eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□●یلدا که بلندترین شب سال است، مصداق (لیل طویل) در عالم ناسوت است و بفرموده قرآن، است. ( سبحه لیلا طویلا) □●تسبیح یعنی خدا بالاتر و منزه از خوبی هایی است که هر وصف کننده ای به او نسبت می دهد. (سبحان الله عما یصفون) □●پس یلدا شب غفلت و لغویات نیست؛ شب توجه به حق متعال و حسن الهی و ابراز عجز از درک عظمت خوبی خداوند است. در این لیل طویل (سبحانه، سبحانه، سبحانه) است. از این رهگذر می توان به راه یافت و به دیده دل نظاره گر حسن الهی و به لسان قلب تسبیحگوی پرودگار عالمیان شد. □●استاد مهدی طیب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت مهدی ارواحنافداه از تولّد تا آغاز غیبت صغری (قسمت اوّل)●■ ■●حکّام بنی عبّاس که بر اساس احادیث پیامبر و ائمّه ی معصومین علیهم السّلام به نزدیک بودن تولّد مهدی موعود علیه السّلام آگاه شده بودند، از زمان امامت امام هادی علیه السّلام به شدّت نگران و مضطرب شدند که با تولّد ایشان تخت حکومت غاصبان خلافت واژگون شود. از این رو تصمیم گرفتند مانع تولّد آن حضرت شوند یا اینکه پس از تولّد، به سرعت ایشان را از بین ببرند. به همین دلیل امام هادی علیه السّلام را به شهر سامرّا که شهری نظامی بود، منتقل کردند و در محلّه ی عسکر که محلّ زندگی ارتشیان بود، جای دادند. در نتیجه آن حضرت در میان دشمنان و در بین خانه های سازمانی نظامیان زندگی می کردند و رابطه ایشان با شیعیان قطع بود. غربت امام هادی علیه السّلام تا حدّی بود که پس از شهادت، آن حضرت را در اتاق نشیمن منزل مسکونی خود به خاک سپردند و زن و فرزندان آن حضرت کنار قبر ایشان زندگی می کردند. همسر ایشان پس از وفات، در همان اتاق مدفون شدند. ■●امام عسکری علیه السّلام می فرمایند: قد وَضَعَ بَنو اُمیّه و بنو العبّاسِ سُیوفَهُم عَلَینا لِعِلَّتین: اِحداهُما اَنَّهم کانوا یَعلَمونَ اَنَّه لیسَ لَهم فی الخِلافةِ حقٌّ فَیَخافونَ من اِدِّعائِنا ایّاها و تَستَقرَّ فی مَرکَزها، و ثانِیهِما اَنّهم قد وَقَفوا من الاَخبارِ المُتواترة علی اَنَّ زَوالَ مُلکِ الجَبابرةِ و الظَّلَمةِ علی یدِ القائمِ منّا، و کانوا لا یَشُکّونَ اَنَّهم مِنَ الجَبابرَةِ و الظّلَمَةِ، فَسَعوا فی قتلِ اَهل بیتِ رسولِ الله صلّی الله علیه و آله وسلّم و اِبارَةَ نَسله طَمَعاً مِنهُم فی الوُصولِ الی مَنعِ تَوَلّدِ القائمِ علیه السّلام او قَتله، فاَبی اللهُ اَن یُکشَفَ اَمرُهُ لِواحدٍ مِنهم (الّا اَن یُتِمَّ نورَه و لو کرهَ الکافرون): بین امیّه و بنی عبّاس به دو علّت شمشیرهای خود را بر ما ( اهل بیت) قرار دادند: یکی اینکه می دانستند در خلافت حقّی ندارند و می ترسیدند ما آن را ادّعا کنیم و خلافت در جایگاه خود مستقر گردد. دوم اینکه بر اساس اخبار متواتر پی برده بودند که زوال و فروپاشی حکومت جبّاران و ستمکاران به دست قائم ما صورت می گیرد و تردید نداشتند که خودشان از جّاران و ستمکارانند؛ لذا به طمع دستیابی به جلوگیری از تولّد قائم علیه السّلام یا به قتل رساندن آن حضرت، در کشتن اهل بیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و نابود کردن آنها تلاش کردند. امّا خداوند ابا داشت که امرش بر احدی از آنان مکشوف شود (جز آنکه علی رغم کراهت کافران نورش کامل گردد.) ... ■● صفحه١١٠ و ١١١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یاد داشت های فلسفی و عرفانی آسیب عادت های زبانی در تحلیل فلسفی●■ ■●در ادامه بخوانید:  ادراک اسم
خودم: ■●در ادامه بخوانید:  کتاب روش تدریس فلسفه دکتر دینانی●■ ■تردیدی نمی توان داشت که صفت، غیر از اسم است و نامیدن یک شیء با وصف کردن آن تفاوت دارد آنچه مورد بحث و گفت وگو قرار می گیرد این است که آیا نامیدن بدون هر گونه وصف کردن امکان پذیر است یا این که چنین چیزی امکان پذیر نیست. ■همان گونه که به اجمال یادآور شدیم کسانی چنین می اندیشند که اگر یک واژه، یک مابه ازای معین، یا آنچه به اصطلاح مطابَق (به فتح) خوانده می شود، نداشته باشد معنی ندارد؛ ولی باید گفت این اشخاص میان معنی یک نام و آنچه مسمّا است خلط و اشتباه کرده اند. زیرا وقتی مثلا زید از دنیا می رود گفته می شود، مسمّای این نام مرده است، ولی هرگز گفته نمی شود معنی نام زید، مرده است. مردن معنی، یک تعبیر مهمل شناخته می شود. و کسی نمی گوید معنی فلان لفظ یا عبارت مرده است. ■چون که مردن معنی یک نام، مستلزم این است که آن نام دیگر معنی نداشته باشد و اگر نام معنی نداشته باشد گفتن این جمله که مثلا مثلا شخص زید مرده است، به هیچ وجه مفید یک معنی محصّلی نخواهد بود. ■آنچه برخی از اندیشمندان روزگار ما ادعا می کنند به طور خلاصه به این ترتیب قابل تقریر است که اگر معنی یک سخن همان محکی باشد و معنی نیز یک امر معین شناخته شود، ناچار باید گفت، برای اینکه معنی تحقق بپذیرد یک سلسله اشیای بسیط باید وجود داشته باشند تا زبان بتواند از آنها حکایت کند. ■لازمه این سخن آن است که زبان نیز در واپسین تحلیل به گزاره هایی پایان یابد که اوصاف چیزی را بیان نمی کنند، بلکه فقط نام اشیاء را نشان می دهند و این بدان جهت است که وصف کردن، تعیین معنی واقعی و حقیقی نمی بخشد و همواره با نوعی ابهام همراه است. طرح این مساله از جهت منطقی مستلزم این است که جهان به عنوان چیزی که مورد حکایت زبان قرار می گیرد، در واپسین تحلیل از چیزی تشکیل شده باشد، که فقط بتوان از نام آن سخن به میان آورد و البته معلوم است که وقتی فقط از نام سخن می گوییم دیگر از اوصاف سخن به میان نمی آید.(۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
□○آقا در الهی نامه می فرماید: در این شبِ دوشنبه سلخ شهر الله المبارک هزارو سیصد و نوئد هجری قمری با کسب اجازه از حضورِ انور شما نام کشور پهناور هستی را عشق آباد گذاشتم؛ بله عشق آباد. □○اینجا محلِ عشق بازی نفسِ ناطقۀ انسانی با کلماتِ وجودیِ عالم است. □○منتها از بس که این الفاظ را در معانیِ متعارف استعمال کردیم و از دورانِ کودکی تا الان با معانی عرفیه بینِ عوامِ مردم عادت و خو کردیم؛ تا آدم لفظِ عشق را می آورد، تا لفظِ ازدواج را می آورد، تا لفظِ اینها می آید، می روند دنبالِ همین حرف‌ های متعارف و معمولی □○وگرنه نگاه بفرمائید به «فصُّ حکمةٍ عصمتیه فی کلمةٍ فاطمیة» حضرت آقا بحثشان بحثِ ازدواج است؛ بحثِ ازدواج چه غوغاست و تمامِ نظامِ هستی در ازدواج است؛ اسماء الله همه با هم ازدواج می کنند؛ اولین ازدواجی که در قرآن انجام گرفته است، سه تا اسم از اسماء الله با هم ازدواج کردند و از این ازدواج اینهمه آیاتِ قرآن متجلی شده است، آن سه تا اسم می فرمائید «بسم الله الرحمن الرحیم» الله؛ الرحمن؛الرحیم ازدواج کردند حالا شروع شده، نتیجه اش چی؟ «اَلحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمین» تا «مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاس». □○آیات از ازدواج اسماء الله بوجود آمده است؛ تمام اسماء الله با همدیگر ازدواج می کنند؛ تمام موحوداتِ نظامِ هستی با همدیگر ازدواج می کنند. و چه نیکو سروده شد: ○آسمان مرد و زمین زن در خرد ○آنچه او انداخت این می پرورد □○آسمان و زمین با هم ازدواج می کنند؛ منظومۀ شمسی ازدواج کردند؛ ملائکة الله ازدواج دارند؛ لفظِ ازدواج چه شیرین است «سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کَلَها» آیۀ شریفۀ سورۀ مبارکۀ یاسین است که تمامِ عالَم ازدواج کردند؛ □○نتیجۀ ازدواج عالم شده نطفۀ انسان و این نطفه در قوسِ صعود قرار می گیرد؛ در سیرِ تکاملیِ انسانی و جهانی، بعد می بینید که: ○درون حبه ای صد خرمن آمد ○جهانی از دل یک ارزن آمد □○یک حبه یک نطفۀ انسان که جامعترین دفترِ غیب و شهودست و هر چه می خواهی درونش بنویس و تشنگی ات سیراب نمی شود تو یک موجود تشنه ای هستی که هر چه به او آبِ حیاتِ علم بدهند، نفسِ ناطقۀ انسان آب می خواهد تشنه است که تشنگی او فقط با یک آب سیراب شود و باز تشنه تر گردد که «یا مَن لّا یَزیدُ کَثرَةِ العَطاء الّا جُودًا وَ کَرَمًا» که تا می توانند نفسِ انسانی را آب حیات بدهند که آن را دم به دم از مردن بدر آورد زنده کند و تا جایی که: ○بار دیگر از ملک پران شود ○آنچه اندر وهم ناید آن شود □○شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی حفظه الله○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●شرح احوال مفسر کبیر قران، صاحب کتاب شریف المیزان●■ ■●هر فردی از افراد بشر در خود دو کانون از ادراک و فهم را می یابد، یکی را عقل و دیگری را قلب و وجدان گویند ■●و قوه عاقله، انسان پی بمصالح و مفاسد خویش برده و تمیز بین محبوب و مکروه، و حق و باطل می دهد، و با قلب و وجدان که انرا نیز می توان سرشت و فطرت و یا احساس نهانی و ادراک سری گفت، راهی برای ارتباط خویش با جهان هستی و علت پیدایش او و عالم، و تجاذبی بین او و مبدا المبادی و غایه الغایات می یابد. ■●شهود قلبی موجب ایمان و ریط انسان از حقیقت و واقعیت خودش بذات باری تعالی شانه می باشد و بدون ان، هزار گونه تفکرات عقلیه و فلسفیه و ذهنیه، او را خاضع و خاشع نمی نماید، و پس از یک سلسله استدلالهای صحیح بر اساس برهان صحیح و قیاسات صحیحه، بار تزلزل روحی و وجدانی موجود، و هرگز از سرای انسان رخت بر نمی بندد، و او را بعالم ارامش و اطمینان و سکینه نمی رساند. ■●تفکر عقلی موجب تعادل و توازن عواطف و احساسات باطنی می شود، و جلوی گرایش های متخیلانه و واهمه های واهمه را می گیرد، و ان شهود و وجدان را در مسیر صحیح جاری می سازد ■●مهر تابان ص۱۱۲ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش اول ● حق ، مرگ و تزلزلى ندارد و باطل نيز ثبات و بقائى ندارد هر چند صباحى امر بر افرادى مشتبه شود توضيح : خداى تعالى بعد از آنكه فرمود: ((الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور، و الذين كفروا اولياؤهم الطاغوت ، يخرجونهم من النور الى الظلمات )) اين معنا به دست آمد كه : ((خدا مؤمن را به سوى حق هدايت مى كند، ولى كافر را در كفرش هدايت نمى كند، بلكه اوليائى كه خود او براى خود گرفته او را گمراه مى سازند، دنبال آن سه تا شاهد ذكر مى كند، تا هم شاهد هدايت كردن خدا باشد، و هم بفهماند هدايت داراى سه مرتبه پشت سر هم است . مرتبه اول : هدايت به سوى حق از راه استدلال و برهان است ، كه داستان محاجه ابراهيم (عليه السلام ) و نمرود، نمونه آن است كه ديديم خداى تعالى ابراهيم (عليه السلام ) را به سخن حق هدايت كرد، و نمرود را نكرد، بلكه او را كفرش مبهوت و گمراه كرد، و اگر خداوند متعال سخنى از هدايت شدن ابراهيم (عليه السلام ) نفرمود بلكه عمده گفتار را درباره نمرود قرار داد براى اين بود كه بر يك نكته جديدى دلالت كند، همان نكته اى كه جمله ((و الله لا يهدى القوم الظالمين ، بر آن دلالت دارد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 550 مرتبه دوم : هدايت به حق از راه نشان دادن است ، نظير داستان شخصى كه از قريه خالى از سكنه عبور كرد و خداى تعالى آن شخص را از اين طريق به ايمان و به معاد هدايت كرد كه مردگان قريه را پيش رويش زنده كرد. مرتبه سوم : اين است كه شخصى را از راه بيان واقعه و نشان دادن حقيقت و علتى كه باعث وقوع آن واقعه شده است هدايت كنند، و به عبارت ديگر سبب و مسبب هر دو را به شخص نشان دهند، و اين مرتبه از هدايت قوى ترين مراتب هدايت و بيان و عالى ترين مراتب آن است . مثلا كسى را كه پنير نديده و در وجود پنير شك دارد سه جور مى توان او را به شناخت پنير هدايت كرد: يكى اينكه : به او بگوئيم چنين چيزى وجود دارد، به دليل اينكه فلانى و فلانى از آن خورده اند، و از كسانى كه به راستى پنير خورده اند آنقدر استشهاد كنيم تا وى را يقين حاصل شود، كه بله چنين خوردنى وجود دارد. دوم اينكه : يك تكه پنير به او نشان داده حتى مختصرى هم به او بدهيم تا بخورد. سوم اينكه : مقدارى شير بياوريم و آن را كمى حرارت داده ، مقدارى مايه پنير مخلوطش كنيم ، تا سفت شود، آن وقت در اختيارش بگذاريم تا بخورد، اين مرتبه از هدايت ، مؤثرترين راه در ازاله و از بين بردن شك و ترديد شخص است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●علّامۀ طباطبائی رضوان الله علیه و آیات مشکل قرآن کریم●□ قدّس سرّه □●من بعضى از مسائل را كه يك وقتى از آقاى طباطبايى سؤال میكردم، می ديدم ايشان به بعضى از آيات قرآن كه می رسند به اجمال می گذرند و حرفى نمی زنند. □●میگفتند: حقيقتش اين است كه من در بعضى از موارد غير از اينكه بگويم تسليم مقاصد واقعى قرآن هستم، راه ديگرى ندارم، يعنى براى خودم مطلب* آنقدرها مكشوف نيست و حالتى كه براى خودم احساس میكنم اين است كه بايد تسليم مقاصد قرآن باشم. * بحث راجع به مسألۀ معاد بود. □●«مجموعه آثار» ج ۴ ص ۵۶۵●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آمدن حضرت عیسی و مریم علیهما‌السلام به زیارت امام رضا علیه‌السلام●■ (علیه السلام) : ■●از این خیلی خیلی خیلی عجیب‌تر این که ما درک کردیم که یکی از آقازاده‌های همین علمای بزرگِ معروف ما که گفت: «در مشهد بودم، شب در خواب دیدم که گنبد حضرت رضا علیه‌السلام برداشته شد و بالا بین آسمان و زمین سریری گذاشته شد. دو نفر روی آن نشستند. در خواب فهمیدم که یکی‌شان «عیسی‌بن‌مریم» است و دیگری خود «مریم» علیهاالسلام است. دیگر بیدار شدم و خوابیدم و این قضیه گذشت. ■●بعد مثل هر روز آمدم برای زیارت حضرت رضا علیه‌السلام از آن خواب هم کاملاً غافلم، آمدم توی حرم، دیدم که حرم تاریک محض است، هیچ احدی نیست حرمی که همیشه سروصدا بود، همیشه شلوغ بود، همیشه روشن بود، آمدم دیدم تاریک محض است، هیچ سروصدایی هم نیست. نگاه کردم، دیدم بله گنبد شکافته شد همان‌طوری که در خواب دیده بودم که یک سریری گذاشته شد، و گنبد شکافته شد؛ دو نفر آمدند از آن بالا آمدند پایین روبه‌روی ضریح ایستادند، مشغول زیارت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا سلام‌الله‌علیه شدند که یکیشان عیسی بود و دیگری مریم بود. … ■●به‌سوی محبوب، ص ٩٨●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○حاج محمد إسماعيل دولابی○□ □وهب نصرانی که از شهدای کربلاست و یک جوان نصرانی تازه‌داماد بود که در راه امام حسین علیه السّلام را دید و به حضرت دل باخت و با همسر و مادرش به حضرت پیوست، با کارش علیه السّلام را روسفید کرد و به همه ی مسیحیان عالم آبرو داد. من همه ی مسیحیها را به اعتبار او زیبا میبینم. _ ص٣١٠ @mohamad_hosein_tabatabaei
□آن كه از صحيفة نفس خود آگاهی ندارد، از كدام كتاب و رساله طرفی می‌بندد؟! @mohamad_hosein_tabatabaei
■●رابطه‌ی تعالی فرجه الشریف با جهان مسیحیّت●■ ■●قسمت اعظم مسیحی‌های دنیا کاتولیک هستند. جمعیّت کاتولیک‌های دنیا بیش از کلّ مسلمان‌های دنیاست. ■●کاتولیک‌های دنیا برای مراسم حجّ به واتیکان می‌روند. حجّ آنها زیارت واتیکان است و هر کاتولیکی در همه‌ی عمرش سعی می‌کند لااقل یک بار به آنجا برود؛ و آنجایی که می‌رود زیارت می‌کند می‌دانید کجاست؟ علیها السّلام !! یعنی مادر امام زمان ارواحنافداه ! ■●خودشان هم نمی‌دانند کجا دارند می‌روند! درست زیر آن گنبد بزرگ واتیکان قبر کسی است که نرجس خاتون از نسل آن بزرگوار آمده و حال بفهمید که قبله‌ی همه امام‌ زمان علیه السّلام است! ■●امیدواریم خدای متعال متوجّه‌مان کند؛ اینکه يُصَلِّي عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ، حضرت عیسی علیه السّلام پشت سر امام‌زمان علیه السّلام اقتدا می‌کند به نماز؛ چون امام‌ زمان علیه السّلام، امام همه‌ی عالم است. حالا ببینید امام‌ زمان علیه السّلام چه رابطه‌ای با جهان مسیحیّت پیدا می‌کند و همه‌ی مسیحیان چطور می‌آیند و به حضرت ایمان می‌آورند! همه‌ی مسیحیان به حضرت ایمان می‌آورند... ■●مادر امام‌ زمان علیه السّلام نرجس یا ملیکا دختر بارداس قیصر روم و از نوادگان سنت پیتر یا پطرس یا شمعون‌الصّفا از حواریّون و وصیّ حضرت عیسی علیه السّلام و پسرعمو یا پسرعمّه‌ی حضرت مریم علیها السّلام است که مسیحیان کاتولیک معتقدند قبرش در زیر گنبد واتیکان قرار دارد. ■●بنا بر روایات شیعه، مقصود از سوّمین پیامبر که به سوی مردم انطاکیّه فرستاده شد، که در آیه ۱۴ سوره یس (إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ) ذکر شده، شمعون‌الصّفاست. مکان‌های دیگری هم به عنوان محلّ قبر شمعون‌الصّفا نامیده شده است؛ از قبیل مشهد شَمِع واقع در بیست کیلومتری جنوب شهر صور در لبنان و درّه کیدرون کوه زیتون در جنوب شرقی بیت‌المقدس فلسطین. ■●استاد مهدی طیّب ۸۸/۰۵/۱۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□آن که گوهر ذات خود را تباه کرده‌ است، چه بهره ای از زندگی بُرده ‌است؟! @mohamad_hosein_tabatabaei
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ترجمهٔ فصل اول از جملهٔ سیزده فصل از سخنان هرمس الهرامسة، و هو ادریس النّبی ﷷ، بنام یَنْبوعُ‌الحَیاة در معاتبت و نصیحت نفس○□ ، بنگار خود را، و ماننده شو بدان چیزهائی که بیارمت از معانی عقلی جاودانی، که چون نگاشتی دانستی و اندوختی و بدان یقین گشتی، همچنانکه بیقینی در آنکه زنده جنس است مر نوع انسان را و جانور جنس است مر نوع زنده را، و همچنانکه یقین است ترا که راست نه کژ بود، و همه بزرگتر از پاره باشد، و آب بطبع سرد و تر است، و آتش گرم و خشکست، و دیگر چیزها که تو آن را دانسته‌ای و دیده‌ای در جهان حس، و خرد، و آنچه از تو پوشیده‌ است، □ای نفس، «اندران» بکار آر مثالْ جُستن عقلی درست یقین دور از غلط، از آن جمله که من بر تو روشن کنم، از آنکه رهنمون شود ترا ظاهر آنچه حاضرتست بر باطن آنچه از تو غایبست، همچنانکه رهنمائی کند نگرنده را پیکر نگاشته بر دیوار سوی هستی نگارنده، و همچنانکه رهنمائی جوید از آنچه عیان بود از جنبش دست دبیر آن سوی آن معنی که در اندیشهٔ دبیر باشد، پس بکار آر تصور و تمثّل در همهٔ هستیهای عقلی و حسی و بدان که چیز ذاتی بدرست و اصلی و تمام روشن بدست اوست فایده بخش بحکمتهای لطیف و تمییزات شریف و زندگی جاوید و دیر چیزها را که جزویّاتند نه اجزا، □و او کلیّست مر آنها را نه کل، پس آن را در حساب گیر و بیدار شو، و بپرهیز از غفلت و بهم برآمدن ، و بکار آر پاک شدن و پرهیزیدن از شوخنگنی طبیعت، و یاری جوی بر این کار بفروتنی نمودن، و رغبت بچشمه و معدن نیکی و پیدا کنندهٔ آن، و اصل خرد و پدید آورندهٔ آن، و فایده دهندهٔ زندگی و حکمت وجود تمام و مهربانی، تا زنده شوی به وی، ای نفس، و نیک‌بخت گردی. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حضور حضرت استاد صمدی املی در مراسم ختم ایت الله سید محمودهاشمی شاهرودی رحمه الله علیه
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□ □○امور انسان دو قسم است: قسمت اعظم آن جبری و اضطراری است؛ مثلاً این که مرد خلق شده است یا زن؛ در دورهی انبیای سلف به وجود آمده است یا در عصر پیامبر آخرالزّمان؛ با پیکری سالم به دنیا آمده است یا نقصی در اعضایش وجود دارد و . بخش کوچکی از امور انسان اختیاری است؛ مثلاً اینکه نماز میخوانیم و روزه میگیریم، اختیاری است. این اختیار هم برای این است که به وسیلهی آن تشکّر اموری را که اضطراری است و خدا انجام داده است، به جا بیاوریم. □○امّا در همان اختیاری ها خواهیم دید که هر چه تقلاّ کنیم، قادر نخواهیم بود حقّ تشکّر از خدا را ادا کنیم. میوه و ثمرهی خوب استفاده کردن از اختیار، این است که انسان به نمیتوانم برسد. انسان وقتی به اینجا رسید، اختیارش را با دست خود به خدا تقدیم میکند و تسلیم خدا میشود و در نتیجه، نمیتوانم امور اختیاری‌اش به نمیتوانم امور اضطراری او ملحق میشود. البتّه اینکه میگوییم انسان با دست خود اختیارش را به خدا میدهد، واقعش این است که خودِ خدا آن را تصرّف میکند و الاّ در ابتدای کار، انسان حاضر نیست دست از اختیار خود بردارد. در جریان به کاربستن اختیار، خدا به شخص میفهماند که هر چه خدا کرده است، بهتر از آن کاری وجود ندارد و هر چه خود او کرده است، هیچ کدام به‌ درد خوردنی نیست. در نتیجه، شخص حاضر میشود اختیارش را به خدا بسپرد و در همهی امور تسلیم او شود. □○نمیتوانم را در کنار همهی کارهایتان بگذارید و الاّ در میمانید. بگویید من نمیتوانم، کار دست خود خداست؛ اگر خدا بخواهد، کار به دست من عملی میشود و الاّ نه. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●سوره : سکوت پیر را جوان میکند●■ ■●يكى از لطائفى كه در عبرت گيرى از قصه هاى در سوره كهف مى توان يافت مسئله اصحاب كهف است در روايتى از رسول اكرم كه در ذيل بيت دهم همين باب نقل مى كنيم برداشت مى شود كه ، پير را جوان مى سازد. ■●چون اصحاب كهف بعد از آنكه به غار رفته اند بعد از عبادت به خواب رفته اند يعنى در تام براى هميشه قرار گرفته اند و همين موجب بقاء و جوانى شان گرديد كه از زبان ولى الله الاعظم امام صادق (عليه السلام ) به جوان ناميده شده اند. ■● تام و توجه دائم به سوى دادار قهرا حضور و مراقبت كامل را به همراه خواهد داشت ، و حضور هر چه قوى تر باشد ظرف جان براى گرفتن حقايق آنسويى و القاءات سبوحى صافتر خواهد بود و لذا جان آدمى ولو اينكه از او ساليان متمادى گذشته باشد يعنى پير شده باشد با القاءات سبوحى و حضور دائمى تازه باقى مى ماند. ■●زيرا كه از باغ ملكوت عالم قدس هر دم براى وى بره تازه فرستند و نسائم قدسى هميشه مشام جان وى را مى نوازند كه از غير به دوست او را سوق مى دهند و لذا هرگز حاضر نيستند كه لحظه اى از حق دست بردارند و بسوى مادون رو كنند. ■●جلد دوم شرح دفتر دل استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَتْعَبْتُ فِیهِ جَوَارِحِی فِی لَیْلِی وَ نَهَارِی وَ
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ رَصَدَنِی فِیهِ أَعْدَائِی لِهَتْکِی فَصَرَفْتَ کَیْدَهُمْ عَنِّی وَ لَمْ تُعِنْهُمْ عَلَى فَضِیحَتِی کَأَنِّی لَکَ وَلِیٌّ فَنَصَرْتَنِی وَ إِلَى مَتَى یَا رَبِّ أَعْصِی فَتُمْهِلَنِی وَ طَالَ مَا عَصَیْتُکَ فَلَمْ تُؤَاخِذْنِی وَ سَأَلْتُکَ عَلَى سُوءِ فِعْلِی فَأَعْطَیْتَنِی فَأَیُّ شُکْرٍ یَقُومُ عِنْدَکَ بِنِعْمَهٍ مِنْ نِعَمِکَ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. □○بندهفتم: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که دشمنانم با آن درپی آبروریزی من بودند و تو نقشه ی آنها را از من برگرداندی و کمکشان نکردی که مرا مفتضح کنند؛ گویا من دوست توام که مرا یاری کردی. □○پروردگارا، تا کی معصیت کنم تو را و تو مهلتم دهی؟! چقدر معصیت کردنم طولانی شده و تو مؤاخذه ام نکرده ای و با وجود بدیِ کردارم از تو درخواست کردم و تو عطا نمودی؟! پس کدام شکر است که بتواند در برابر حتی یکی از نعمت هایت قرار گیرد؟ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! ٧ @mohamad_hosein_tabatabaei