eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○سمینار زمان در چند افق○□ □سمینار زمان در چند افق، با هدف بررسی مفهوم زمان و چیستی آن در ساحت های مختلف همچون فلسفه و فیزیک برگزار می گردد. این سمینار توسط موسسه مینوی خرد روشن و با همکاری دائره المعارف بزرگ اسلامی با دعوت از اساتید بزرگ فلسفه، حکمت اسلامی و فیزیک صورت می پذیرد. □نشست نخست: متافیزیک سنتی، زمان و مسئله آفرینش (استاد محمد حسین حشمت پور؛ استاد سطوح عالی علوم عقلی و حکمت اسلامی) □نشست دوم: سوبژکتیویته، زمان و مسئلۀ شناخت (دکتر سیدحمید طالب زاده؛ مدیرگروه فلسفۀ دانشگاه تهران و دبیر شورای عالی تحول علوم انسانی) □نشست سوم: فضا-زمان یا زمان زیسته، نزاع فلسفه و فیزیک ( دکتر ابوتراب یغمایی؛ پژوهشگر فیزیک و فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی. دکتر حمیدرضا آیت‌اللهی؛ دکتری فلسفه از دانشگاه بروکسل بلژیک و عضو فرهنگستان علوم پزشکی) ☑️نشست چهارم: حکیم مسلمان، زمان و زمانه ( دکتر غلامحسین ابراهیمی ) □زمان: ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۹ صبح الی ۱۵ | مهلت ثبت نام: ۱۳ شهریور□ : مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی □ : موسسه مینوی خرد روشن□ □هزینه مختصری نیز بابت شرکت در سمینار، پذیرایی و گواهی حضور در سمینار هنگام ثبت نام در سایت ایوند دریافت می گردد. □لینک ثبت نام سمینار در سایت ایوند: https://evnd.co/H7WSc□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت دوم بخش اول مِّنْهُم مَّن كلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضهُمْ دَرَجَتٍ... ● دو نوع فضيلت و برترى كه بعضى از انبيا (علیهم السلام ) بر بعض ديگر دارند در اين دو جمله ، التفاتى از تكلم قبلى ((فضلنا)) به غيبت شده ، با اينكه قبل از اين جمله خداى تعالى گوينده بود و مى فرمود: ما چنين و چنان كرديم ، بعد از اين دو جمله نيز مى فرمايد: و ما به عيسى بن مريم ، بينات داديم . در اين وسط خداى سبحان غايب فرض شده و مى فرمايد: خدا با بعضى از ايشان سخن گفت ، و بعضى را بر بعضى ديگر درجاتى برترى داد، و نكته اين التفات (و خدا داناتر است )، اين است كه فضيلت ها دو گونه هستند، يك نوع آن فضيلتى هست كه نام آن به خودى خود دلالت بر فضيلت مى كند، مانند آيات بينات و تأييد به روح القدس كه بعدا درباره عيسى بن مريم ذكر مى كند، چون اين صفات و خصال به خودى خود صفاتى برجسته و ارجمند است و بعضى ديگر به خودى خود فضيلت نيستند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 473 و آنگاه فضيلت مى شوند كه به مقام بزرگى بستگى داشته باشند، و از آن مقام كسب ارزش و فضيلت كنند، مثل سخن گفتن كه به خودى خود يكى از فضائل نيست ، ولى اگر به خدا منسوب شود، و گفته شود كه خدا با فلانى سخن گفت ، آن وقت از فضائل به حساب مى آيد، و نيز مانند رفع درجات (كه اگر يك ظالم بى آبرو به كسى درجه دهد، فضيلت نيست ) وقتى فضيلت مى شود كه باز به خدا منسوب گردد، مثلا گفته شود خدا فلانى را به درجاتى بالا برد. حال كه اين معنا روشن شد، مى گوئيم : در دو جمله مورد بحث كه دو فضيلت سخن گفتن ، و رفع درجات را آورده ، به اين جهت خدا غايب فرض شد كه اين دو خصلت را به خدا نسبت داده و بفرمايد: خدا با بعضى از انبيا سخن گفت ، و بعضى را ترفيع درجه داد، بعد از آنكه اين مقصود حاصل شد، دوباره به سياق قبلى برگشته و فرمود: عيسى بن مريم را آيات بينات داديم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■به ما گفتند با کفّار اختلاط و اتّحاد و هوهویّت پیدا نکنید: «لَا تَتَّخِذُوا الکَفِرِینَ أولِیاءَ؛ کفار را دوست خود نگیرید.»(نساء، ۱۴۴) ولی ما با آن‌ها اختلاط پیدا کردیم و آن‌ها اول دین ما را گرفتند که دنیا به ما بدهند، و بعد دنیا را هم از ما گرفتند.  ■بین ما مسلمان‌ها و کفّار سدّ آهنین بود، چطور شد که این سدّ را شکستند؟! آن‌ها برای تسلط بر بلاد اسلامی این‌گونه تبلیغ نمودند که انبیا ـ علیهم السّلام ـ آمدند تا شما را از دنیا دور کنند، ولی ما برای شما وسایل راحتی (لوازم ماشینی، هواپیما و...) آورده‌ایم.   ■●در محضر بهجت، ج۳، ص۱۳۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمه‌ای_از_اسرار_حج (قسمت ششم)○□ □وادی #منا سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصه‌ی
□○ (قسمت هفتم)○□ □○عید قربان عید قربانی شدن و اهل شدن است و به قرب راه پیدا نمی‌کند، مگر کسی که آماده‌ی قربانی شدن باشد. راهِ تقرّب قربان شدن است. □○اگر کسی می‌خواهد به دوست راه بَرد، باید آماده‌ی قربان شدن در راه دوست باشد؛ باید همه‌ی وجودش را در طبق نهد و آرزومندِ این باشد که این پیشکش و هدیه‌ی ناقابلی را که به آستان دوست تقدیم می‌کند، از او بپذیرد. □○ عید قرب و نزدیک شدن از راه قربان شدن است. لذا مستحبّ است وقتی حاجی خودش گوسفند را سر می‌برد یا اگر خودش ذبح بلد نیست و ذبح را نیابتاً به کسی می‌سپرد، دستش را روی دست کسی که گوسفند را ذبح می‌کند بگذارد و نیّت کند که نفس خود را ذبح می‌کند؛ انّیّت و انانیّت خود را ذبح می‌کند. از این پس منی در وجودم نیست؛ هرچه بارقه‌ای از من در وجودم بود همه رفت. □○لذا در روایات داریم به ازای هر عضو قربانی یک عضو قربانی‌کننده از آتش دوزخ نجات پیدا می‌کند. پس گویا قربانی خود اوست و نفسِ امّاره‌ی فرد است که در پیشگاه الهی سر بریده می‌شود. دیگر منی ندارد؛ داعیه‌ای ندارد؛ خطّی به دور خویشتن نکشیده است که او را از گستره‌ی هستی متمایز کند. تمام تعیّنات را با قربان کردن فرو می‌ریزد. □○این خطّی که به دور خود کشیده‌ایم که ما را تعریف می‌کند؛ اسم من چیست؛ فامیلی‌ام چیست؛ فرزند چه کسی هستم؛ اهل کجا هستم؛ چه تحصیلاتی دارم؛ چه شغلی دارم؛ چه عنوان اجتماعی‌یی دارم؛ و ...؛ اینها همان خطّی است که به دور خود کشیده‌ایم؛ یک خطّ وهمی که اگر پاک شود، به بی‌کرانه‌ی هستی متّصل می‌شویم. □○مثل یک دایره که با گچ روی تخته‌‌سیاه کشیده شده باشد. آنچه سطح این دایره را از کلّ تخته‌سیاه متمایز کرده است، خطّ سفیدی است که به شکل دایره کشیده‌ایم. اگر این خط را پاک کنیم؛ آن دایره به کلّ تخته ‌سیاه متّصل است. پس اگر بتوانیم خطّی را که به دور خود کشیده‌ایم پاک کنیم؛ خود را از تعیّنات وهمی نجات دهیم، به بی‌کرانه‌ی هستی وصل می‌شویم. □○قربان شدن یعنی این؛ یعنی همه‌ی تعیّنات خویش را سر بریدن؛ آثاری از انّیّت و انانیّت برجا نماندن. □○حاجی، قاصد، سالک، سائر الی الله اگر به این سه کار موفّق شد؛ یعنی هم با شیطان که دشمن قسم خورده است و بر قسم خود جدّی و استوار ایستاده است؛ «عَدُوٍّ لَکُمْ» «اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» اگر این دشمن قسم‌خورده را به دشمنی شناخت و با همه‌ی وجود در برابر او ایستاد و مقاومت کرد؛ از سوی دیگر، نقطه‌ی آسیب‌پذیری که بعضی از مکاتب به آن چاکرا¬ می‌گویند و نقطه‌ی نفوذ شیطان است که در شخص وجود دارد؛ از بین برد. اصل این نقطه‌ انانیّت ماست. ○مادر بت‌ها بت نفس شماست ○چون که آن بت مار و این بت اژدهاست □○اگر توانست نفس را از پا درآورَد؛ یعنی اگر از بیرون شیطانِ حمله‌ور و از درون نقطه‌ی نفوذ و آسیب‌پذیر وجودش را از بین برد، موجود رویین‌تنی می‌شود که هیچ دشمنی بر او قدرت غلبه و پیروزی ندارد. ... □○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□مباهله یعنی دو طرف بیایند؛ و هر دو، هم صدا از خدا بخواهند که خدا عذاب را بفرستد و هر یک از دو گروه را که بر باطل است و تن به حق نمی‌دهد، نابود کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●رويداد مباهله - بخش دوّم●□ □●پس از سه روز پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را به اسلام دعو
□●رويداد مباهله - بخش سوّم●□ □●پيامبر نيز اين آيه را براى آنان خواندند. سپس فرمودند: □●خداوند به من دستور داده است كه اگر بخواهيد و بر گفته‌ی خود استوار باشيد، به خواسته شما عمل كرده و با شما مباهله كنم. آنها گفتند: فردا با تو مباهله مى‌كنيم تا حقيقت روشن شود. آنگاه با همراهان خود از پيش پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم برخاستند. □●هنگامى كه به منزلگاه خود در «حره» رسيدند يكى از آنها به ديگرى گفت: □●مباهله كار را يكسره خواهد كرد. بنابراين قبل از هر چيز بنگريد با چه كسانى براى مباهله مى‌آيد. آيا با تمام پيروان خود، يا با اصحاب با سوادش، يا با افراد متواضع، بى‌چيز و برگزيدگان دينى خود كه تعدادشان اندک است؟ اگر عدّه زياد و قدرتمندان را به همراه خود آورد، چنين كسى مانند پادشاهان قصد فخر فروشى دارد و شما برنده مباهله هستيد. و اگر با عده كمى از پيروان فروتن و برگزيده خود آمد - كسانى كه پيامبران با آنان به مباهله مى‌آيند - مبادا با آنان مباهله كنيد. هنگام مباهله حتماً اين مطالب را در نظر داشته باشيد تا مبادا به عذاب خدا گرفتار آييد. من آنچه را بايد بگويم، گفتم، ديگر خود دانيد. □●رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم دستور داد زير دو درخت را جارو كرده و فرداى آن روز امر فرمود پارچه سياه و نازكى را روى آن درخت‌ها انداختند. □●هنگامى كه سيد و عاقب اين منظره را ديدند، با فرزندان خود كه عبارت بودن از: صبغة المحسن، عبدالمنعم، ساره و مريم و نيز مسيحيان نجران و سواران «بنى حارث» با بهترين شكل و شمايل، براى مباهله از جايگاه خود بيرون آمدند. □●اهالى مدينه يعنى مهاجرين، انصار و ديگران نيز هر كدام با نشان‌ها و پرچم‌هاى خود با شكل و شمايل نيكو، به آنجا آمدند تا نظاره‌گر حوادث باشند. رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم صبحگاهان، در اطاق خود درنگ نمود تا مدتى از روز گذشت. آنگاه بيرون آمده، دست على را گرفته و در حالى كه حسن و حسين عليهماالسّلام در جلوی او و فاطمه عليهاالسّلام پشت سر او حركت مى‌كردند، بطرف آنان آمده، در ميان دو درخت و زير آن پارچه ايستادند. □●در اينجا نيز دست على علیه‌السّلام در دست او، حسن و حسين علیهماالسّلام جلوی او و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او قرار داشت. آنگاه به دنبال سيد و عاقب فرستاد و آنان را به مباهله‌اى كه خواسته بودند، فرا خواند. □●آنان نيز آمده و گفتند: اباالقاسم با چه كسى با ما مباهله مى‌كنى؟ □●حضرت صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: با بهترين مردم روى زمين و گرامی‌ترين آنان نزد خداى عزوجل، با اينان - و به على عليه السّلام، فاطمه، حسن و حسين كه درود خدا بر آنان باد اشاره كرده و گفتند: براى مباهله با ما نه بزرگان را آورده، نه جمعيّت زياد، و نه افراد زيبايى را كه به تو ايمان دارند. و كسى را جز اين جوان و اين زن و دو تا بچه با تو نمى‌بينيم. با اينان مى‌خواهى با ما مباهله كنى؟ □●فرمود: بله. به كسى كه مرا به حق برانگيخت سوگند، دستور دارم با همينان با شما مباهله كنم. □●در اينجا بود كه از ترس رنگشان زرد شده و به نزد ياران خود برگشتند. □●وقتى همراهان آنان، قيافه‌ی رنگ پريده‌ی آنان را ديدند، پرسيدند چه اتفاقى افتاده است؟ آنان خود را كنترل كرده و گفتند: چيزى نيست. □●جوان برگزيده و دانشمندى در ميان آنان بود، به آنان گفت: واى بر شما، اين كار را انجام ندهيد، صفات او را كه در جامعه بود، بياد آوريد. □●به خدا سوگند شما به خوبى مى‌دانيد كه او راستگوست. مدّت زيادى از تبديل شدن برادرانتان به خوک و ميمون نمى‌گذرد. سخنان اين جوان بر آنان اثر گذاشت و از مباهله منصرف شدند. : □●اسقف برادر دانشمندى بنام «منذر بن علقمه» داشت و آنان او را با اين عنوان مى‌شناختند. وقتى ديد كار به اينجا رسيده و آنان در مورد كارى كه مى‌خواستند انجام دهند، به ترديد افتاده‌اند، دست «سيد» و «عاقب» را گرفته و گفت: مرا با اين دو تنها گذاريد. آنگاه رو به آنان كرده و گفت: پيشقراول قبيله كه در پى آب و علف جلوتر حركت مى‌كند، هيچگاه به قوم خود دروغ نمى‌گويد. من از روى خيرخواهى مى‌گويم به خودتان كمک كنيد و خود را نجات دهيد والّا خود و ديگران را نابود مى‌كنيد. □●گفتند: بگو، كه تو امين و درستكارى. □●گفت: به خوبى مى‌دانيد كه هيچ‌گاه قومى با پيامبرى مباهله ننموده، مگر اين كه نابود شده است. شما و تمام عاقلانى كه با شما هستند و از مطالب كتاب آسمانى اطلاع دارند مى‌دانند كه همين شخص يعنى اباالقاسم، محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم، همان كسى است كه پيامبران مژده آمدن او را داده‌اند. مطلب ديگرى نيز هست كه بايد از آن ترسيد. □●پرسيدند: چه چيزى؟ ... □● میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei