eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا 274-261 بقره قسمت دوم بخش ششم ● معناى ((ابتغاء مرضات الله )) و وجوهى كه در معناى ((تثبيت نفس )) ذكر شده و بيان وجه صحيح در معناى آن وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمُ ابْتِغَاءَ ‌مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ كلمه : ((ابتغاء مرضات )) به معناى طلب رضايت است ، كه برگشتش ‍ به تعبير اراده وجه الله است براى اينكه وجه هر چيزى عبارت است از جهت و سمتى كه روبروى تو است ، و وجه خداى تعالى نسبت به بنده اى كه دستوراتى به وى مى دهد، و چيزهائى از او مى خواهد عبارت است از رضايت او از عمل وى ، و خشنوديش از امتثال او، چون آمر و دستور دهنده ، نخست با امر خود روبروى مامور قرار مى گيرد، و آنگاه كه اوامر او را بجا آورد با خشنودى و رضايت از او استقبال مى كند. پس مرضات خدا از بنده مكلفى كه به تكليف عمل كرده همان وجه و روى خدا به طرف او است ، در نتيجه ابتغاى مرضات او و يا ساده ترش ‍ به دست آوردن خشنودى او در حقيقت خواستن وجه او است . و اما در معناى اينكه فرمود: ((و تثبيتا من انفسهم )) نظريه هائى داده شده ، بعضى گفته اند: تثبيت به معناى تصديق و يقين است ، با چنين حالتى انفاق مى كنند، بعضى ديگر گفته اند: تثبيت كه به معناى استوار كردن است در اينجا به معناى تثبيت است ، يعنى داشتن بصيرت ، و معناى جمله اين است كه ((مال خود را با بصيرت انفاق مى كنند)) (بر خلاف بسيارى از افراد) مى دانند پول را در كجا خرج كنند، بعضى ديگر گفته اند: منظور اين است كه تامل و دقت مى كنند، اگر ديدند نيتشان خالص براى خدا است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 600 انفاق مى كنند، و اگر ديدند چيزى از ريا هم با خدا در دلشان آميخته شده ، و خلاصه ، هم خدا را در نظر دارد و هم ريا را، از انفاق خوددارى مى كنند. بعضى ديگر گفته اند: تثبيت به اين معنا است كه نفس آدمى خود را براى اطاعت خدا آماده كند، و بعضى گفته اند: به معناى آنست كه آدمى نفس ‍ خويش را در منازل ايمان جاى دهد، يعنى نفس را به بذل مال در راه خدا عادت دهد، و خواننده عزيز توجه دارد كه هيچيك از اين معانى (جز به زحمت ) با مطالب قبل آيه تطبيق نمى كند، (از توجيهى كه ما مى كنيم اين عدم انطباق كاملا روشن مى شود) كه آن توجيه عبارت است از: و خدا داناتر است : خداى سبحان انفاق در راه خدا را بطور مطلق مدح كرد، (و فرمود: به دانه اى مى ماند كه چنين و چنان شود) سپس بنايش بر اين شد كه دو قسم انفاق را كه نمى پسندد و ثوابى بر آن مترتب نمى شود استثنا كند، يكى انفاق ريائى كه از همان اول باطل انجام مى شود و يكى هم انفاقى كه بعد از انجام آن ، به وسيله منت و اذيت اجرش باطل مى گردد و بطلان اين دو قسم انفاق به خاطر همين است كه براى خدا و در طلب رضاى او انجام نشده و يا اگر شده نفس ‍ نتوانسته نيت خود را محكم نگه دارد، در اين آيه مى خواهد حال عده خاصى از انفاق گران را بيان كند، كه در حقيقت طائفه سوم هستند و اينان كسانى هستند كه نخست براى خاطر خدا انفاق مى كنند و سپس ‍ زمام نفس را در دست مى گيرند و نمى گذارند آن نيت پاك و مؤثرشان دستخوش ناپاكى ها گردد و از تاءثر ساقط شود و منت و اذيت و هر منافى ديگر، آن را تباه سازد. پس روشن شد كه مراد از ((ابتغاء مرضات الله )) اين است كه انفاق گر منظورش و قصدش خودنمائى و يا هر قصدى ديگر (كه نيت را غير خالص مى كند) نبوده باشد، و منظور از ((تثبيتا من انفسهم )) اين است كه آدمى زمام نفس را در دست داشته باشد، تا بتواند نيت خالصى را كه داشته نگه بدارد، و اين تثبيت هم از ناحيه نفس است ، و هم واقع بر نفس ، ساده تر بگويم نفس هم فاعل تثبيت است ، و هم مفعول آن ، پس ‍ كلمه ((تثبيتا)) از نظر تركيب ، نحوى تميز است ، و حرف ((من )) نشويه (ابتدائيه ) است ، و ((انفسهم )) در معنا فاعل تثبيت است ، و آن نفسى كه مفعول قرار گرفته در تقدير است ، و تقدير كلام ((تثبيتا من انفسهم لانفسهم - نفسشان زمام نفس را در دست بگيرد)) ممكن هم هست كه كلمه ((تثبيتا)) را مفعول مطلق براى فعلى بگيريم كه از ماده خودش باشد، آن وقت تقدير چنين مى شود ((يثبتون انفسهم لانفسهم تثبيتا)). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 601 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ بیانات آیت‌الله بهجت قدس‌سره در خصوص لزوم عبادت و بندگی در ماه مبارک رمضان○□ □○خداوند انسان را طورى آفريده كه مى‌تواند از راه و خالص، از مقام ملائكه گام فراتر نهد و مقامات انبيا و اوليا را كسب نمايد. □○ما بايد اهل باشيم، هر چند اهل توبه نباشيم و تدارك نكنيم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانيم فلان روز حسينى و فلان روز يزيدى هستيم، بهتر از اين است كه اصلاً ندانيم يزيدى هستيم يا حسينى. سرانجام ممكن است روزى به خود بياييم و بخواهيم تدارك(جبران) كنيم. □○استجابت دعا شرطش است. اگر شرايط دعا جمع باشد، استجابت دعا حتمى خواهد بود. البته استجابت به اين معنا نيست كه تا دعا كرديم فوراً نتيجه‌اش را ببينيم… □○البته توبه‌ى هر چيز به حسب خود آن چيز است؛ اگر مال كسى را از بين برده باشيم، بايد اول آن را به صاحبش برگردانيم، سپس از آن كنيم. @mohamad_hosein_tabatabaei
□●انواع معرفت●□ □معرفت بر دو نوع است: ۱- معرفت به حسب عقل، یعنی به طریق استدلال عقل به آیات کبری و علامات صغری. چنانچه می فرماید: « أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض». (اعراف/۱۸۵) ۲- و معرفت حق به حق. و این قسم معرفت ، ممکن نیست الا به شهود صرف و تجلی محض . □و معرفت حق بر دو قسم است: ❗️معرفت کسبی ‼️معرفت بدیهی ؛ که احتیاجش به کسب نیست. □و نزد بعضی همه معرفتها کسبی است، و نزد محققان بعضی کسبی و بعضی بدیهی است. □هرگاه که عارف واصل شود به حق، نه به استدلال عقل، آن زمان واصل باشد. چنانچه فرموده نبی است علیه السلام« عرفتُ ربّی بِربّی » □آفتــاب آمـــد دلــیــــل آفتاب □گر دلیلت باید از وی رو متاب □●حقیقة الحقائق شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei   
○مرحوم علامه گرچه روی زمین زندگی می‌کرد ولی در دنیا زندگی نمی کرد. هرکز به فکر این بازی‌های کودکانه که کی آمده، کی رفته؟ برای کی صلوات فرستادند؟ برای کی نفرستادند یا.... نبود. ○آیت الله جوادی آملی○ @mohamad_hosein_tabatabaei
●حکمت بهشت است● □●در أمالی شیخ صدوق (قدس سره الشریف) آمده؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لعلیّ بن أبی طالب علیه السلام : یا علیّ، أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت بابها. پس حکمت بهشت است. □●«وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (۲۷۰/بقره) و خداوند متعال حکیم است و قرآن کربم حکیم است «یس*وَالْقُرآنِ الْحَکیِمِ» (۲و۳/یس) انسان کامل قرآن ناطق است و قرآن را مراتب است و درجات قرآن بهشت است، اقرأ و ارق. ( نصوص الحکم بر فصوص الحکم، فص ۷۴، ص ۵۹۱) □●سدرة المنتهی علامه حسن زاده آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، چه افتاد گوهران طبیعی بی‌خرد را که بطبع جنبنده‌اند سوی عنصر و مأوای خاصتر هر یک، اگر نه شرف و عز هر گوهری دران باشدی که بگوهر و مأوای خاصتر خود باز گردد؟ ای نفس، نبینی هر آنچه از خاک بود، چون سنگ و جز ازان، چون از هم گشوده شود بگوهر خاک باز شود که اصل و مأوای اوست، چنانکه اگر پاره‌ای از خاک برگیری، و از نشیب خاک سوی بالا براندازی، و بگذاری آن را، در حال بشتاب سوی مأوی و اصل خود باز گردد؛ و همچنین همهٔ آبها را همی بینیم که بجنبش سوی گوهر بزرگتر همی گرایند تا باز دارنده‌ای نبود، چون جویهای روان سوی دریا؛ و همچنین جز آب، چون آتش که همی رود سوی بالا و عنصر خود. پس چون این چیزها که عقل و تمییز ندارند، و جنبش ایشان جنبش بی‌خبرانست، میل دارند سوی شرف و عز و نیروی خود، و باز می‌گرایند از دوری جستن از وطن خود، پس چه بود ترا،  □○ای نفس، که با خرد و تمییز که داری، از وطن و مأوای شرف و عزّ خود گریزانی؟ و دوری از اصل و منشأ خود را دوست همی داری، و درنگ نمودن در سرای غربت، و مذلّت و خواری کشیدن، اختیار کرده‌ای، از برای چیست؟ بطبعست این اختیار ترا یا بعقل؟ اگر بطبعست چون طبیعت شود در افعال و بازگشت بعنصر خود، و اگر بعقل گزیده‌ای در عقل کی بود اختیار غربت بر مأوی و وطن خود، و محل خس است بر محل شرف، و خواری و مذلّت کشیدن بر راحت و عزّ؟ و هر که در این رتبت بماند نه از رتبت طبع و مطبوعات بود، و نه در پایهٔ عقل و معقولات، و هر چه «در این» دو رتبت نیست ناچیز بود، و در شمار موجودات نیاید. پس این معانی را در خود بنگار، ای نفس، و بازگرد بعقل سوی شرف بلندتر و محل اقصی. @mohamad_hosein_tabatabaei
□ذکر چیست؟□ □○خداوند فرمود: «اذکرونی اذکرکم». اول تصور می‌شد که معنی آیه این است که شما مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم ولی حقیقت آیه این است که: من به یاد شما هستم، شما هم مرا یاد کنید. «انت الذاکر قبل الذاکرین»: خدایا پیش از ذاکران، تو ذاکر بودی. □○ابتدا بشر از خدا غافل بود، بعد در صدد برآمد خدا را یاد کند. هر چه تقلا کرد، دید نمی‌تواند ذاکر خدا باشد و خدا ذاکر اوست. «انت الذاکر قبل الذاکرین»: خدایا تو پیش از همه‌ی ذاکران، ذاکر هستی. □○به این خاطر بود که دوباره غفلت را اختیار کرد. □○حاج میرزا اسمعیل دولابی مصباح الهدی، مهدی طیب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●شعر سعدی که علامه زیاد زمزمه می کرد●□ □دکتر حجت الاسلام و المسلمین احمد احمدی□ □●«استاد ما، مرحوم علامه طباطبایی(ره)، یکی از اشعار سعدی را بسیار دوست می داشت و پیوسته آن را زمزمه می کردند. آن شعر این است که می گوید: ره عقل جز پیچ در پیچ نیست برِ عارفان جز خدا هیچ نیست توان گفتن این با حقایق شناس ولی خرده گیرند اهل قیاس که پس آسمان و زمین چیستند؟ بنی آدم و دیو و دد کیستند؟ پسندیده پرسیدی ای هوشمند جوابت بگویم درایت پسند که خورشید و دریا و کوه و فلک پری و آدمی زاد و دیو و مَلَک همه هرچه هستند ازآن کمترند که با هستیش نام هستی برند عظیم است پیش تو دریا به موج بلندست خورشید تابان به اوج ولی اهل صورت کجا پی برند که ارباب معنی به ملکی درند که گر آفتاب است یک ذره نیست وگر هفت دریاست یک قطره نیست چو سلطان عزت علم بر کشد جهان سر به جیب عدم درکشد» @mohamad_hosein_tabatabaei
■●چرا چشم ما امام (عجل الله) را نمی بیند؟●■ ■در دعای بعد از زیارت آل یس در مورد امام زمان (عجل الله) تعبیر «نور چشم‌های آفریدگان» به کار برده شده است. از نور چشم به چشم نزدیک تر چیست؟ پس هم معلوم شد امام زمان (عجل الله) چقدر به ما نزدیکند و هم معلوم شد که چرا چشم ما امام زمان (عجل الله) را نمی‌بیند. چشم که نمی‌تواند نور چشم را ببیند، چشمت را ببند و بیرون را نَگرد. □حاج میرزا اسماعیل دولابی (ره)□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا