کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●" انتشار کتاب از دولت قرآن "●■
■در پیشگفتار کتاب آمده است:
این کتاب جعبه جواهری است که به عدد سالهای عمر با برکت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، شصت و سه قطعه جواهر از گنج خانه وحی الهی به خوانندگان هدیه می کند. هر یک از این شصت و سه گوهر گزیده را بانوی هنرمندی به نام خدیجه فلّاحی، با دست های هنرمند خویش در اوراق زرینی از خط بدیع ثلث، نسخ و نستعلیق و نیز خط منحنی و خوش آهنگ رومیان(Copperplate)، درپیچیده و به نقش و نگار هنرمندان دیگر بیاراسته و در پیش روی گوهرجویان نهاده است.
هر باب از این کتاب نگارین که بر کنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوش تر است
سعدی
■●عنوان کتاب: از دولت قرآن (سه زبانه)
انتخاب آیات، ترجمه فارسی و پیشگفتار: حسین الهی قمشه ای
ترجمه انگلیسی: عبدالله یوسف علی
خوشنویس: خدیجه فلّاحی
ناشر: انتشارات سبزه
تاریخ انتشار: پاییز ۱۳۹۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَمَلْتُ إِلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ بِغَوَایَت
□○بند پنجم:اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُو إِلَى الْغَیِّ وَ یُضِلُّ عَنِ الرُّشْدِ وَ یُقِلُّ الرِّزْقَ وَ یَمْحُو الْبَرَکَهَ وَ یُخْمِلُ الذِّکْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
□○بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که به سوی گمراهی می کشاند و از راه رشد دور می کند، و روزی را کم و برکت را از بین میبرد، میراث گذشته را نابود و نام آدمی را از خاطره ها میبرد، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمومنین_علیه_السلام
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●خدا را در شکستن اراده ها شناختم●■
■●آقای جوان، اگر آمد در سِرّ خلقت گاهی به یک سختی،به یک فقری، به یک نداری، به یک قبول نشدن دانشگاهی، به یک چیزی که مقصودت بود حاصل نشد، از اینها نه تنها از خدا نباید دور بشوی ،بلکه امام امیرالمومنین فرمود: من یکی از راههایی که حق متعال را شناختم و معرفت برایم حاصل شد، یکی از راه عرفان این است که، یافتم تمام عزمها فسخ می شود. تصمیم سخت ،بعد می بینی شکسته شد.
■●این را به او می گویند، آقا حواست باشد اگر تصمیم هم گرفتی خودت را هم بسازی، توجه داشته باش این تصمیمت هم مالِ خدا باشد نه مال خودت. چون اگر مال خودت است می خواهی استقلالاً در نظام هستی تصمیم بگیری خودسازی را، این خودش شرک است. و لذا می شِکَنَند، او را می شِکَنَند که بیدارت کنند، بدانند و بدانی که راه خودسازی هم، در پیش گرفتی، می گوئی تصمیم گرفتم صد در صد، همان لحظۀ تصمیم گیری هم، تصمیم را از او بدانی نه از خودت. تو از خودت بدانی، می شِکَنَند. و لذا می شکنند. می گوید، تصمیم می گیرم، می شکند، بله که می شکنند. چرا شکستند؟ چون با او نبودی شکست، چرا می شکنند؟ تا به تو بگویند و بدانی،عالم مالکی دارد، خانه صاحب دارد، تو بی مالک نیستی بی صاحب نیستی. این شکستن تصمیمها ،نه تنها تو را واپس گرا نکند بلکه اتفاقا در حرکتت به سوی او قویتر بشوی .می شکنندت تا أنا فی قلوبهم منکسره بشود. با توکار دارند، می خواهند بالایت ببرند و لذا می شکنند.
■●آنی که حجة الله است گاهی تصمیمات او را هم می شکنند. اما آنجا نه تصمیم او را می شکنند که او را آگاه کنند، بلکه تصمیم او را می شکنند تا کسانی که او در صدد هدایت آنهاست آنها را آگاه کنند. و لذا ابی عبدالله در روز عاشورا در میدان قتلگاه فرمود: الهی رضا به قضائک. حواستان جمع باشد آنکه حجة الله است حرفش این است.
■●فرمایشات استاد داود صمدی آملی در بحث خلقت و راز آفرینش●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت دوم
بخش ششم
● در امور اعتبارى و تكوينى از هر امرى آثار خودش بروز مى كند
اين وضع موجودات بود حال ببينيم وضع امور اعتبارى و قراردادى چگونه است ؟ امور اعتبارى از قبيل سلطنت و مالكيت و امثال آنها، از آنجا كه از فطرت منشا مى گيرد، و فطرت هم متكى بر تكوين است ، قهرا اين امور و افعال و نتايجى كه از اين امور به دست مى آيد هر يك از آنها با آثار و نتايجش ارتباط خاصى دارد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 546
خلاصه از هر امر اعتبارى تنها آثار خودش بروز مى كند، و آن آثار هم تنها از آن امر اعتبارى بروزمى كند.
و نتيجه اين گفتار اين است كه : تربيت صالح تنها از مربى صالح محقق مى شود، و مربى فاسد جز اثر فاسد بر تربيتش مترتب نمى شود، چرا كه : ((از كوزه برون همان تراود كه در اوست ))، هر چند كه شخص فاسد تظاهر به صلاح كند، و در تربيت كردنش طريق مستقيم را ملازم باشد، و صد پرده ضخيم بر روى فسادى كه در باطن پنهان كرده ، بكشد و واقعيت خود را كه همان فساد است در پشت هزار حجاب پنهان كند.
و همچنين حاكمى كه صرفا به منظور غلبه بر ديگران مسند حكومت را اشغال كرده و يا آن قاضى كه بدون لياقت در قضاوت اين مسند را غصب كرده ، و همچنين هركس كه منصبى اجتماعى را از راه غير مشروع عهده دار گردد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●«مقام #حضرت_سلمان علیهالسلام»
حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●چه بکنیم از بی علمی، چه بکنیم از ضعف در ایمان، از ضعف در تدین، ... چه بکنیم از این ضعفها؟! چه بکنیم از این ضعفهای اختیاری؟! نمیرویم دنبال تحصیلات علمیه، نمیرویم که بفهمیم که خب عمل چطور بر ما آسان بشود؟ اختیارا نمیرویم! اگر غیراختیاری باشد حالا، خدا میبخشد ما را، اما اختیاری را چه بکنیم؟
■●چهکار بکنیم از ضعف ما در علم و عمل، چه کار بکنیم که این ضعف ما به اختیار ماست. خودمان نمیرویم دنبال تقویت.
■●تقویت علمیه، همین است که عرض کردم؛ درس خواندن و درس گفتن، که هیچکس از آن مستغنی نیست؛ مگر انبیا و اوصیا، که صحبت درس در آنها نیست، ما هیچ ربطی به آنها نداریم.
■●ماهنوز؛ شاگردان آنها؛ سلمان و ابوذر و اینها؛ بالای سرما قرار دارند و ما مقامات آنها را هنوز خبرنداریم ونمیدانیم چیست.[چه رسد به مقام انبیاء و اوصیاء]
■●مبادا در خودمان یک خیالهای شیطانی بکنیم! ما رعیت هستیم و در رعیت هم، رعیتِ رعیت هستیم. ما اگر اعتراف به مقام سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نداشته باشیم، اعتراف به مافوق آنها (بالاترازآنها که انبیاء و اولیاء هستند) داریم؟ نه! دروغ است!
[ اینکه فکر کنیم بدون اعتراف وشناخت به مقام امثال سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، توانستهایم شناختی از مقامات انبیاء و اولیاء داشته باشیم دروغ است!]
■●ما از سلمان و ابوذر و مقداد، یقینا! عقبتر هستیم،
[مثلا یکی] دلیلش این است که سلمان به زهیر گفت: «إذا أدرکتُم سید شباب أهلالجنة فکونوا أشُدُّ فَرحا» .. از این غنیمتی که تحصیل کردی...
حالا تا زمان قیام سیدالشهدا چقدر طول دارد؟! زمان سلمان تا آن زمان؟! حالا از کجا او(زهیر) موفق بشود به این کار؟ هفتاد و دو تن [اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام] بیشتر نبودند! چطور [سلمان] از بین همه مردم او (زهیر) را جزو هفتاد و دوتن حساب کرده بود و دید (متوجه شد)؟
☑️آنها کجا و ما کجا ؟! ما خیلی دوریم از آنها !!
☑️ما کجا میرسیم به سلمان و ابوذر و مقدادشون ، ما خاک پای اونها نمیشویم ..
■●بخشی از فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت اعلیالله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظمله - تابستان ۱۳۷۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□● #اقسام_موت_اختیاری●□
□●از موت اختیاری ولادت ثانیه برای نفس حاصل می شود.
□●موت اختیاری در نزد سلاک الی الله به چهار قسم است:
□یکی #موت_احمر است که جهاد اکبر است. "فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلک خیر لکم عند بارئکم".
□و دیگری #موت_ابیض و آن جوع است که باطن را نور می دهد و چهره قلب را سفید می نماید. چون که بطنه فطنه را می برد.
□و سومی #موت_اخضر است و آن لبس مرقع (جامه وصله دار =کنایه از زهد) است.
جناب وصی (علیه السلام) فرمود: لقد رقعت مدرعتی حتی استحییت من راقعها. (آن قدر جامه ام را وصله زده ام که از وصله زننده آن شرم مى کنم.)
□و چهارمی #موت_اسود است که همان تحمل و صبر در مصائب و محن و سرزنش لائمین و تحمل اذیت خلق است.
□و این موت چهارمی از سه موت دیگر شدیدتر است، "و لربک فاصبر".
□●شرح دفتر دل
استاد صمدی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○استاد علی صفایی حائری
امام، جلودار كسانى است كه جلوتر از زمان را مىخواهند...○□
□○امام، جلودار كسانى است كه جلوتر از زمان را مىخواهند؛ چون امام براساس واقعيتهايى حكومت مىكند و رهبرى مىكند كه هنوز علوم انسانى، آن را كشف نكردهاند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهىِ انسان هستند. چون چنين امامى ضرورت دارد، پس وجود دارد.
□○و چنين امامى را تو بايد كشف كنى و چنان امامتى را تو بايد زمينهساز باشى. هيچ نمىتوانى كه سر بچرخانى كه نمىشود.
□○تو می آيی (ويرايش جديد)، صفحه ۸۱○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●شرح احوال مفسر کبیر قران، صاحب کتاب شریف المیزان●□ □●علامه طباطبایی معتقد بودند که اسلام راستین
□●شرح احوال مفسر کبیر قران، صاحب کتاب شریف المیزان●□
□●من چه گویم درباره کسی که عمرم و حیاتم و نفسم با اوست. من اگر خدا شناس باشم یا پیغمبر شناس و یا امام شناس، همه اینها به برکت رحمت و لطف اوست.
□●یعنی از وقتیکه او را بما عنایت کرد، همه چیز را مرحمت کرد. او همه چیز بود، بلند بود و کوتاه بود، در عین بلندی کوتاه، و در عین اوج و صعود، در خضیض و نزول.
□●با انکه اسرار الهیه در دل تابناک او موج می زد سیمائی بشاش و گشاده و وارونه، و زبانی خموش، و صدائی ارام داشت. و پیوسته به حال تفکر بود، و گاهگاهی لبخند لطیف بر لب ها داشت.
□●این مرد، جهانی از عظمت بود، عینا مانند یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه روی زمین می نشست و نزدیک غروب در مدرسه فیضیه می امد، و چون نماز بر پا می شد مانند سائر طلاب نماز را بجماعت مرحوم ایه الله اقای حاج سید محمد تقی خوانساری می خواند
□●آنقدر متواضع و مودب، و در حفظ اداب سعی بلیغ داشت که من کرارا خدمتشان عرض کردم: اخر این درجه از ادب شما و ملاحظات شما را بی ادب می کند! شما را بخدا فکری بحال ما کنید!
از قریب به چهل سال پیش تا بحال دیده نشد که ایشان در مجلس به متکا و بالش تکیه زنند، بلکه پیوسته در مقابل واردین، مودب، قدری جلوتر از دیوار می نشستند؛ و زیر دست میهمان وارد. من شاگرد ایشان بودم و بسیار بمنزل ایشان می رفتم، و به مراعات ادب می خواستم پائین تر از ایشان بنشینم، ابدا ممکن نبود.
□●مهر تابان ص۷۹
علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●" #افسون_زبان "●■
■●بعضی از زبان شناسان معاصر گفته اند كه
اگر کاربرد زبانی شخص تعالی پیدا کند،
رفتارهای او نیز سنجیده تر و فاخرتر خواهد شد.
برنارد شاو در نمایشنامۀ پیگمالیون،
که فیلم سینماییِ بانوی زیبای من با الهام از آن ساخته شده،
افزون بر مزّیت های دیگر، این درس را نیز می دهد که
چگونه با اصلاح کردن زبان و رهایی از شلختگی و پریشانی زبانی
رفتار شخص بهتر و آراسته تر می شود و حکایت کرده اند که
چرچیل به پیشکار خود دستور داده بود
هر بامداد هنگام اشتغال به اصلاحات صبحگاهی
دو غزل شکسپیر برای او بخواند
و گفته است که من نمی خواهم که سبک شکسپیر را در زبان دنبال کنم
اما وقتی ترکیبات زبانی شکسپیر وارد ذهن می شود
تاثیرات مثبتی دارد و مرا در سخن گفتن یاری می کند.
■●ترکیبات زبانی هر شاعر متناسب با روحیات و اندیشه
و گرایش های کلی او
تاثیرات متفاوتی در شنوندگان یا خوانندگان می گذارد
و بدیهی است شاعرانی که از شرافت نفس
و سلامت اندیشه و شور مهربانی
و همدردی آلام بشری برخوردارند
خواننده را به همین اوصاف سوق می دهند.
●منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
●از نی کلک همه قند و شکر می بارم
#حافظ
■●خواندن یک غزل از مولانا و سعدی و حافظ در هر روز
می تواند افزون بر انگیزش ذوق و شور و اندیشه
در سلامت گفتار و هموار کردن پیوند زبانی مردمان نیز سودمند افتد.
■●برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا "
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□
□●در زمان حضرت نوح علیه السّلام پیرزنی بود که با چند فرزند یتیمش در کلبه ای که ته درّه ای قرار داشت، زندگی میکرد و حضرت نوح علیه السّلام هر وقت از کار ساختن کشتی خسته میشد، به کنار کلبه ی آن پیرزن میآمد و با او حرف میزد. وقتی قرار شد طوفان بیاید، نوح علیه السّلام به او وعده داد که هنگام طوفان او را خبر کرده و به کشتی سوار میکند. وقتی طوفان آغاز شد، نوح علیه السّلام آن پیرزن را از خاطر برد.
□□وقتی آب همه جا را گرفت، نوح علیه السّلام به یاد پیرزن افتاد و تأسّف خورد که چرا فراموش کرد او را سوار کند. هنگامی که طوفان فرو نشست، نوح علیه السّلام دید در نقطه ای دوردست سبزه زاری وجود دارد. نزدیک رفت و با تعجّب مشاهده کرد خانه ی همان پیرزن است و هیچ آسیبی به آن نرسیده است و پیرزن و فرزندانش همه سالمند. از پیرزن پرسید: طوفان که آمد و آب همه جا را گرفت، تو متوجّه نشدی؟ پیرزن گفت: یک بار که میخواستم نان بپزم، دیدم ته تنورم کمی نمناک است، پس این از آثار آن طوفان بوده است.
□●کسی که با خدا باشد، طوفان حوادث به او زیان نمیرساند و حتّی وجود آنها را هم احساس نمیکند.
□●به خودت بگو خدا با من است. توجّه به این حقیقت سبب میشود مردن هم برای انسان آسان شود، چه برسد به مشکلات کوچکتر. این حرفت هم راست است، چون خدا با همه هست.
#یاعلی
□●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei