرامی باد○□
#سؤال: عامل موفقیت در زندگی مشترک و شرایط ازدواج محمدی چیست؟
#جواب: محبّت بین طرفین و عمل هر کدام به وظایف شرعی نسبت به دیگری و اغماض هریک از خطاهای دیگری.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○خاطرهای عجیب و ناراحتکننده از رفتارهای مخالفان عرفان!○□
□○ #آیت_الله_حسن_رمضانی :
یکی از آقایان تفکیکی مشربِ مشهد (که مخالف عرفان بود) برای من نقل کرد و گفت : من زمانی رانندۀ علاّمه طباطبایی (ره) بودم و ایشان را از مشهد به زُشک میبردم.
□○زُشک یکی از ییلاقات اطراف مشهد است و یکی از شاگردان علاّمه، یعنی حضرت آیتالله آقا عزالدین زنجانی (ره) در آنجا باغی را اجاره کرده بود و تابستان را در آنجا به سر میبرد و از آن رو که علاّمه به ایشان ارادت داشت، از آن آقا که با آقا عزالدین رابطۀ نزدیکی داشت، خواسته بودند که ایشان را برای دیدن آقا عزالدین به زُشک ببرد.
□○آن آقا میگفت: من در میان راه به علاّمه گفتم: آقا! آیا شما من را اهل نجات میدانید؟
علاّمه فرمودند: «شما که اهل ولایت هستید، اگر اهل نجات نباشید پس چه کسی اهل نجات است؟!» (این، ادب علامه بود.)
.
□○بعد آن آقای مخالف عرفان گفت: من متقابلاً به علاّمه گفتم: أمّا من، شما را به خاطر گرایش های فلسفی و عرفانی که دارید، اهل نجات نمیدانم!!!
آیت الله رمضانی میگفت با تعجب به آن آقا گفتم: علاّمه در برابر سخن شما چه واکنشی از خود نشان داد؟! .
آن آقا گفت: فقط سکوت! فقط سکوت!
□○استاد رمضانی میگفت: اینجا بود که من برای مظلومیّت حضرت علاّمه به شدّت متاثّر شده و اشک ریختم!
@mohamad_hosein_tabatabaei
#امام_خمینی (ره):
□●حضرت رضا، علیه السلام، به حضرت جواد، سلام اللّه علیه مرقوم فرمود:
«شنیدم غلامان تو وقتى سوار مى شوى، تو را خارج مى کنند از در کوچک، آنها بخل مى کنند و مى خواهند تو به کسى چیزى ندهى.
□●به حق من بر تو که بیرون رفتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ. و وقتى سوار شدى همراه خود طلا و نقره بردار و هیچ کس از تو سؤالى نکند مگر آنکه به او عطا نمایى. و از عموهاى تو هر کس از تو سؤالى کرد، کمتر از پنجاه دینار به او مده، و اگر بیشتر خواستى بدهى، اختیار با تو است.
□●و من اراده کردم به این امر اینکه خداوند مقام تو را رفیع فرماید، پس انفاق کن و ترس مکن که خداوند بر تو سختگیرى فرماید.
#امام_خمینی
شرح چهل حدیث، ص۴۰۳
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●آب معرفت از درون چاه عقل فوران می کند، آنگاه که به درونت راه یابی. از آن بنوش و زنده و سرحال باقی بمان.
□●حکیم عطار نیشابوری در کتاب مصیبت نامه، از چاه درون سخن می گوید. عبور از محسوسات و موهومات در نظر عطار در این است که به چاه درون خودت راه پیدا کنی. برخی بزرگان عبور را به رفتن در آسمان و ملکوت می دانند که البته همه این تعابیر فرقی با هم ندارند.
□●به چاه درون رفتن یعنی همان رفتن به ملکوت است. چاه درون یعنی اعماق وجود من، ژرفای وجود من؛ ژرفای وجود آدمی، خیالات و محسوسات و توهمات نیست! بلکه ژرفای انسان عقل اوست که به تعبیر عطار، چاه درونت است.
#دکتر_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●دههی اوّل ذیالحجّه، دههی الهیّه●■
■●بعد از ماه ذیالقعده، ماه ذیالحجّه است که دوّمین ماه حرام است. ماه بسیار عظیمی که ماه حج، ماه عید قربان و ماه ولایت است. در این ماه جلوههای متعدّد ولایت اهل بیت علیهم السّلام ظهور کرده است. ماهی بسیار عظیم و سرشار از توحید و ولایت است.
■●بنابر احادیثی که از پیامبر اکرم وارد شده است، ده روز نخست ماه ذیالحجّه افضل ایّام سال برای عبادت است و هیچ عمل خیر و عبادتی در هیچ روزی به فضیلت عبادت در ده روز نخستین این ماه نمیرسد.
■●همانطور که دهههایی را به ائمّهی معصومین علیهم السّلام منتسب میدانیم، اگر بخواهیم برای این ده روز نامی بنهیم، باید این ده روز را دههی الهیّه یا #دههی_توحیدیّه بنامیم.
■●امیدوارم بتوانیم در این ده روز از حقیقت توحید، هم در جنبهی نظری و هم در جنبهی عملی، بیشترین بهره را ببریم و مراقباتی که برای این ده روز وجود دارد، که زمینهی آن از یک ماه مراقبه در ذیالقعدة الحرام فراهم شده است، بتواند حقیقت توحید را در این دو جنبه در جان ما مستقر کند.
□●استاد مهدی طیّب
#مراقبات_ماه_ذیالحجه●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت امیر علیه السّلام به هر چیز نگاه کرد، لا اِلهَ اِلاَّ الله را دید. در دعای دههی اوّل ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درختها و خسها، به عدد سنگها و کلوخها، به عدد موها و پشمها، به عدد بادها و... لا اِلهَ اِلاَّ الله.
□○در لا اِلهَ، هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در الاّ، تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آنگاه الله را بگو تا همهی دلت را تصّرف کند.
□○وقتی میگویی لا اِلهَ اِلاَّ الله، نه دنیا میماند، نه عادات و رسوم، نه آبروداری بین اهل دنیا ؛ همه از بین میرود. لا الهَ یعنی هر چه واله کنندهی من است، دور انداختم الاّ الله را. درست دقّت کن، اگر میارزد آن را بگو؛ بیحساب نگویی که وقتی واله کنندهها رفتند، فریادت بلند میشود. خداوند به موسی علیه السّلام فرمود هر چه را در دستت است بینداز، به ما فرمود بگو لا اِلهَ اِلاَّ الله؛ یعنی هر چیزی جز خدا که تو را واله کرده، بینداز.
□○نکند مثل امّت موسی علیه السّلام ما هم به محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم بگوییم اجعَل لَنا اِلهاً کَما لَهُم آلِهةٌ. یعنی همانطور که اهل دنیا چیزهایی دارند که آنها را واله کرده است، به ما هم از آن واله کنندهها بدهید.
#یاعلی
#مرحوم_حاج_اسماعیل_دولابی
□○مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei