کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی آسیب عادت های زبانی در تحلیل فلسفی●■ ■●در ادامه بخوانید: فکر فلسفی ف
■●یاد داشت های فلسفی و عرفانی
آسیب عادت های زبانی در تحلیل فلسفی●■
■●در ادامه بخوانید: ادراک اسمای حق تعالی
■●برخی از اندیشمندان روزگار ما روی این مساله اصرار ورزیده اند و می گویند ما فقط می توانیم از چیزی سخن بگوییم که در مورد آن می اندیشیم، این اشخاص مساله دیگری را نیز بنیادی دانسته و میگویند معنای زبان همان چیزی است که محکی آن به شمار می آید و در اینجا قید دیگری به عنوان محکی افزوده گشته و گفته شده است. معنای محکی زبان نیز باید معین بوده باشد .
■●کسانی که روی معین و مشخص بودن معنای هر یک از واژه ها اصرار می ورزند برای اثبات ادعای خود استدلال کرده و میگویند اگر معنای یک واژه معین نباشد تفاوت قائل شدن میان سخن معنی دار و سخن بی معنی از جهت منطقی محال و ممتنع خواهد بود .
■●کسانی که با موازین منطقی آشنایی دارند به خوبی می دانند که این استدلال براساس نوعی نوعی مصادره به مطلوب شکل گرفته و به همین جهت یک استدلال معتبر به شمار نمی اید . زیرا اگر بپذیریم که معنای یک واژه جز محکی آن چیز دیگری نیست و محکی نیز همواره معین و مشخص است ناچار باید بپذیریم که معین نبودن همان معنی نداشتن است . ولی این مساله که آیا معنی داشتن با معین و مشخص بودن یکسان است . می تواند مورد بحث و گفت و گو قرار گیرد.
■●معنی همیشه آنجاست که معلوم باشد آن چه هست چرا هست
■●در هر صورت قول به اتحاد و یگانگی معنی و محکی و معین بودن معنی در زبان، مستلزم این است که جهان واقع و نفس الامر در وسین تحلیل از اشیای بسیط و تقسیم ناپذیر تشکیل شده باشد و این اشیای بسیط نیز فقط از طریق نامیده شدن قابل بیان بوده باشند. البته معلوم است که نامیده شدن یک شیء با آنچه وصف کردن آن خوانده می شود، تفاوت بنیادی دارد.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○..ملاصدرا ، هنگامی که در کهک زندگی میکرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف میشد.
#از_وی_نقل_شده:
□○هرگاه در زمینه مسائل علمی، مشکلی برایم پیش میآمد که از حلّ آن عاجز میماندم، با پای پیاده از کهک به قم میرفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه معصومه - سلام اللّه علیها - رفته، از آن حضرت استمداد مینمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل میشد و سپس به روستای کهک باز میگشتم ؛ در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه میگوید:
□○مساله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است که تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود ؛ دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد.
□○«کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم.از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر سلام الله علیها مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مساله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید.
□○اتحاد عاقل و معقول
علامه حسن زاده آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□
□خداوند فرمود: جَعَلَ لَکُمُ الاَرضَ مَهداً: زمین را برای شما گاهواره قرار داد. عبد در گهواره است و گهواره گاهی به راست میرود و گاهی به چپ، یعنی گاهی فقر است و گاهی غنا، گاهی مرض است و گاهی صحّت، گاهی خواب است و گاهی بیداری و ... بچّه را اوّل بار که در گهواره میگذارند، تا گهواره تکان میخورد، میترسد و گریه میکند؛ امّا وقتی با گهواره آشنا شد، هر وقت گهواره از حرکت میایستد، گریه سر میدهد و درخواست میکند که گهواره را تکان بدهند و آنوقت به خواب راحت فرو میرود. عبد هم اگر بداند در گهواره است، همین حال را خواهد داشت.
□وقتی مأنوس آدم همراهش است، پس چرا دیگر جوش میزند؟ مأنوست خالقت است، مگر میشود تو از او جدا باشی؟
□هنگام بلا، حیله نزن که بدتر میشود.
□در آتش سختیها، خوب تحمّل داشته باشید تا درست پخته شوید.
□کثرت، غمآور است و توحید، قاتل غم.
#یاعلی
□●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شب_یلدا
□○به تعبیر مرحوم دولابی، این دنیا همان شب یلدا است.
□○عالَم طبیعت تاریکیِ محض است. از اینجا دیگر تاریکتر نیست. این عالم، طولانی ترین شب است و نام دیگر آن هم جهنم است. دنیا یعنی پایین ترین مرتبه عوالِم. وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا (مریم/۷۱) همه به این دنیا وارد میشوند.
□○باید چه کنیم که این شب یلدا که طولانی ترین شب است بگذرد؟ باید چیزی بخوریم. چه چیزی بخوریم؟ باید با علم و معارف این شب را سر کنیم و به صبح برسانیم. ما که در شب عبور میکنیم نیاز به نور داریم و علم نیز نور است. در قرآن نیز داریم که يَسْعَىٰ نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِم (حدید/۱۲) و این نور نیز همان علم و معارف است وگرنه شب یلدا بسیار سخت میگذرد. در ظاهر هم بندگان خدا جمع میشوند و چیزی میخورند و در کنار آن شعر حافظ هم میخوانند که خیلی هم خوب است...
@mohamad_hosein_tabatabaei
#نکته_ناب
□●قلب خاشع، حامل ولایت●□
□● #قلب_خاشع قلبی است که حامل #ولایت و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون #خشوع میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از #جبال_ظاهری یا #باطنی که رجال الهیاند نازل کنم همهی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از #ولایت بر قلب او نازل گردیده است.
□●خشوع فوق ایمان و نشانهی #اتصال_قلب مؤمن با #ولی است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶).
□●ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب #پیامبر اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشعترین قلب هستی شد.
☑️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و #اشکها روان میشود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از #عقل_کل تا #مادهی_اولی شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی #محزون و #باکی بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت میباشند.
□●کتاب #علی_نقطه_آغاز_وجود●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت دوم
بخش هشتم
● وجوه مختلفى كه مفسرين در باره عطف موجود در اين آيه گفته اند
آيه مورد بحث با كلمه او عطف به ما قبل شده و مفسرين در توجيه اين عطف وجوهى ذكر كرده اند.
بعضى گفته اند بر جمله : ((الذى حاج ابراهيم )) كه در آيه قبلى بود، عطف شده و حرف كاف اسميه است ، و معناى آيه با ارتباط به آيه قبل چنين مى شود: ((الم تر الى الذى حاج ابراهيم ، و الم تر مثل الذى مر على قرية ))، يعنى آيا نديدى آن كسى را كه با ابراهيم جدل نمود و آيا نديدى آن كسى را كه به قريه اى چنين و چنان عبور كرد؟
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 549
خواهى پرسيد: بنابراين چه حاجتى به آوردن كاف تشبيه و يا كلمه مثل بود؟ مى گوئيم كلمه ((مثل )) اين نكته را مى فهماند كه شاهد اين گفتار يكى دو تا نيست ، بلكه شواهدى متعدد دارد، يكى از آنها همين شخص است .
بعضى ديگر گفته اند: آيه مورد بحث عطف بر همان ((الم تر...)) است ، ليكن عطف است به معنائى كه اين جمله به آن جمله قبلى مى دهد، و آن را در معنا به صورت ((الم تر كالذى حاج ابراهيم ...)) مى آورد، و آن وقت معناى مجموع دو آيه ، چنين مى شود: آيا نظير آن كس را كه با ابراهيم بر سر پروردگارش محاجه و مشاجره مى كردند نديده اى ؟ و يا به مثل آن كس كه به قريه اى مى گذشت كه ويران شده بود برنخوردى ؟
بعضى ديگر گفته اند: اين آيه جزء سخنان ابراهيم (عليه السلام ) است ، كه در پاسخ خصم خود كه ادعا مى كرد او هم زنده مى كند و مى ميراند گفته است ، و تقدير كلام چنين است : اى نمرود كه ادعا مى كنى من مرده را زنده مى كنم اگر راست مى گوئى مثل آن كسى را زنده كن كه از قريه اى چنين و چنان مى گذشت ...، اين بود چند وجهى كه در توجيه حرف ((او)) ذكر كرده اند، و بطوري كه ملاحظه مى كنيد هيچ يك چنگى به دل نمى زند.
من گمان مى كنم - خدا داناتر است - كه عطف بر معنا است ، همانطور كه در احتمال سوم گذشت ، اما تقدير و بيان واقع آيه غير از آن تقديرى است كه آنجا بيان شده بود.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei