□●مرحوم آقای شعرانی درباره حشر دربهشت ومحشور شدن با بهشتی ها می فرمود که محشور شدن با پیامبر (صلی الله علیه وآله) یعنی حشر با حقیقت رسول الله واین با حشری که عوام بر سر زبان دارند فرق دارد.
□●آن گاه مثال میزد و می فرمود :
الان عده ای خدمت آیت الله بروجردی می روند . ودر محضرش مینشینند و حتی دستش را میبوسند و شاید شبانه روز در کنارش هم باشند ، چنین کسانی محشور با آقای بروجردی اند و ظاهرا با او حشر و نشر دارند
آیا شما چنین حشری میخواهید یا حشر علمی و معنوی ؟
□●آن حشری که میگوییم خدایا مارا با محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله) محشور بدار ، بدان معناست که ما را با صفات و حقیقت آنها محشور فرما ، ما را بر اسرار قرآن و مقامات بهتر توفیق ارزانی دار ، ما چنین حشری را میخواهیم ؛ منظور حشر جسمانی نیست.
□●شرح اشارات و تنبیهات|نمط هشتم
علامه حسن زاده آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●" نغمه های محمدی "●■
■●گوته در قطعه شعری با عنوان نغمه های محمدی (Mohamet Gesang)،
قرآن را به رودخانه ای از یک نیروی عظیم معنوی تشبیه کرده که به اقیانوس الهیت و ابدیت می پیوندد.
■●یک بار یکی از دوستان گوته کتابی از کلمات کوتاه حکمت آمیز به وی هدیه کرد
و او در نامه ای تشکرآمیز چنین نوشت:
این گفته ها باهر نظر عقلانی و دینی اصیل سازگار است
و می توان گفت همان اسلام است که ما دیر یا زود باید بدان اعتراف کنیم.
این گفتۀ گوته سخن مولانا را در فیه ما فیه به یاد می آورد که گفت:
فلان عالم قرآن را می خواند اما نمی فهمد.
گفتند " چگونه نمی فهمد در حالی که او از مفسران معروف است؟ "
مولانا گفت: " اگر قرآن را می فهمد چرا وقتی به زبان دیگر بر او می خوانند قبول نمی کند؟ "
■●و گوته قرآن را به هر زبانی می شناخت و می گفت:
" آیا قرآن از ابدیت است؟
آری, در این جای پرسش نیست،
این کتاب کتابهاست. "
گوته به سمفونی قرآن، بخصوص در آن گوشه ها که دست خداوند را در آفرینش نشان می دهد
و همۀ پدیده ها را به او منسوب می کند، علاقۀ خاص داشته و آن را ستوده است.
می توان این قطعات را " گوشه هوالذی " نامید از آنکه در قرآن بسیار آمده است: اوست که ...
●هوالذی خلق الموت و الحیات
●هوالذی یتوفاکم باللیل
●هوالذی ارسل الریاح بشری بین یدی رحمته
■●جاذبۀ گوشه های " هوالذی " از دیدگاه گوته این است که خداوند را به عنوان فاعل مطلق در کل کائنات معرفی می کند.
■●و این به تعبیر حکما توحید افعالی است و گوته معتقد است این نگاه روح را به اهتزاز می آورد و تعالی می بخشد.
نظامی و عطار و مولانا همین گوشه ها را مرتب در آثار خود نواخته اند.
به گفته عطار اوست خدایی که:
●در زمستان سیم آرد در نثار
●زر فشاند در خزان از شاخسار
■●بر گرفته از پیشگفتار کتاب " در صحبت قرآن "
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○راستى چگونه محمد در كوير آن گلها را پروريد؟!○□
#استاد_علی_صفایی_حائری
□○من گاهى در كار سنگين رسول عظيم، محمد مصطفى، آنچنان مسحور مىشوم، كه خيال مىكنم در خواب اين همه بيدارى را و بصيرت را و رفعت را ديدهام؛ چگونه از ميان آنهايى كه ناچار با دست خود، گور عزيزان خود را مىكندند، وسعت صدر و ظرفيت روح و ظرافت برخوردى را بيرون مىآورد، كه امروز در سرزمين رفاه و هنگام وفور هم نمىتوان اين همه وسعت كه هيچ، حتّى مقدارى ظرفيت و ظرافت را از آنها توقع داشت، كه لااقل برادران خودشان را به دست دشمنشان نسپارند و زير پاى خوكهاى مهاجم نيفكنند و قربانى يهود نسازند.
□○راستى چگونه محمد در كوير، آن گلها را پروريد؟ گلهايى كه از خار انگيزههاى شخصى كه هيچ از غضب قومى و قبيلهاى كه هيچ، حتّى از شوق بهشت و ترس آتش هم رها شده بودند و از بندگى و تجارت، به آزادگى رسيده بودند.
#یاعلی
□○درسهايى از انقلاب(قيام)، ص۱۵۴○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
□یکی مرد عرب اما بیابانگرد و صحرائی
قدم بگذاشت در " ام القری " وین شعر را برخواند:
که ای یاران مگر دیشب بخواب مرگ پیوستید؟
چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟
که دید از " مکیان " آن ماهتاب پرنیانی را
□زمین و آسمان " مکه " دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند
ز هر سو در بیابان عطر مشگ و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائی!
بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبائی!
بیابان، رازها دارد
ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست
بیابان، نقش ها دارد که در شهر آشکارا نیست
□کجا بودید ای یاران؟!
که دیشب آسمانیها زمین " مکه " را کردند گلباران
ولی گل نه، ستاره بود جای گل
زمین و آسمان " مکه " دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
□○طلوع محمد | محمود سهيلی○□
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●هفدهم ربیع الاوّل روز نزول بزرگترین رحمت الهی - بخش دوّم●■ ■●حقیقت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آل
■●هفدهم ربیع الاوّل روز نزول بزرگترین رحمت الهی - بخش سوّم●■
■●به تعبیر قرآن، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم خُلقِ عظیمند و در کتب آسمانی و منشورهای الهی، تنها کسی هستند که از نظر خُلق به عظمت یاد شدهاند.
■●پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم کسی بودند که هر پیامبری که مبعوث میشد، بشارت بر ظهور ایشان در آخرالزّمان، جزء کارنامه و برنامهی آیین و مکتب آن پیامبر بود.
■●پیامبر اسلام پیامبری هستند که کتاب ایشان مُهَیمِن بر همهی کتابها و گواه و شاهد تمام آنهاست.
■●کتاب ایشان ام الکتب است؛ یعنی همهی کتابهای آسمانی از کتاب ایشان منشاء گرفته است و خدای متعال گوشهای از معارفی را که در کتاب ایشان است، در سایر کتابهای آسمانی در دسترس بشر قرار داد.
■●به تصریح قرآن، پیامبر اکرم «رَحْمَةً لِلْعَالَمِین» هستند. یعنی تنها رحمتی بر مؤمنان و مسلمانان نیستند؛ همهی عالمیان و تمام مخلوقاتِ خدای متعال از رهگذر وجود پیامبرخاتم است که رحمت الهی شامل حالشان میشود؛ چه رحمت رحمانیّهی خدا، که رحمت واسعهی او در این عالم است و چه رحمت رحیمیّهی خدا، که رحمت خاصّهی او برای مؤمنان و دوستانش در هر دو عالم است. پیامبر «رَحْمَةً لِلْعَالَمِین» هستند.
■●در قیامت هم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند که صاحب لواء حمدند؛ پیامبر اکرم هستند که صاحب مقام وسیلهاند و پیامبر اکرم هستند که صاحب شفاعت عظما هستند.
■●بنا به احادیث فراوانی که داریم؛ فردای قیامت امّتهای همهی انبیاء برای نجات از شرایط مخوف و هولناک قیامت دست به دامن پیامبر خودشان میشوند؛ امّت عیسی علیه السّلام دست به دامن عیسی علیه السّلام، امّت موسی علیه السّلام دست به دامن موسی علیه السّلام و امّت سایر انبیاء هم دست به دامن پیامبران خودشان هستند؛ امّا همهی انبیاء اظهارعجز میکنند؛ امّتهای خودشان را با خود برمیدارند و خدمت پیامبر اکرم میآیند و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند که با مقام عظیم شفاعتی که خدای متعال به ایشان عنایت فرموده است، سَرسلسله جُنبان جریان شفاعت در قیامت خواهند بود.
■●عظمت این نعمت، روشن و ضرورت شکر این نعمت، بسیار آشکار است؛ لذاست که باید روز هفدهم ربیع الاوّل را انشاءالله با توجّه بسیار زیاد، قدر بدانیم و بزرگ انگاریم.
■●استاد مهدی طیّب ۸۷/۱۲/۲۲●■
#مناسبات_ماه_ربیعالاول
@mohamad_hosein_tabatabaei
شب ولادتت ای یار میکنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
فقيه نيستم اما به تجربه ديدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
اگر که هست طبيبم طبيب دوّاری
به من معالجهی در مطب حرام بود
برآنکه دشمن اولاد توست، نيست عجب
که نطفهاش نسب اندر نسب حرام بود
تو را در کمال نوشتند يا رسول الله
بزرگ آل نوشتند يا رسول الله
تو آفريده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ايزدت گفتند
تورا به سمت زمين با نسيم آوردند
تو آمدی و ملائک خوشآمدت گفتند
نشان دهندهی معصومیِ قبيله توست
اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند
تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود
تو عين نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه يک نفری، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای يار می کنم خيرات
نثار مقدم خير تو چهارده صلوات
برای خُلق تو بايد کنند تحسينت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرينت
از آن طرف تو اگر نور آخرين هستی
نوشتهاند از اين سو تو را نخستينت
هزار و سيصد و هشتادوچندمين سال است
شديم کوچه نشينت، شديم مسکينت
شديم ريزه خور سفرههای سيّدیات
گدای سفرهی هر سال چهارده سينت
تو آمدی که علی را فقط ببينی و بس
ندادهاند به جز ديدهی خدا بينت
يتيم مکّهای اما بزرگ دنيايی
اگر چه خاک نشينی، هميشه بالايی
مرا اويس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز نديدم، دعای تو کافی است
همينکه بوی تو را در مدينه حس کردم
لبم رسيد به خاک سرای تو کافی است
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قريش
همينکه فاطمه داری برای تو کافی است
همينکه اوّل هر صبح پيش زهرايی
برای روشنی لحظههای تو کافی است
تو آن پيمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگويی علی ولی الله
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
تو آمدی و رعيّت شکوه عبد گرفت
بدين طريق چه آقا شدند نوکرها
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
بگو مدينهی علمی، علی درِ آن است
بگو که واجب عينی است حرمت درها
بريز شيرهی پيغمبری به کام حسين
که از حسين بيايد علی اکبرها
زمان گذشت زمان ظهور ديگر شد
حسين منی انا من حسين اکبر شد
هزار حضرت مريم کنيز مادر توست
تورا بس است همينکه بتول، دختر توست
به دختران فلان و فلان نيازی نيست
اگر خديجهی والامقام همسر توست
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنيا و صبح محشر توست
به يک عروج تو جبرئيل از نفس افتاد
خبر نداشت که اين تازه اوج يک پَر توست
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو، يا علی برابر توست
تو با علی جريان ساز شيعهايد، اما
شناسنامهی شيعه به نام جعفر توست
هميشه شکر چنين نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمّد رئيس مذهب ماست.
#مناسبات_ماه_ربیعالاول
■●زنبوردارها شبهای جمعه کنار کندو، کُندر دود میکنند تا زنبورها قوّت بگیرند و روز جمعه به نقاط دوردست پرواز کنند و شهد گل بیشتری همراه بیاورند.
■●مؤمنین مثل زنبور عسلند و صلوات در سیر آنها مثل دود کندر است که به آنها قوّت میدهد.
#عارف_بالله_حاج_اسماعیل_دولابی
■●مصباح الهدی
تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei