آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم
بخش چهارم1⃣
● عرش و نسبت آن با كرسى
و در توحيد از حنان روايت آورده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) از عرش و كرسى پرسيدم ، فرمود عرش صفاتى بسيار مختلف دارد، در هر سببى و صنعى كه در قرآن آمده ، صفت جداگانه اى دارد، در جمله : ((رب العرش العظيم )) منظور ملك عظيم است .
و همچنين در جمله : ((الرحمن على العرش استوى )) كه مى فرمايد رحمان بر ملك مسلط است ، و اين عرش همان علم به كيفيت دادن به اشياء است ، و در جائى كه عرش و كرسى جداى از هم ذكر شوند هر يك معنائى جداگانه دارند، براى اينكه عرش و كرسى دو باب از بزرگترين ابواب غيب بوده ، و خود آن دو نيز غيب هستند و همچنين آن دو مقرون با غيب هستند، چون كرسى باب ظاهر از غيب است كه براى اولين بار موجودات بى سابقه از آن باب طلوع مى كنند، و آنگاه همه اشياء از همانجا به وجود مى آيند، اما عرش ، باب باطن غيب است كه علم چگونگى ها و علم عالم كون و علم قدر و اندازه گيريها، و نيز مشيت و صفت اراده و علم الفاظ و حركات و سكنات و علم بازگشت و ابتدا، همه در آن باب است ، پس عرش و كرسى در علم دو باب قرين همديگرند، چون ملك عرش ، غير ملك كرسى است ، و علم آن پنهان تر از علم كرسى است .
از اين جهت است كه خداى تعالى درباره عرش مى فرمايد: ((رب العرش العظيم )) يعنى عرشى كه صفتش عظيم تر از صفت كرسى است ، در عين اينكه هر دو، علم قرين هم هستند.
عرض كردم : فدايت شوم ، پس چراعرش در فضيلت ، همسايه كرسى شد؟ فرمود: براى اين همسايه آن شد كه علم كيفيت ها در آن است ، و از ابواب بداء و انيت و حد رتق و فتق آن هر چه ظاهر مى شود، در آن ظاهر مى گردد، به اين جهت عرش و كرسى ، همسايه يكديگر شدند، چيزى كه هست يكى ديگرى را در ظرفيت خود گنجانيده ، و خداى تعالى با الفاظى از قبيل عرش و كرسى براى دانشمندان مثلى زده ، تا بر درستى ادعاى آن دوكنند، چون خدا هر كس را كه بخواهد به رحمت خود مخصوص مى دارد و او قوى و عزيز است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 520
مولف : اينكه فرمود: چون كرسى باب ظاهر از غيب است وجهش را بطور اجمال فهميدى ، پس يك مرتبه اى از علم كه مرتبه مقدر و محدود آن است به عالم ما، كه عالم جسمانى است و عالم مقدر و محدود است ، نزديك تر از آن مرتبه اى است كه قدر و حد ندارد، و به زودى شرح فقرات اين روايت در تفسير آيه : ((ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض )) خواهد آمد انشاء الله تعالى .
و اينكه فرمود: ((و بمثل صرف العلماء...)) اشاره است به اينكه الفاظ عرش و كرسى و نظاير آنها مثلهائى است كه مردم را توجه مى دهد به اينكه چگونه استدلال كنند، ليكن غير از كسانى كه عالم هستند اين مثل ها را نمى فهمند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■خدا میداند کفار چه زحمتهایی میکشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانهها تحویل دهند، و هر روز با وسایلی و نقشههایی علیه مسلمانان به میدان میآیند تا غافلان، آگاه نشوند. ما هم اول باور نمیکردیم، ولی بعد دیدیم آسان است.
■●در محضر بهجت، ج۱، ص۱۳۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●علّامه طباطبائی و مخالفین عرفان و حکمت●■
■●«ایشان بدگوئی از فلسفه و عرفان را که دو ستون عظیم از ارکان شرع مبین است، ناشی از جمود فکری می گفتند و میفرمودند: از شرّ این جهّال باید به خداوند پناه برد؛
■●اینان بودند که کمر رسول خدا را شکستند. آنجا که فرموده است: قَصَمَ ظَهرِی صِنفانِ عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ و جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ.»
■●«مهر تابان» علّامه حسینی طهرانی رضوان الله علیه ص ۱۲۴●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■ #نماز_هرمس ■● #نیایش_های_سهروردی سهروردی پس از بیان اهمیت دعا، هر ی
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■
نماز_هرمس
☑️در ادامه بخوانید: خرد جاویدان، منطقه ای و نژادی نیست
■●سهروردی پس از اینکه نصایح و اندرزهای خود را در اینجا به پایان می رساند می گوید: آنچه به تعلیم و تعلّم مربوط است بخشی از آن نیز تو را کفایت می نماید. ولی بر تو لازم است که علم تجردی اتصالی و دانش شهودی به دست آوری تا اینکه در زمره حکما قرا گیری. وی سپس روی این اصل تاکید می گذارد که این علم اسرار آن را جز به کسانی که اهلیت آن را دارند نیاموزید.
■●نکته ای که در اینجا قابل توجه است، این است که این فیلسوف اشراقی با این که اساس حکمت را علم تجردی اتصالی و دانش شهودی می داند، روی برهان نیز تکیه کرده است و آن را معیار امور معرفی می نماید. وی مخاطبان خود را از هر گونه تقلید برحذر داشته و با تاکید فراوان می گوید: نه از من و نه از غیر من، به هیچ وجه تقلید نکنید. چون که معیار تشخیص در امور برهان است. عین عبارت وی در این باب چنین است :
■●«….. و لا تقلّدونی ّ و غیر ، فالمعیار هو البرهان…..» [التلویحات صفحه ۱۲۱]
همان گونه که در این عبارت مشاهده می شود سهرودی برای برهان اهمیت اساسی قائل شده و آن را معیار امور دانسته است. به این ترتیب می توان ادعا کرد که حکمت اشراقی در نظر وی بر اندیشه و شهود استوار گشته و درجات حکما نیز براساس این دو عامل، ارزیابی و طبقه بندی می گردد.(۴)
#غلامحسین_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■هر چه همت انسان، چه در امور دنیا و چه در امور آخرت از پراکندگی در آید و به وحدت میل پیدا کند، موفقیتش بیش تر است
■حتی در امور معنوی هم نباید انسان پراکندگی داشته باشد.
مثلا پراکندگی در مطالعه که امروز یک کتاب و فردا کتابی دیگر را مطالعه کند، شخص را گرفتار می کند.
■●کتاب پیر و جوان صفحه ۴۰
استاد صمدی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●وقتی خواستی به حرم امام حسین علیه السّلام مشرّف شوی، تنها برو و وقتی هم مشرّف شدی حواست به دیگران نباشد؛ به خود حضرت علیه السّلام باشد.
■●انشاءالله وقتی خواستی مشرّف شوی، ابتدا در نهر حسینی که نزدیک مرقد حضرت ابوالفضل است و از فرات جداشده و آبش گلآلود است و تربت مخلوط دارد و آبش هنگام حرکت ناله میکند، غسل زیارت کن و با قدمهای کوتاه و به آهستگی و بدون اینکه با کسی حرف بزنی و به اطراف توجّه کنی، به طرف حرم برو. هر قدمی که به سمت حرم برمیداری، ملائکه و نور روی سرت میریزند.
■●وقتی به حرم رسیدی، بالای کفشکَنِ حرم، زیارتنامهای نوشته شده است به این ترتیب: صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ که این خودش یک زیارت کامل است. گویا زائر میگوید جانم به قربانت یا اباعبدالله، بعد میبیند مثل اینکه درست نشد و دلش آرام نگرفت، دوباره میگوید جانم به قربانت ای اباعبدالله و بار سوم هم به همین ترتیب.
■●داخل حرم، پایین پای حضرت محلّی است که استخوانهای شهدا را آنجا دفن کردهاند. اگر هوشیار باشی، آنجا که عبور میکنی، احساس میکنی زیر پایت مثل یک دریا گود است.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حديث ٦٦٦
■امام صادق عليه السّلام به مسمع بن عبدالملك فرمودند: آیا یاد میکنی که چه کردند با امام حسین علیه السلام؟ گفتم بله، فرمودند آیا جزع و بی تابی میکنی؟ گفتم آری بخدا قسم و بدین خاطر گریه میکنم اشک میریزم تا اینکه اهل خانهام اثر اشک را در من میبینند و از طعام امتناع میکنم تا اینکه اشک در رخسارم نمایان میشود. حضرت فرمودند: خداوند اشکت را رحمت کند، به درستی که تو از کسانی هستی که از اهل جزع برای ما و از آنانی که به سبب شادی ما شادی میکند و بخاطر حزن ما محزون میشوند شمرده میشوی و بدرستیکه تو هنگام مرگت حاضر شدن پدران من را و توصیه کردن ایشان در مورد تو به ملکالموت را خواهی دید و آنچه که بدین خاطر از بشارت به تو میدهند بهتر و افضل میباشد، هیچ کسی از روی رحمت به ما و به خاطر آنچه که به ما وارد شده بر ما گریه نمیکند مگر اینکه خداوند قبل از اینکه اشک از چشمهایش در جهنم بیفتد قطعاً حرارت جهنم را خاموش خواهد نمود تا اینکه دیگر هیچ حرارتی نداشته باشد و هیچ چشمی نیست که بر ما گریه کند مگر اینکه به نگاه به کوثر بهرهمند خواهد شود و از آن به همراه آنانی که ما را دوست دارند سیراب خواهد شد.
■أَ مَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ یَعْنِی بِالْحُسَیْنِ ع قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ بِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا أَمَا إِنَّکَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ الْمَوْتِ بِکَ وَ مَا یَلْقَوْنَکَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَکُ الْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَکَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِیقَةِ عَلَى وَلَدِهَا إِلَى أَنْ قَالَ مَا بَکَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلَّا رَحِمَهُ اللَّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلَى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لَا یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ ذَکَرَ حَدِیثاً طَوِیلًا یَتَضَمَّنُ ثَوَاباً جَزِیلًا یَقُولُ فِیهِ وَ مَا مِنْ عَیْنٍ بَکَتْ لَنَا إِلَّا نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَى الْکَوْثَرِ وَ سُقِیَتْ مِنْهُ مَعَ مَنْ أَحَبَّنا
■●وسائل الشیعه، ج ١٤، ص ٥٠٨●■