کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●شخصیت #حضرت_سکینه سلام الله علیها●■
■روز پنجم ربيع الاوّل سال صد و هفده هجرى، روز رحلت حضرت سكينه علیها السّلام دختر بزرگوار حضرت اباعبدالله الحسين علیه السّلام است. نام حضرت سكينه علیها السّلام آنگونه كه در تواريخ ثبت كردهاند، آمنه يا امينه بوده است و سكينه لقب ايشان است.
■مادر ايشان رباب، دختر امرؤ القيس و مادر حضرت علی اصغر علیه السّلام است...
■در ماجرای عاشورا حضرت سكينه دختر جوانی است. شايد سنّ ايشان حدود سيزده يا چهارده ساله باشد...
■كتابهايی كه در شأن حضرت سكينه علیها السّلام نوشته شده و يا در رابطه با ايشان مطلبی دارند، همه به جلالت قدر، نقل كردهاند و تعبير كردهاند كه سيرهای بسيار نيكو داشتند، شخصيّت بسيار بزرگوار و كريمهای بودند و عقل بسيار كاملی داشتند. تعبير "عقيلة القريش" راجع به سكينه بنت الحسين علیهما السّلام هست. حضرت سكينه در سخن گفتن هم بسيار فصيح و اديب بودند.
□●حاج محمد اسماعیل دولابی●□
□●خلیفه ی دوم در دوران حکومتش همراه با تعدادی از لشگریانش از سرزمین یمن عبور میکرد، به فکر افتاد #اویس_قرنی را که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم تا آن حد از وی تعریف میکردند، ببیند.
□●در مسیر، کنار نهر آبی چوپان پیری را دید که چهره اش در اثر آفتاب شدید سیاهرنگ شده بود. از وی سراغ اویس را گرفت. پیرمرد که همان اویس بود، پرسید با اویس چه کار دارید؟ گفتند پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در زمان حیاتش بسیار از او سخن میگفت و ما که از صحابه ی اوییم، میخواهیم ببینیم #اویس کیست.
□●اویس گفت: اگر شما از صحابه ی نزدیک پیامبرید و سالها در کنار او بوده اید، به من بگویید کدام دندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در جنگ احد شکست؟ عمر و همراهانش هر چه فکر کردند، به یادشان نیامد. آنگاه #اویس دهانش را گشود و دندان شکسته ای را در دهان خود نشان داد و گفت: همین دندان بود و همان ساعت که دندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در منطقه ی احد شکست، همان دندان من هم در یمن شکست و افتاد.
#محبّت_و_یگانگی_حقیقی_یعنی_این.
□●مصباح الهدی ص۱۱۲●□
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●تبرّى در قرآن و احاديث●■ ■●تبرّى در لغت به معناى كناره گرفتن از چيزى است كه مجاورت آن ناپسند است.
■●لعن در قرآن و احاديث●■
■●كتابهاى لغت واژه «لعن» را به معناى راندن و دور كردن (از رحمت)، لعن كردن توسّط خدا را به معناى عذاب كردن، و لعن كردن توسّط مخلوق را به معناى دعا براى دور كردن شخص از رحمت الهى دانستهاند.
■●لعن نيز همچون صلوات از اعمالى است كه خداوند، خود آن را انجام داده و مؤمنان و صالحان را نيز به آن دعوت نموده است. در آيات بسيارى از قرآن كريم، خداوند گروهها و اشخاص فراوانى را لعن نموده است.
■●به مصداق تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ اللهِ: به اخلاق الهى متخلّق شويد، میتوان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از هر جنس و در هر سطح، كسانى را كه خداوند لعن نموده است، لعن میكنند.
■●به اين حقيقت نيز در آيات متعدّد قرآن كريم تصريح شده و طىّ آن پيامبران، فرشتگان و مؤمنان راستين، از لعن كنندگان دانسته شدهاند.
■●همچنين پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هفت گروه را لعن كردهاند. در حديث ديگرى آن حضرت به اميرالمؤمنين علیه السّلام فرمودند: هر كس كارى كند كه مورد عاقّ والدينش واقع شود لعنت خدا بر او باد، هر كس از مولايش بگريزد لعنت خدا بر او باد، هر كس به شخصى كه او را براى انجام كارى در قبال اجرتى استخدام كرده ظلم كند لعنت خدا بر او باد. آن گاه فرمودند: اى على، من و تو دو پدر اين امّتيم، هركس كارى كند كه مورد عاقّ ما قرار گيرد، لعنت خدا بر او باد. من و تو دو مولاى اين امّتيم، هركس از ما بگريزد لعنت خدا بر او باد. من و تو دو اجير اين امّتيم، هر كس در دادن اجرت ما بر ما ستم كند لعنت خدا بر او باد.
■●در حديث ديگرى نيز فرمودند: برترين شخص در اين امّت پس از من على بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسين (علیهم السّلام) میباشند. هر كس جز اين بگويد لعنت خدا بر او باد.
■●و نيز فرمودند: هركس كينه و دشمنى على را در دل داشته باشد لعنت خدا بر او باد.
■●و نيز در حالى كه گيسوان خويش را در دست داشتند، فرمودند:
هركس به تار مويى از من (كه مقصود بستگان آن حضرت است) آزار برساند، هر آينه مرا آزار نموده است و هر كس مرا بيازارد، هر آينه خداوند را آزار رسانده است و هر كس خداوند را بيازارد، همه موجوداتى كه آسمانها و زمين را پر كردهاند او را لعنت میكنند.
همچنين فرمودند: هر كس تن به ولايت كسى جز مولاى حقيقى خود بدهد، لعنت خداوند و ملائكه و انسانها، همگى بر او باد.
■●به موجب احاديث فراوانى، پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، اباسفيان، عمرو بن العاص، يزيد بن معاويه و خاندان ابیسفيان را به اسم، و دشمنان و غاصبان حقّ اميرالمؤمنين علیه السّلام و دارندگان برخى صفات و عملكردهاى ناستوده را به طور كلّى، لعن نمودهاند.
■●همچنین امیرالمؤمنین علیه السّلام معاویه، عمر و بن العاص، ابا موسی اشعری، ابا الاعور، حبیب بن مسلمه، عبدالرّحمن بن خالد، ضحاک بن قیس و ولید بن عقبه را به اسم، لعن میفرمودند.
■●کتاب ره توشه دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب●■
#لعن_و_تبری - ۳
#ره_توشه_دیدار
● آيات 260 -258 ، بقره قسمت اول
بخش دوم1⃣
● منشأ اعتقاد به رب النوع ها و پرستش بتها
توضيح اينكه : انسان همواره و بر حسب فطرت در برابر كسى كه بر او بزرگى مى كند و در او اثر مى گذارد خاضع و تسليم است ، و اين چيزى نيست كه دانشمندى جامعه شناس كه در اطوار و احوال امت هاى گذشته و طوائف مختلف بشر امروز بحث مى كند، در آن ترديد كند، ما اين معنا را در مباحث گذشته كاملا روشن كرديم .
از سوى ديگر همین انسان به فطرت خود براى عالم صانعى اثبات مى كند، صانعى كه بر حسب تكوين و تدبير در عالم اثر مى گذارد، و دخل و تصرف مى كند، اين نيز بيانش گذشت ، و اين امرى است كه حالات مختلف بشر در حكم كردن در آن اختلاف پيدا نمى كند، انسان چه متدين به دين توحيد (كه انبيا به آن دعوت مى كردند) باشد و چه نباشد، و يا معتقد به تعدد خدايان باشد همچنان كه وثنى ها معتقدند و يا اصلا و بكلى منكر صانع باشد (همچنان كه دهرى ها و ماديين معتقدند)، بالاخره فطرت خودش را نمى تواند منكر شود، مگر اينكه به فرض محال روزى فرا رسد كه انسان انسان نباشد، بله اين معنا امكان دارد كه فطرت بشر مورد غفلت قرار گيرد، يعنى بشر در اثر عوارضى از فطريات خود غافل بماند.
ليكن انسانهاى ساده اوليه از آنجا كه هر چيزى را با وضع خود مقايسه مى كردند، و از سوى ديگر افعال مختلف خود را مى ديدند كه مستند به قوا و اعضاى مختلفشان است ، و نيز مى ديدند كه افعال مختلف اجتماعى هم مستند به اشخاص مختلف در اجتماع است ، و همچنين حوادث مختلف ، مستند به علتهاى مختلف نزديك به هر حادثه است ، هر چند كه علت العلل و سرنخ همه آن حوادث نزد صانعى است كه مجموع عالم وجود، مستند به او است ، ناگزير براى انواع مختلف حوادث ، اربابى مختلف قائل شدند كه همانند خداوند، خدائى مى كنند.
و در معرفى اين خدايان يك وقت آنها را به نام ارباب انواع ، اثبات و معرفی می کنند،
ترجمه تفسیر المیزان جلد2 صفحه534
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
● آيات 260 -258 ، بقره قسمت اول بخش دوم1⃣ ● منشأ اعتقاد به رب النوع ها و پرستش بتها توضيح اينكه
● آيات 260 -258 ، بقره قسمت اول
بخش دوم2⃣
● منشأ اعتقاد به رب النوع ها و پرستش بتها
از قبيل رب زمين ، رب درياها، رب آتش ، رب هوا، بادها و امثال اينها، و بار ديگر آنها را به نام كواكب و مخصوصا ستارگان سيار معرفى مى نمودند (و طبق اختلافاتى كه در آنها تشخيص مى دادند آثار مختلفى در عالم عناصر و مواليد براى آنها قائل مى شدند) همچنان كه از صابئين اين معنا نقل شده است آنگاه مجسمه ها و صورت هائى براى آن ارباب (رب زمين ، رب دريا و...) مى ساختند و آن صورتها و مجسمه ها را مى پرستيدند كه وسيله شفاعتشان نزد صاحب صنم (رب زمين ، رب دريا و...) شود و سرانجام خداى زمين ، خداى دريا، خداى باد و... آنان را نزد خداوند بزرگ و منزه شفاعت نمايند، تا به اين وسيله به سعادت دنيوى و اخروى نائل شوند.
و به همين جهت است كه مى بينيم بت ها بر حسب اختلاف امت ها و مردم هر دورانى مختلف شده است ، چون آراى آنها در تشخيص انواع مختلف بوده ، و هر قومى شكل بت ها را طورى ساخته كه مطابق شكلى باشد كه در مخيله و ذهن خود از ارباب آن بت ها داشته است ، و چه بسا كه در اين مجسمه سازى ها غير از آن صورتهاى خيالى ، هوا و هوسها و اميال شخصى هم دخالت داشته ، و چه بسا كه رفته رفته رب النوع و حتى رب الارباب كه همان خداى سبحان باشد به كلى فراموش مى شده ، و يك سره دست به دامن خود بت ها مى شدند، و آرايشگرى هائى كه به وسيله خيال و حس در بت ها مى شده ، غير بت را فراموش نموده همه به ياد بت مى بودند و اين باعث مى شد كه جانب بت بر جانب خداى سبحان غلبه كند.
همه اينها از اين جهت بود كه خيال ميكردند ارباب اين بت ها (يعنى آنهائى كه تدبير زمين و دريا و آتش و امثال آن به ايشان واگذار شده ) تأثيرى در شئون زندگى آنان دارد، بطورى كه اراده آن ارباب بر اراده خود اين افراد غلبه داشته و تدابير آنها بر تدبير خود ايشان مسلط است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●□
□خداوند متعال میفرماید: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً؛ هرکس یکی را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است».(مائده: ۳۲)
□منظور از حیات در این آیه شریفه، نجاتدادن از ضلالت و گمراهی در دین است.
□این راه اصلاح را نباید کالعَدَم و نشدنی حساب کنیم، وگرنه پشیمان میشویم از اینکه میتوانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.
□●در محضر بهجت، ج۲، ص۲۳●□
@mohamad_hosein_tabatabaei