□استاد علی صفایی حائری□
#انتظار
□تو آنچه دارى، نزد ولىّ مىگذارى؛ چون آنچه در نزد تو بماند رفتنى و گم شدنى و ضايع شدنى است، كه «ما عندكم ينفد و ما عند اللّه باق». تو از مهدى توقع ندارى، كه تعلقى ندارى. تو مىخواهى آنچه خدا به تو بخشيده در راه او ببخشى و اينگونه، دارايىها را از تباهى نجات بدهى و نسيهها را نقد كنى و همراه با خود داشته باشى.
□فرق است ميان كسى كه مىخواهد در قرارداد ريش بگيرد و يا آن كه ريش بگذارد و راه بازگشت را بر خود ببندد، كه مىبينيم ياران حسين تمامى پلها را پشت سر خراب كردند و زنها را طلاق دادند كه مبادا باز گردند و يا مشكلى از ناحيۀ آنها بر زنهاشان پيش بياورند.
□در هر حال، پيمان بر ساختن و سوختن و جان باختن و هستى به پاى دوست انداختن، پيمان كسانى است كه پناهى جز مهدى نمىبينند و جز قلعۀ توحيد و ولايت، پايگاهى ندارند.
□آنها كه از ولىّ تمنايى دارند، در واقع ولىّ را نردبان خواستهها و واسطۀ هوسهاشان كردهاند كه سوختگان عشق مىخواندند: ما را از تو به جز تو تمنايى نيست ...
□○تو می آيی صفحه ۲۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●" دلق پوشِ صومعه "●■
●از دلق پوشِ صومعه نَقدِ طلب مجوی
●یعنی ز مفلسان خبرِ کیمیا مپرس
■دلق پوشِ صومعه مفلسی است که نیازهای ناچیز خود را از مریدان ساده لوح گدایی می کند در حالی که اگر او را از کیمیای عشق خبر بودی پادشاهی کردی:
●مرا گر تو بگذاری ای نفْسِ طامع
●بسی پادشاهی کنم در گدایی
#حافظ
■و هر که دعوی مقامات معنوی و کیمیای عشق و معرفت کند همین خصلت گدایی او را رسوا می کند و بی گمان آن دلق پوش مفلس را که کاسۀ گدایی بر کف گرفته است خبری از کیمیا نیست، چنان که شعبده بازی شگفتی می آفریند تا مردم معجزه و کرامت انگارند، صاحبدلی گذر کرد و گفت:
●بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
●زیرا که عرض شعبده با اهلِ راز کرد
#حافظ
■گفتند این به چه دانستی؟
گفت از آن کشکول گدایی که دور می گرداند.
#یاعلی
■●برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#بمناسبت_سالگرد_شهادت
□آری حججی همه ی قلوب رافتح کرد.□
□او نه اتاق عملیات روانی تشکیل داد و نه از اعتقادات خود کوتاه آمد.
او در این بازار زندگی متاعی کم یاب به اسم #صدق را به میدان آورد و قلوب میلیون ها انسان را فتح کرد.
□اگر #شهیدحججی نماد و راه ماست باید بدانیم صدق مهم ترین نیاز دوران ماست.
□هر از چندی به ته دلمون یه نگاهی بیندازیم.✋
آیت 252-244 بقره قسمت سوم
بخش چهارم
بحث روايتى
● بحث روايتى (در ذيل آيات گذشته ، مربوط به قرض دادن به خدا، داستان طالوت ، مراد از سكينت ...)
در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و ابن جرير از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 448
وقتى آيه : ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا)) نازل شد ابو دحداح نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت : يا نبى الله آيا درست فهميده ام كه خدا از آنچه به ما عطا فرموده ، قرض مى خواهد، و تازه براى خود ما قرض مى خواهد؟ حال كه چنين است من دو قطعه زمين دارم ، يكى بالاى شهر و يكى پائين شهر، و من هر يك را كه بهتر از ديگرى تشخيص داديد در راه خدا صدقه مى دهم ، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مكرر فرمود: چه شاخه هاى پر برگى در بهشت ، بر ابى دحداح سايه افكنده اند!.
مولف : اين روايت به طرق مختلف نقل شده است .
و در كتاب معانى الاخبار از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: وقتى آيه ((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها)) نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه داشت : پروردگارا اجر امت مرا بيشتر كن ، خداى سبحان اين آيه را نازل كرد: ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة ))، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فهميد كه منظور از كلمه ((كثير)) در دادگاه خدا، عددى است كه از شمار بيرون باشد، و انتها نداشته باشد.
مولف : مرحوم طبرسى در مجمع البیان و عياشى در تفسيرش نظير اين را نقل كرده اند. و قريب به اين مضمون از طرق اهل سنت نيز آمده ، و اينكه امام در روايت فرمود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فهميد... اشاره است به مضمون آخر آيه كه مى فرمايد: ((و الله يقبض و يبصط...))، چون هيچ حدى كه عطاى خداى تعالى را محدود كند و جود ندارد، خداوند خود نيز فرموده : ((و ما كان عطاء ربك محظورا)) (عطاء پروردگار تو هرگز جلوگيرى نداشته است ).
و در تفسير عياشى از ابى الحسن (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل همين آيه فرمود: منظور از قرض الحسنه به خدا، صله و بخشش به امام است .
مولف : نظير اين روايت در كافى از امام صادق (عليه السلام ) آمده ، و بايد دانست كه منظور در اين روايات بيان يكى از مصاديق قرض الحسنه دادن به خدا است .
و در مجمع البيان در ذيل آيه ((اذ قالوا لنبى لهم ...)) گفته : پيامبر نامبرده ، شموئيل )) بوده ، كه به زبان عربى ((صموئيل )) گفته مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 449
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○عاجزترین مردم کسی است که از #دعا کردن عاجز باشد! و موفق کسی است که دعایش با شرایط، یعنی بهشرط توبه و صادقانه و حقیقی و مستمر باشد؛ و در صورت تأخیر در اجابت، ناامید نشود و دست از دعا و تضرع و التماس برندارد و مأیوس نشود.
□○در محضر بهجت، ج٣، ص٢٨۵○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□ماده (الف) - به كسره همزه - كه مصدر #ثلاثى_مجرد و باب افعالش (#ايلاف) مى آيد، به معناى #اجتماع با همبستگى و #الفت است، و به قول #راغب اصلا الفت را به همين جهت الفت مى گويند.
و در #صحاح_اللغه آمده: وقتى گفته میشود: (فلان قد آلف هذا الموضع)، #معنايش اين است كه فلانى با اين محل انس گرفته، و معناى اينكه گفته شود: (فلان آلف غيره هذا الموضع ) اين است كه فلانى آن شخص #ديگر را با اين محل مأنوس كرد، و گاه مى شود كه همين #تعبير يعنى تعبير به باب #افعال در مورد #لازم نيز استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: (فلان الف هذا الموضع ) و يا (يالف هذا الموضع ايلافا)، يعنى فلانى با اين محل انس گرفته و يا انس مى گيرد.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ #تفسیرالمیزان □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □م
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□و كلمه (#قريش) نام عشيره و #دودمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است كه همگى از نسل #نضر_بن_كنانه اند كه نامش #قريش نيز بوده، و كلمه (#رحلت) - همانطور كه در #مجمع_البيان آمده - به معناى #حالتى است كه يك انسان سوار بر #راحله و در حال #سير دارد و (#راحله) به معناى #شترى است كه براى راهپيمايى #نيرومند باشد.
□و منظور از (#رحلت_قريش) مسافرت آنان از #مكه به بيرون براى #تجارت است، و اين رحلت از #مشخصات اهل اين شهر بوده، چون اين شهر در #دره اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه #زرعى در آن هست و نه #ضرعى پستان شيردارى) #ناگزير قريش زندگى را از راه #تجارت مى گذارنيد، و در هر سال #دو نوبت به تجارت مى رفت، يك نوبت در #زمستان كه به طرف #يمن مى رفت، و نوبتى ديگر در #تابستان كه به سوى #شام ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را #اداره مى نمود، و مردم #يمن و #شام پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه #كعبه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه #ممر عيشى به جز #دزدى و غارت نداشتند، #متعرض ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان #حمله ور مى شدند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ #تفسیرالمیزان □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□و در جمله (لايلاف قريش) حرف #لام در كلمه (لايلاف) #لام_تعليل است، و #فاعل در (ايلاف) #خداى سبحان، و #مفعول ايلاف (آن كسانى كه خدا مردم را با ايشان #مأنوس كرد) قريشند، پس كلمه (قريش) #مفعول_اول فعل ايلاف است، و مفعول دومش #حذف شده، چون جمله بعدى يعنى (ايلافهم رحله الشتاء و الصيف) مى فهماند كه آن مفعول چيست و تقدير چنين است، (لايلاف اللّه قريشا رحله الشتاء و الصيف - #خداى سبحان با مرغان #ابابيل آن #دفاع را از خانه اش كرد، و به شما قريش اين #عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قريش با #رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شويد، و امر معاشتان بگذرد).(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei